۰
سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۵

واشنگتن به دنبال تغییر نقشه خاورمیانه

واشنگتن به دنبال تغییر نقشه خاورمیانه
می‌گویند محدوده سرزمینی بسیاری از کشورهای خاورمیانه فعلی سال‌های پیش توسط قدرت‌های درجه یک آن دوران ترسیم و پی‌ریزی شد. طرحی که بر پایه آن امپراطوری عثمانی به دولت‌های کوچکی تبدیل و عملا قدرت و اقتدار سیاسی خود را از دست داد. امپراطوری‌ای که سال‌ها قدرت بلامنازعه محسوب می‌شد و کمتر قدرتی وجود داشت که توان و جرأت مقابله با این پادشا‌ه‌نشین بزرگ را داشته ‌باشد. ایران صفوی از معدود کشورها و حکومت‌هایی بود که توان و جرأت مقابله با عثمانی‌های را داشتند و سال‌های سال در مقابل آنان ایستادگی و مقاومت کردند.

به گزارش خبرگزاری فارس، در کشاکش جنگ جهانی اول، زمانی که متفقین بازنده غالب میادین جنگ بودند، قراردادی محرمانه بین دول متفق شامل روسیه و انگلستان از طرفی و انگلستان و فرانسه از سوی دیگر به نام قرارداد «سایکس ـ پیکو» منعقد شد. این قرار داد در واقع قراردادی بین انگلستان و فرانسه با رضایت روسیه برای تقسیم خاک عثمانی بعد از جنگ جهانی بود.

«مارک سایکس» به نمایندگی از بریتانیا و «فرانسوا ژرژ پیکو» به نمایندگی از فرانسه در این گفت‌وگوها شرکت کرده بودند.

طبق مفاد این قرارداد سوریه، لبنان، عراق و اردن بین دو کشور فرانسه و انگلستان تقسیم شدند. این قرارداد محرمانه بعد‌ها با روی کار آمدن لنین بعنوان سندی از دخالت غرب در امور منطقه توسط دولت روسیه انتشار یافت. البته روس‌ها قصد داشتند با این کار حسن نیت خود در قبال کشورهای منطقه و مخالفت با عملکرد روسیه تزاری را تداعی کنند.

قرارداد «سایکس – پیکو» که در سال 1916 بین انگلستان و فرانسه منقعد شد را می‌توان پیش‌نویس معاهده رسمی «سِوْر» که در سال 1920 بین متفقین و عثمانی امضاء شد، دانست. بر اساس معاهده سور کلیه سرزمین‌های عرب عثمانی از آن امپراطوری جدا و استقلال پادشاهی حجاز (عربستان) به رسمیت شناخته شد. همچنین ایتالیا و یونان قسمت‌هایی از خاک عثمانی را تصرف و کردهای شما موصل خود مختاری دریافت کردند.

قراداد‌های «سایکس – پیکو» و «سور» در واقع طرح دول اروپایی برای تجزیه عثمانی و ایجاد ساختاری جدیدی از دولت‌های کوچک در خاور میانه و آسیا بود. دول اروپایی با این کار در واقع علاوه بر بدست گرفتن شاهرگ‌های حیاتی منطقه و سکو‌های تجاری نظیر اسکله‌ها و بندرگاه‌ها، مناطق مختلف منطقه را (بعضا) با تحت الحمایه کردن به زیر یوغ سیاسی و اقتصادی خود درآورده و بعنوان کشورهایی وابسته به غرب پرورش دادند. چنان‌چه مشاهده می‌شود با گذشت سال‌ها از استقلال سیاسی این کشورها هنوز هم غالبا از نظر اقتصادی به غرب وابسته‌اند و ناچارند به منظور برآورده کردن نیاز‌های اقتصادی خود، به فشارهای سیاسی و اعمال نظرات سیاسی دول غربی تن دهند که عربستان نمونه بارز این مدعاست.

دول غربی (انگلیس و
فرانسه) نقشه آسیا را آنگونه که منافعشان ایجاب می‌نمود ترسیم نمودند و در این بین فرهنگ، زبان و دین مردم نادیده گرفته شد. شاید هم به عمد به این گونه تقسیم شد تا بتوان در آینده نیز از در موعد مقرر منطقه را به آشوب کشاند.

موضوعی که در سال‌های اخیر بخصوص از سال 2000 به بعد مورد توجه قرار گرفته این است که آمریکا بعنوان ابر قدرت جدید قصد تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه را دارد. نقشه‌ای که توسط ابرقدرت‌های سابق دنیا در 1920 بصورت رسمی کلید خورد و ترسیم شد.

گویا نقشه قدیمی انتظارات و خواسته‌های ابرقدرت جدید را بر آورده نکرده و منافع و انتظارات آمریکا با انگلیس و فرانسه متفاوت باشد. نباید این نکته را فراموش کرد که فرانسه و انگلیس خواه به دلیل تغییر منافع خود و یا از روی اجبار و فشار آمریکا در ظاهر موافق تغییرات جدید هستند و آمریکا را همراهی می‌کنند.

در خصوص طرح خاورمیانه جدید یادآور می‌شویم که این موضوع در سال 2005 توسط کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه وقت آمریکا در تل آویو به جهانیان معرفی شد و اولمرت نخست وزیر اسرائیل در آن زمان حمله اسرائیل به لبنان از این طرح نام برد. عده‌ای نیز ایده خاورمیانه جدید در تفکرات مقامات آمریکایی را به جنگ جهانی اول باز می‌گردانند.

وجود کشورهای بزرگ منطقه‌ای با جمعیت‌های به نسبت زیاد یکی از موانع آمریکا و متحدانش در دهه‌های اخیر برای پیشبرد اهداف خود در منطقه و استعمار نوین خاورمیانه توسط غرب است.

قدرت‌های بزرگ قدیمی در گذشته با تجزیه عثمانی به اهداف خود دست یافتند و ابرقدرت فعلی با تجزیه مناطق تجزیه شده گذشته در خیال پیشبرد اهداف خود می‌باشد.

آمریکا همزیستی علویان و اهل سنت در سوریه؛ اکراد و اهل تشیع در کنار اهل تسنن در عراق، اقوام مختلف در ایران، افغانستانی بدور از افراطی گری، سودان یکپارچه، فلسطینی با اتحاد بین گروه‌های مختلف در حماس و کرانه باختری، مسیحیان و شیعیان در کنار اهل تسنن در لبنان و پاکستان آرام را نمی‌پذیرد و بدنبال تجزیه این کشورها و رسیدن به اهداف خود است.

دولت مردان آمریکایی به این نکته پی برده‌اند که تنها با ایجاد اختلافات قومی و دینی نمی‌توانند به تجزیه کشورهای منطقه بپردازند و نیاز است که دخالت نظامی را نیز چاشنی کار خود نمایند.

ترور حریری و منتصب کردن آن به سوریه جهت خروج از لبنان و کم کردن قدرت سوریه در لبنان برای اجرای خواست‌های استعمارگرانه غربیان، حمله به لبنان در سال 2006 و در نهایت مسلح کردن تعدادی از گروه‌های لبنانی علیه شیعیان و بمب‌گذاری در مناطق مختلف لبنان با طرح غربی و توسط عناصر عربستان سعودی در سال‌های اخیر تا جایی که منجر به دستگیری یکی از نزدیکان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان در پی بمب‌گذاری‌های لبنان بود از جمله اقداماتی بود که با برنامه ریزی غرب صورت گرفت.

غرب با ایجاد تنش سیاسی هر روز گروه‌های
لبنانی را بیش از گذشته در مقابل یکدیگر قرار می‌داد.

از سوی دیگر افغانستان که از سال 2001 مورد حمله و اشغال آمریکا و متحدانش قرار گرفته بود در نهایت با ارائه دادخواستی از سوی آمریکا برای عقد پیمان نظامی ـ امنیتی بین آمریکا و افغانستان ماندگاری این کشور در افغانستان را قطعی کرد.

سوریه و عراق نیز به بهانه آنچه نارضایتی از دولت‌های این کشور‌ها عنوان می‌شود ملتهب شدند. نارضایتی داخلی موضوعی است و دخالت بیگانگان موضوعی دیگر. در اینکه آمریکا قصد تجزیه سوریه به چند کشور را دارد شکی نیست اما اینکه نارضایتی داخلی موجب بروز درگیری‌ها شد و اینکه تمامی مخالفان دولت سوریه اتباع سوریه هستند یا خیر جای سوال دارد؟ هم اکنون کاملا مشخص شده است افرادی که در سوریه مشغول جنگیدن با دولت این کشور هستند اتباع سایر کشورها از جمله عربستان، چچن و دولت‌های مختلف اروپایی هستند.

جنگ داخلی که با هجوم نیروهایی از سایر کشورها همراه است و با حمایت مالی و تسلیحاتی اروپا و برخی کشورهای آسیایی نظیر عربستان صورت گیرد دیگر جنگ داخلی نیست و جنگ تعدادی از کشورهای متجاوز علیه کشوری دیگر است. آمریکا تا این لحظه نتوانسته است به اهداف مورد نظر خود دست یابد و مجبور به تغییر اهداف و نوع عملکرد خود در سوریه شد.

عراق نیز طبق خواست آمریکا باید حداقل به سه کشور کرد نشین، عراق شیعه و عراق سنی تقسیم گردد که با حمله گروهک تروریستی داعش به عراق و حمایت برخی وابستگان به رژیم سابق از آنها و همچنین حمایت تلویحی کرد‌ها طرح آمریکا در عراق آغاز گردید.

نکته ای که کمتر به آن اشاره شده این است که آمریکایی که در سال 2003 برای سرنگونی صدام و حزب بعث به عراق حمله کرد و حال در کنار این حزب قرار گرفته و سعی در عملی کردن اهداف خود در عراق با کمک این حزب دارد. کردها را نیز به این بهانه که به عنوان کشوری مجزا و مستقل در خواهند آمد از کمک به دولت مرکزی عراق منع می‌کنند. این نشان دهنده این است که وجود دولتی شیعی در عراق به نفع آمریکا و در جهت منافع آن نیست.

ظهور گروهکی تروریستی به نام داعش را به علت نارضایتی مردم عراق و سوریه از عملکرد دولت‌های این کشورها می‌دانند در صورتی که اگر علت اصلی تشکیل این گروهک به علت نارضایتی از دولت‌های خود می‌بود با تظاهرات خیابانی و اعتراضات داخلی همراه شده و علتی نداشت که به درگیری مسلحانه ختم شود. نکته دوم اینکه حضور افرادی با تابعیت‌های سعودی، ترکیه‌ای، چچنی و اروپایی در این درگیری‌ها درون گروهک‌های تروریسی داعش و جبهه النصره در مقابل ارتش‌های عراق و سوریه چه ربطی به نارضایتی داخلی در عراق و سوریه دارد. سوم هم اینکه دول غربی چرا قصد داشتند در ابتدای بروز درگیری‌ها در سوریه به این کشور حمله کنند و دیگر اینکه این همه حمایت مالی و تسلیحاتی غرب و کشورهایی مانند عربستان، قطر و ترکیه از تروریست‌های سوری
آیا نارضایتی داخلی بود یا اینکه دخالت خارجی برای ترسیم نقشه‌ای جدید با طرح ریزی دول غربی و کمک کشورهای منطقه‌؟

فشار گسترده و بسیار زیاد آمریکا به پاکستان و نفوذ در برخی دستگا‌ه‌های تصمیم‌گیر این کشور و‌ دامن زدن به اختلافات قومی در مرز پاکستان با ایران نیز از جمله دیگر تحرکات آمریکا در منطقه است.

انگلیس که سال‌ها پیش قسمتی از بلوچستان را از ایران جدا کرده بود هم‌اکنون با همکاری آمریکا سعی در ایجاد تفرقه بین مردم ایران در جنوب شرقی دارد. گاهی با دامن زدن به تفکرات قومی و دینی از قبیل شیعه و سنی و گاهی با این حربه که بلوچستان ایران و پاکستان باید با یکدیگر متحد شوند و یک کشور مستقل را تشکیل دهند. امری که حتی بر خلاف خواسته مردم بلوچستان است.

شاید بتوان گفت بین کشورهای مطرح منطقه عربستان تنها کشوری است که از گزند این حملات و طرح‌های آمریکا در امان بوده و علت آن را شاید بتوان در همکاری همه جانبه حکام این کشور با آمریکا دانست. حتی ترکیه‌ای هم که تمام قد و با تمام توان در خدمت آمریکا بود و مجری اهداف این کشورها در منطقه و مخصوصا در سوریه و عراق، از گزند آمریکا در امان نبود و هم اکنون موضوع کردهای ترکیه و همچنین خطر احتمالی داعش برای این کشور از سویی و فشارهای سیاسی برخی گروه‌های داخلی ترک با حمایت آمریکا به دولت این کشور از طرف دیگر نشانگر دخالت‌های آمریکا در این منطقه است.

عربستان تنها کشوری است که آمریکا اقدام خاصی در آن کشور صورت نداده و حتی در سرکوب شیعیان این کشور با حکام سعودی همراه شده و آشوب در عربستان را به نفع خود و متحدانشان نمی‌داند. عربستان از طرفی بعنوان بازوی اجرایی غرب در منطقه عمل می‌کند و از طرف دیگر هزینه‌ی اقدامات غرب در منطقه را می‌پردازد و بهترین منبع برای تأمین سوخت ارزان قیمت مورد نیاز آمریکا و اروپا است. عامل دیگر اینکه غربیان با استفاده از این کشور می‌توانند نقشه‌های خود در منطقه را اجرا و توجه افکار عمومی را از دخالت‌های مستقیم غرب در منطقه منحرف نمایند. گرچه در نهایت عربستان از سوی متحدانش تنها خواهد ماند و بعنوان کشوری منزوی و فاقد قدرت در عرصه منطقه و بین الملل در خواهد آمد.

آنچه مسلم است این است که آمریکا و طرفدارانش در منطقه و خارج از آن بهترین راه برای نفوذ در منطقه را وجود ریز دولت‌ها می‌دانند و وجود عراقی بزرگ در مقابل عراقی با سه کشور کوچک، سوریه‌ای بزرگ در مقابل چند کشور کوچک، لبنانی متحد و پاکستان و افغانستانی بزرگ و متحد برای این کشورها نه تنها سودمند نیست بلکه به ضرر آنها می‌باشد.

نفع آمریکا در وجود عراقی کوچک با سه محور شیعه، سنی و کرد است. دولت یکپارچه در عراق ممکن است نفت مورد نیاز آمریکا را تأمین نکند و یا با تشکیل یک ارتش قوی و یکپارچه از استقلال و تمامیت ارضی خود دفاع کند که این به نفع آمریکا نیست و نخواهد بود.
کردستانی فاقد قدرت و دارای منابع نفتی که برای حفظ موجودیت خود بین همسایگان قدرتمند نیازمند کسب حمایت آمریکا و فروش نفت برای ساخت زیرساخت‌های خود باشد؛ عراق سنی نشین بدون منابع خاص برای تأمین بودجه به ناچار همیشه وابسته به آمریکا خواهد بود و وجود تنها یک بخش (حکومت) مخالف در این سرزمین برای آمریکا بهترین حالت برای آمریکا است. یعنی از یک منطقه بزرگ تنها بخشی از آن مخالف آمریکا می‌شود در صورتی که اگر اتحادی و یکپارچگی وجود داشته باشد کل این منطقه (عراق) مخالف آمریکا خواهد بود.

سوریه نیز چنین است. سوریه‌ای بزرگ و غیر وابسته به آمریکا در مقابل چند کشور که تنها ممکن است یکی از آنها مخالف آمریکا باشد بسیار بهتر است برای آمریکا و پیگیری اهداف آن.

طبیعی است که اگر این کشورها با یکدیگر متحد و در درون خود یکپارچه باشند احتمال اتحاد این کشورها و حتی به حاشیه بردن طرفداران آمریکا در منطقه خیلی بیشتر است. ایران، عراق و سوریه با توجه به شرایط محیطی و همچنین اشتراکاتی که دارند می‌توانند اتحادی قوی بین خود و سایر کشورها نظیر لبنان، افغانستان و حتی ترکیه ایجاد کنند.

پیوستن کشورهایی مانند قطر و پاکستان در صورت وجود یک اتحاد قوی در خاورمیانه به آن اتحاد دور از انتظار نیست و پس از مدتی شاهد استیصال آمریکا در منطقه خواهیم بود. بنابراین منافع آمریکا و البته اسرائیل در عدم آرامش این کشورها و ذره‌ای شدن آنها برای جلوگیری از انزوا و استیصال خود است. اگر عراق به سه کشور تقسیم شود بسیار سخت‌تر و شاید محال باشد که بتوان آن‌ها را متحد کرد. سوریه و لبنان و پاکستان نیز از چنین شرایطی برخوردار هستند.

پس شاهد هستیم که آمریکا برای حفظ منافع خود؛ تأکید می‌کنیم منافع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت خود از تمامی جهات، به دنبال تجزیه منطقه و ایجاد ریز دولت‌هایی وابسته به خود است تا علاوه بر وابسته کردن کشورهای منطقه و جلوگیری از توسعه و قدرت‌یابی آنها، مانع از توسعه اسلام و همچنین قدرت گرفتن کشورهای منطقه در آینده در سطح جهانی و بین‌المللی شود.

نقشه فعلی خاورمیانه دیگر مورد قبول آمریکا نیست و منافع این کشور را تأمین نمی‌کند. آمریکا به فکر نقشه‌ای جدید برای منطقه است که البته با مقاومت کشورهای منطقه روبرو شده و این کشورها نیز نمی‌خواهند به راحتی تن به خواسته‌های آمریکا دهند. البته اینکه آمریکا از چه راه‌هایی برای پیشبرد اهداف استفاده می‌کند جای بحث بسیاری دارد که در این مقال نمی‌گنجد ولی می‌توان دامن زدن به اختلافات مذهبی، قومی، زبانی، سیاسی، تبلیغات رسانه‌ای وسیع غربی، تجهیز نظامی و مالی برخی گروهک‌های تروریستی، ایجاد آشوب و هرج و مرج در منطقه، بدین کردن برخی کشورها به همسایگان خود و بسیاری موارد دیگر را گوشه‌ای از اقدامات آمریکا برای رسیدن به اهداف خود در منطقه دانست.
کد مطلب : ۴۰۴۳۴۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما