در تاريخ مبارزه فلسطينيها بايد نام "هناء شبلي" سي ساله كه پس از اعتصاب غذاي 44 روزه از زندانهاي رژيم اشغالگر قدس آزاد شد، افزوده شود. او اكنون در تاريخ روند مبارزه زن فلسطيني و خصوصاً زنهاي اسير در زندانهاي اسرائيل به يك ستاره درخشنده تبديل شده است.
مجله "نصف الدنيا" در بيمارستان قدس وابسته به هلال احمر فلسطين گفتگويي با او داشت. هناء شلبي كه بر اثر اعتصاب غذا 20 كيلو كاهش وزن داشت از نظر قواي جسمي بسيار ضعيف شده است و دو روز كامل در بيمارستان ممنوع الملاقات بود تا اينكه بتواند قواي جسماني خود را بازيابد. روز سوم به نظر با نشاط ميآمد ولي صدايش هنوز مرتعش بود. روز سوم بازديد كنندگان زيادي داشت و همين امر موجب گرديد كه صحبت ما بارها و بارها قطع شود.
* خودت را معرفي كن.
- نام من "هناء يحيي صابر شلبي" است در 7 فوريه 1982 (1361 ش) در روستاي برقين در شهرك جنين به دنيا آمدم و ديپلم متوسطه دارم. پيش از دستگيري ميخواستم در دانشكده پرستاري ثبت نام كنم. پدر من كشاورز و مادرم خانهدار است و ما 4 برادر و 6خواهر هستيم.
* فكر ميكني گرايش تو و خانوادهات به جهاد اسلامي سبب دستگيري ات بود؟
- دليل بازداشتم را نميدانم چون پرونده اتهاميام محرمانه بود و به من هم چيزي گفته نشد، در رابطه با جهاد اسلامي من عملاً به آن گرايش دارم ولي هيچگونه فعاليتي نداشتم. برادرم شهيد سامر شلبي كه در 29 سپتامبر 2005 (1384 ش) به شهادت رسيد نيز به جهاد اسلامي وابسته بود. او در رويارويي مسلحانه با نيروهاي اشغالگر صهيونيستي به شهادت رسيد.
* شما دو بار بازداشت شديد، ابتدا در مورد بازداشت اولتان كه دو سال و نيم به طول كشيد صحبت كنيد؟
- ساعت 1 و ربع بامداد منزلمان را اشغال كرده و مرا همراه خود بردند و مدت 17 روز بدون ايراد هرگونه اتهام در زندان "الجمله" كه زير زمين است مورد بازجويي قرار گرفتم. پس از آن گفتند علت بازداشت من شهادت برادرم بوده است. آنها عليه من هيچ مدركي نداشتند و متأسفانه بسياري از بازداشت شدگان وضعيتي شبيه به من دارند و زنداني شدن من تا مدت دو سال و نيم به دستور فرمانده نظامي منطقه ادامه داشت.
* وضعيت زندان را براي ما تشريح كنيد؟
- بازداشت اتهامي، بدترين نوع بازداشت است زيرا آنها از اين طريق ميتوانستند هرگونه فشاري را به ما وارد آورند چون اين گونه بازداشت تابع قانون نيست.
* آيا در زندان با اهانت و شكنجه مواجه شديد؟
(هنا شبلي هنگام پاسخ دادن به اين سئوال به شدت گريه ميكند و صدايش ضعيف ميشود)
- روز بازداشتم به شدت مورد ضرب و شتم وحشيانه قرار گرفتم و تعداد زيادي از سربازان واقعاً به صورتي وحشيانه مرا به باد كتك گرفتند و پس از آن مدت يك روز و نيم دست و پايم را به تخت بستند.
* آيا تماسي با ديگر اسيرهاي زن ديدار داشتيد؟ تعداد آنها چند نفر بود؟
- بله، در زندان ((هشارون)) در شمال فلسطين اشغالي با همه آنها ديدار داشتم و با "لينا الجربوني" كه قديميترين اسير زن فلسطيني است (10 سال) كه هم اكنون 7 سال ديگر بايد در زندان باشد آشنا شدم. ورود "قاسم وسلوي"، "حسان وسجي" و "آلاء الجعبي" نيز از جمله بازداشت شدگان بودند.
* شما بار اول در مبادله با "شاليط" مبادله شده ولي 4 ماه بعد مجدداً بازداشت شديد. واقعاً چه موردي پيش آمده بود؟
- بدون هيچگونه دليلي ساعت يك بامداد مجدداً بازداشت شدم. تعداد دو گردان سرباز براي دستگيريم آمده بودند و يك گردان براي بازداشت و گردان ديگر براي بازرسي منزل. آنها آن قدر مرا زدند كه بيهوش شدم.
* چرا فقط شما دستگير ميشويد؟ ديگر خواهرنتان دستگير نميشوند؟
- واقعاً نميدانم من پيشتر گفتم كه در جهاد اسلامي نيز هيچ فعاليتي ندارم.
* چه موقع تصميم گرفتند اعتصاب غذا كنيد؟
- يك هفته پيش از بازداشت دوم به عنوان همبستگي با شيخ "خضر عدنان" كه 66 روز اعتصاب غذا كرده بود، اعتصاب غذا را آغاز كردم و پس از بازداشت و شكنجه اعتصاب غذا را ادامه دادم.
* اسرائيليها براي شكستن اعتصاب غذا چه روشي به كار ميبردند؟
- روشهاي گوناگوني اعمال ميكردند. مثلاً مرا به زندانهاي مختلف ميبردند خصوصاً به زندان زنان جنايتكار. آنها مرا ميان زنان جنايتكار گذاشتند. پس از آن مرا به زندان انفرادي دوربيندار و بدون دوربين بردند و بار ديگر به مدت سه روز به زندان زنان جنايتكار بردند و در نهايت 4 ماه، بازداشت محكوم كردند و به دنبال آن يك هفته به زندان زنان جنايتكار و پس از آن به زندان انفرادي و به دنبال آن به مدت يك هفته دو زنداني زن را در سلول من قرار دادند و به دنبال آن مرا با ديگر زندانيان زن همراه كردند و براي وسوسه من غذاهاي خوشمزه ميآوردند و پزشكان تلاش كردند كه مرا معاينه كنند و آزمايش تجويز كنند ولي من به شدت مخالفت كردم و چند ماه بعد اجازه دادم پزشك زن وابسته به حقوق بشر مرا معاينه كند و او دستور داد كه مرا به بيمارستان منتقل كنند.
زندانباني كه ميگفت نامش ياسمين است غذا را زير بينيام ميگرفت و ميگفت بو كن بسيار خوش بو و لذيذ است و اگر اعتصاب غذايت را بشكني به تو ((شاورما)) خواهيم داد.
آنها مانع از ديدار خانوادهام ميشدند. هنگام انتقال به دادگاه مرا تهديد كردند كه اگر با خبرنگاري صحبت كني و يا اينكه تصويري از من گرفته شود، مدت بازداشت را طولانيتر خواهند كرد. آنها مرا در سلولي كه بسيار سرد بود مدت سه ساعت نگاه داشتند و من احساس كردم از شدت لرز قلبم در حال توقف است.
* هنگام اعتصاب غذا چگونه از همبستگي مردم مطلع ميشديد؟
- اخبار خويشاوندان و همبستگي مردم از طريق راديوي محلي وابسته به جهاد اسلامي و يا از طريق وكيل مدافع زن و يا از طريق "جواد پولص" كه يك وكيل مدافع است به من رسيد.
* آيا فكر ميكني پيروز شدهاي و يا اينكه شكست خوردهايد؟
- احساس ميكنم كه پيروز شدهام و توانستهام بر صهيونيستهاي اشغالگر غلبه كنم و اين امر مايه افتخار است.
* هنگام ديدار با خانوادهات در گذرگاه "ايزر" وضعيت چگونه بود؟
- صهيونيستها فقط به مادر و پدر و دو تن از برادرها و يكي از خواهرانم اجازه ديدار داده بودند و من نتوانستم با همه برادران و خواهرانم ملاقات كنم. (او در اين لحظه به شدت گريه ميكند)
* آيا اسير فلسطيني جز اعتصاب غذا، برگههاي برنده ديگري دارد؟
- اعتصاب غذا، سلاح برندهاي است و اسير با گرسنگي و تشنگي پيام خود را به جهانيان ميرساند. من از اينكه اولين اسير زن هستم كه اين مدت اعتصاب غذا كردم افتخار ميكنم. همه فلسطينيها ميدانند كه جز مذاكرات، راههاي ديگري چون اعتصاب غذا و ايجاد فعاليتهاي همبستگي با زندانيان وجود دارد.
* اكنون چه پيامي براي جهانيان داريد؟
- پيام من به جهان اين است كه شما كه وجدانهاي بيدار داريد بايد در كنار قضيه فلسطين و اسيران بايستيد زيرا ما پنج هزار اسير داريم كه در زيرزميني كه همانند قبرهايي براي زندگان است به سر ميبرند آنها برخلاف همه معاهدههاي بينالمللي در زندانهاي اسرائيل به سر ميبرند.