۰
سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۸

تحلیلی بر تناقضات رفتاری آمریکا در عراق

تحلیلی بر تناقضات رفتاری آمریکا در عراق
بررسی سیاست خارجی آمریکا در نیم قرن اخیر نشان می دهد که در رفتار این کشور نسبت به رخدادها، جریانات، دولتها، گروهها و شخصیتهای سیاسی، تناقضات فراوانی وجود دارد. برای مثال برخورد آنها با تروریسم به عنوان خوب و بد، روابطشان با رژیم های دست نشانده مثل اوایل و و اواخر حکومت رژیم بعث عراق، برخورد دوگانه با نلسون ماندلا، رهبر فقید آفریقای جنوبی، وضعیت سومالی و دیگر کشورهای جنگ زده و ... نشان دهنده دخالتهای فراوان این کشور در امور بین الملل از یک سو و تناقضات رفتاری از سوی دیگر است. وضعیت موجود پرسش خاصی را به ذهن متبادر می کند. آیا تناقضات تاکتیکی است یا راهبردی؟ آیا در ساختار تصمیم گیری این کشور تناقض وجود دارد یا نوع نگاه به جریانات مختلف از لحاظ مکانی و زمانی، تعیین کننده رفتار آمریکاست؟

فرض یاداشت حاضر این است که سیاست خارجی آمریکا در قبال عراق، از لحاظ استراتژیک و راهبردی، واحد است و تنها هدفی که دنبال می کند، نه مسائل حقوق بشری و انسان دوستانه، بلکه منافع ملی این کشور است. آنچه ظاهراً متناقض می نمایید، تاکتیک های این کشور جهت پیش برد اهداف کلان و راهبردهای حیاتی است. در واقع این تاکتیک ها هم از لحاظ مکانی و هم از لحاظ زمانی، متناقض هستند ولی راهبرد و استراتژی واحدی را دنبال می کنند و آن منافع ملی آمریکا است. میزان صحت و درستی فرض مذکور را می توان با بررسی سیاست خارجی این کشور در قبال کردستان عراق و گروهک تروریستی داعش سنجید.

کردستان عراق:


آمریکا با تغییر رویه ظاهری، و البته آشنا برای افکار عمومی، درصدد حضور نظامی آمریکا و متحدانش با بهانه داعش است. آنها سعی دارند با کمک دیگر حکام دست نشانده منطقه و درکنار حضور پررنگ نظامی، ائتلافی ظاهراً ضد داعش و باطناً با هدف تضعیف جریان مقاومت دست یابند.

کُردهای عراق که 15 تا 20 درصد از جمعیت 31 میلیونی این کشور را تشکیل می دهند همواره در زمانها و مکانهای مختلف، رفتارهای متفاوت و متضادی از سوی آمریکا لمس کرده اند. از نگاههای خیره کننده و سکوتهای معنا دار تا دخالت های بی جا و استفاده های ابزاری از کردهای عراق در برنامه های تاکتیکی آمریکا می توان ملاحظه کرد.

بعضاً تفاوتها به قدری فاحش است که انسان فکر می کند این کُردها همان کُردهای سال 1988م نیستند که فقط در تاریخ 16و 17 مارس همان سال، با بمباران شیمیای صدام در حلبچه، پیش از 5 هزار غیر نظامی و بی گناه در سکوت محض سازمانهای بین المللی جان خود را از دست دادند. این قوم همان کُردهای دوران سیاه صدام حسین هستند. آنچه تغییر کرده است، گذر زمان است که برای آمریکا حائز اهمیت است، چون باعث تغییر ابزارهای آمریکا برای تحقق منافع جاه طلبانه اش در خاورمیانه شده است.

در دهه 1980م و زمانی که رژیم بعث عراق به عنوان ابزار اجرایی آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران قد علم کرده بود، کردها در سیاست خارجی آمریکا محلی از اعراب نداشتند و اگر کوچکترین برخوردی با رژیم بعث عراق داشتند، آمریکا طرف صدام را می گرفت یا در بهترین حالت نسبت به سرکوب های حکومت مرکزی عراق سکوت اختیار می کرد. اما همان کُردها و اقلیم کردستان در حال حاضر به اندازه ای برای آمریکا مهم شده اند که این کشور در مقابل گروهک تروریستی و دست نشانده اش ( داعش) از آنها حمایت می کند. فقط و فقط به دلیل منافعش در اربیل عراق. البته علاوه بر این، آمریکا در فکر اجرایی کردن نقشه شومش برای تجزیه عراق نیز هست و خیال واهی دارد که می تواند با تشکیل کردستان عراق، متحدی استراتژیک برای رژیم صهیونیستی پیدا کند. این توهم همچنین اهداف دیگری نیز دنبال می کند و آن عبارت است از:

• تضعیف نفوذ مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و به خصوص عراق

• مقابله با شیعیان عراق که بالغ بر 65 درصد جمعیت عراق را تشکیل می دهند و زنجیره ای محکم از خط مقاومت هستند

• ایجاد آشوب و درگیریهای بیشتر در بین کشورهای خاورمیانه و ....

ولی همان طور که این توطئه را واهی و خیالی دانستیم، بایستی اشاره کرد که کُردهای فهیم و با شعور عراق همان طور که در گذشته نشان داده اند، اولویت شان حفظ تمامیت ارضی عراق بوده و به فکر ایجاد و گسترش خشونت و درگیری در عراق و منطقه نیستند و بعید است به راحتی ابزار دست آمریکا و رژیم صهیونیستی جهت پیشبرد منافع شان در خاورمیانه شوند. این وضعیت را به خوبی در مذاکرات ظریف و بارزانی می توان لمس کرد.

آنها هیچ گاه کشتار حلبچه توسط صدام و همراه با سکوت آمریکا را فراموش نخواهند کرد و نسبت به خیانت های آمریکا آگاهی کامل دارند ولی آنچه برای این یادداشت حائز اهمیت است، نوع نگاه و رفتار متناقض آمریکا در قبال کردهاست. این نگاه از یک نگاه خیره کننده و سکوت معنا دار تبدیل به نگاهی جاه طلبانه جهت استفاده ابزاری از آنها در مقابله با شیعیان و مقاومت شده است. البته وضعیت فعلی کردستان عراق و مناسبات شان با جمهوری اسلامی ایران به خوبی نشان از شکست چنین راهبردی دارد.

گروهک تروریستی داعش:


برعکس کردستان عراق که سیاست های دوگانه و فریبکارانه غرب آنها را از مبارزه علیه استعمار و تروریسم منحرف نساخت، گروهک تروریستی داعش که از سال 2003 با بهانه مقابله با آمریکا اعلام موجودیت کرد، یک دهه است که کاملاً از طرف آمریکا حمایت مالی و نظامی می شود. در تمام اقدامات تروریستی این گروهک علیه دولت و مردم سوریه، آمریکا نه تنها با آنها مخالفت نکرد، بلکه تمام قد از لحاظ سیاسی و نظامی از آنها حمایت نمود. همین وضعیت را در ابتدای تجاوزات داعش به عراق می توان ملاحظه کرد.آمریکا با این هدف که این گروهک می تواند برنامه های پنهان آنها را عملیاتی کند، در ابتدا هیچ گونه مخالفت عملی با داعش انجام نداد ولی به تدریج که داعش در مواضع جدیدش ناکام ماند، مواضع آمریکا نیز تغییر کرد.

در چند هفته اخیر، همین گروهک تروریستی، ظاهراً مورد غضب آمریکا قرار گرفته و حملات هوایی به مواضع داعش در خاک عراق و اجلاس پاریس برای مقابله با آنها، نمایشی از این خشم دروغین است.خشمی که خیلی ها را فریب داده است و فکر می کنند آمریکا به خاطر مردم عراق و حمایت از این کشور، دست به کار شده است. ولی در هر حال جای این سئوال باقی است که آن حمایت های مالی و نظامی و این حملات هوایی چگونه قابل جمع هستند و آمریکا چگونه این تناقض را برای خود توجیح می کند؟
به محض تضعیف این گروهک ها و تقویت احتمال رانده شدن آنها از سرزمین های اسلامی (وضعیتی که برای داعش در عراق و سوریه پیش آمده است)، ممکن است امنیت رژیم صهیونیستی یا دیگر مناطق جهان با حضور آنها به خطر بیافتاد، اینجاست که با واکنش آمریکا روبرو می شوند.

برای پاسخ به این سئوال، می بایست نگاهی به اهداف آمریکا در منطقه داشته باشیم. مهم ترین اهدافی که این کشور توسط تروریست ها و تکفیری ها دنبال می کند، عبارت از: حضور نظامی آمریکا در منطقه، تحکیم جایگاه رژیم صهیونیستی و تضعیف جریان مقاومت می باشد. بنابراین حملات هوایی آمریکا به داعش را، با این سه هدف می سنجیم و سعی داریم به این فرض پاسخ دهیم که هم کمک های مالی و نظامی و هم این حملات هوایی، در راستای تحقق اهداف ذکر شده می باشد.

حضورنظامی آمریکا در منطقه


باوجود اینکه آمریکا از سه ابزار اجرایی، یعنی رژیم صهیونیستی، حکومت های دست نشانده عرب و گروههای تروریستی برای پیشبرد اهداف خود در منطقه استفاده می نمایید، اما همواره گوشه چشمی به حضور نظامی جهت سروسامان دادن به منافع نامشروع خود در خاورمیانه نیز دارد. تعداد پایگاههای نظامی این کشور در منطقه این مسئله را تایید می نماید. برای مثال از 850 پایگاه نظامی آمریکا در خارج از این کشور، 35 پایگاه آن در اطراف ایران مستقر است. یعنی در کشورهای همچون قطر، امارات، عربستان، ترکیه، افغانستان، آذربایجان و ...

اما علاوه بر وجود این پایگاههای نظامی، حضور مستمر سربازان آمریکای در دستور کار پنتاگون قرار دارد. آنها با تجهیز گروهک داعش و تحریک آن و ناامن کردن سوریه و عراق ،با بهانه سرکوب همین گروهک، حضور نظامی شان را پرنگ تر خواهند کرد. این وضعیت دقیقاً مشابه رفتار آمریکا با القاعده و سپس حضور نظامی ناتو به بهانه القاعده در افغانستان است. این در حالی است که بیش از یک دهه از حضور نظامی آمریکا و غرب در افغانستان می گذرد، نه القاعده از بین رفته و نه ناتو خاک افغانستان را ترک کرده است؛ بلکه هم القاعده فربه تر شده و همچنین حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا محسوس تر شده است.

تحکیم جایگاه رژیم صهیونیستی


آمریکا با این هدف که این گروهک می تواند برنامه های پنهان آنها را عملیاتی کند، در ابتدا هیچ گونه مخالفت عملی با داعش انجام نداد ولی به تدریج که داعش در مواضع جدیدش ناکام ماند، مواضع آمریکا نیز تغییر کرد.

گروههای تروریستی همچون داعش تا زمانی که تحت اختیار و کنترل هستند، می توانند اهداف آمریکا را تامین نمایند و همین که از کنترل خارج شوند، ممکن است ضربات سنگینی به منافع آنها تحمیل نمایند.گروهک های تروریستی تا وقتی که جریان های اسلامی را درگیر مسائل داخلی نمایند و منطقه را ناامن کنند، عاملی برای تامین امنیت رژیم صهیونیستی هستند و لذا مورد حمایت کامل آمریکا نیز می باشند.

اما به محض تضعیف این گروهک ها و تقویت احتمال رانده شدن آنها از سرزمین های اسلامی (وضعیتی که برای داعش در عراق و سوریه پیش آمده است)، ممکن است امنیت رژیم صهیونیستی یا دیگر مناطق جهان با حضور آنها به خطر بیافتاد، اینجاست که با واکنش آمریکا روبرو می شوند. هرچند تروریستهای داعش روز قدس را حرام دانسته و مبارزه با رژیم صهیونیستی را در دستور کار خود ندارند، ولی به هرحال گذر زمان ممکن است تروریست های داعشی و صهیونیستی را در مقابل هم قرار دهد. پس برای آمریکا نیز ضروری است که این «مار» دست نشانده را بیشتر از آنچه هست، نپروراند و هرچه زودتر یا از دست آن خلاص یابد یا موقتاً پرونده استفاده از آنها را بایگانی نماید.

تضعیف جریان مقاومت


به همان اندازه که حمایتهای آمریکا از داعش در راستای تضعیف مقاومت صورت می گیرد، حملات هوایی به مواضع داعش نیز برنامه ای جز تضعیف مقاومت ندارد. از آنجا که فعالیتهای تروریسیتی در براندازی بشار اسد و تضعیف جریان شیعه در عراق ناکارامد بود، سیاست خارجی آمریکا با تغییر رویه ظاهری، و البته آشنا برای افکار عمومی، درصدد حضور نظامی آمریکا و متحدانش با بهانه داعش است. آنها سعی دارند با کمک دیگر حکام دست نشانده منطقه و درکنار حضور پررنگ نظامی، ائتلافی ظاهراً ضد داعش و باطناً با هدف تضعیف جریان مقاومت دست یابند. تا از این طریق کار ناتمام گروههای تروریستی در سقوط بشار اسد را تمام نمایند. که البته این برنامه با مخالفت جدی ایران، روسیه و سوریه مواجه شده است.

به هرحال بررسی اهداف آمریکا در خاورمیانه نشان می دهد، این کشور با اولویت قرار دادن منافع ملی خود، از هرگونه ابزار سیاسی، نظامی وتروریستی برای دست یابی به آنها استفاده می کند. آنچه مهم است منفعت غرب است و آنچه محلی از اعراب ندارد، انسانهای بی گناه، زنان و کودکان، حقوق بشر و ... است.

احد نوری اصل
کد مطلب : ۴۰۹۹۴۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما