اوايل ژانويه 2009 ارتش اسرائيل 65 فلسطيني شامل 11 زن و 11 كودك زير 14 سال را در غزه بازداشت كرد. صهيونيستها پس از دستبند زدن به مردها و برهنهكردن آنها، همه بازداشتيها را 2 كيلومتر با پاي پياده راه بردند. سپس شكنجه رواني و جسمي آنها شدت گرفت.
روز اول به آنها آب و غذا داده نشد. روز دوم و سوم كمي آب و يك زيتون به آنها دادند. روز چهارم زنان آزاد و مردان به پايگاههاي نظامي منتقل شدند.
در گزارشي كه ريچارد گلدستون قاضي اهل آفريقايجنوبي براي سازمان ملل تهيه كرده به كرات از اين موارد آمده است. اين گزارش كه درباره جنگ غزه است، اسرائيل به جنايت جنگي و جنايت عليه بشريت متهم شده است. طبق اظهارات گلدستون، در آن جنگ كه بيش از هزار و 400 تن از مردم غزه كشته شدند، اسرائيل عامدانه اقدام به حملاتي براي مجازات و تحقير مردم غزه و «تنبيه دستهجمعي» آنها كرده است.
دولت اسرائيل ولابيهاي صهيونيستي ناخرسندي خود را عمدتاً متوجه هويتگلدستون كردند، نه محتويات گزارش. آنان گلدستون را «يك يهودي بيزار از خود» خوانده و به وي برچسب «يك موجود منفور»، «يك مرد خبيث» و «خائن به يهوديان» زدند. چندي پيش نيز يك روزنامه اسرائيلي مدعي شد كه گلدستون در دوران آپارتايد در آفريقاي جنوبي سياهان را به مرگ محكوم كرده است. پس از آن ترور شخصيت گلدستون شدت گرفت و نخبگان صهيونيست وي را فردي فاقد صلاحيت براي بررسي پرونده جنگ غزه معرفي كردند.
چنين اتهامات خام دستانهاي در سياست هيچ برندهاي ندارد اما بازندههاي زيادي خواهد داشت. حتي اگر مستندات روزنامه اسرائيلي صحت داشته باشد، نژاد پرستي در گذشته نميتواند مانع از يافتن حقايق مربوط به نژاد پرستي در حال حاضر باشد. آنچه كه در باره آپارتايد به فراموشي سپرده شد نميتواند رنج فلسطينيها را با خود به نسيان بكشاند. درباره اسرائيل اين سؤال مطرح ميشود كه رژيمي كه به جنايات جنگي متهم است برچه مبنايي و با چه هدفي مدعي برتري اخلاقي است و در مورد گذشته گلدستون اظهار نظر ميكند؟
سادهترين پاسخ آن است كه اسرائيل در پي انحراف افكار عمومي جهانيان از گزارش سازمان ملل است. مقامات دولت اسرائيل گفتهاند اگر وزارت خارجه پيشتر به اين اسناد دست مييافت، كمك زيادي به آنها ميكرد تا عليهگزارش سازمان ملل اقدام كنند.
لكن نكته اين است كه گزارش سازمان ملل درباره غزهاست، نه در مورد گلدستون. اينكه اسرائيل ميخواهد به پشتوانه مشقات سياهان آفريقايجنوبي عمل كند مضحك است. اگر گلدستون در دوره آپارتايد نقشي داشته، بدون ترديد نقش اسرائيل بسيار پر رنگتر بوده است. آن زمان، اسرائيل مهمترين صادر كننده اسلحه به آفريقاي جنوبي بود. افزون بر اين، روزنامه گاردين ديروز فاش كرد كه آن هنگام اسرائيل پيشنهاد كرده بود كه سلاحهاي هستهاي به رژيم آفريقاي جنوبي بفروشد.
ساشا پولاكوف سورانسكي مؤلف كتاب «اتحاد ناگفته: روابط سري اسرائيل با آپارتايد آفريقايجنوبي» ميگويد: «در دهههاي 1970 و 1980 اسرائيل روابط عميق، نزديك و پر سودي با آفريقاي جنوبي داشت. تسليحات اسرائيل به رژيم آپارتايد كمك كرد تا در مقابل تحريمهاي بينالمللي دوام آورد و سلطهاش را ادامه دهد.» بنابراين، تا زماني كه منتقدان حمايت اسرائيل از آپارتايد را محكوم نكنند انتقادات آنها از گلدستون اعتباري نخواهد داشت.
ايراداتي به عملكرد گذشته گلدستون وارد است لكن با فروپاشي آپارتايد، نلسون ماندلا از وي دعوت كرد تا رياست كميسيوني درباره خشونتها عليه مردم را عهدهدار شود. او همچنين گزارشهاي معتبري درباره مناقشات فرقهاي در روآندا و يوگسلاوي سابق ارائه داده است.
اسرائيليها سعي دارند با اتكا به گزارش روزنامه صهيونيستي بار ديگر بهعنوان يك فيلتر ايدئولوژيكي در تميز دادن رفتارهاي سياسي يهوديان ايفاي نقش كنند و برخي يهوديان را به يهودستيزي متهم كنند.
آلبي ساكس قاضي بازنشسته ديوان عالي آفريقاي جنوبي كه او هم يهودي است ميگويد: «امروز آنچه كه مرا غمگين ميكند اين است كه هر يهودي كه ميخواهد به زبان خودش سخن بگويد و درباره عملكرد اسرائيل حرف بزند «يك يهودي بيزار از يهودي بودن خود» بهشمار ميآيد.» وي با فرض اينكه اين برچسب گوياي واقعيت باشد، اين پرسش را مطرح ميكند: «چرا بايد كاري كرد كه فرد مجبور شود از ميان يهودي بودن و وجدان خود يكي را انتخاب كند؟»