۰
چهارشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۵۹

مذاکرات هسته‌ای؛ بازی چند مجهولی غرب با ایران

مذاکرات هسته‌ای؛ بازی چند مجهولی غرب با ایران
شدت گرفتن اوضاع آشفته سیاسی – امنیتی خاورمیانه در سال های اخیر و ناکامی قدرت های فرامنطقه ای در ترسیم و اجرای نقشه های منطقه ای خود در آن، چالشی همه گیر برای طرف های درون و برون منطقه ای به وجود آورده است. در یک چشم انداز کلی، برداشت های مختلف از تحولات سیاسی – اجتماعی در برخی کشورهای عربی – اسلامی که تحت عناوین مختلف بیداری اسلامی، بهار عربی و ... خوانده می شود، عمق نگاه و برداشت های متناقض و متضاد هر یک از واحدهای سیاسی دورن منطقه و قدرت های فرامنطقه ای حاضر در آن را آشکار می سازد.

اما مقصود از این مقدمه چینی نه تنها بررسی کلی چرایی وقوع انقلاب های عربی، بلکه موشکافی موضع گیری ها و اهداف پشت پرده سیاست های درون و برون منطقه ای جاری در خاورمیانه است.

اغلب کارشناسان و صاحب نظران مسائل خاورمیانه معتقدند که با وقوع تحولات اخیر در این نقطه از جهان، گروهی از کشورها متضرر و گروهی دیگر طبیعتاً برنده آن محسوب می شوند. لذا بازندگان به دنبال برگرداندن اوضاع به گذشته مطلوب خود و برندگان به دنبال حفظ موقعیت کنونی و مقابله با عقب گرد احتمالی اوضاع و احوال هستند.

تقابل میان این دو گروه به انحای مختلف و در قالب جریانات متفاوت قابل مشاهده است؛ تسری تغییرات به نظام های مختلف منطقه که نمونه بارز آن وارد کردن نظام بشار اسد در جنگی خانمان سوز طی چهار سال گذشته است، می تواند حاوی پیام های بسیار ارزنده در این موضوع باشد.

شعله ور شدن قیام های منطقه با خودسوزی دستفروش تونسی و پایان نظام بن علی، سقوط مبارک در مصر و قذافی در لیبی از یک سو و تحولات سوریه و بحرین از سوی دیگر، که با رخدادهای روزهای اخیر عراق پیوند خورده است، نشان از تقابل عریان دو جبهه کاملاً متضاد در خاورمیانه دارد.

در یک سو کشورهایی با نظام به شدت فرد محور که از آن به کشورهای پادشاهی یاد می کنند، قرار گرفته اند، که به جهت تامین منافع قدرت های فرامنطقه ای به حمایت آنان دلگرم هستند و در سوی دیگر گروهی از کشورهای تحول طلب قرار دارند که اتفاقاً به دلیل تقابل با خواسته های دول فرامنطقه ای، در زمره دشمنان آنان محسوب می شوند.

کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر، اسرائیل و تا حدی ترکیه، در قالب گروه اول و ایران، عراق و سوریه به همراه گروه هایی چون حزب الله لبنان و مخالفان حکومت آل خلیفه در بحرین، در جبهه مقابل قرار گرفته اند.

تا به امروز شاهد بازی های متفاوتی میان این دو گروه با ابزارها و در قابل تحولات مختلف بوده ایم. بارزترین این تقابل ها در تحولات سوریه، لبنان، موضع گیری های سردرگم حماس، تحولات بحرین، اوضاع اخیر عراق و پرونده هسته ای ایران به وضوح پیداست.

بازی در میدان سوریه

نظام بشار اسد با وجود رضایت نسبی مردم این کشور از آن، به یکباره شاهد وقوع جنگ داخلی است که حدود چهار سال از آن می گذرد. جنگی که با حضور تروریستهای چند ملیتی و با حمایت آشکار طرف های غربی
– عربی – ترکی، در جهت مشغول کردن گروه مقاومت در منطقه و فشار آوردن به آنان طراحی شده است.

شاید نگاه به تحولات سوریه از این منظر که دول عربی- غربی – ترکی با نیات متفاوت اما هم جهت شکل گرفته و ادامه دارد، بسیار جالب باشد. اگر پتانسیل گروه مقاومت (ایران، سوریه و تا حدی عراق به همراه گروه های همسو) در میدات تحولات سوریه مستهلک شده و تضعیف گردد، بهترین دستاورد را به همراه خواهد داشت.

چرا که هم تمرکز این گروه بر اوضاع داخلی (به خصوص تقاضاهای سیاسی – اقتصادی) خود را بر هم زده و هم آنان را از حضور مستقیم در تحولات پس از بیداری اسلامی و استفاده از آن، دور خواهد ساخت.

نمونه بارز این مساله هزینه های سنگین مالی مقاومت در سوریه و برافتادن مرسی و برآمدن السیسی در مصر است. مصری که در طول تاریخ خاورمیانه همواره جزو مهم ترین و تاثیرگذارترین کشورها بوده است.

اگر سوریه ناامن باشد، اسرائیل بر مرزهای آبی منتهی به فلسطین مسلط گردد و گذرگاه رفح میان مصر و غزه در دستان السیسی قرار گیرد، بهترین حالت ممکن برای محاصره باریکه غزه (امید موفقیت محور مقاومت در عرصه فلسطین) تکمیل خواهد شد.

اما شاید جالب تر از این موضوع، مساله پایداری بشار اسد و سردرگمی غرب در براندازی این نظام در سوریه باشد. چرا که غرب با در نظر گرفتن توان نظامی و ملاحظات متضاد همسوی این اقدام نظامی، با اینکه تا مرز شروع جنگ در سوریه پیش رفت، اما ملاحظاتی چون امنیت اسرائیل و نگرانی از مقابله به مثل بشار در حمله موشکی به اماکن و تاسیسات اسرائیل در فلسطین اشغالی از یک سو و عدم اطمینان خاطر از جبهه گیری های جانشین احتمالی بشار اسد از سوی دیگر، غرب را سردرگم و ناتوان از عملیاتی نمودن اقدام نظامی مستقیم در سوریه کرد.

غرب این مساله را نیز مد نظر قرار داده است که اگر تکلیف بحران سوریه مشخص شود، آنگاه دیگر پتانسیل سیاسی، مالی و نظامی محور مقاومت به تحلیل نخواهد رفت و در عرصه های مهم تر به کار گرفته خواهد شد؛ عرصه هایی همچون تحولات بحرین و عراق.

با این وصف، سوالی که احتمالاً ذهن هر مخاطبی در ایران را به خود مشغول می دارد، این باشد که آیا با این توصیف، بهتر نیست تمرکز در سوریه را رها کرده و به حوزه های مذکور دیگر منتقل کنیم؟

پاسخ به این سوال بر خلاف آنچه از ظاهر آن بر می آید، چندان هم ساده نخواهد بود. عقب نشینی سنگر به سنگر، از خواسته های اصلی طرف مقابل است. حمله و فشار از چندین جبهه برای تصرف یک به یک جبهه ها و وادار کردن محور مقاومت به دادن امتیاز و عقب نشینی، نقشه اصلی محور غربی – عربی – ترکی در اوضاع حال حاضر خاورمیانه است.

اگر سوریه به حال خود رها شود، علاوه بر از دست رفتن سال ها سرمایه گذاری سیاسی – مالی در آن جبهه، تنگ تر شدن حلقه محاصره و فشار را به دنبال خواهد داشت. غرب به دنبال محو هرگونه مقاومت در عرصه مسائل مختلف خاورمیانه است؛ از مسایل انرژی گرفته
تا امنیت اسرائیل. متحدان عربی غرب نیز به دنبال حفظ تاج و تخت و موقعیت کنونی خود به لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک هستند.

ترکیه نیز با الگوی نوعثمانی خود، درصدد احیای عظمت گذشته و ایفای نقش برتر منطقه ای است. نقشی که نه تنها یادآور دوران خلافت عثمانی است، بلکه ثمرات متعدد و متکثر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.

بازی در عرصه میدانی عراق

برافتادن نظام بعث و سقوط جمهوری سرگردان صدام در سال 2003 میلادی، فضای سیاسی عراق را در دامان محور مقاومت قرار داد. تاوان سخت و هنگفت حضور نظامی غرب در عراق، به قدرت رسیدن دموکراتیک شیعیان و همزیستی مسالمت آمیز با سایر اقلیت های حاضر در عراق را به دنبال داشت.

تصاحب اکثریت کرسی های پارلمان نوین عراق از سوی ائتلاف شیعی و تعلق پست مهم نخست وزیری به آنان، نگرانی های منطقه ای و غربی را برانگیخت. نخست وزیری ایاد علاوی، رهبر جنبش وفاق ملی و ائتلاف العراقیه، همچنان کور سوی امید غربی – عربی در عراق را روشن نگه داشت.

اما انتقال حکومت به ابراهیم جعفری، دبیرکل اسبق حزب الدعوه و رئیس کنونی حزب اصلاح میهنی، و نهایتاً نوری مالکی، رهبر حزب الدعوه اسلامی و منتخب ائتلاف دولت قانون، به امیدهای غربی - عربی در عراق پایان داد.

نگرانی کشورهای عربی، که اقلیت یا اکثریت شیعی در آنان (مانند عربستان و بحرین) حضور دارند و به دنبال احقاق حقوق پایمال شده تاریخی خود هستند، اتحاد با غرب بازنده پس از صدام، حول محور براندازی نوری مالکی را، رقم زد.

توفیق مجدد ائتلاف دولت قانون در تصاحب اکثریت کرسی ها در انتخابات 2014 مجلس عراق و احتمال ابقای نوری مالکی در پست نخست وزیری، طرف های غربی – عربی و حتی ترکی را بر آن داشته است تا از طرق مختلف به این جریان پایان ببخشند.

ورود گروهک تکفیری - تروریستی داعش و خیانت برخی امرای ارتش و سیاسیون عراقی در همراهی با این گروه، در راستای فشار و اعمال نظرات این جریان، که همان انتخاب رئیس پارلمان، نخست وزیر و رئیس جمهور مورد نظر است، روی داد. اما فشار بر محور مقاومت و جلوگیری از اقدامات حمایتی دولت عراق از نظام بشار اسد و همکاری منطقه ای نزدیک با ایران، عامل دیگر تحولات میدانی این روزهای عراق است.

بازی در میدان مذاکرات هسته ای ایران

پروسه طولانی مساله هسته ای ایران که با بیانیه 29 مهر 1382 معروف به بیانیه «سعد آباد» آغاز شد، پس از طی توافقنامه بروکسل، پاریس، سه دور مذاکره در ژنو، دو دور در استانبول، بغداد، مسکو و دو دور در آلماآتی، مذاکرات نیویورک و نهایتاً دورهای چهارم، پنجم و ششم در ژنو، اکنون در مرحله تعیین کننده خود قرار دارد.

مسیر طولانی مذاکرات که به اعتقاد برخی از کارشناسان طبیعیت مذاکرات در مساله حساس هسته ای است، در پشت پرده نکات گفتنی زیادی دارد. اگر مساله بسیار حساس و تعیین کننده «زمان» در مذاکرات هسته ای را در نظر بگیریم و رخدادهای
مختلف منطقه ای را در کنار این مساله مذاکرات قرار دهیم، بسیاری از واقعیات رخ خواهند نمود.

جمهوری اسلامی ایران در منطقه استراتژیک خاورمیانه قرار گرفته است، منطقه ای که با دارا بودن 60 درصد از منابع شناخته شده انرژی فسیلی جهان، نبض انرژی جهانی را در دست دارد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و قطع ید غربی ها از منابع سرشار آن، خطر صدور انقلاب به کشورهای همجوار و تضرر منطقه ای غرب در این مساله، غرب و به ویژه آمریکا را بر آن داشت تا با توسل به روش های مختلف به مقابله با ایران جدید بپردازد.

توسل به کودتاهای ناکام در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، حمله نظامی به طبس، حمایت از جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، اقدام به تحریم های گسترده اقتصادی، وارد شدن در عرصه براندازی نرم و ... در طول عمر چهار دهه ای انقلاب اسلامی به وضوح قابل مشاهده است.

اکنون که همه این نقشه ها بر آب شده است و به دنبال تحولات بیداری اسلامی، بار دیگر خطر الگو شدن ایران اسلامی در جهان اسلام قوت گرفته است. از کار انداختن قدرت نفوذ معنوی این انقلاب، در سرلوحه اقدامات غرب و متحدان عربی – ترکی آن قرار دارد.

القای این مساله که مذاکره ایران با گروه 1+5 به مشکلات تاریخی انقلاب اسلامی در طول دهه های اخیر پایان خواهد داد و تلاش برای اینکه تمرکز بر این مذاکرات، اولویت اساسی ما قرار بگیرد، خود نکته جالبی است. آنجا که اسرائیل به شدت و به طور مرموزی به دنبال القای حساسیت بی بدیل این مذاکرات است.

حساس کردن این مذاکرات و اهمیت دادن مقامات غربی در این دور از مذاکرات، نشان از تصمیم آنان به ایجاد مشغله ذهنی و روانی ایران در این پروسه، و غلفت از مباحث بسیار حساس کنونی منطقه است.

غلفت از مساله فلسطین، غلفت از جبهه گشایی دشمنان ایران در سوریه و عراق، و تضعیف مالی – نظامی حزب الله و حماس و مهم تر از همه راهبری افکار عمومی مردم ایران به این مساله که اگر ایران خود را بر توافق هسته ای متمرکز نماید، آنگاه همه مسایل و مشکلاتش حل خواهد شد.

تمرکزی که اگر با درایت و تدبیر در مدنظر قرار دادن سمت و سوی تحولات بیداری اسلامی، آینده تحولات لنبان، سوریه، بحرین و عراق همراه نباشد، به محاصره تنگ و خفه کننده ژئوپلتیک خواهد انجامید. میدان جغرافیایی - سیاسی که متحدان منطقه ای ایران یا به دست رقبا تصاحب شده و یا آنقدر تضعیف شده اند که فقدان آن از حضورش مقرون به صرفه تر باشد.

اکنون زمان آن است که بسیار سنجیده و همزمان با مذاکرات هسته ای که هیچ کس نافی تمرکز بر آن نیست، مسایل مهم منطقه ای نیز در مرکز توجهات دستگاه سیاست خارجی کشور قرار گرفته و معامله ای بر سر این تحولات به خاطر وعده های همیشگی (و اغلب توخالی) غرب در مساله هسته ای انجام نگیرد. که این امر جز با تقسیم کار و به کارگیری خرد جمعی در سیاست خارجی، بر اساس رهنمودهای رهبر معظم انقلاب، میسر نخواهد شد.

*دانشجوی دکتری روابط بین الملل
مرجع : برهان
کد مطلب : ۳۹۸۳۰۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما