۰
شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰۸:۲۳
عضو هيئت مديره سازمان اقدام براي صلح:

همه چيز در آمريكا به نفع نظامي‏گري است

همه چيز در آمريكا به نفع نظامي‏گري است
به گزارش اسلام تایمز به نقل از فارس، پايگاه اينترنتي "كامن دريمز " (Common Dreams) در مقاله‏اي به قلم "لاري اي. كاليو " (Lauri E. Kallio)، عضو هيئت مديره سازمان "اقدام براي صلح " (Peace Action) تصريح كرد: نظر به اينكه بودجه نظامي سالانه آمريكا به حدود 75 درصد يك تريليون دلار نزديك شده كه تقريبا معادل كل بودجه نظامي سالانه ساير كشورهاي جهان است، كاهش اين بودجه سرسام‏آور به يكي از دغدغه‏هاي فعالان صلح در اين كشور و سايرين بدل شده، به‏خصوص اينكه رئيس جمهوري آمريكا پيشنهاد كرده است كه بودجه احتياطي داخلي آمريكا براي سه سال ثابت مانده و تغييري در آن صورت نپذيرد. با اين‏حال اگر كسي بخواهد در راستاي كاهش مصارف نظامي و اختصاص بودجه آن به ملزومات داخلي آمريكا تلاش كند، متوجه خواهد شد كه برخي ساز و كارهاي فرهنگي در جامعه آمريكا وجود دارند كه چنين تلاشي را با مشكلات بسيار مواجه مي‏سازند.
كاليو مدعي شد: يكي از اين ساز و كارهاي فرهنگي، رابطه پشت پرده بين ورزش و نيروهاي نظامي در آمريكاست. اگر دقت كنيم مشاهده مي‏شود كه اكثر رويدادهاي مهم ورزشي در آمريكا با مشاركت نيروهاي نظامي آغاز مي‏شوند. بطور مثال مي‏توان به نمايش‏هايي همچون پرواز كم ارتفاع جنگنده‏هاي نظامي در ابتداي رويدادهاي ورزشي، برافروختن پرچم بزرگ آمريكا در ابتداي مسابقات ورزشي توسط نيروهاي نظامي آمريكايي، هديه دادن پرچم توسط لباس‏رنگي‏هاي نظامي آمريكا و نواخته شدن سرود ملي توسط نيروهاي نظامي اشاره كرد.
علاوه بر چنين نمايش‏هايي، مجريان ورزشي نيز در تقدير از "نظاميان زن و مرد شجاعي كه براي آزادي آمريكا مي‏جنگند " افراط مي‏كنند. البته ايشان توضيح نمي‏دهند كه چگونه درگير شدن در جنگ مي‏تواند منجر به آزادي مردم آمريكا شود؟!
عضو هيئت مديره سازمان اقدام براي صلح ادامه داد: البته درست است كه جنگ در بعضي مواقع مي‏تواند منجر به آزادي ملت‏ها شود، نظير ملت‏هايي كه با شكست خوردن نازي‏ها و ژاپني‏ها در جنگ دوم جهاني آزادي خود را بازيافتند اما بايد توجه داشت كه در شرايط جنگي با توجه به وحشت و شرايط اضطراري ناشي از جنگ اجازه انتقاد از سياست‏هاي جنگ‏طلبانه يك كشور به شهروندان آن داده نشده بنابراين آزادي‏ها كاهش مي‏يابند.
دومين ساز و كار فرهنگي به مثل معروف "اسب‏ها را در ميانه كار تغيير ندهيد " بازمي‏گردد. عموما در شرايط جنگي گفته مي‏شود كه نبايد فرماندهان اصلي جنگ تغيير كنند. چنين طرز تفكري باعث مي‏شود كه مردم آمريكا نتوانند خود را از شر آن دسته رهبراني كه كشورشان را به منجلاب جنگ افكنده و جنايت به‏بار آورده‏اند، خلاص كنند.

* در فرهنگ آمريكا راه قهرمان شدن شركت در جنگ است!

به نوشته كاليو، دگم فرهنگي ديگري كه عموما در شرايط جنگي بروز مي‏كند، قهرمان خطاب كردن هر آن كسي است كه در منطقه عملياتي حضور داشته يا دارد. البته چنين ديدگاهي در گذشته نظير دوران جنگ كره به‏چشم نمي‏خورد. در آن دوران سربازان وظيفه و كادرهاي نظامي به داوطلبيني كه جان خود را به چنان خطري مي‏افكندند به چشم تحقير و تمسخر مي‏نگريستند.
در شرايط كنوني هر كس كه بخواهد با يك سرباز آمريكايي مصاحبه هم داشته باشد بايد ابتدا از وي بخاطر مشاركتش در جنگ تقدير و تشكر كرده و سپس به مصاحبه بپردازد. به نظر مي‏رسد كه چنين چرخش 180 درجه‏اي از آنجا ناشي شد كه سربازان آمريكايي بازگشته از جنگ ويتنام به شدت از سوي رسانه‏هاي آمريكايي با برخورد بد مواجه شدند. جاي بسي تاسف است كه در فرهنگ امروزين آمريكا چنين جاافتاده كه تنها راه خدمت به ملت، مشاركت در امور نظامي است!
اين تحليلگر آمريكايي افزود: جاي بسي تعجب است كه حتي سرود ملي آمريكا نيز به ‏وسيله‏اي براي برانگيختن احساسات نظامي‏گري در ميان شهروندان آمريكايي بدل شده است. در ماه‏هاي پس از واقعه 11 سپتامبر، سرود ملي آمريكا بيشتر چنين شرايطي پيدا كرده بود. روحيه نظامي‏گري بخشيدن به جوانان آمريكايي در راستاي استخدام ايشان در ارتش اين كشور انجام شده و بعضا حتي به‏ شكل ناخودآگاه صورت مي‏پذيرد. اين كار در مدارس آمريكا، در بازي‏هاي ويدئويي و نمايش‏هاي نظامي انجام مي‏شود.

* اولويت اشتغال در امور مرتبط با جنگ در اقتصاد گاريسون

كاليو با اشاره به اينكه تنها ساختارهاي فرهنگي آمريكا مويد نظامي‏گري در اين كشور نيستند، تصريح كرد: حتي ساختار نيروهاي كار آمريكايي نيز بيش از آنكه توليدكننده باشد، حفاظت‏كننده است. اين امر از آنجا ناشي مي‏شود كه اقتصاد ايالات متحده در مقايسه با اقتصاد ساير كشورهاي صنعتي نگريسته مي‏شود. در مطالعاتي كه در سال 1992 ميلادي توسط سه اقتصاددان آمريكايي ارائه شد، از عبارتي تحت عنوان "اقتصاد گاريسون " (garrison economy) پرده‏برداري شد. اقتصاد گاريسون دو نوع نيروي كار را در برمي‏گيرد. يك گروه به نيروي كار حفاظت‏كننده و ديگري به نيروي كار تهديد كننده تعبير مي‏شود.
از نظر اقتصاد گاريسون، نيروي كار حفاظت‏كننده به نيروي كاري اطلاق مي‏شود كه در كليه فرآيندهايي كه براي حفظ صلح لازمند مشغول به فعاليت است، اعم از نظارت‌كنندگان بر محيط‏هاي شغلي، پليس، نيروهاي قضايي، نيروهاي دفاع از شهروندان و توليدكنندگان تجهيزات امنيتي براي نيروهاي نظامي و امنيتي. نيروهاي تهديدكننده شامل كساني هستند كه در خطر اخراج از محيط شغلي قرار دارند، نظير بيكاران (كه يا به سر كار نرفته يا قبلا اخراج شده‏اند)، كارگران بي‏انگيزه و زندانيان.
به نوشته كاليو، در اين مطالعات دو نكته اساسي خود را نشان دادند، اول اينكه نسبت كاركنان حفاظت‏كننده و تهديدكننده آمريكايي نسبت به تعداد همين نيروها در ساير كشورهاي صنعتي بيشتر است. شايد اين مسئله در ربط با رشد اقتصادي كمتر آمريكا در مقايسه با كشورهاي صنعتي ديگر نيز قرار داشته باشد. دوم، بين حجم مديريت و بهره‏وري نسبت عكس وجود دارد. بر اين اساس، نرخ رشد بهره‏وري در آمريكا كه 1/12 درصد كاركنانش مدير هستند تنها 7/0 درصد است، اين در حالي است كه اين نرخ در ژاپن كه تنها 7/3 درصد از نيروي كارش را مديران تشكيل مي‏دهند، 3 درصد است. در عين حال در فنلاند كه تنها 3 درصد از نيروي كار را مديران تشكيل مي‏دهند نرخ رشد بهره‏وري بالغ بر 6/3 درصد است.
سوال مهمي كه در خصوص اين مطالعات مي‏توان مطرح كرد اين است كه " آيا مطالعاتي را كه در دو دهه پيش انجام شده‏اند، مي‏توان همچنان معتبر دانست؟ " با توجه به ايجاد "اداره امنيت ميهني " (Department of Homeland Security)، رشد قارچي شركت‏هاي امنيتي، رشد فزاينده تعداد پرسنل نظامي، افزايش تعداد زندانيان آمريكايي به بيشترين تعداد در طول تاريخ و افزايش شديد در تعداد كاركنان بي‏انگيزه و تعداد بيكاران، به نظر مي‏رسد كه نسبت تعداد نيروهاي كار حفاظت‏كننده و تهديدكننده نسبت به جمعيت شهروندان آمريكايي حتي از دهه 90 ميلادي نيز بيشتر شده باشد.
در شرايط ركود اقتصادي كنوني، كارآفريني مهمترين اولويت در اقتصاد آمريكا به‏ شمار مي‏رود. مطالعاتي كه اخيرا توسط "رابرت پولين " (Robert Pollin) و "هايدي گارت پليتر (Heidi Garrett-Peltier)، اقتصاددانان دانشگاه ماساچوست (University of Massachusetts) انجام شده است نيز همچون مطالعات پيشين نشان مي‏دهند كه سرمايه‏گذاري در امور نظامي بدترين راه براي ايجاد اشتغال است حتي اگر پرداخت‏ها به نظاميان بالا هم باشد. در عوض، سرمايه‏گذاري در انرژي پاك، بهداشت و درمان و آموزش منجر به ايجاد اشتغال بيشتر و تحريك رشد اقتصادي مي‏شود.
كاليو در بخش پاياني مقاله خويش نتيجه‏گيري كرده است كه عوامل عميق فرهنگي حاكم بر آمريكا اجازه نمي‏دهند كه بتوان گستره سازمان نظامي آمريكا را كاهش داد. همچنين، ساختار نيروي كاري كه عميقا بر اساس نگراني‏هاي امنيتي شكل گرفته است، باعث مي‏شود كه بخش كوچكي از جامعه آمريكا بيشترين منابع اقتصادي را به خود جذب كنند. زمان آن فرارسيده است تا به نبرد با اين عوامل پرداخته شده و نظامي‏گري در پرتو صلح و ايجاد فهم جديدي از امنيت انساني كه منجر به رفاه بيشتر و تقويت اقتصاد آمريكا مي‏شود جايگزين شود.
کد مطلب : ۲۱۴۱۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما