۰
پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۲۴

دام تمديد!

دام تمديد!
مذاکرات هسته‌اي در وضعيتي بسيار مبهم قرار دارد. وقتي به درون اتاق مذاکره نگاه مي‌کنيم چند حقيقت بسيار مهم نمايان است:
۱- مذاکرات با نقطه‌اي که بتوان آن را برد-برد ناميد فاصله‌اي بسيار زياد دارد.

۲-
جنس شکاف‌هاي موجود، مذاکراتي نيست، يعني مساله اين نيست که دو طرف بايد مذاکره بيشتري کنند تا بتوانند درباره مسائل باقيمانده تفاهم کنند بلکه جنس شکاف‌ها کاملا سياسي و راهبردي و ناشي از نوع خاص نگاه آمريکايي‌ها به نتيجه‌اي است که بايد از اين مذاکرات بيرون بيايد.

۳- نشانه‌اي از اينکه آنچه اکنون در مذاکرات مي‌گذرد، تاکتيکي براي امتيازگيري در دقيقه ۹۰ باشد، وجود ندارد. در واقع نمي‌توان فرض کرد آمريکايي‌ها چيزي گفته‌اند که بناست بعدا از آن کوتاه بيايند. موضع فعلي آمريکا را براساس شناخت از اصولي که اين موضع بر آن استوار شده، مي‌توان موضع واقعي آمريکا دانست.

۴-
از ديد آمريکا، ايران يک طرف مذاکره نيست که بايد چيزي بگيرد و چيزي بدهد؛ ايران يک متهم است که بايد هر چه دارد بدهد و در مقابل به هرچه گرفت راضي شود.

۵-
اصول حاکم بر مذاکرات، اصول هسته‌اي نيست. نگاه به مشروح مباحثات کاملا آشکار مي‌کند آمريکايي‌ها به هيچ‌وجه –بر خلاف آنچه مي‌گويند- روي بستن راه‌هاي حرکت ايران به سمت سلاح هسته‌اي متمرکز نيستند بلکه هدف واقعي که تعقيب مي‌کنند اين است که با ايجاد هراس از آينده، ايران را وادار به پذيرش يک توافق بسيار بد کنند که نه فقط برنامه هسته‌اي ايران را بشدت دچار آسيب مي‌کند بلکه به نحو بي‌شرمانه‌اي محيط داخلي ايران را نيز هدف مي‌گيرد. براساس اين ۵ اصل که يک توصيف محتاطانه اما دقيق از محتواي مذاکرات هسته‌اي بويژه پس از مذاکرات مسقط است، نکات زير داراي اهميت اساسي است:

۱- اولين و مهم‌ترين نکته اين است که آمريکا در پي گرفتن يک باج بزرگ از ايران است. اتفاقي که در مذاکرات مسقط رخ داده هيچ معنايي جز اين ندارد. اگرچه برخي معتقدند سفت شدن ناگهاني موضع مذاکراتي آمريکا در مذاکرات مسقط صرفا يک تاکتيک کلاسيک مذاکراتي است –که براساس آن دو طرف در دقيقه ۹۰ بايد چنان رفتارکنند که گويي هيچ ترسي از شکست مذاکرات ندارند و اين طرف مقابل است که بايد امتياز بدهد- اما برخي نشانه‌ها به ما مي‌گويد آنچه در حال رخ دادن است چيزي فراتر از ظاهرسازي است. آنچه در مسقط اتفاق افتاده عملا اين بوده است که آمريکا از ايران خواسته برنامه غني‌سازي خود را به طور بلندمدت واگذار کند و متقابلا تا زماني بلند در آينده انتظار لغو واقعي تحريم‌ها را نداشته باشد. اين نوع رفتار مذاکراتي، در حالي که عمق نياز دولت اوباما به توافق با ايران روشن است، در واقع به اين معناست که آمريکايي‌ها تصور مي‌کنند طرفي که بايد امتياز بدهد و از شکست مذاکرات بترسد، ايران است. سوال اين است که چه عواملي چنين وضعيتي را به‌وجود آورده است؟

۲- اين سوال بسيار اساسي است که چرا و چگونه مذاکرات به وضعيت فعلي رسيده است؟ شکل ديگر اين سوال اين است که بپرسيم چه چيز باعث شده آمريکايي‌ها تصور کنند مي‌توانند امتيازي بسيار بزرگ از ايران بگيرند بي‌آنکه هيچ چيز درخوري ارائه کنند؟ چه چيز بده بستان را به باج‌خواهي و برد- برد را به برد- باخت بدل کرده است؟ من تصور مي‌کنم اصلي‌ترين مساله اين است که در مشي دولت آقاي روحاني هيچ چيز وجود نداشته است که آمريکايي‌ها را متقاعد کند بايد با اين دولت به عنوان يک طرف قدرتمند مذاکراتي رفتار کنند و به آن امتياز بدهند. اگر نگوييم همه، لااقل برخي بخش‌هاي دولت، آشکارا آمريکا را شريکي تصور مي‌کرده‌اند که مي‌توان با آن در حوزه نگراني‌هاي مشترک به تفاهم رسيد. همين بخش‌هاي دولت، دشمني آمريکا با ايران را نگراني‌هايي مشروع مي‌خواندند که ايران خود نيز در به‌وجود آوردن آنها مقصر بوده و بايد براي حل آنها به فرآيند اعتمادسازي تن بدهد. متوليان همين بخش‌ها بودند که شرط خروج ايران از فضاي امنيتي را کوتاه آمدن در موضوع هسته‌اي اعلام مي‌کردند.

همين بخش‌ها آمريکا را کم و بيش متقاعد کردند که در عمل، اعتقادي به يک استراتژي درون‌زاي اقتصادي ندارند و مي‌خواهند تمام بار اقتصاد کشور را به دوش يک توافق هسته‌اي بگذارند که تحريم‌ها را تعديل مي‌کند. و مهم‌تر از همه، همين بخش‌ها بودند که به آمريکا گفتند آينده سياسي آنها در گرو توافق هسته‌اي است و بدون يک توافق – توافقي که تاکيد شد محتوايش هر چه باشد بهتر از توافق نکردن است- از صحنه سياسي کشور حذف خواهند شد. ارسال اين آدرس‌هاي اشتباه بود که مذاکرات را به وضعيت فعلي کشاند و الا چرا آمريکايي که در منطقه درمانده شده و هيچ راهي جز آويختن از ريسمان ايران نمي‌بيند، بايد در مسقط به خود جرات بدهد و از تعليق همه چيز در ازاي هيچ سخن بگويد؟ نتيجه اين بحث يک جمله بيش نيست: آن روز که شما به چشم دوست به آمريکايي‌ها نگاه مي‌کرديد، آنها شما را دشمن‌ترين دشمنان خود مي‌دانستند.

۳- اکنون زمزمه‌هايي بلند شده است که مذاکرات تمديد خواهد شد. هنوز روشن نيست مکانيسم اين تمديد چگونه خواهد بود ولي دو طرف مي‌گويند هرگز تن به شکست کامل مذاکرات نخواهند داد. سوال اصلي و مهم اين است که بر چه اساس تيم مذاکره‌کننده به اين نتيجه رسيده است که تمديد مذاکرات به سود ايران است. آيا تعطيل شدن بخشي ديگر از برنامه هسته‌اي ايران در ازاي چند صد هزار دلار پول، روندي است که منافع ايران در آن نهفته باشد يا آنگونه که پيش‌تر در يادداشتي نوشته‌ام کل اين داستان بازي آمريکاست که به‌تدريج برگ‌هاي هسته‌اي ايران را از ايران بگيرد و در مقابل هيچ دستکاري جدي در تحريم‌ها نکند؟ مهم‌تر از اين، واقعا چه تضميني وجود دارد که در صورت تمديد مذاکرات و خريد زمان بيشتر، آمريکايي‌ها موضع خود را تغيير دهند و آينده مذاکرات بهتر از گذشته آن باشد؟ در حقيقت، موضوع کم و بيش روشن است: يا توافق کنيد يا اين روند را همين‌جا خاتمه دهيد.

مهدی محمدی
مرجع : وطن امروز
کد مطلب : ۴۲۱۶۱۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما