۰
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۴
نشست‌تحلیل‌فضای‌حاکم‌بر روابط قدرت‌های‌جهانی

نگاه ‌متفاوت آمریکا و اروپا به رابطه با‌ مسکو

اروپا و روسیه به ایران نزدیک می‌شوند
نگاه ‌متفاوت آمریکا و اروپا به رابطه با‌ مسکو
رخدادهای کنونی در اروپای شرقی و خاورمیانه باعث شده است تا مناسبات بین قدرت‌های جهانی دست‌خوش تحولاتی شود و به نظر می‌رسد که تحولات جهانی مسیر پرشتابی را به سمت شرایط ویژه طی می‌نماید؛ این شرایط ویژه بدون شک دارای فرصت‌ها و چالش‌هایی است که تبیین آن به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران کمک خواهد کرد. از این رو اداره کل بین الملل و سیاست خارجی فارس در نظر دارد ذیل عنوان اصلی« «تحلیل فضای حاکم بر روابط قدرت های جهانی» رفتار قدرت‌های سه‌گانه (آمریکا، روسیه و چین) در قبال هم و فرصت‌ها و تهدیدات احتمالی این وضع بر جمهوری اسلامی ایران و محیط پیرامونی» به بررسی این موضوع پرداخته و زوایای آن را با کارشناسان امر، اساتید دانشگاه ، شخصیت های لشگری و کشوری و... به گفت وگو بنشیند .

در سومین مرحله‌ از این مجموعه نشست‌ها میزبان دکتر سعید خالو زاده، استاد دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل اروپا در فارس بودیم. دکتر خالو‌ زاده، دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه سوربن فرانسه، کارشناسی ارشد از دانشگاه کاتولیک لوون بلژیک است و در حوزه اروپا به ویژه مسائل اتحادیه اروپا مقالات و کتاب‌های بسیاری به رشته تحریر درآورده‌اند و چهره‌ای علمی و نام‌آشنا برای اساتید و پژوهشگران حوزه مطالعات اروپا به شمار می‌آیند. در پی مشروح گفت‌گوی خبرنگاران حوزه بین الملل فارس با وی می آید:

سپر موشکی غرب اولین دلیل تقابل روسها با غربی ها/ اهمیت سیاسی،‌راهبردی و اقتصادی اوکراین برای روسیه


تنش‌هایی که میان مجموعه غرب به ویژه امریکا و روسیه به وجود آمده، شرایط جدیدی را در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی به وجود آورده است. با توجه به بحث‌های مربوط به بحران سوریه و در عین حال کنفرانس‌های‌ژنو برای حل و فصل آن به وجود آمد و نیز اختلاف‌های امریکا با ج. ا. ایران به نظر می‌رسید که مناسبات طرفین وارد فازی جدید با ابعادی منفی شده است؛ یعنی از حالت همکاری از جمله همکاری‌های نظامی و دفاعی در سطح ناتو که در سال‌های گذشته وجود داشت، به حالت تقابل و تنش بدل شد. همان‌طور که شاهد بودیم از جنگ امریکا و متحدانش علیه سوریه جلوگیری شد و بسیاری از پیروزی روسیه در صحنه سوریه سخن گفتند. البته پیش از این بحث سامانه موشکی اروپا در لهستان و مجارستان را داشتیم که به شدت مورد اعتراض روس‌ها بود و این سامانه‌ را چالش‌ساز علیه امنیت ملی خود خوانده بودند که امریکایی‌ها چندان به این مساله توجه نکردند. پس از بروز بحران سوریه سطح تنش‌ها بالاتر رفت و نقطه اوج تنش با بحران اوکراین بروز کرد. تحولات مربوط به بحران اوکراین طی یک سال اخیر به حدی شدت داشته که اصولا سطح روابط روسیه با مجموعه غرب و به ویژه با امریکا را تحت‌الشعاع قرار داد و حتی بسیاری بیان می‌کنند که روابط آنها وارد یک جنگ سرد جدید شده است. شرایط به گونه‌ای است که روس‌ها و امریکایی‌ها حداقل به لحاظ اعتبار و جایگاه بین‌المللی خواهان عقب‌نشینی نیستند. اوکراین مهم‌ترین جمهوری استقلال یافته شوروی سابق است و برای روسیه اهمیت راهبردی و حساسی دارد؛ به این معنا که موقعیت و اهمیت اوکراین با سایر جمهوری‌های سابق شوروی قابل مقایسه نیست. به دلیل نزدیکی اوکراین به مرزهای غربی روسیه و همسایگی با اتحادیه اروپا که بلوک رقیب به شمار می‌رود، این حساسیت‌ها بالاتر رفته است. همچنین روسیه دلبستگی‌های تاریخی به اوکراین دارد و این کشور دسترسی روسیه به آب‌های دریای سیاه را امکان‌پذیر می‌کند. ناوگان دریایی روسیه عمدتا در سواحل جنوبی اوکراین در کریمه قرار گرفته است. بنابراین، طبیعی است روس‌ها نسبت به تحولات اوکراین حساسیت به خرج دهند. بخشی از مردم اوکراین علاقمندی خود را به پیوستن به اتحادیه اروپا اعلام کرده‌اند؛ چه بسا اینکه پیش‌تر موضوع پیوستن اوکراین به پیمان ناتو نیز مطرح بود که البته بسیار زودهنگام به نظر می‌رسید و شرایط منطقه‌ای و مخالفت روس‌ها از تحقق این هدف جلوگیری کرد؛ هرچند بسیاری از اقمار شوروی سابق پیش‌تر به ناتو و اتحادیه اروپا پیوسته‌اند. روس‌ها تا به امروز نشان‌ داده‌اند که در قبال تحولات اوکراین حاضر به انعطاف‌ و عقب‌نشینی نیستند و گسترش پیمان ناتو به سوی پیرامون مرزهای روسیه در کشورهایی مانند بلاروس، اوکراین و مولداوی به هیچ وجه قابل قبول نیست. مساله گرایش‌های بخشی مهمی از مردم اوکراین به سوی غرب با تنش‌ها و درگیری‌های خیابانی همراه بود. در داخل اوکراین جریان روس‌گرا نیز جمعیت مهمی است که این روند جامعه اوکراین را کاملا دوقطبی کرده است. امریکا و اتحادیه اروپا از جریان غرب‌گرا حمایت کردند. به هر حال، مطابق راهبردهای امنیت ملی روسیه اوکراین در خارج نزدیک روسیه قرار گرفته و عمق راهبردی آن به شمار می‌رود و همواره با اوکراین تعاملات گسترده اقتصادی، تجاری و سیاسی داشته و بحث صادرات گاز روسیه به اوکراین مساله مهمی بوده است. بحث کریمه و همه‌پرسی آن با ساز و کارهای روسیه به سود روس‌ها رقم خورد و با اکثریت آرا به استقلال این منطقه رای داده شد. البته سابقه این موضوع چنین است که در دوران خروشف در سال 1958 کریمه با یک دیدگاه سیاسی تحت عنوان پل دوستی و همکاری به اوکراین واگذار شد، اما روس‌ها اعلام کردند که به دلیل فرو ریختن این پل دوستی توسط اوکراین‌ باید کریمه به وضعیت سابق بازگردد و غربی‌ها به رغم بیان اعتراض خود در عمل حساسیت زیادی نشان ندادند. به رغم ورود امریکایی‌ها و اروپایی‌ها برای حل و فصل بحران اوکراین و چندین بار توافق آتش‌بس این کشور همچنان ملتهب است. البته در فضای پس از بحران اوکراین و حتی تحریم شدن روسیه توسط اتحادیه اروپا و امریکا شاهد هستیم مطابق نظرسنجی‌ها محبوبیت دولت پوتین به 85 درصد افزایش پیدا کرده که تحول مهمی به شمار می‌رود. این نکته‌های مهم بر این پرسش سایه می‌افکند که واقعا روابط روسیه و مجموعه غرب به کدامین سو می‌رود.

رویارویی مجموعه غرب با اندیشه راهبردی نوین روسیه


در روسیه جریانی فکری موسوم به مکتب سن‌پطرزبورگ وجود دارد که عمدتا به گرایش‌های فکری پوتین و طرفدارانش نزدیک است. آنها بر این باورند که روسیه باید مانند گذشته قدرت بگیرد و رویای احیای امپراتوری روسیه را در سر می‌پرورانند و حتی برخی از تزارسیم جدید مطابق معیارهای قرن بیست و یکمی سخن می‌گویند که بتواند با نظامی متمرکز در عرصه جهانی به عنوان قدرتی برتر عرض اندام کند. افزایش بهای انرژی (نفت و گاز) طی سال‌های اخیر بنیان‌های اقتصادی روسیه را تقویت کرد و سبب شد روسیه دیگر بیمار اقتصادی اروپا به شمار نرود. چه بسا اینکه روسیه در دوران پساشوروی به ویژه در دوران یلتسین درگیر بیماری اقتصادی و نیازمند کمک‌های اقتصادی و بشردوستانه اتحادیه اروپا و امریکا بود. امروز روس‌ها نه تنها بر مشکلات اقتصادی خود چیره شده‌اند، بلکه از قدرت اقتصادی عظیمی برخوردار شده‌اند و بیش از 450 میلیارد یورو ذخایر ارزی دارند. این قدرت اقتصادی به روس‌ها اعتماد به نفس داده و ولادیمیر پوتین در دوران کنونی متفاوت از گذشته است و پوتین دور دوم با اقتدار بیشتری جلو آمده و در برابر غرب عرض اندام می‌کند. پوتین به مجموعه غرب می‌گوید به ما درس دموکراسی ندهید، ما دموکراسی مطابق فرهنگ خود داریم.

اختلاف میان اروپا و آمریکا بر سر نحوه مقابله با روسیه پسا شوروی


میان دیدگاه‌های اروپایی و امریکایی در قبال روسیه و بحران اوکراین تفاوت وجود دارد. دیدگاه‌های اتحادیه اروپا به تندی دیدگاه‌های امریکا نیست. به رغم اینکه اتحادیه اروپا و امریکا بزرگ‌ترین شرکا و متحدان یکدیگر هستند و از جنگ جهانی دوم تا به امروز روابطی راهبردی داشته‌اند، اما آنها الزاما در تمام موارد دیدگاه‌های مشابهی ندارند. شاید بتوان گفت نزدیکی جغرافیایی اتحادیه اروپا به روسیه بخشی از دلیل اختلاف نظر اتحادیه اروپا و امریکاست. روسیه در کنار مرزهای اتحادیه اروپا قرار گرفته و سه کشور بالتیک (لتونی، لیتوانی و استونی) که عضو اتحادیه اروپا به شمار می‌روند، هم‌مرز روسیه هستند. منافع امریکا و اتحادیه اروپا در قبال روسیه متفاوت است. از طرفی اگر بخواهیم از بعد آمار و ارقام نگاه کنیم اتحادیه اروپا اولین طرف تجاری روسیه و روسیه سومین طرف تجاری اتحادیه اروپا است. سطح مبادلات تجاری طرفین نزدیک 385 میلیارد یورو است که رقم بسیار عظیمی به شمار می‌رود. در مقایسه سطح مبادلات تجاری امریکا با روسیه احتمالا از 45 میلیارد یورو فراتر نمی‌رود که حدودا یک هفتم رقم مبادلات تجاری اتحادیه اروپا با روسیه است. برای اتحادیه اروپا به هیچ وجه قابل قبول نیست که این حجم مبادلات تجاری از بین برود؛ به ویژه آن هم در شرایطی که اتحادیه اروپا با بحران اقتصادی رو به رو بوده است. بنابراین کاملا مشهود است که چرا باید میان دیدگاه‌های اتحادیه اروپا و امریکا در قبال روسیه تمایز قائل شد. به طوری که در آغاز بحران اوکراین نیز شاهد بودیم اتحادیه اروپا مایل بود این بحران به سرعت حل و فصل شود و حتی توافق‌هایی میان دو طرف برای آشتی معترضان در اوکراین صورت گرفت. اما امریکایی‌ها چنین دیدگاهی نداشتند. امریکایی‌ها به لحاظ جغرافیایی از روسیه فاصله دارند و سطح مبادلات تجاری‌شان با روسیه اندک است. در عین حال، امریکا خود را ابرقدرت می‌داند و مسائل راهبردی و امنیتی اهمیت و اولویت بالایی برای این کشور دارد. امریکا در قبال روسیه و بحران اوکراین رویکرد ژئواستراتژیک و امنیتی دارد. استقرار سامانه موشکی در اروپا از سوی امریکا نیز در چارچوب چنین رویکردی قابل تفسیر است. میان اعضای اتحادیه اروپا نیز در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد. البته تحریم‌های اتحادیه اروپا در قبال روسیه نیز بیشتر نمادین بوده و اثرگذاری جدی ندارد که وابستگی اتحادیه اروپا به ویژه کشوری مانند آلمان به انرژی روسیه که عضو مهم اتحادیه به شمار می‌رود، عامل موثری در عدم تحمیل تحریم‌های جدی علیه روسیه بوده است. در این شرایط امریکا تلاش کرده بر اتحادیه اروپا فشار آورد تا تحریم‌های شدیدتری علیه روسیه اعمال کند. همچنین در سیاست خارجی آلمان به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک این کشور نگرش به شرق یعنی همکاری با اروپای شرقی به ویژه روسیه نیز گنجانده شده است. سیاست خارجی فرانسه بیشتر متوجه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا و سیاست خارجی انگلستان بیشتر به سوی کشورهای همسود (Commonwealth) و تعاملات فراآتلانیتکی با امریکاست. حدود 6 هزار بنگاه تجاری و اقتصادی در آلمان به روابط خود با روسیه ادامه می‌دهند که در صورت تداوم بحران و افزایش احتمالی تحریم‌ها همگی ضرر می‌کنند و ورشکستگی کارخانه‌ها و شرکت‌ها و در نتیجه افزایش بیکاری می‌تواند مهم‌ترین پیامدهای چنین مساله‌ای باشد. در این شرایط آلمان که اقتصاد اول و لوکوموتیو اقتصادی اروپا به شمار می‌رود، به شدت آسیب‌پذیر و متضرر می‌شود.

معیارهای موازنه قوا میان آمریکا و روسیه از جنگ افزارهای نظامی به مسائل اقتصادی تغییر یافته است


در حال حاضر، جنگ در دوران جدیدی از روابط بین‌المللی قرار گرفته و ویژگی‌های آن با جنگ سرد قدیم متفاوت است و همچنان فضا تثبیت نشده تا بتوان چارچوب مشخص و ثابتی را برای آن ترسیم و تعریف کرد. در این شرایط روسیه اعتماد به نفس خود را پیدا کرده و خواهان عرض اندام است و شاهد بودیم که سال گذشته پوتین در نشست سران گروه هشت شرکت نکرد و موجب ناخرسندی امریکا شد که بسیاری از این رفتار روسیه به عنوان تمایل قدرت‌طلبانه روسیه یاد کردند. پیش‌تر میان امریکا و روس‌ها توازن قوا بر اساس معیارهای نظامی و راهبردی از جمله موشک‌ها و هواپیماهای راهبردی و زیردریایی‌های هسته‌ای مطرح بود، اما امروز این معیارها رنگ باخته و اهمیت گذشته را ندارند و مسائل اقتصادی و تجاری اهمیت بیشتری یافته است. برای روس‌ها که زمانی مسائل ایدئولوژیک اهمیت داشت، حال بعد قدرت اقتصادی و تجاری و تبدیل شدن روسیه به قدرتی بزرگ در این حوزه‌ها اهمیت یافته است. ورود روسیه به گروه هشت و سازمان تجارت جهانی در این چارچوب قابل تفسیر است و مکتب سن‌پطرزبورگ نیز بر قدرت اقتصادی روسیه تاکید می‌کند. در بحران اقتصادی و پولی اروپا نیز این بحث مطرح شد که می‌توان از کمک‌ها و وام‌های اقتصادی روسیه به کشورهای اتحادیه اروپا بهره برد. این موضوع نشان‌دهنده تغییر شرایط در قرن بیست و یکم است. ترکیبی از مسائل اقتصادی و راهبردی بر روابط اتحادیه اروپا با روسیه سایه افکنده است. اتحادیه اروپا و روسیه مسائل خود را راحت‌تر حل و فصل می‌کنند، اما روابط روسیه و امریکا به عنوان دو قدرت بزرگ به دلیل حساسیت‌های بالای ژئواستراتژیک از پیچیدگی بالایی برخوردار است.

فرصت‌ها و چالش‌های ایران در مواجه با تنش روسیه و مجموعه غرب


این پرسش مطرح است که در پرتو ظهور شرایط تنش‌آمیز و رقابت‌آمیز روسیه و مجموعه غرب، آیا ظرفیت‌هایی برای همگرایی گسترده‌تر روابط میان ج. ا. ایران و روسیه و در سطحی گسترده‌تر تشکیل بلوکی جدید با محوریت ایران، روسیه و چین وجود دارد؟ یا اینکه اساسا شرایط نوظهور کنونی موقتی و ناپایدار است و زمینه‌های تحقق چنین سناریوهایی وجود ندارد؟. برخی در ایران چنین دیدگاه و نگرشی را دارند و بر این باورند که به هر حال ج. ا. ایران به لحاظ سیاسی به بلوک شرق نزدیک‌تر است. البته به نظر من در سیاست خارجی نباید تخم‌مرغ‌ها را کاملا در سبد یکی از این دو بلوک قرار دهیم و باید توازن برقرار شود. از سوی دیگر، این نقطه اشتراک را ج. ا. ایران با اتحادیه اروپا دارد که این اتحادیه نیز خواهان وجود جهان تک‌قطبی به رهبری امریکا نیست و ظهور جهان چندقطبی که یکی از قطب‌های مهم آن اتحادیه اروپا باشد، تامین‌کننده منافع اتحادیه اروپاست. به این معنا که به رغم روابط مستحکم فراآتلانتیکی میان امریکا و اتحادیه اروپا، این اتحادیه در روابط بین‌الملل وجود نظام چندقطبی و چندمرکزی را ترجیح می‌دهد. در این چارچوب اتحادیه اروپا حتی مایل نیست روسیه تضعیف شود، زیرا روسیه می‌تواند نقش توزان‌بخش ایفا کند. همان‌طور که می‌دانید اتحادیه اروپا با 28 عضو بزرگ‌ترین بلوک اقتصادی جهان به شمار می‌رود و به همین دلیل خواهان افزایش پتانسیل‌های نقش‌آفرینی مستقل از امریکاست. البته در صورت ظهور نظام چندقطبی نیز امریکا همچنان مهم‌ترین قدرت باقی خواهد ماند، اما دیگر ابرقدرت نخواهد بود. در واقع، بررسی شرایط نظام بین‌الملل کنونی نشان می‌دهد جهان به سوی نظامی چندمرکزی و چندقطبی پیش می‌رود. از این منظر، ج. ا. ایران نباید در شرایط نوظهور بین‌الملل خود را صرفا متمایل به یک قطب کند و ضروری به نظر می‌رسد که نزدیکی متوازن به قطب‌ها می‌تواند به طور بهینه منافع ایران را تامین کند. به ویژه آنکه شرایط روابط ایران و امریکا تغییر کرده و به نوعی حتی در صورت توافق هسته‌ای جامع میان ایران و گروه 1+5 می‌توان انتظار داشت فضای روابط بین‌المللی ج. ا. ایران به ویژه با امریکا و اتحادیه اروپا تغییرات مهمی خواهد کرد. در فضای گفت و گوهای هسته‌ای و تداوم تحریم‌های نفتی ایران نیز این موضوع مطرح است که از آنجایی که ج. ا. ایران و روسیه ذخایر عظیم نفت و گاز دارند، همکاری در این زمینه و توافق‌نامه نفتی که اخیرا به امضای روسیه و ایران رسید، طبیعی و معقول است. ج. ا. ایران و روسیه به طور طبیعی خواهان کاهش قیمت نفت نیستند و به دنبال افزایش قیمت نفت هستند.

رویکرد ج. ا. ایران به بحران اوکراین


در مسائل مربوط به بحران اوکراین و دعوای روس‌ها و مجموعه غرب، ج. ا. ایران باید موضعی بی‌طرف اتخاذ کند و خود را درگیر نکند و در واقع به ویژه در شرایط کنونی که گفت و گوهای هسته‌ای در جریان است، بی‌طرفی و البته بی‌طرفی فعال به بهترین شکل تامین‌کننده منافع ایران است. در این چارچوب می‌توانیم به تمام طرف‌های دعوا و تنش رابطه و گفت و گو داشته باشیم و دیدگاه‌های خود را برای بازگشت ثبات و امنیت منطقه‌ای مطرح کنیم؛ بدون اینکه به جانبداری متهم شویم. به ویژه به این دلیل که مساله بحران اوکراین در سطح منطقه و بین‌الملل حساسیت بالایی دارد. در واقع، بحران اوکراین بر روابط و رقابت‌های روسیه و مجموعه غرب در سایر مناطق جهان از جمله خاورمیانه و شمال آفریقا تاثیر گذاشته است؛ چه بسا اینکه همچنان بحران سوریه نیز مساله اختلاف راهبردی روسیه و مجموعه غرب است. هم‌زمانی این دو بحران می‌تواند به طور متقابل شرایط و چشم‌انداز سیاست و خرده‌نظام‌های بین‌المللی و نظام بین‌الملل را تحت تاثیر قرار دهد. چه بسا اینکه نزدیک‌تر شدن روابط روسیه با ج. ا. ایران و حتی امضای قرارداد نفتی میان این دو کشور در این چارچوب قابل تفسیر است. چشم‌انداز بروز چنین شرایطی مثبت نبوده و پیامدهای منفی خواهد داشت. چه بسا اینکه اخیرا شاهد کاهش قیمت جهانی نفت بوده‌ایم که بسیاری بیان می‌کنند این کاهش قیمت که عربستان سعودی در آن نقش کلیدی ایفا کرده، در راستای فشار بر درآمدهای نفتی ایران و روسیه بوده است. عربستان سعودی در چارچوب رقابت‌های منطقه‌ای که با ج. ا. ایران دارد، از این طریق به ایران فشار می‌آورد. هم‌زمان این شرایط می‌تواند مورد بهره‌برداری امریکایی‌ها نیز به ویژه برای فشار بر روسیه قرار گیرد.

این پرسش مطرح است که آیا مشغول شدن روسیه به بحران اوکراین به سست شدن مواضع روسیه در سوریه منجر شده است؟ زمانی که امریکا به دنبال کسب مجوز برای حمله هوایی به سوریه بود، روسیه با مواضعی محکم‌تر به آب‌های مدیترانه ناوهای جنگی فرستاد، اما در حال حاضر پس از ایجاد ائتلاف ضدداعش که به نظر ما هدف نهایی آن سرنگونی حکومت سوریه است، به نظر می‌رسد مواضع روسیه در قبال سوریه سست‌تر شده و به نوعی می‌توان گفت بحران اوکراین و نیز شکل‌گیری ائتلافی جهانی بر این مواضع تاثیر گذاشته است. مسائل بین‌المللی گاهی به سان ظروف مرتبطه عمل می‌کنند و تاثیرات خود را بر جای می‌گذارند. شاید بتوان گفت توافقی نانوشته میان روسیه و امریکا در بحران‌های اوکراین و سوریه صورت گرفته باشد. به این صورت که روس‌ها در سوریه مداخله چندانی نکنند و از آن طرف امریکایی‌ها نیز در بحران اوکراین انعطاف به خرج دهند.

چشم‌انداز روابط ج. ا. ایران و اتحادیه اروپا در پرتو گفت و گوهای هسته‌ای


اتحادیه اروپا نیز بسیار مشتاق است از ظرفیت‌های مثبت منطقه‌ای ج. ا. ایران و نیز انرژی آن استفاده کند. سیاست خارجی ج. ا. ایران نیز ضمن تاکید بر منافع خود خواهان بهبود روابط با تمام کشورها به جز رژیم صهیونیستی است. روابط ایران و اروپایی‌ها همواره وجود داشته و در بسیاری از مقاطع خوب بوده، این بحث نیز قبلا در کشورمان مطرح بوده که در فضای عدم روابط دوستانه با امریکا، اروپایی‌ها می‌توانند جایگزین امریکا باشند. البته روابط ایران و اتحادیه اروپا با فراز و فرودهای بسیاری رو به رو بوده است. در شرایط کنونی اروپایی‌ها با حضور کشورهای انگلیس، آلمان و فرانسه جزو گروه 1+5 هستند و نقش مهمی در گفت و گوهای هسته‌ای دارند. حضور کاترین اشتون به عنوان نماینده عالی سیاست خارجی اروپا در این گفت و گوها و نیز مسئولیت وی در مدیریت و هماهنگ‌کننده این گفت و گوها نشان‌دهنده نقش مهم اتحادیه اروپاست. این شرایط نشان می‌دهد اتحادیه اروپا باید در سیاست خارجی ج. ا. ایران به طور جدی مورد توجه قرار گیرد. از آغاز گفت و گوهای هسته‌ای اتحادیه اروپا تلاش کرده نقش‌آفرینی مهمی داشته باشد. مدت‌ها نیز ج. ا. ایران با تروییکای اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) گفت و گوهای هسته‌ای را پیش برد. بنابراین، از این منظر روابط ج. ا. ایران و اتحادیه اروپا می‌تواند گسترش یابد و چشم‌انداز جدیدی رقم بخورد. در صورتی که توافق هسته‌ای جامع میان ایران و گروه 1+5 محقق شود، اعتبار اتحادیه اروپا در نظام بین‌الملل ارتقا می‌یابد، به این دلیل که این اتحادیه توانسته در موضوع هسته‌ای ج. ا. ایران که جدی‌ترین مساله بین‌المللی طی یک دهه اخیر به شمار می‌رود، نقش‌‌آفرینی مهم و راهبردی داشته باشد. طی یک سال اخیر شاهد گسترش حضور دیپلماتیک اتحادیه اروپا در ایران بوده‌ایم. از همان ابتدای انتخاب آقای روحانی هیات‌های مختلفی پارلمانی، اقتصادی، تجاری و سیاسی به ایران آمدند؛ چه در سطح اتحادیه اروپا و ایران و چه در سطح دوجانبه میان ایران و کشورهای اروپایی روند مثبت این روابط دیده شد. سال گذشته بزرگ‌ترین هیات تجاری اروپایی که یک هیات تجاری بزرگ فرانسوی بود، وارد ایران شد و در آن مقطع با انتقاد امریکایی‌ها مواجه شد. اگر توافق هسته‌ای جامع به امضا برسد، می‌توان شاهد یک گشایش عمده و دوران نوینی در سطح سیاست خارجی و روابط خارجی کشور باشیم که می‌تواند اثرات گسترده و مثبتی در پی داشته باشد. البته آقای روحانی در سخنانی گفتند که اگر هم توافق هسته‌ای صورت نگیرد، دیگر اوضاع به شرایط گذشته بازنمی‌گردد. این پرسش مطرح است که در این سناریو روابط ایران و اتحادیه اروپا چگونه رقم خواهد خورد و آیا این اتحادیه می‌تواند رژیم تحریم‌ها علیه ایران را همچنان حفظ کند؟. در این سناریو احتمال دارد به رغم تاکید طرف‌ها به تحقق توافق تا ضرب‌الاجل 24 نوامبر، گفت و گوهای هسته‌ای تمدید شود. به هر حال، تصور نمی‌کنم وضعیت به شرایط قبل بازگردد. میزان مشترکات ج. ا. ایران و اتحادیه اروپا بسیار زیاد است و زمینه‌های اختلاف کمتر از اشتراکات است. رژیم صهیونیستی و بسیاری از کشورهای منطقه از جمله ترکیه و عمده اعضای شورای همکاری خلیج فارس به ویژه عربستان خواهان توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 که در آن کشورمان به حقوق هسته‌ای خود برسد، نیستند. به این دلیل که در صورت تنش‌زدایی و عادی شدن روابط ج. ا. ایران و مجموعه غرب آنها موقعیت خود را از دست خواهند داد. طبیعی است کشوری مانند ج. ا. ایران با 80 میلیون جمعیت و با این موقعیت استراتژیک قابل مقایسه با کشورهای ذره‌بینی منطقه خلیج فارس نیست. در شرایط عادی مجموعه کشورهای غربی تمایل دارند به ایران به عنوان جزیره ثبات نزدیک شوند که این مساله موجب نگرانی این کشورهاست. در این چارچوب این کشورها کارشکنی می‌کنند و در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران عموما کارشکنی کرده‌اند. اما در فضای توافق هسته‌ای جامع که در آن حقوق هسته ای ایران لحاظ شده باشد خیلی از کشورها مجبورند خود را با شرایط و پارادایم جدید منطقه‌ای و جایگاه تثبیت شده ج. ا. ایران سازگار کنند.

دکتر خالوزاده
منبع: فارس
کد مطلب : ۴۱۸۴۷۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما