روزنامه فرامنظقهای الشرق الاوسط در ستون دیدگاه خود امروز مطلبی از "عبدالملک بن احمد آل الشیخ" منتشر کرد که در آن این نویسنده سعودی اظهار نظر کرده که پس از خواندن کتاب یازده فصلی "تعامل با ایران به عنوان یک قدرت بزرگ" نوشته "رابرت بائر" به نقش گسترده "لابی ایرانی" در آمریکا و تأثیرگذاری آن بر تصمیمگیریهای سیاسی این کشور درباره روابط آمریکا – ایران به طور خاص و غرب به طور عام به نفع تهران و علیه منافع کشورهای عربی پیبرده است.
از جمله موضوعات مورد اشاره این کتاب که عبدالملک بن احمد آل الشیخ هنگام مطالعه با آن مواجه شده، این است که ایرانیها بسیار عقلانیتر از اعراب با غرب و به ویژه آمریکا تعامل میکنند و در این ارتباط برای استناد به این سخن و اثبات این مدعا باید به عملکردها و نه اظهار نظرهای مسئولان آمریکایی استناد کرد.
پس از آن این نویسنده سعودی با اشاره به اینکه ایران کشوری شیعی با تاریخی طولانی و شاهد امپراتوریهای بزرگ و تمدنی کهن و فرهنگی غنی است که در تمدن فارسی نمود پیدا میکند، موضوعی که در دیگر کشورهای سنی منطقه نمیتوان آن را ملاحظه کرد که از تمام عوامل فوق الذکر در پیشینه سیاسی و فرهنگی و تمدنی خود محروم هستند.
در ادامه آل الشیخ تاکید میکند که نویسنده کتاب در اظهاراتی متناقض درباره توانمندیها و قدرت نظامی ایران و امکانات این کشور برای ضربه زدن به آمریکا و غرب هشدار میدهد، اما در عین حال تأکید میکند که کنار گذاشتن و نادیده گرفتن ایران موجب میشود، این کشور به دامن روسیه و چین بیفتد، امری که به منافع راهبردی آمریکا در منطقه خاورمیانه به طور عام و خلیج فارس به طور خاص ضربه میزند.
پس از آن نویسنده از دومین دور گفتوگوهای ایران و آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی که در مارس 2007 سخن میگوید که در یکی از مراکز دولتی عراق در بغداد برگزار شد و در جریان این دیدار ایرانیها خواستههای خود را اینگونه بر آمریکاییها عرضه کردند:
یک: اذعان آمریکا به نقش ایران در عراق
دو: دستیابی به تضمینهای آمریکایی در زمینه عدم دخالت در امور داخلی ایران و عدم حمایت آمریکا از عربستان
نویسنده تاکید میکند که این دو خواسته، خواستههای ناآشنایی برای آمریکاییها نیستند، اما این سوال را مطرح میکند که منظور از به رسمیت شناختن نقش ایران در عراق چیست؟ آیا این به معنای جایگزین شدن ایران به جای متحدان آمریکا در عراق است یا منظور تسلیم عراق به ایران است و پاسخ میدهد که ایرانیها با این درخواست در واقع میخواهند خود را به عنوان تنها قدرت منطقهای مطرح کنند که مسئولیت حفظ امنیت و استقرار منطقه برعهده آنهاست و از این حیث میتوان به آنها اعتماد کرد، و به نظر نویسنده این خواستهها، خواستههایی منطقی و واقعی است.
پس از آن نویسنده سوال مهم دیگری مطرح میکند و مینویسد: آیا ما (آمریکاییها) میتوانیم به آنها (ایرانیها) اعتماد کنیم و در پاسخ میگوید که محال است که بتوان به آنچه در ذهن ایرانیها میگذرد، پیبرد ... به همین دلیل ما (آمریکاییها) باید به دنبال آتشبس با ایران باشیم و برای حل مسائل با آنها وارد مذاکره شویم تا اختلافات موجود یکی پس از دیگری حل شده و بحران بین طرفین کاهش یابد و شاید به این طریق بتوانیم به چیزهای دیگری نیز دست یابیم.
نویسنده در ادامه بار دیگر این سوال را مطرح میکند که ایرانیها از غربیها و به ویژه امریکاییها چه میخواهند، و غرب باید چه امتیازاتی به ایرانیها ارائه دهد؟ و در پاسخ میگوید: اگر به دنبال پاسخ درست هستیم باید با سران و رهبران ایران و شیوه تفکر و اندیشیدن آنها آشنا شویم .
این نویسنده ادامه می دهد به همین دلیل برخلاف آنچه گفته میشود که میان رهبران ایران اختلاف نظر وجود دارد، باید تاکید کرد که تمام رهبران ایران چه محافظهکار[اصولگرا] چه میانهرو در هدف و اندیشه با یکدیگر متحد بوده و هیچ اختلاف نظری بین آنها مشاهده نمیشود و اگر در این بین اختلاف نظری مشاهده در نحوه تحقق هدف و راههای دستیابی به آن است.
و سرانجام اینکه نویسنده توصیه میکند که از نظر راهبردی و سیاسی به نفع آمریکاست که با ایران همکاری کند، تا این کشور ژاندارم آینده منطقه خلیج فارس شود.
آل الشیخ در ادامه توضیح میدهد اینها بیانگر گوشهای از نفوذ لابی ایرانی در برخی از مراکز مطالعاتی دانشگاههای آمریکا و اتاقهای فکر و تأثیر آن بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران است.
آل شیخ توضیح میدهد که نویسنده این کتاب عضو سابق دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکاست که در چندین کشور شرقی مانند ایران و هند فعالیت کرده است.