۰
پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۰۶
شورای آتلانتیک :

خطر عدم درک مناسب رقبای هسته ای از سوی آمریکا

خطر عدم درک مناسب رقبای هسته ای از سوی آمریکا
به گزارش اسلام تایمز به نقل از اشراف؛شورای آتلانتیک در اکتبر 2011 گزارشی تحت عنوان «پریشانی در سطح نظامی، خطر درک غلط رقبای هسته ای خود» منتشر کرده است.

 عدم ارتباط و عدم اطمینان دوجانبه با شوروی تقریبا منجر به شروع یک جنگ ناخواسته شد – آیا ما دوباره در حال ارتکاب همین اشتباهات در مورد ایران هستیم؟

در اوایل دهه 1980 شوروی عملیات پنهانی را شروع کرد که به جاسوسان خود دستور می داد تا مراقب نشانه هایی از حمله قریب الوقوع و غافلگیرانه ناتو باشند.

این طرح که با نام مستعار رایان معروف بود، از همان آغاز دچار نقص بود؛ به مامورین شوروی گفته شده بود تا نشانه های آمادگی آمریکا برای یک حمله را گزارش نمایند، بنابراین این دقیقا همان کاری بود که آنها انجام دادند؛ گزارش جزئی ترین مطلب، حرف یا کنایه خصمانه ای علیه شوروی.

رهبران در مسکو پیش از آن از تنش های جنگ سرد از سوی رئیس جمهور ریگان وحشت زده بودند و در سال 1983 امور از کنترل خارج شد.

برطبق گفته دیوید هافمن در کتاب خود با عنوان "دست مرده"، مقارن آغاز تمرینات نظامی ناتو در نوامبر 1983 و سیل اطلاعات کسب شده از سوی عملیات رایان، هر دو این عوامل دست در دست هم داده تا موجب تقویت وحشت مقامات شوروی شود.

این تمرین شبیه سازی یک جنگ تمام هسته ای در اروپا بود و حتی در بخشی از آن از رئیس جمهور و معاونش خواسته شد در آن شرکت نمایند،
در نهایت تمامی این ها از منظر سرویس اطلاعاتی شوروی (KGB) به عنوان نشانه هایی از آمادگی برای یک حمله سریع و واقعی ضربه اول بود. تحلیل گران شوروی پیش بینی نموده بودند که اگر ایالات متحده قصد آغاز یک حمله غافلگیرانه را داشت، احتمالا تحت لوای یک تمرین معمولی صورت خواهد داد؛ بعد از آن، طراحان جنگی شوروی دقیقا به کارگیری طرح مشابهی را خواستار شدند.

در میانه تمرین ناتو، مسکو سهوا به دفاتر عملیاتی خود تلگرافی مبنی بر اینکه ایالات متحده نیروهای هسته ای خود را به حالت آماده باش درآورده و برای ضربه اول آمده می شود مخابره کرد.

در بازی سیاست حرکت به سوی لبه پرتگاه، افزایش اخطارها تنها موجب تشدید حس ترس و بی اعتمادی مابین طرفین شد. ا

گرچه نه ایالات متحده و نه شوروی هیچ کدام قصد حمله به یکدیگر را نداشتند اما آشفتگی و پریشانی آن دو را به جنگ سوم جهانی نزدیک نمود.

این امر درست مشابه نمونه قبلی آن در قضیه مربوط به بحران موشکی کوبا در دو دهه قبل از آن بود.

اگر شوروی واکنش سختی از خود نشان می داد، ایالات متحده این حرکت را به عنوان نشانه تخطی و تجاوز تلقی کرده و نیروهای خود را در واکنش به آن بسیج می کرد. این امر نیز به نوبه خود، ترس اولیه شوروی مبنی بر آمادگی آمریکا برای حمله را اعتبار می بخشید.

خیلی ساده است تا بفهمیم که چگونه اوضاع به سرعت از کنترل خارج می شد. ترس و عدم ارتباط بین
طرفین می توانست منجر به نتیجه ای شود که هیچ کدام خواهان آن نبودند. خوشبختانه رهبران شوروی مراقب اوضاع بودند و این بحران بدون هیچ گونه حادثه ای سپری شد.

تهدید از سوی سلاح های هسته ای مسبب بیشترین وحشت در بین مردم است.

از آنجا که بمب های هسته ای به طور غیرقابل تصوری خطرناک هستند، زمانی که تصمیم گیران با شک و تردید در مورد مسئله هسته ای تصمیم می گیرند اغلب متوسل به بدترین سناریوی ممکن می شوند.

البته این امر کاملا منطقی است؛ هرچیزی کمتر از آن شما در معرض آسیب پذیری قرار می دهد، بنابراین بهتر است تا برای بدترین شرایط آماده شوید.

اما قضیه سال 1983 می بایستی به عنوان هشداری باشد که ما چیزی به نام خیلی مشکوک هم داریم، یعنی اینکه اجازه بدهیم ترس تبدیل به پارانویا شود که در حد خود سلاح های هسته ای تهدید آمیز است.

اگرچه اتحاد جماهیر شوروی مدت هاست که از بین رفته است، اما آمریکا بار دیگر با تهدید پریشانی، عدم ارتباط و واکنش بیش از حد به برنامه هسته ای ایران مواجه است.

این ترس وجود دارد که ایران به دنبال سلاح های هسته ای باشد، اگرچه بر طبق بسیاری از ارزیابی های اطلاعاتی هنوز تصمیمی برای ساخت آنها اتخاذ نکرده است.

در طول چند دهه گذشته، آمریکا نظر خود مبنی بر "غیرقابل پذیرش" بودن یک بمب هسته ای ایرانی را آشکار بیان کرده است و اقداماتی برای جلوگیری از آن اتخاذ کرده است.


اما در مسیر تحریم ها و مجازات های مداوم علیه ایران، الگویی شکل گرفته به این صورت که تهدید ایران از سوی آمریکا برای اعمال مجازات ها در صورتی که مسیر هسته ای خود را تغییر ندهد، منجر به این شده که ایران برنامه های خود را نهان تر و در عمق بیشتری از زمین اجرا می کند.

رهبران ایران از تسلیم در مقابل فشارها سرباز می زنند، از سوی دیگر آمریکا مصر است که در نهایت راهی برای تسلیم ایران بیابد، چه با به کارگیری تحریم ها و سیاست انزوا باشد و یا خراب کاری و جنگ سایبری.

این نمونه و نسخه کوچکتری از بحرانی است که در سال 1983 بین آمریکا و شوروی بروز نمود. در مورد امروزی آن، ایران در حال ساخت قابلیت هایی برای توسعه سلاح های هسته ای است، اما خبرگان اطلاعاتی متفق القول هستند که ایران در حال حاضر تنها علاقمند به داشتن گزینه ساخت سلاح در آینده است.

با این حساب، وقتی که رهبران ایران استدلال می کنند که مجازات های غرب علیه ایران غیرمنصفانه است چراکه در حال حاضر آنان قصدی برای نظامی کردن برنامه های هسته ای خود ندارند، به نوعی حقیقت را می گویند. اما این چرخه خصومت که هر دو طرف در آن گرفتار شده اند یک خطر واقعی به همراه دارد.

این امکان وجود دارد که ایران متقاعد شود که طرح های مجازات آمریکا اصلا ربطی به برنامه های هسته ای این کشور ندارد. از منظر ایران، واگذاری امتیازات از سوی ایران در گذشته
تنها منجر به اعمال تحریم های بیشتر از سوی غرب شده است.

سال گذشته زمانی که ایران موافقت کرد تا بخش اعظمی از ذخایر اورانیوم غنی شده خود را واگذار نماید، وزیر خارجه آمریکا خواستار قطعنامه دیگری از سوی شورای امنیت برای تحریم بیشتر ایران شد.

اگر ایرانیان اینطور می اندیشند که صرفه نظر از قصدشان مورد مجازات قرار می گیرند، پس چرا به ساخت سلاح هسته ای مبادرت نورزند؟

اگر رهبران ایران هنوز تصمیم به نظامی کردن برنامه های خود نگرفته اند، عطش سیری ناپذیری واشنگتن برای تحریم می تواند ایرانیان را به سمت ساخت بمب سوق دهد.

این امر یک تراژدی برای هر دو طرف خواهد بود؛ سلاح های هسته ای به جای آنکه امنیت رژیم ایران را تضمین نمایند، آن را در معرض خطر جدی قرار می دهند، و اگرچه واشنگتن توجیهی برای تردیدهای خود درباره نیت واقعی تهران خواهد یافت، اما این امر شکستی مهلک برای سیاست های آمریکا محسوب خواهد شد.

هر دو طرف مورد سرزنش قرار خواهند گرفت: واشنگتن برای وسواسش در اعمال فشارها و ایران برای باورش مبنی بر اینکه مصالحه نشانه ضعف است.

اما همان طوری که آمریکا و شوروی تا مرز یک رویارویی تمام عیار در دهه 1980 پیش رفتند، ایران و غرب نیز می توانند به سرنوشتی مواجه شوند که هیچ کدام از طرفین حقیقتا به دنبال آن نبودند و همه اینها فقط و فقط به خاطر ترس و عدم ارتباط است.

یکی از عامل های مهم در
مشکل ارتباطی بین ایران و آمریکا به خاطر فقدان روابط رسمی دیپلماتیک بین دو طرف است.

بدون مذاکرات رسمی، آمریکا و ایران سخت در تلاشند تا از عدم ارتباط جلوگیری نمایند، بحران ها را کاهش دهند یا در روابط بین طرفین اطمینان سازی نمایند.

با این حساب روابط ایران و آمریکا چیزی بیش از لفاظی های خصمانه علیه یکدیگر نیست، درست همانند آنچه که ریگان در اوایل دهه 1980 در مواجهه با شوروی به کار می گرفت و اغلب سخنرانی ها را به نشست ها و جلسات رسمی ترجیح می داد.

از آنچه که از قضایای جاری می توان فهمید اینست که عدم درک طرفین از یکدیگر می تواند ایران را متقاعد کند که مسیر خود را به سمت هسته ای شدن شتاب بخشد و این امر بسیار قابل پیش بینی بوده و بنابراین می بایستی از آن اجتناب کرد.

واشنگتن نمی تواند ایران را متقاعد کند تا امتیازهایی را به صورت یک جانبه واگذار نماید اما حداقل می تواند سیاست هایش را طوری سامان دهد تا برای واکنش های قابل پیش بینی ایران مناسب باشند.

این به معنای درک ریسک آمریکا از عکس العمل شدید ایران در مواجهه با اقدامات تحریک آمیزی مانند جنگ سایبری و خراب کاری است و همچنین محاسبه احتیاط آمیز درباره هر سیاستی که اتخاذ می کنیم.

روند فعلی تحریم ها، خراب کاری و ترورها تنها بهانه ای برای ایران برای ساخت بمب هسته ای است، حال این روند مطابق میل تهران باشد یا نباشد.
کد مطلب : ۱۱۲۹۱۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما