۰
پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۳۱

بحران حقيقي در غرب است نه در ايران

بحران حقيقي در غرب است نه در ايران
نویسنده: پروفسور حميد مولانا
در يك ماه اخير و در آستانه انتخابات رياست جمهوري ايران، بحران اقتصادي و مالي آمريكا و كشورهاي بزرگ اتحاديه اروپا وارد مرحله جديدي شده بود و خطر سقوط كامل سيستم اقتصادي دنيا و بورس ها به قدري حتمي به نظر مي رسيد كه دولت هاي آمريكا، آلمان، انگلستان و فرانسه با هماهنگي با برخي از كشورهاي ديگر از جمله ايتاليا، هلند و كانادا تصميم گرفتند با آفريدن يك بحران داخلي در ايران و استفاده از رقابت هاي انتخاباتي كشورمان، توجه ملت هاي خود و جهانيان را از اين بحران جديدي كه در غرب در حال وقوع بود پنهان و دور نگاه دارند و بدين ترتيب، با يك تير، دو نشان بزنند. اين دولت ها مي خواستند نه تنها وضع داخلي ايران را به نفع اهداف خود تغيير دهند، بلكه توجه مردم خود و جهانيان را نيز از ورشكستگي هاي جديد اقتصادي و سقوط سيستم مالي و بانكي بين المللي دور نگاه دارند. به عبارت ساده، آمريكا و چند كشور اروپايي براي پنهان نگاهداشتن سقوط اقتصادي خود، به بحران آفريني در ايران دست زده اند. اين گروه از كشورهاي غربي همچنين، با بحران آفريني در ايران، مي خواهند از شورش هاي داخلي در كشورهاي خود، كه در نتيجه بحران و تزلزل اقتصاد نظام سرمايه داري ممكن است به وجود آيد، جلوگيري كنند. مسئله سقوط سيستم اقتصادي، مالي و بانكي دنيا دقيقاً موقعي بين نخبگان آمريكا و اتحاديه اروپا قوت مي يابد كه كمپاني «جنرال موتورز»، بزرگترين شركت خودروسازي دنيا، پس از نزديك به يك قرن توليد و فعاليت در سطح ملي و جهاني، اعلام ورشكستگي كرده و دولت آمريكا نيز همانند يك كشور سوسياليستي، 60درصد سهام آن را عهده دار مي شود. طبق آمار رسمي و منتشر شده وزارت كار ايالات متحده، عده بيكاران در آمريكا، به هشت ميليون نفر رسيده است و با ورشكستگي صنايع اتومبيل سازي و بحران هاي موجود در دنيا، به ويژه سه كمپاني بزرگ آمريكا يعني جنرال موتورز، كرايسلر و فورد، بيكاري در ماه هاي آينده يك روند صعودي را طي خواهد كرد. حجم قرض ملي آمريكا اكنون به 10تريليون دلار رسيده، كه قسمت مهمي از آن حاصل هزينه هاي جنگي چند سال اخير در عراق و افغانستان و نقاط ديگر دنيا بوده است.
در كشورهاي اروپايي طي يك ماه اخير، نگراني مسئولان از وخامت اوضاع اقتصادي شدت پيداكرد، به طوري كه وزير اقتصاد آلمان در مصاحبه اخير خود با روزنامه «فايننشال تايمز» اظهار مي دارد كه تعداد بيكاران آلماني به زودي به بيش از 6/4 ميليون نفر خواهد رسيد. در فرانسه از زماني كه دولت «نيكلا ساركوزي» سركار آمده، كسر بودجه آن كشور سه برابر شده و به 140 ميليارد دلار رسيده است. طي چند هفته گذشته اي كه انتخابات رياست جمهوري در ايران جريان داشت، تظاهرات و اعتراضات دامنه داري از طرف مردم در كشورهايي مانند ليتواني، ايتاليا، آلمان و فرانسه عليه سياست هاي اقتصادي اين دولت ها صورت گرفته است. در انگلستان رئيس مجلس عوام آن كشور و 6 وزير كابينه حزب كارگر (به رهبري گوردن براون نخست وزير كنوني) به علت افتضاحات و رسوايي ها و سوءاستفاده هاي مالي كه در تاريخ آن كشور بي سابقه بوده است، مجبور به استعفا مي شوند. از طرفي، آمارهاي رسمي حاكي است كه كشورهاي ايتاليا، اتريش، اسپانيا و هلند هم با بزرگترين ركود اقتصادي تاريخ خود پس از جنگ جهاني دوم روبرو هستند و طبق پيش بيني روزنامه «ديلي تلگراف» لندن، «با اين شرايط، بايد منتظر قيام و شورش هايي در سراسر اروپا بود».
بحران اقتصادي آمريكا، به ويژه در اين چند هفته به قدري بالا رفته و نگراني دولت «باراك اوباما» به اندازه اي شدت يافته است كه رئيس جمهور اين هفته يك لايحه مهم و جديد اقتصادي كه در تاريخ آمريكا سابقه نداشته است را براي تصويب تقديم كنگره كرد. طبق اين لايحه، بانك مركزي آمريكا (فدرال رزرو) و نهادهاي ديگر دولتي به طور كامل كنترل و نظارت اقتصاد و شركت هاي بانكي، بازرگاني و بيمه را به عهده گرفته و براي اولين بار در تاريخ آمريكا، بانك مركزي و ادارات و وزارتخانه هاي دولتي نظارت خود را بر بخش اقتصادي آمريكا افزايش مي دهند. به عبارت ديگر، آمريكا امروز كاملا در جهت مخالف آنچه «رونالد ريگان » رئيس جمهور اسبق در دهه 1980 در مورد خصوصي سازي و تقليل نظارت دولتي سياستگذاري كرده بود،حركت مي كند. هيچ كس تا امروز در آمريكا مطمئن نيست كه اين تصميمات جديد دولت آمريكا، داروي مناسب و جراحي لازمي براي اقتصاد آشفته اين كشور باشد. نخبگان و سياستمداراني چون «زبيگنيو برژينسكي» مشاور امنيتي «جيمي كارتر» رئيس جمهور اسبق در دهه 1970 (زماني كه انقلاب اسلامي ايران به پيروزي رسيد) اخطار داده اند كه در صورت موفق نشدن اين برنامه ها و طرح هاي اضطراري ديگر، نارضايتي در جامعه آمريكا بالا گرفته و احتمال وقوع شورش شدت مي يابد.
در اينجاست كه مسافرت اوباما به مصر در نيمه خردادماه امسال كه مصادف با سالگرد رحلت امام خميني(ره) و قيام 15خرداد 1342 بود و نطق او در دانشگاه قاهره كه به عنوان پيام او به دنياي اسلام اعلام شده بود، در حقيقت براي تأثيرگذاري در دو انتخابات مهم پارلماني و رياست جمهوري بود كه در لبنان و ايران صورت مي گرفت. مقامات اطلاعاتي، امنيتي و سياسي آمريكا به خوبي اطلاع داشتند كه شكست «سيد حسن نصرالله» در لبنان و «محمود احمدي نژاد» در ايران غيرممكن است، ولي براي استفاده از موقعيت ها و محيطي كه بتوانند به وجود بياورند، خود را كاملا آماده كرده بودند و با متفقين سياسي خود در اروپا و كشورهاي انگلستان، فرانسه، آلمان و غيره، سناريوي آن را هماهنگ مي كردند. سران دولت هاي انگليس، آلمان و فرانسه بايد نقش مهمي را در اين سناريو ايفا مي كردند. مدت ها بود كه در اجلاس و نشست هاي اصحاب رسانه، شبكه هاي تلويزيوني بي بي سي (انگليسي و فارسي)، سي ان ان، فرانسه24، دويچه وله، الجزيره، العربيه و عده قابل توجهي از نمايندگان و خبرنگاران مطبوعات آمريكا و اتحاديه اروپا خود را براي بازي در اين صحنه آماده كرده بودند و با گروه ها و افراد مورد نظر خود در داخل ايران و خارج، همكاري هاي بسيار نزديكي داشتند. جاي تعجب نبود كه صحنه هاي انتخابات ايران، محتويات و عناوين گزارشات، تصاوير و انگاره ها و زمان اختصاص داده به آنها، شبيه يكديگر بوده و عيناً مانند يك اركستر موزيك هدايت مي شد. نتيجه اينكه، بحران حقيقي در غرب است نه در ايران.
مرجع : روزنامه کیهان
کد مطلب : ۷۱۹۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما