۰
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۵۳

داعش در مسیر عقب نشینی و زوال

داعش در مسیر عقب نشینی و زوال
کشورهای غربی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه سه هدف دائمی داشته اند:

1- تامین امنیت رژیم صهیونیستی؛ به دلیل نفوذ دامنه دار این رژیم در تار و پود سیاسی و رسانه ای و تبلیغاتی آنها

2- حرکت مطمئن و در حد توان ارزان نفت کشورهای عربی منطقه خلیج فارس به سوی غرب (که به ویژه امروزه با تولید هزاران بشکه تولید اضافه بر سهمیه به وسیله عربستان و سایر رژیم های نفتی منطقه صورت می پذیرد.)

3- حفظ رژیم های مرتجع و وابسته عربی
( یعنی رژیم هایی مانند عربستان، امارات عربی متحده، قطر، اردن و بحرین که اکنون ادعا می شود با آمریکا در حمله علیه داعش همکاری می کنند.)

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357و بازتاب های این انقلاب بر مسائل مختلف منطقه ای و جهانی، آرام آرام شاهد یک تغییر راهبردی در آرمان ها و راهبردهای مبارزاتی فلسطینی ها- به ویژه این تاکیدها که اولا همه فلسطین و نه ساحل غربی رود اردن و نوار غزه مربوط به فلسطینی هاست و ثانیا روش های ملی گرایان فلسطینی در روی آوری به سازش مفید فایده نبوده و کنار گذاردن مبارزه مسلحانه نیز نتیجه ای دربرنداشته است- بوده ایم؛ به گونه ای که در نهایت در نوار غزه جنبش مقاومت اسلامی ( حماس) توانست از طریق انتخابات قدرت را به دست گیرد و این در حالی بود که بعد از مرگ یاسر عرفات، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، در ساحل غربی رود اردن با تلاش غربی ها و در یک انتخابات تک کاندیدائی که جنبش حماس نیز آن را تحریم کرده بود، آقای محمود عباس که طرفدار شرکت در طرح های سازش و تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در فلسطین بود، قدرت را در اختیار گرفته بود.

از زمان نبرد سال 2006 که حزب الله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی به پیروزی دست یافت، فلسطینی ها نیز در نبردها به گونه ای پیاپی صهیونیست ها را از دستیابی به اهدافشان باز داشتند که نمونۀ آخر آن را در نبرد 51 روزه اخیر شاهد بودیم.

به علاوه با خروج آمریکا از عراق در سال 2011 که به اجبار و از روی ناچاری صورت گرفت، عراق نیز در گروه دولتهای مقاومت قرار گرفت و بدین ترتیب خطی مستقیم از تهران تا بیروت و غزه، قدرت جدید مقاومت را شکل داد.

با آغاز موج جدید و کنونی بیداری اسلامی در منطقه در سال 2011، غرب درصدد برآمد تا تهدید منطقه ای ایجاد شده برای خود -که توانست دیکتاتورها در مصر، تونس، لیبی و یمن را سرنگون سازد- را به فرصت تبدیل نموده و یکی از محورهای اصلی مقاومت در منطقه یعنی سوریه را از طریق ارسال تروریست از حدود 90 کشور جهان تسلیم و از این محور جدا نماید. مقاومت دولت، ارتش و مردم سوریه و همکاری جمهوری اسلامی ایران، روسیه و ...، توطئه را خنثی نمود و زنگهای خطر را در مورد آینده منطقه در رابطه با 3 هدف بالا برای غرب به صدا درآورد. ترس از انتقام منطقه ای پس از پیروزی سوریه و تغییر در جغرافیای سیاسی منطقه به نفع محور مقاومت در وجود غربی ها، آنها را به سمت به صحنه آوردن پرده های جدید برد.

در این شرایط و در زمانی که وحدت سیاسی در عراق به دلیل کمک ها ی گسترده غرب، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب به گروه های تکفیری و بازماندگان رژیم ساقط شده صدام حسین متزلزل شده بود، غربی ها که اعتراف می کنند خود گروه تکفیری داعش را پدید آورده اند ( از جمله رجوع شود به اعتراف خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا که گفته است ما آمریکائی ها برای ایجاد داعش به 60 کشور جهان رفت و آمد کردیم)، نظاره گر ورود داعش به موصل شدند.

در واقع در این زمان با همکاری رژیم صهیونیستی (که مدام به غربی ها گوشزد می کند که خطری از جانب داعش -که روی عناصر اصلی آنها نفوذ دارد -متصور نیست و آنکه خطرناک است، حزب الله و نیرو هائی است که انقلاب ایران در منطقه آزاد میکند)، ارتجاع عرب ( از جمله کمک های نظامی و مالی گسترده آنها و آموزش اعضای داعش در اردن و ...) و ترکیهِ فرصت طلب (که داعشی ها آزادانه در شهرهای مرزی و مرزهایش رفت و آمد میکردند )و با توجه به نفوذ صهیونیست ها بر برخی افراد ذی نفوذ در شمال عراق، داعش با یک برنامۀ دیکته شده مبنی بر اینکه نباید به ارتجاع عرب و ترکیه کاری داشته باشد و تنها باید برنامه از پیش مشخص شده را اجرا کند، وارد عراق شد.

اگر اخبار و گزارش های رسانه های غربی در بدو ورود داعش به موصل را دوباره مرور کنیم، می بینیم که این رسانه ها در آن زمان برای ورود داعش به بغداد لحظه
شماری می کردند و هیچ هشداری نیز در این رابطه به زمامداران غربی نمی دادند.

با ورود روحانیت و مردم عراق به صحنه و ایجاد وحدت سیاسی مجدد با انتخاب رئیس جمهور، رئیس مجلس و نخست وزیر و نیز ضربات پیاپی ارتش عراق به ویژه نیروی هوائی آن به مراکز تجمع داعش در عراق و نبرد های سرنوشت ساز آمرلی و نبرد اخیر در جنوب بغداد، توطئه به شکست انجامید و وضعی فرسایشی شبیه سوریه که به معنی آغاز روند اضمحلال داعش است، ایجاد شد و علیرغم اینکه هنوز خطر به طور کامل رفع نشده است، مشخص شد که اقدامات داعش قادر نخواهد بود زمینه ها را برای تداوم کسب سه هدف بالا در آینده منطقه فراهم سازد.

در اینجا بود که پرده جدید یعنی مداخله نظامی ائتلاف علیه داعش روی صحنه رفت. تاکید می کنیم که این پرده جدید پس از آن روی صحنه رفت که ناکارآمدی گروه های تکفیری مانند داعش در فراهم ساختن زمینه های تداوم اجرای راهبردهای غرب در منطقه از طریق ضربه زدن به دولت ها و گروه های محور مقاومت آشکار شد و بدین ترتیب آنها حضور مجدد در منطقه را برای ادامه کسب سه هدف بالا لازم دانستند.

به خوبی آشکار است که مبارزه با داعش نیازی به لشکرکشی مجدد آمریکا به عراق ندارد؛ زیرا کافی است بی درنگ کمک های اطلاعاتی، تسلیحاتی و مالی مخفی و آشکار غربی ها، رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع عربی به آنها قطع و مرز ها ی ترکیه و ارتجاع عرب برای جلوگیری از تردد آن ها کنترل شود و ترکیه نیز از خریدن نفت داعش ( بشکه ای حدود 20 دلار!) خودداری ورزد.

غربی ها به خوبی سران داعش را می شناسند و از رفت و آمدها و ارتباطات سیاسی آنها در منطقه باخبرند و تضمین های کافی نیز از آنها گرفته و سپس این سگ زنجیره ای را رها کرده و به جان ملتهای منطقه انداخته اند. به علاوه تعداد نیروهای اصلی داعش در عراق نیز چندان زیاد نیست (یکی از رسانه های غربی این تعداد را بین 8000 تا 20000 نفر تخمین زده بود) و آنها بیشتر از نیروهای وابسته به صدام مخلوع و بردن اجباری جوانان عراقی به جبهه جنگ در مناطقی که به دست داعش افتاده استفاده می کنند.

هم اکنون همه می دانند که که اگر داعش در عراق متوقف شده، به دلیل ورود روحانیت و مردم عراق و کمکهای مشورتی ایران بوده است، نه بمباران های به اصطلاح ائتلاف آمریکایی. این واقعیت مورد اعتراف رسانه های غربی نیز هست.

هرچند آمریکا اکنون ادعای حمله علیه مواضع داعش در عراق را دارد، اما تا کنون حتی یک لحظه تصور یا عملی در مورد مبارزه با داعش به گونه ای که در زمان جنگ با صدام و طالبان کرد نداشته است؛ زیرا در درگیری با صدام روزانه صدها و هزاران موشک و انواع گلوله از زیردریایی ها، نیروی هوایی، پایگاه های نظامی و نیز از طریق حملات زمینی به سوی مراکز نظامی، گاردهای ریاست جمهوری، کاخ صدام و غیره در عراق شلیک می کرد. اما اکنون به جای آن، تحت عنوان مبارزه با داعش برای داعش کمک های نظامی، غذایی و دارویی می فرستد و سپس اعلام می کند که این کمک ها اشتباهی در اختیار داعش قرار گرفته است!.

آمریکا امروزه پیاپی تکرار می کند که هدفش از جنگ با داعش تقویت سایر مخالفان دولت سوریه است. گزارش ها می گوید که این کشور تا کنون 36 میلیارد دلار به گروه های مخالف دولت سوریه یعنی داعش، النصره، جبهه اسلامی، ارتش آزاد و غیره کمک کرده است.کمک هایی که هیچ نتیجه قابل توجه ای نداشته و ادامه این کمک ها نیز بی فایده خواهد بود.

اکنون حتی اگر به فرض محال بپذیریم که مبارزه آمریکا با داعش خیمه شب بازی نیست، شکی وجود ندارد که آمریکا نمی خواهد داعش را از بین ببرد بلکه می خواهد آنرا به یک عنصری بی خطر برای خود و دوستانش در منطقه تبدیل نموده و از آن برای پیش برد اهدافش در آینده بهره گیرد.

بدین ترتیب مشخص می شود که روند رو به افول قدرت تروریستها در منطقه، آمریکا را ترسانده و آن را دوباره به منطقه آورده است. آمریکا برای نابود کردن داعش به منطقه نیامده، بلکه برای نجات مجموعه گروه های تکفیری درحال زوال -که این زوال به معنی ایجاد خلا امنیتی در منطقه و نتایج سیاسی و ژئوپلتیک ناگزیر آن است - دست به مداخله مجدد نظامی زده است.

داعش ترسی از آمریکا ندارد، زیرا مطمئن است که کاخ سفید آنها را یاوران بالقوه و بالفعل خوبی برای خود داشته و از آنها به خوبی برای دستیابی به اهدافش در منطقه بهره می برد.

دکتر مصطفی ملکوتیان

منبع: فارس
کد مطلب : ۴۱۸۰۲۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما