با بالا گرفتن تنش میان مسکو و واشنگتن بر سر سوریه، رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، روز سه شنبه ۱۱ آوریل برای مذاکره با همتای روس خود وارد مسکو شد. تیلرسون امیدوار است روسیه را متقاعد کند از حمایت بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه دست بردارد. اما مسکو تا کنون هیچ نشانی از آماداگی خود برای انجام این کار نشان نداده است و فراتر از آن پیامهای رد و بدل شده میان دو طرف نشان از آن دارد که روابط واشنگتن و مسکو بویژه پس از حمله به سوریه وارد دورهای از تنشهای تازه شده است. در ارتباط با تنش در روابط مسکو و واشگتن پس از حمله آمریکا به سوریه، پایگاه تحلیلی - خبری الوقت گفتگویی را با آقای سید رسول موسوی، کارشناس مسائل منطقه انجام داده است.
با توجه به این که حمله آمریکا به سوریه بطور غیرمنتظرهای صورت گرفت؛ اهداف اصلی آمریکاییها از حمله به سوریه را چطور ارزیابی می کنید؟
اگر بخواهیم براساس اسناد تحلیل کنیم، هنوز نمیتوانیم اهداف واقعی آمریکا را در ارتباط با حمله اخیر به سوریه مورد ارزیابی قرار دهیم. ما با مجموعهای از احتمالات و فرضیههایی روبرو هستیم که در طول زمان و براساس اسنادی که منتشر میشود، می توانیم علت واقعی را دریابیم. ولی براساس تحلیلها و فرضیهها به احتمال زیاد، یکی از مسائلی که در حال حاضر مطرح است، مسائل داخلی آمریکاست. یعنی دولت آمریکا و شخص ترامپ میدانست باید کاری کند که توجهات و افکار عمومی را به موضوعی خارج از آمریکا منحرف سازد. از مدتها قبل نیز گفته شده بود که ترامپ با مواجهه با چالش های داخلی، احتمال انجام اقدام خارجی را دارد و این احتمالی قوی به شمار میرود. براساس نظرسنجیها نیز شرایط ترامپ پس از حمله اخیر بهبود یافته است.
در سطح منطقه نیز بویژه در ارتباط با عربستان و کشورهای همسو، این کشورها پس از حمله اخیر آمریکا به سوریه به شدت از ترامپ حمایت میکنند. لذا به نظر میرسد در ارتباط با حمله اخیر بیش از آن که موضوع سوریه مطرح باشد، ترامپ در پی آن بود که هم در داخل و هم در منطقه، حامیان خود را تقویت نماید. بویژه آن که از نظر نظامی نیز اقدام ترامپ چندان تاثیر نظامی نداشته است بلکه حمله اخیر به سوریه بیشتر دارای بار سیاسی و روانی میباشد.
آیا حمله اخیر آمریکا به سوریه، ارتباطی با مسئله روابط تیم ترامپ با پوتین دارد؟ آیا ترامپ با این حمله نمایشی بدنبال آن بود انتقادات رابطه با روسیه را علیه خود کاهش دهد؟
در تحلیل روابط میان کشورها، بیشتر از آن که تحلیل متکی به اراده سیاسی رهبران کشورها داشته باشیم، بیشتر میبایست به عوامل واقعی سخت و ژئوپولیتیکی موضوع توجه کنیم. روابط روسیه با غرب بویژه آمریکا، یک موضوع صرفا گفتمانی و اختلافی تنها در نظر و موضوعات نیست، بلکه یک ممسئله راهبردی در موضوعات امنیتی دو کشور است. آن چه که امروز ما در روابط روسیه و آمریکا شاهد هستیم، به یک باره و ناگهانی اتفاق نیافتاده است، بلکه این اختلافات روندی طولانی را طی کرده تا امروز به این مرحله رسیده است. بویژه از کنفرانس امنیتی مونیخ در چهار سال پیش که در آنجا پوتین اعلام کرد نمیتواند بعد از این نسبت به پیش رویهای غرب در حوزههای مورد اختلاف بیتفاوت باشد، ما میبینیم که روندی آغاز شد که از جمله در جریان آن تحولات اوکراین را شاهد بودیم و غرب نیز متوجه شد که وارد حوزههای امنیتی روسیه شده است. با رصد دکترین امنیتی و سیاست خارجی روسیه نیز مشاهده میکنیم که به تدریج روسیه از فضای دوستی با غرب به فضای بیتفاوتی، رقابت و سرانجام دشمنی با غرب وارد شده است و اعلام میشود که ناتو دشمن روسیه است. بنابراین اگر یکسری مباحث مرتبط با روابط تیم ترامپ و مشاور امنیت ملی او با روسیه را استثنا و مقطعی در نظر بگیریم، به این نتیجه خواهیم رسید که اساس روابط مسکو و واشنگتن مسیر متضادی را طی میکنند و مباحث پیرامون ارتباط تیم ترامپ و روسیه بیشتر آزمایش یک تاکتیک از سوی دولت ترامپ بود که با توجه به تشدید تنشها معلوم شد اختلافات بسیار اساسیتر و عمیقتر از آن است که بتواند قابل ترمیم باشد. لذا منافع ژئوپلیتیکی و امنیت ملی بلند مدت در کشورهاست که در اولویت قرار دارد نه موضوعات جزیی و مقطعی کوتاه مدت.
در حال حاضر تنش آمریکا و روسیه بر سر سوریه که بویژه پس از حمله اخیر، تا چه مرحلهای پیش خواهد رفت؟
به نظر میرسد، با توجه به مواضعی که روسها در پیش گرفتهاند و بیانیههایی که در اجلاس سه گانه میان ایران، روسیه و سوریه در ارتباط با محکومیت این حملات صادر شده است، آمریکا اگر بخواهد اقدامات نظامی مشابه حملات اخیر را دنبال کند، باید خطر درگیری نظامی با روسیه را نیز همزمان در نظر گیرد. این اتفاقی است که بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون به وقوع نپیوسته است و اگر آمریکاییها بخواهند در همین مسیر حرکت کنند، بخصوص این که آمریکا نه فقط در موضوع سوریه، بلکه در موضوعات دیگری از جمله کره شمالی و موضع اوکراین که برای مسکو بسیار دارای اهمیت است و موضوعات دیگر به شدت دارای اختلاف نظر و تنش میباشند. همچنین موضوع دیگری که به تنشها میان مسکو و واشنگتن دامن میزند، استراتژی جدید آمریکا در دوره ترامپ است که خطر درگیری و تنش نظامی میان مسکو و واشنگتن را به شدت افزایش میدهد. استراتژی تنشآمیزی که با نام "ضربه جهانی" از طرف آمریکا در حال اجرا و دنبال شده است. استراتژی "ضربه جهانی فوری" آمریکا مبنی بر این است که در هرگوشهای از جهان، آمریکا قادر به زدن ضربه نابود کننده در کمتر از یک ساعت باشد. به راه انداختن ناو آیزنهاور نیز توسط وزارت دفاع آمریکا در راستای اجرای این استراتژی جدید آمریکا ارزیابی میشود و روسها این استراتژی را بر هم زننده نظم جهانی میدانند و در مقابل آن به شدت واکنش نشان خواهند داد. لذا اختلاف روسیه و آمریکا فقط بر سر مسئله سوریه نیست، و روسها میدانند در صورت عقب نشینی در سوریه، این نخستین گام برای عقب نشینی در دیگر مناطق خواهد بود، بنابراین مسکو به شدت در مقابل درخواستهای آمریکا در سوریه مقاومت میکند تا بتواند در دیگر مناطق نیز موقعیت و جایگاه خود را حفظ نماید.
چشمانداز روابط و تنش روسیه و آمریکا به کجا خواهد رسید؟ آیا ممکن است تشدید تنش میان مسکو و واشنگتن به تنش نظامی در سوریه بیانجامد یا سیاست و رویکرد آمریکا به سوریه به شکل کج دار و مریز فعلی ادامه خواهد یافت؟
روسها یک سال قبل بحثی را در ارتباط با امکان جنگ محدود و حتی تز جنگ هستهای محدود را مطرح کردند که البته متاثر از تنشها در اوکراین بود که روسیه بتواند در حوزه بالتیک اقدامات کنترل شدهای را به عمل آورد. اما روسها بصورت اساسی پس از مطرح شدن جنگ محدود عنوان کردند که تنش با غرب و آمریکا بصورت محدود نخواهد بود و ممکن است این تنش به یک جنگ بزرگ منجر شود. بنابراین تا زمانی که درگیری میان آمریکا و روسیه بصورت نیابتی در سوریه باشد و مسکو نیروی هوایی دمشق را در راستای دفاع در برابر حملات هوایی واشنگتن تقویت کند، وضعیت فعلی تنشها به شکل جاری ادامه خواهد داشت، اما اگر آمریکا به فکر اعزام نیرو و ورود مستقیم به سوریه باشد، قطعا این موضوع به درگیری و جنگ پردامنهتر میان امریکا و روسیه خواهد انجامید.