۰
دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۱

بحران سوریه و تاثیر آن بر امنیت کشورهای شمال آفریقا

بحران سوریه و تاثیر آن بر امنیت کشورهای شمال آفریقا
در دوران پس از حملات 11 سپتامبر 2001 ، بنیاد گرایی و رادیکالیسم اسلامی در صدر اخبار رسانه ها و مباحث سیاسی و دانشگاهی غرب، خاور میانه و شمالآ قرار گرفت. اگرچه در اغلب این مباحث، رادیکالسیم اسلامی به عنوان نیرویی جهانی به تصویر کشیده شده است که جدا از مردم، مکان ها و تاریخ عمل می کند، اما واقعیت آن است که تندرویی مذهبی، اشکال قومی و منطقه ای متعددی دارد که به طور ویژه به فرهنگ، سنت، روش های زندگی و ساختار اجتماعی و سیاسی بر می گردد.

از این رو، رادیکالیزه شدن اسلام میان مسلمانان شمال آفریقا، از اهمیت زیادی در حوزه های سیاسی و اجتماعی برخوردار ا ست، به ویژه که طی سال های گذشته برخی از بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای تلاشهای زیادی را برای صدور ایده های مذهبی تندروانه نظیر وهابیت به این منطقه انجام داده اند.

با آغاز بحران در سوریه، قدرتهای غربی و هم پیمانان منطقه ای آنها گام هایی برای شعله ور کردن نزاع در این کشور برداشتند و به هدایت و تجهیز گروه های تروریستی به بهانه حمایت از مخالفان اسد پرداختند. در این بین سهم کشورهای شمال آفریقا در اعزام تروریست به سوریه قابل توجه بود.

این تروریست ها که از لیبی، تونس، الجزایر، مصر و مراکش راهی سوریه شده اند، گرایش های سلفی – وهابی دارند و از حامیان خط مشی القاعده محسوب می شوند. آنها در سایه حمایت سرویس های اطلاعاتی – امنیتی غربی از کشورهای خود خارج شده و در سوریه علیه دولت قانونی این کشور وارد جنگ و درگیری ویرانگری شده اند.

نکته قابل تامل در انتقال این شورشیان و تروریست ها از کشورهای خود به سوریه، این است که بحران سوریه نوعی تروریسم بین المللی را به وجود آورده و ممکن است این تروریست ها ی بین المللی و سازمان یافته، پس از سوریه راهی کشور یا منطقه ای دیگر شوند و در آنجا نیز آشوب به پا کنند. چنین امری خطری بالقوه برای کشورهای منطقه شمال آفریقا به شمار می رود.

بحران سوریه و تروریسم بین المللی


بنا به برآوردهای محققان بریتانیایی و مجله جینز در سال 2013، در سوریه قریب به 100 هزار شبه نظامی که هزار گروهک را تشکیل داده بودند، علیه اسد می جنگیدند، بیشتر از 30 هزار نفر از این تعداد را می توان تروریست های خارجی دانست که به سازمان های تروریستی بین المللی وفادارند.

بر اساس این برآورد، تعداد مزدوران سعودی در سوریه بین 5 تا 8 هزار نفر هستند. طبق جدول موجود در این گزارش، از تونس 8000 نفر، فلسطین و عراق 4000 نفر، لیبی 4500 نفر، الجزایر 1000 نفر، یمن 1800 نفر و ... در سوریه حضور دارند. همچنین برآورد ها نشان می دهد بین 400 تا 2000 اروپایی از سال 2011 در سوریه در حال مبارزه علیه رژیم بشار اسد هستند. این تعداد بیانگر آن است که شمار اروپائیانی که در سوریه می جنگند، بیشتر از تعداد اروپائیانی است که در جنگ عراق و افغانستان شرکت داشتند.

در
دی ماه 1392 شبکه العالم آماری از کشته شدگان اتباع کشورهای اسلامی در سوریه منتشر کرد که در نوع خود جالب توجه بود. بر این اساس، تعداد تونسی های کشته شده در سوریه حدود 2000 نفر، لیبیایی ها 1900 نفر، عراقی ها 1500 نفر، اردنی ها 202 نفر، الجزایری ها 300 و ... بودند. آمار بالای کشته شدگان تونسی، لیبیایی و الجزایری نشان داد که تعداد بیشماری از شهروندان این کشورها درسوریه در حال جنگ با دولت اسد هستند.

دلایل گرایش به تروریسم در شمال آفریقا


دلایل گرایش به تروریسم و هم چنین چرایی و چگونگی جذب تروریست در کشورهای مختلف، تا حد زیادی متفاوت است. این امر علاوه بر زمینه های بومی، به میزان نفوذ بازیگران خارجی بستگی دارد. در این بین به نظر می رسد چند عامل در گرایش شهروندان کشورهای شمال آفریقا به افراط گرایی و حضور در سوریه موثر بوده است.

1-گسترش سلفی – وهابی گری و فهم نادرست از اسلام


وجود حکومت های فاسد و فرسوده مانند حکومت حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی، بن علی در تونس که هریک بیش از سه دهه – در مورد قذافی بیش از 4 دهه- بر این کشورها حکمرانی کردند، باعث شده بود تا هرگونه ارتباط مشخص و مستمر میان مسلمانان منطقه و عرصه گسترده تر جهان اسلام از بین رفته و همین امر زمینه های برای تلفیق اسلام با خرافات، عرف و آداب و سنن و نیز باورهای غلط به وجود آورد.

به علت این زمینه سست اعتقادی، پس از فروپاشی دولتهای مستبد شمال آفریقا، اسلام افراطی مورد حمایت برخی کشورهای فرامنطقه ای، در منطقه نفوذ و پیروانی در هر یک از کشورها جذب کرد.

از آن زمان تا کنون تهدید اسلام افراطی به یکی از دغدغه های مهم دولت های منطقه تبدیل شده و اکنون مشخص شد که با وجود بیش از یک دهه سیاست های مبارزه با تروریسم در سطح منطقه و جهان، این گونه باورها و رویکردها هنوز ریشه دار است.

در الجزایر، جبهه نجات اسلامی به رهبری علی بلحاج شاخه تندرو، و عباس مدنی شاخه میانه رو، در دهه 1990 مشکلات فراوانی را برای دولت این کشور ایجاد کرد تا آنجا که بیم آن می رفت الجزایر دچار یک جنگ داخلی شود. در اثر این درگیری ها بین 150 تا 200 هزار نفر از مردم این کشور کشته و زخمی شدند که در نوع خود کم نظیر بود.

با وجود دستگیری و شکنجه بسیاری از رهبران این جنبش، طی سال های 2000 تا 2010 کماکان شاهد انفجار فراوانی بودیم که توسط عوامل تندرو در این کشور صورت گرفت. حمله به تاسیسات نفتی ان آمیناس در زمستان 1391 و گروگانگیری کارکنان این پالایشگاه ، اقدامی دیگر از سوی تندروهای وابسته به القاعده بود.

در لیبی و از دیدگاه امنیتی نظام قذافی، جریانات و گروهای اسلامی تندرو، از جمله حرکت التجمع اسلامی و گروه سلفی الجماعه اسلامیه خطر اول برای امنیت ملی لیبی محسوب می شدند. کشتار زندان بوسلیم در سال 1996 بسیاری از کادر و رهبران جریانات اسلامگرای رادیکال این
کشور را به کام مرگ فرستاد.

جماعت اسلامی مسلح لیبی یا همان جماعت المقاتله، یکی از بزرگترین جریانات اسلامی در لیبی بود که هدف اساسی خود را سرنگونی دولت قذافی و ایجاد یک دولت اسلامی به رهبری این گروه اعلام کرد. این جماعت تندرو در سال 1996 سوء قصدی را علیه قذافی ترتیب داد که البته نافرجام ماند. اعضای این گروه بارها و بارها سعی کردند قذافی را ترور کنند که البته موفق نشدند.

در تونس، مدارس زیتونیه، مهم ترین مدارس مذهبی این کشور در دوران بورقیبه بودند، ارتباط علمی مصر و تونس توسط مدارس زیتونیه و دانشگاه الازهر تداوم یافت، به گونه ای که بسیاری از استادان جامعه زیتونیه، تحصیل کردگان الازهر بودند و طبیعتا متاثر از جو میانه رو آن دانشگاه با هرگونه افراط گرایی و تکفیری گری جوامع مسلمان مخالفت می ورزیدند، علاوه بر آن، مکتب اعتقادی جامعه زیتونیه متاثر از مکتب خاندان حفص بود. از ویژگیهای این مکتب می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1-انعطاف در برابر جریان های فکری گوناگون

2-افزایش علم و گسترش مدارس

3- رونق تفکر

بنابراین در این مکتب، فضا برای عقاید رادیکال و تکفیری و جهادی بسیار تنگ و کشنده بود، اما از اواخر قرن گذشته میلادی، دولت سکولار بن علی همواره در صدد کنترل و حذف جریان اسلامگرای تونس و تهدید مکتب زیتونیه برآمد که پیامد آن تضعیق شدید میانه روهای مسلمان در زیتونیه بود. به مرور و در اثر بسته شدن فضای معنوی جامعه از سوی دولت های اقتدارگرا در شمال آفریقا، رفته رفته فعالیت های مذهبی به سمت و سوی فعالیت های زیر زمینی گرایش پیدا کرد و در نهایت تکفیری گری جای اعتدال گرایی را در این زمینه گرفت.

2- وضعیت نامناسب اقتصادی


یکی دیگر از عواملی که در شمال آفریقا زمینه را برای گرایش به گروههای افراطی را فراهم آورد، اوضاع نابسامان جوامع این کشورها به ویژه در زمینه اقتصادی و بی عدالتی های اجتماعی بود.

در تونس، در سایه توجه گسترده نظام سیاسی به آموزش و تخصیص بودجه های آموزشی بالا، درصد فارغ التحصیلان دانشگاههای این کشور نسبت به کشورهای منطقه بسیار قابل توجه بود، با این حال رشد نرخ و سطح سواد تونسی ها با بازار کار و نیازمندیهای انسانی اقتصاد این کشور هیچ تناسبی نداشت تا آنجا که بخش زیادی از دانش آموختگان این کشور در اثر فشار بیکاری به کارهای پیش پاافتاده از قبیل دست فروشی روی آوردند که نمونه بارز این مورد بوعزیری بود که با خود سوزی خود جرقه بیداری اسلامی در تونس را ایجاد کرد.

مسئله دیگر سطح بالای فساد در ساختار سیاسی تونس به خصوص در میان نزدیکان بن علی و برادران همسرش، لیلی طرابلسی بود. هر چند سطح فساد در تونس در قیاس با کشورهای منطقه چندان بالا به نظر نمی رسید، اما تمرکز فساد در ارکان قدرت از یک سو و هویدا بودن فساد نخبگان حاکم برای مردم تونس از سوی دیگر،
نارضایتی فراوانی را به دنبال داشت.

فقر شدید و فساد خاندان بن علی، از مهم ترین دلایل گرایش جوانان تونسی به گروههای رادیکال معرفی شده است. در مورد مصر، الجزایر و مراکش نیز وضع به همین منوال بود. در مصر شدت فقر به حدی بود که بسیاری از خانواده های فقیر که توانایی پرداخت اجاره خانه را نداشتند به قبرستانها پناه برده و در کنار قبر ها زندگی می کردند.

در الجزایر نیز با وجود منابع عظیم نفت و گاز، بخش زیادی از مردم زیر خط فقر زندگی می کردند. در مراکش در حالی که هزاران نفر از مردم در فقر و تنگدستی به سر می بردند و هزاران جوان امیدی به آینده خود نداشتند، همسر محمد ششم به عنوان یکی از شیک پوش ترین همسران رهبران جهان عرب معروف شده بود.

3-دخالت و نفوذ بازیگران خارجی


یکی دیگر از دلایل رشد تروریسم در شما آفریقا، تحریک و نفوذ عوامل خارجی مانند برخی دولت های عربی، غربی و همچنین رژیم صهیونیستی است. برای نمونه سلفی ها و وهابی های سعودی و قطری موفق شدند در بسیاری از مناطق لیبی، تونس و مصر، جا پا باز کنند و حتی از حمایت مقامات دولتی و محلی برخوردار شوند.

به طور مثال در فروردین 1393 منصف المرزوقی، رییس جمهور تونس، از امیر قطر تقدیر و تشکر به عمل آورد که این امر باعث شوکه شدن محافل سیاسی این کشور شد. المرزوقی نشان جمهوریت را در حالی به گردن شیخ تمیم بن حمد ال ثانی آویخت که قطر به حمایت از تروریسم در تونس متهم بود.

پیش از این، لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، از کشف پنج شبکه ویژه قاچاق جنگجویان تونسی به سوریه وابسته به قطر خبرداده بود. این شبکه ها در ازای هرجوان تونسی که به سوریه می فرستادند، از قطر مبلغ 3 هزار دلار کارمزد دریافت می کردند.

فرجام سخن اینکه فعالیت سلفی – وهابی ها در منطقه شمال آفریقا به صورت مدون و با حمایت کشورهای خارجی دنبال شده و آنها موفق شده اند قشرهای مختلف، به خصوص جوانان و دانش آموزان، را جذب کنند. بی شک حضور این افراطی ها در سوریه و برخورداری از تجربه میدان جنگ می تواند تاثیر منفی و مخربی بر امنیت شکننده کشورهای شمال آفریقا بگذارد.

براین اساس، افرادی که با دولت سوریه در حال نبرد هستند، امنیت ملی کشورهای خود را نیز تهدید می کنند زیرا این نگرانی وجود دارد که آنها در بازگشت دوباره به کشور خود، خطری امنیتی مشابهی را به وجود آورند.

در واقع شورشیانی که به خانه باز می گردند می توانند ترکیب خطرناکی از باورهای تروریستی و تجربه عملیات تروریستی را به کشورهای خود بیاورند، آنها آموخته اند که در شرایط شورش و نبرد چگونه عمل کنند، همچنین ستیزه جویانی که از سوریه به کشورهای خود باز می گردند می توانند وظیفه آموزش به همفکران ستیزه جوی خود را بر عهده بگیرند که این امر ممکن است باعث آموزش بومی خشونت و تروریسم در کشورهای شمال آفریقا شود.

اسماعیل طزری
کد مطلب : ۴۰۶۵۳۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما