۰
سه شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۶

معضل فقر در ایالات متحده و روند افزایش آن

معضل فقر در ایالات متحده و روند افزایش آن
با طولانی شدن روند بازیابی اقتصادی در ایالات متحده و با تداوم بیکاری، افزایش هزینه های زندگی و دستمزدهای کم، به تدریج خانواده های بیشتری در این کشور فقیرتر می شوند و ناگزیرند تا هزینه های خود را کاهش دهند و از بین نیازهای ضروری برای زندگی مثل بهداشت و درمان، مراقبت از کودکان و حتی غذا، یکی را انتخاب کنند.

میلیون ها نفر از مردم در ایالات متحده در فقر زندگی می کنند. آنها نه تنها از داشتن بسیاری از مقتضیات مهم زندگی محروم هستند، بلکه از سختی شرایط و دورنمای بد زندگی خود در آینده نیز رنج می برند. فقر کودکان و نوجوانان به معنای بزرگ شدن بدون برخورداری از امکانات اولیه زندگی مثل خانه، مدرسه، سوء تغذیه است. فقر در بین اقشار بزرگسال اغلب به معنای نداشتن مهارت و تحصیلات کافی و در نتیجه دستمزدهای پایین و دسترسی به یکسری فرصت های شغلی محدود و دون پایه است. هزینه بالای مسکن، بهداشت و سایر نیازهای ضروری زندگی اغلب بدین معنا است که شهروندان ناگزیر خواهند بود تا از برخی از نیازهای اولیه زندگی چشم پوشی کنند، مثل انتخاب بین غذا یا خدمات پزشکی. البته برخی بحث می کنند که امکانات فعلی اقشار فقیر جامعه قابل مقایسه با نیم قرن گذشته نیست؛ چراکه در حال حاضر تقریباً تمامی خانوارها به نیازهای اولیه زندگی مانند آب و برق یا حتی تلویزیون و رایانه دسترسی دارند. اما روشن است که هم اکنون، هزینه های اقتصادی و اجتماعی فقر نسبت به گذشته بسیار مشهود و تاثیرگذار است و آینده اجتماعی و اقتصادی شهروندان را تهدید می کند. در این میان، منابع مختلف، آمارهای متفاوتی را برای فقر ارائه می دهند.

گسترش فقر در بین شهروندان امریکایی


طبق آمارهای رسمی منتشر شده، ۱۵ درصد از مردم امریکا (یعنی جمعیتی بالغ بر ۴/۳۰ میلین نفر از بزرگسالان و ۱/۱۶ میلیون نفر از کودکان و نوجوانان) در سال ۲۰۱۲ در فقر زندگی می کردند. با در نظر گرفتن تعدیلات نسبت هزینه و سود در پژوهش کمیته بررسی کننده آمار فقر (SPM) ، این آمار به ۱۶ درصد افزایش می یابد. با این وجود به نظر می رسد که آمار فقر بالاتر از این ارقام باشد. این مسئله زمانی تشدید می شود که دریابیم افراد زیادی در مرز دسته بندی به عنوان قشر فقیر قرار دارند، اما به واسطه برخی ملاحضات در معیارهای اندازه گیری کمی بالاتر از مرز فقر یا در حاشیه مرز فقر جای می گیرند. همان طور که در تحقیقات "پروژه همیلتون" نشان داده شده، ۶/۲۹ درصد خانواده ها در ۱۵۰ درصد خط فقر زندگی می کنند؛ حدود نیمی از خانواده ها در مرز ۲۵۰ درصدی زندگی می کنند (کِرنی و دیگران، ۲۰۱۳). بسیاری از افراد مجرد و خانواده ها در حاشیه مرز خط فقر ببه سر می برند، اما با توجه به میزان درآمد سالیانه به عنوان فقیر محسوب نمی شوند. بنا بر برخی گزارشات منتشر شده، از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ حدود ۹۰ میلیون نفر (یعنی ۶/۳۱ درصد از امریکایی ها) در برهه های زمانی خاص (برای مثال برای دو یا چند ماه متوالی در یک بازه ۳۶ ماهه) در خط فقر قرار گرفته اند (ادواردز، ۲۰۱۴). در نتیجه "رکور بزرگ"، در حالی که برخی از کارگران با معضل بیکاری طولانی مدت و بی سابقه دست و پنجه نرم می کردند، برخی دیگر از می کوشیدند تا از آموزش های لازم برای تصدی مشاغل بهتر بهره مند شود. این در حالی است که چالش های طولانی مدت همچنان گریبان گیر مردم امریکا است و طی آن بسیاری از جوانان دبیرستان ها را ترک گفتند، بسیاری از کودکان و نوجوانان در خانه هایی متولد می شوند که وضعیت آینده آنها مبهم است و بسیاری از جوانان از تحصیلات دانشگاهی و کار بی بهره هستند. حذف شدن این جمعیت از تاثیرگذاری بر اقتصاد ایالات متحده، بهروری آینده اقتصادی این کشور تحت الشعاع قرار می دهد و اگر این روند طولانی شود، امیدی به شکوفایی اقتصاد امریکا در آینده نزدیک نخواهد بود.


علاوه بر این، تحقیقات نشان می دهند که فقر منجر به ایجاد استرس های عصبی و بیولوژیک بر روی مردم می شود و این موضوع می تواند تاثیرات منفی برای ادامه زندگی آنها داشته باشد. فقر به ویژه در مورد کودکان و نوجوانان به معنای زندگی توام با استرس ناشی از سوء تغذیه و زندگی در بین خانواده یا جامعه خشن می باشد. تاثیر این مسئله در آینده کودکان و نوجوانان کاملاً مشهود خواهد بود و ممکن است ناهنجاری های زیادی را در آینده در جامعه به همراه داشته باشد.

بهبود شرایط اقتصادی طی سال ها زیادی در کانون توجه "پروژه هملیتون" قرار داشته است. در همین راستا تحقیقات زیادی انجام شده و پیشنهادات و طرح های متعددی برای موارد زیر ارائه شده است: "افزایش یارانه های کارگران، اصلاح یا تقویت برنامه کمک های غذایی، تخفیف ها یا معافیت های مالیاتی برای خانواده های کارگران، اصلاح طرح بیمه بیکاران، دسترسی به امکانات تحصیلی و در نهایت تدوین معیارهای مناسب تر برای اندازه گیری سطح فقر در جامعه".

در حال حاضر مشکل فقر در جامعه امریکا تبدیل به یک مشکل پیچیده و بزرگی شده است که تنها می تواند از طریق تبیین سیاست های ابتکاری و انجام اصلاحات موثر کاهش یابد. بهترین راه برای غلبه بر این مشکل رفع مشکل بیکاری و افزایش دستمزدها تا حدی است که اقشار ضعیف نیز قادر باشند دست کم از عهده هزینه های اولیه و ضروری زندگی خود برآیند.

تعریف فقر و افت و خیزهای آن در امریکا


در ایالات متحده رایج ترین روش برای اندازه گیری فقر، "آستانه فقر" است که توسط مقامات دولتی تعیین می شود. فقر در این روش اندازه گیری به عنوان عدم دسترسی یه بخشی از کالاها و خدماتی شناخته می شود که افراد جامعه عموماً باید آن را در اختیار داشته باشند. تعریف دولت از فقر بر اساس کل درآمدهای حاصله افراد صورت می گیرد. سطح فقر اعلام شده برای سال ۲۰۱۴، درآمد سالانه ۸۵۰/۲۳ دلار برای یک خانوداه چهار نفره تعیین شده است. طبق آمارها اکثر شهروندان امریکا بین ۲۵ تا ۷۵ سالگی، دست کم یک سال از زندگی خود را زیر خط فقر به سر می برد. معمولاً میزان فقر در مناطق روستایی و برخی بخش های مرکزی شهرها بیشتر از سایر نقاط است. بنا به گزارش اداره آمار امریکا که در نوامبر سال ۲۰۱۲ منتشر شد، بیش از ۱۶ درصد جمعیت امریکا در فقر به سر بردند و این میزان بالاترین آمار از سال ۱۹۹۳ محسوب می شود. آمار فقر در سال ۲۰۰۹، ۳/۱۴ درصد (۶/۴۳ میلیون نفر) و در سال ۲۰۰۸، ۲/۱۳ (۸/۳۹ میلیون نفر) گزارش شده بود. ایالت کالیفرنیا با ۵/۲۳ درصد بالاترین آمار فقر را در بین ایالت های امریکا دارد.


نمودار شماره یک/ جمعیت فقیر امریکا از سال ۱۹۵۹ تا ۲۰۱۱
منبع: اداره آمار امریکا (گزارش تحلیلی فقر در ایالات متحده تا سال ۲۰۱۲)


نمودار شماره دو / نرخ فقیر در امریکا از سال ۱۹۵۹ تا ۲۰۱۱ (به تفکیک سن)
منبع: اداره آمار امریکا (گزارش تحلیلی فقر در ایالات متحده تا سال ۲۰۱۲)

 
جدول درآمدهای منتشره شده برای فقر در سال ۲۰۱۴ توسط وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده آمریکا (HHS)


نقشه پراکندگی نرخ فقر در ایالت های امریکا
به نقل از سایت دیدبان فقر در امریکا (povertyusa.org)

۱ نفر از هر ۵ کودک/نوجوان زیر ۱۸ سال امریکایی زیر خط فقر زندگی می کند


به گزارش سی ان ان طبق آخرین گزارش اداره آمار ایالات متحده، یک نفر از هر پنج کودک/نوجوان زیر ۱۸ سال (یا به عبارتی ۳/۲۱ درصد جمعیت) ساکن این کشور در فقر به سر می برند. طبق این گزارش، در سال ۲۰۱۲، ۰۰۰/۴۳۷/۱۵ نفر از افراد زیر ۱۸ سال یعنی ۳/۲۱ درصد جمعیت این کشور در زیر خط فقر زندگی می کردند.

معضل فقر در ایالات متحده با توجه به مولفه هایی از قبیل: سن، میزان تحصیلات، نوع نیروی کار، زندگی خانوادگی یا انفرادی و محل سکونت متفاوت است. بنا بر گزارش دفتر خدمات پژوهشی کنگره (CRS) در سال ۲۰۱۲، تعریف رسمی برای قرار دادن یک خانوداه چهار نفره در خط فقر این بود که: "درآمد نقدی سالیانه آنها (قبل از پرداخت مالیات) کمتر از ۴۹۲/۲۳ دلار باشد".

گزارش "آستانه فقر" اداره آمار امریکا مبنایی برای برآورد آماری میزان فقر در ایالات متحده فراهم می سازد. قرار داشتن یا نداشتن در آستانه خط فقر با توجه به مقدار پولی که افراد یا خانوداه ها برای تامین سبد کالا ها یا پوشش نیازهای اولیه و اساسی خود در سال نیاز دارند، مشخص می شود. در آمارگیری ها، افرادی فقیر محسوب می شوند که خانواده آنها کمتر از آستانه خط فقر باشد. طبق گزارش اداره آمار امریکا، میزان فقر در این کشور از نظر تعداد افراد و شدت فقر در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ تفاوتی نداشته است و کمترین میزان مربوط به سال ۱۹۶۹ می باشد که فقط ۸/۱۳ درصد کودکان و نوجوانان در خط فقر زندگی می کردند. این گزارش همچنین نشان می دهد که میزان فقر در بین کودکان و نوجوانانی که با مادران خود زندگی می کردند، بیشتر بوده است.

بی ثمر بودن تلاش های دولتمردان امریکایی برای کاهش فقر


باراک اوباما پیشنهاد کرده است که حداقل دستمزد فدرال به ۱۰. ۱۰ دلار در ساعت افزایش یابد. این به معنای ۳۹ درصد افزایش در حداقل دستمزد کنونی است که ۷.۲۵ دلار می باشد. این در حالی است که جمهوری خواهان اعلام کرده اند که جلوی تصویب چنین طرحی را در کنگره خواهند گرفت. صندوق بین المللی پول نیز اخیرا اعلام کرده است که میزان دستمزدها در ایالات متحده طبق استادندادرهای بین المللی و تاریخی پایین است و از مقامات این کشور درخواست نموده تا مقدار دستمزدها را افزایش دهند. در سال ۲۰۱۱ حداقل حقوق مصوب فدرال در امریکا حدود ۳۸ درصد مقدار میانگین بود. این میزان یکی از پایین ترین ارقام در بین ثروتمندترین کشورهای دنیا محسوب می گردید. یک گروه ۶۰۰ نفره از اقتصاد دانان امریکایی طی نامه ای از اوباما و کنگره خواسته اند تا میزان دستمزدها را افزایش دهند؛ چراکه آنها بر این باورند که این حرکت، محرک کوچکی برای تحرک اقتصاد این کشور خواهد بود. اما روشن است که صاحبان صنایع و کارفرمایان راضی به انجام چنین اقدامی نخواهند بود. وانر بافت (Warren Buffet) میلیونر معروف و سرمایه دار امریکایی که همیشه موضع خود در بیشتر مسائل اقتصادی به طور صریح و روشن ابراز می دارد، درباره افزایش دستمزدها پاسخی ارائه نمی دهد. این در حالی است که اکثریت قاطع اقتصاد دانان امریکایی تاکید دارند که همکاری هر دو حزب در این رابطه تاثیر زیادی بر کیفیت زندگی مردم امریکا خواهد داشت. "اعتبار مالیات بر درآمد تحصیل شده" (EITC) بازپرداخت مالیات ها به افرادی است که درآمد سالیان آنها کمتر از رقم خاصی است. در حال حاضر در صورتی که میزان درآمد فردی کمتر از ۵۶۷/۵۱ دلار باشد، آن فرد به طور خودکار از دولت اعتبار مالی دریافت خواهد کرد.

برخی کارشناسان اقتصادی پیشنهاد می کنند که برای مبازره با فقر کارگران، بهتر است تا قوانین طوری مورد بازنگری قار گیرند که افراد بیشتری بتوانند مشمول این بازپرداخت واقع شوند. یکی دیگر از روش هایی که برخی کارشناسان اقتصادی از آن حمایت می کنند، پرداخت مالیات ها در خانوارهای کارگری متناسب با تعداد اعضای خانواده آنها است. دفتر بودجه کنگره بر این باور است که اگر مقدار دستمزد فدرال همان طور که اوباما پیشنهاد کرده به ۱۰.۱۰ دلار افزایش یابد، ۱۹ درصد سود درآمدها به کارگرانی تخصیص خواهد یافت که زیر خط فقر زندگی می کنند.

کارشناسان اقتصادی معتقدند که مقامات امریکایی برای جبران کسری های احتمالی در این مسیر، باید راه های فرار مالیاتی شرکت ها را مسدود کنند و خلاء های قانونی را نیز برچینند. آنها تاکید می کنند که اگر قانون EITC وجود نمی داشت، بیش از ۳ میلیون نفر دیگر از اقشار نوجوان امریکایی به خط فقر اضافه می شدند و بنابراین همکاری دو حزب دموکرات و جمهوری خواه برای گسترش EITC و پوشش جمعیت بیشتری از شهروندان امریکایی برای مبارزه با نابرابری ها و فقر اجتناب ناپذیر است. البته مهمترین مشکل در مقابل چنین اقدامی این است که سیاستمداران امریکایی نمی توانند هزینه هایی که به کارفرمایان تحمیل می شود را نادیده بگیرند.

نتیجه


طبق گزارش روزنامه نیویورک تایمز که اویل سال جاری منتشر شد، حدود ۵۰ میلیون امریکایی زیر خط فقر زندگی می کنند. این دسته از مردم امریکا پایین تر از درآمد سالیانه تعیین شده برای فقر در سال ۲۰۱۳ یعنی ۵۵۰/۲۳ دلار برای یک خانوداه چهار نفره کسب می کردند. آمارهای دیگر میزان فقر را ۴۶ میلیون ذکر کرده اند. بنابراین می توان گفت که بین ۵۰ تا ۴۶ میلیون امریکایی در خط فقر به سر می برد. در سال ۲۰۰۷، هنگامی که اوباما به ریاست جمهوری رسید، نرخ فقر ۵/۱۲ درصد بود. به عقیده رابرت رکتور (Robert Rector) کارشناس امور رفاهی و فقر در بنیاد هریتیج، برنامه اوباما برای مبارزه با فقر تنها بر ارائه کمک های رایگان متمرکز بوده تا اجرای طرح های اساسی برای رفع این مشکل.

در این میان، بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی معتقدند که یکی مهمترین راه ها برای کاهش میزان فقر، افزایش دستمزدها می باشد؛ مسئله ای که اختلافات زیادی در بین مقامات امریکایی پیرامون آن وجود دارد. امریکا کشوری است که سرنوشت خود و مردمش را به دست شرکت ها و ثروتمندان داده است و این اقدام باعث شده تا اوضاع خارج از کنترل دولت شود. دولت آمریکا در دستان ثروتمندان و شرکت های بزرگ است. قوانینی که دولت آمریکا تصویب می کند به نفع آنها است و در این میان، این قشر عادی جامعه است که بیشترین زیان را می بیند. از سوی دیگر شرکت های زیادی وجود دارند که کارها و سرمایه های خود را به کشورها دیگری دارای نیروی کار ارزان مثل آسیای جنوب شرقی یا به طور ویژه به چین منتقل کرده اند و همین تعداد اندک کارگر هم بیکار شده اند و این مسئله نیز تاثیر قابل توجهی بر افزوده شدن شدت فقر در جامعه امریکا داشته است.

با توجه به شرایط فعلی و تداوم مشکلات اقتصادی، بسياري از تحليلگران اقتصادی بر اين باورند که فاصله بین اقشار فقر و ثروتمند جامعه امریکا روز به روز افزایش خواهد یافت و دولتمردان امریکایی باید به فکر چاره ای موثر برای کاهش آن باشند. اما شواهد موجود حاکی از نتایج مایوس کننده در این رابطه دارد.

مولف: شهسوار صفایی

منابع:
1. www.brookings.edu
2. www.cnsnews.com
3. www.globalpublicsquare.blogs.cnn.com
4. www.en.wikipedia.org
5. www.povertyusa.org
مرجع : موسسه مطالعات آمریکا
کد مطلب : ۳۹۸۰۳۱
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما