۰
چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۲
كنفرانس بين المللي كابل و روياي آمريكايي ها

افغانستان باتلاق ابرقدرت ها گورستان ژنرال ها

افغانستان باتلاق ابرقدرت ها گورستان ژنرال ها
نویسنده: احسان مروتي
آيا كمك ها به مقصد مي رسد؟
يكي از مهمترين خواسته هاي رئيس جمهور افغانستان در اين نشست دستيابي مستقيم دولت به كمك هاي بين المللي بود. 

مقام‌هاي افغان مي گويند كمك هاي آمريكا به افغانستان از سال 2002 به 23 ميليارد دلار رسيده و تا سه سال ديگر اين آمار به 40 ميليارد دلار خواهد رسيد. آمريكا بزرگترين كشور كمك كننده افغانستان است و بخش اعظم كمك هاي آن كشور به افغانستان از طريق نهادهاي آمريكايي در اين كشور مصرف شده است. 

آمار دارايي افغانستان نشان مي دهد كه از چهل ميليارد دلار كمك شده در 9 سال گذشته، آنها تنها مي توانند درباره چهار ميليارد آن حساب پس بدهند؛ امري كه نشان مي دهد بيشتر پولهاي كمك شده به افغانستان از مجراهاي غيردولتي مصرف شده اند. 

انتقاد مردم افغانستان اين است كه با وجود سرازير شدن چهل ميليارد دلار جامعه جهاني، تغييرات اساسي در زندگي آنها اتفاق نيفتاده است. 

حامد كرزاي در زمينه اقتصادي پيشنهاد افزايش ميزان مصرف كمك هاي اقتصادي خارجي از طريق بودجه ملي افغانستان از 20 درصد به 50 درصد را ارائه داد. كرزاي گفت كه آمريكا از قبل اين درخواست را پذيرفته كه 50 درصد كمك هاي خود را از طريق بودجه ملي افغانستان مصرف كند. 

البته اينكه چنين مسئله اي چقدر مي تواند در بهبود شرايط مردم افغانستان موثر باشد جاي تأمل دارد چرا كه فساد اداري معضلي بزرگ در اين كشور است. 

سازمان مبارزه بر ضدفساد مالي «اصالت افغانستان» در گزارشي كه چندي پيش منتشر كرد، مي گويد كه فساد اداري در دستگاه دولتي افغانستان دو برابر شده است. در اين گزارش آمده كه بيش از يك ميليارد دلار در سال گذشته در افغانستان رشوه داده شده است. سازمان بين المللي شفافيت هم افغانستان را در فهرست كشورهاي آلوده به فساد اداري و مالي، يكي مانده به آخر قرار داده است. 

به تازگي يك مؤسسه افغاني در پايان بررسي ها و تحقيقاتي كه در 32 ولايت اين كشور انجام داده است، اعلام كرد كه افغان ها در سال 2009 ميلادي معادل يك ميليارد دلار را به عنوان رشوه به حكام و ماموران دولتي پرداخت كرده اند. به گفته رئيس اين مؤسسه، افغان ها يا ارباب رجوع افغاني به هنگام مراجعه به دادگاه ها، ادارات دولتي و دفاتر پليس ناگزيرند براي حل كوچك ترين مشكلات خود به ماموران و رؤساي ادارات رشوه بدهند. 

طبق ارزيابي هاي بعمل آمده و نظر كارشناسان امور، وجود فساد گسترده و سيستم حكومت داري بد، باعث ايجاد فاصله ميان مردم و حكومت شده و زمينه را براي رشد و تقويت گروه هاي مسلح شورشگر در افغانستان فراهم ساخته است. تلفات غيرنظاميان و برخوردهاي غيرانساني اشغالگران در ايجاد حس بدبيني مردم بسيار موثر بوده است. 

مواد مخدر؛ بي تفاوت باشيد!
فهم معماي افغانستان بدون بررسي پديده شوم اما پردرآمد موادمخدر ناممكن است. بعد از حادثه 11سپتامبر 2001، زماني كه آمريكا تصميم گرفت به افغانستان حمله كند ليستي را كه سيا سه سال قبل تهيه كرده بود روي ميز دونالد رامسفلد وزير دفاع سابق آمريكا قرار داشت فقط تمام نقاطي كه با مواد مخدر ارتباط داشت از ليست بيرون كشيده شده بود. 

جيمز رايسن در كتاب تازه خود بنام «كشور جنگ» مينويسد پنتاگون استدلال مي كرد كه ما به خاطر مجادله با تروريزم به افغانستان حمله مي كنيم، نه براي مجادله با مواد مخدر! 19دسامبر 2007 يكي از استادان دانشگاه كليفورنيا در يكي از سخنراني هاي دانشگاهي به شوخي ميگويد كه به همگان روشن است كه افغانستان يكي از بزرگترين توليدكننده هاي موادمخدر در جهان بوده و هست و اين شايد هم يكي از دلايل بسيار عمده در اشغال افغانستان توسط آمريكا باشد. زيرا درك ما از فلسفه آمريكانيزم به ما (آمريكايي ها) اجازه نمي دهد كه قبول كنيم كه يك كشور كوچكي چون افغانستان بتواند يكي از «بزرگترين ها» باشد و ما با اين همه نيروي نظامي كه داريم به تماشا بنشينيم. اكنون با اشغال افغانستان توانستيم كه يكي ديگر از القاب «بزرگترين ها» در جهان
را هر چند به شكل غيرمستقيم هم باشد به نام كشورمان بيافزايم! 

در همين زمينه رايسن يكتن از افسران آمريكائي كه مدتي در افغانستان وظيفه اجرا كرده مي گويد: «روش آمريكا در مجادله با موادمخدر در عمل چيز ديگري است. من خودم شخصا به واحد مربوط خود هدايت دادم هر گاهي كه در زمان گشت زني هاي امنيتي هيروئين و يا ترياك پيدا كنند كاملا بايد بي تفاوت باشند و طوري بايد عمل كنند كه انگار هيچ چيزي را نديده اند.»! 

والفرد دبليو مك كوي در كتاب مطول خود «سياست هيروئين: پيوند سيا در جرم تجارت جهاني موادمخدر» مي نگارد: «جنگ پنهاني سيا در دهه80 ميلادي بر عليه كمونيزم در افغانستان باعث شد تا افغانستان و آسياي ميانه به بزرگترين توليدكننده ترياك تبديل شود. ميليون ها دلار بدست آمده از تجارت هيروئين منبع خوبي بود تا چريك هاي افغان را از نظر مادي در جنگ كمك كند و از بار سنگين سيا در اين مورد بكاهد. 

در اين ميان مورد روسيه از همه جالب تر است. شوروي در طول 10سال اشغال افغانستان 15هزار كشته داد و عاقبت هم با خواري عقب نشيني كرد اما حالا چه؟ آيا اوضاع روبراه است؟ شايد كمي مضحك بنظر برسد اما سالانه 30هزار جوان روس بر اثر استفاده از مواد مخدري كه از افغانستان قاچاق مي شود، مي ميرند. تراژدي مضحكي نيست؟! 

«محمود گاريف» از فرماندهان سابق ارتش شوروي در زمان اشغال افغانستان، در اين مورد مي گويد: «قاچاق مواد مخدر در افغانستان براي آمريكايي ها حدود 50ميليارد دلار در سال درآمد دارد، كه اين مبلغ هزينه حفظ نيروهايشان در افغانستان را كاملا پوشش مي دهد. تمامي عمليات قاچاق مواد مخدر از طريق شهر «اوچ» كه ما مي خواستيم پايگاه هايمان را در آنجا بنا كنيم- انجام مي پذيرد. اكنون 80درصد مواد مخدر جهان در افغانستان توليد مي شود. آمريكايي ها خودشان اعتراف دارند كه موادمخدر غالباً توسط هواپيماهاي آمريكايي از افغانستان به خارج از اين كشور انتقال مي يابد.»
چنانچه بخواهيم گزيده اي از چنين كدهايي را نقل كنيم خود كتابي مفصل خواهد شد. 

باتلاق ابرقدرت ها٬ گورستان ژنرال ها
اگر براي افغانستان دنبال صفت مناسبي باشيد، يك پيشنهاد خوب «گورستان ابرقدرت ها» است!
افغان هاي صبور و كم توقع، سابقه شكست يك ابرقدرت را در كارنامه شان دارند. خيلي ها معتقدند جنگ افغانستان به امپراتوري شوروي پايان داد. حالا هم آنها با يك ابرقدرت ديگر دست به گريبان اند و البته عجله اي براي رسيدن به پيروزي ندارند. 

بهار سال گذشته اوباما مردي سرشار از اميد و آرزوهاي بزرگ بود و خود را در نقش منجي آمريكا و بلكه جهان مي ديد. او در يكي از مهم ترين كارهاي خود استراتژي جديد كاخ سفيد درباره جنگ افغانستان را مطرح كرد. شاه بيت اين استراتژي افزايش 30 هزار نفري نيرو بود. اساس اين سياست جديد بر پيشنهاد ژنرال مك كريستال استوار بود. ژنرالي كه تجربه جنگ نيمه تمام عراق را در پرونده خود داشت. 

شوراهاي بيداري در عراق براي كريستال تجربه بدي نبود و شايد مهم ترين عامل اعزام او به شرق ايران از غرب اين دشمن هميشگي، همين بود. 

«حمايت از مردم در برابر شورشيان، متوازن كردن عمليات هاي نظامي با برنامه هاي بازسازي و رونق اقتصادي، تضعيف طالباني كه ترجيح مي دهند به جنگ ادامه بدهند و تعقيب شورشيان در لانه هاي اصلي شان در آنسوي مرزها» اصلي ترين محورهاي حاكم بر تفكر كريستال براي افغانستان بود. 

محورهايي كه ظاهراً استوار و قابل اتكا بنظر مي رسيد اما سرزمين سرسخت افغانستان سر ديگري داشت. 

او با كرزاي ميانه خوبي داشت. به مناطق پرخطر جنوب مي رفت و با ريش سفيدها چاي مي نوشيد و موقع كليك عكاس ها سعي مي كرد لبخند را فراموش نكند. اما اينها فقط براي كتاب خاطرات شخصي يك ژنرال چهار ستاره مفيد بود. ميدان جنگ حرف هاي ديگري داشت. سعي او براي جلب حمايت قبايل به جاي خاصي نرسيد و توافق ها از سطح عكس و لبخند فراتر نرفت. هركس خواست دست او را در عمل بفشارد، ترور شد. طرح هاي
غيرنظامي نيز وضعيت مشابهي داشتند. سربازان زن آمريكايي در مارجه، برنامه اي را براي زنان راه انداختند ولي حتي يك زن حاضر نشد در آن شركت كند. معماي افغانستان در برابر عراق بسيار پيچيده تر بود. 

اندكي از پيچيدگي هاي اين جنگ و پشت پرده وضعيت واقعي ارتش آمريكا وقتي فاش شد كه خبرنگار مجله رولينگ استون، اجازه يافت حدود يك ماه در مقر فرماندهي ژنرال مك كريستال بماند. هر چند اين اندك نيز در طوفان جام جهاني و مستطيل سبز گم شد. 

اين خبرنگار در طول يكماه بارها با ژنرال مك كريستال و مشاوران او در موارد مختلف حرف زده و اظهارات آنها را يادداشت كرده و در نهايت همه آنها را يكجا منتشر كرد. حرف هايي تكان دهنده و عجيب و غريب كه براي گوينده اش تاوان سختي داشت. او مقام هاي كاخ سفيد را «دلقك و حيوان زخم خورده» ناميد! و حتي در جواب به سؤالي در مورد جو بايدن، معاون رئيس جمهوري آمريكا، به شوخي مي گويد: «منظورتان از معاون رئيس جمهوري است؟ او كيست»؟! 

اين ژنرال چهار ستاره بلافاصله عذرخواهي كرد اما اين عذرخواهي هم مانع برخورد و عقوبت وي نشد. بي شك مك كريستال اولين و آخرين ژنرالي نيست كه بايد آرزوي لقب «فاتح افغانستان» را به گور ببرد.
 
اينك كار به دست ژنرال ديويد پترائوس افتاده است. فرمانده اي كه همان ابتدا نشان داد از فرمانده پيشين نيز بي احتياط تر است و احتمالاً بايد منتظر پايان دردناك تري باشد. 

فرمانده جديد نيروهاي نظامي آمريكا در افغانستان، پس از اينكه توانست تصميم خود مبني بر ايجاد تشكيل پليس محلي را به دولت تحميل نمايد، اين بار در دستورالعمل ويژه خود اعلام نموده است كه بسياري از خشونت ها و درگيري ها در افغانستان با اسلام مرتبط است. 

وي در كتابچه راهنماي خود درباره جنگ در افغانستان، عناويني نظير افراطيان اسلامي و خرابكاران اسلامي براي شبه نظاميان استفاده كرده و طي يك اقدام توهين آميز از گروه هاي مسلمان به عنوان تروريست ياد كرده است. 

براساس نظرسنجي جديد مؤسسه مطالعاتي شوراي بين المللي امنيت و توسعه، 75 درصد از مردم كشور افغانستان معتقدند كه نيروهاي خارجي به مذهب و سنت هاي آن ها احترام نمي گذارند و لذا همكاري با نيروهاي خارجي اشتباه است. 

افغاني ها به ژنرال هاي زيادي درس داده اند و به نظر مي رسد اينك نوبت پترائوس است. 

افغانيزه يا طالبانيزه؟
مهم ترين موضوع در شرايط فعلي افغانستان مصالحه با طالبان است. موضوعي كه كرزاي به شدت آن را تعقيب مي كند و بيش از آنكه طرحي افغاني باشد، نقشه اي آمريكايي است كه انگليسي ها، سعودي ها و البته پاكستاني ها در آن نقش دارند. 

كرزاي در تلاش است تا نام پنجاه تن از رهبران طالبان را كه در ليست سياه سازمان ملل متحد قرار دارد، از اين ليست بيرون كند. (در حال حاضر نام 137 تن از رهبران و فرمانده هان طالبان در ليست سياه سازمان ملل متحد قرار دارد.) 

آمريكايي ها مي گويند قصد دارند زمام امور را به افغاني ها بسپارند. اما كدام افغاني ها؟ اين سؤالي جدي است. بخصوص براي ما ايراني ها كه هنوز خاطرات شهادت ديپلمات هاي خود در مزارشريف را فراموش نكرده ايم. 

مردم آمريكا و اروپا از اين جنگ طولاني، پرهزينه و بي فايده خسته اند و سياست مداران آنها تحت فشارند. هفته نامه اشپيگل به نقل از يكي از سياستمداران آلماني مي نويسد: «ما بر سر يك دوراهي قرار داريم يا بايد طالبان را از صفحه روزگار پاك كرد و يا اگر پس از 9سال درگيري معلوم شد اين كار انجام شدني نيست، پس بايد با آنها از در مصالحه درآمد كه البته اينهم يك كار دشوار است.» 

وقتي مجموعه اظهارات سياست مداران غربي، اقدامات و اظهارات دولت كرزاي (مانند كنار زده شدن وزيران هزاره و تاجيك و مسئولين امنيتي) را كنار هم بگذاريد، بوي خوشي به مشام نمي رسد. 

رئيس جمهور افغانستان تا جايي پيش رفته است كه چند ماه پيش، به تهديد غربي ها پرداخته و گفته بود، در صورتي كه فشار نيروهاي خارجي به وي ادامه يابد، وي به نيروهاي طالبان
خواهد پيوست! 

مصالحه با طالبان محدود به شراكت آنها در قدرت نخواهد شد و پيامدهاي وخيمي براي كل منطقه و حتي پاكستان خواهد داشت. اين راه مي تواند به تجزيه افغانستان منجر شود. راهي كه مقامات آمريكايي از پيشنهاد آن شرمي ندارند. در اين مورد رابرت بليك سفير سابق آمريكا در هندوستان، به حكومت كشورش پيشنهاد كرده است تا افغانستان را به دو بخش قسمت كند. 

در اين پيشنهاد آمده است كه راهبرد جنگي فعلي آمريكا نتيجه اي نخواهد داشت، زيرا طالبان براي اينكه بازنده نباشند، مصالحه نخواهند كرد از سوي ديگر حضور 130سرباز امنيت داخلي و خارجي نيز توان مقابله با تعداد كمك نظاميان طالبان را ندارند. 

پس بهتر است آمريكا مناطق پشتون نشين جنوب را رها كرده و به طالبان واگذار نمايد، و به جاي صرف وقت در مناطق جنوبي، در مناطق شمالي و شرقي و پايتخت حضور داشته باشد! 

وي گفته است: فرهنگ، زبان و رسوم قبيله اي جنوب و شرق افغانستان با برخي نواحي پاكستان، واحد است. از آنجا كه اردوي ملي افغانستان قادر به شكست طالبان نيست و پاكستان نيز براي رقابت با هند حمايت خود را از طالبان قطع نمي كند، پس بهتر است اين مناطق پشتون نشين به طالبان واگذار شود. 

ظاهراً سياست فالوده خوردن با طالبان در مرحله انتخاب ظرف است و طرف هاي ذينفع نيز راهكارهاي خود را مي دهند و زمينه را فراهم مي كند و البته در اين ميان طالبان نيز ناز مي كند و نرخ را بالا مي برد. 

جان سيمپسون، دبير امور جهاني بي بي سي براساس يك مصاحبه غيرمستقيم با يك سخنگوي طالبان اين گزارش را تهيه كرده كه در نوع خود جالب است. 

در اين گزارش آمده است: طالبان مصالحه ناپذير و متكبرند. آنان بر اين باورند كه برنده جنگ خواهند بود و از همين رو دليلي نمي بينند از طريق مذاكره با ناتو به اين سازمان كمك كنند. طالبان بر اين تصورند كه آمريكاييها پس از استعفاي ژنرال استانلي مك كريستال از فرماندهي ناتو، دچار آشفتگي شده اند و هرگونه پيشنهاد حاكي از مذاكره با آنان را نشانه ضعف خود ناتو مي دانند. 

اين درحالي است كه ماه گذشته ميلادي خونين ترين ماه براي نيروهاي ناتو در افغانستان از سال 2001 بوده و 102تن از آنان را به كام مرگ فرستاده است. يعني بيش از سه كشته در هر روز. 

همچنين بلافاصله پس از كنفرانس كابل، انستيتوي بين المللي مطالعات استراتژيك لندن همايشي تحت عنوان: «مذاكره با طالبان: نقش افغانستان- چشم اندازها و نشانه ها» برگزار كرد. 

مرور نظرات تحليل گر پاكستاني اين نشست جالب است. احمد رشيد معتقد است درمان افغانستان مذاكره با طالبان است و بايد با گروه ملاعمر مذاكره كرد. 

او گفت كه زمينه هاي مشترك براي مذاكرات بين دو طرف وجود دارد و افزود كه نيروهاي آمريكايي بطور مثال سخن از شروع خروج از افغانستان در اواسط سال آينده ميلادي كرده اند و طالبان هم در نهايت خواهان خروج نيروهاي خارجي از افغانستان هستند. او گفت اين نكته مشترك را مي توان در يك چارچوب رسمي تر گنجاند. 

رشيد تأكيد كرده كه بدلايل مختلف، دولت آقاي كرزاي به تنهايي قادر به پيشبرد اين هدف نيست و اين روند نيازمند تضمين جهاني است. او همچنين گفت كه تشكيل كنفرانسهاي محلي بويژه براي موفقيت اين روند مهم است، بويژه تلاشها براي كاهش تنش بين هند و پاكستان و رقابت آنها در افغانستان. 

يكي از شركت كنندگان اجلاس كابل، وزير امور خارجه ايران بود. وي در اين اجلاس انتقادهاي صريحي از غربي ها كرد. آقاي متكي تأكيد كرد مسئوليت امور بايد به افغانها سپرده شود و از صدور نسخه هاي تجويزي پرهيز كرد و ايران از افغانيزه كردن و بومي كردن امور حمايت مي كند. 

آمريكا در باتلاق افغانستان گير افتاده است و در فكر خلاصي خود است. بايد مراقب بود كه به بهانه افغانيزه كردن افغانستان، آمريكايي ها همسايه شرقي ما را طالبانيزه نكنند. طالباني خوابيده در كنار گوش ايران كه با آمريكايي ها سر يك ميز مي نشيند و چانه مي زند، براي آمريكا برگ برنده و براي امنيت ما خطرناك است.
کد مطلب : ۳۲۴۰۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما