۰
سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۳۷

بحران در ونزوئلا، اعتراض داخلی یا توطئه خارجی؟

بحران در ونزوئلا، اعتراض داخلی یا توطئه خارجی؟
ونزوئلا یکی از کشورهای منطقه آمریکای لاتین می باشد که از سال 1998 و پس از روی کارآمدن هوگو چاوز، به عنوان رئیس جمهور، به یکی از دولت های مخالف آمریکا تبدیل گشت. اما کودتاهای نافرجامی چون کودتای سال 2002 و ایجاد تغییر در این کشور، مد نظر آمریکا قرار گرفت.

در این حال هر چند با مرگ چاوز گروه های مخالف نتوانستند در انتخابات پیروز شوند، اما از اولین روز آغاز دوره ریاست جمهوری نیکلاس مادورو، مشکلات سیاسی و اجتماعی ونزوئلا تشدید و احزاب اپوزسیون مورد حمایت آمریکا ، فضای ایجاد شده بعد از درگذشت چاوز را برای تضعیف دولت بولیواری مناسب دیدند. در این بین با آغاز ناآرامی های اخیر ونزوئلا، با توجه به دلایلی چون گرانی، کمبود کالاهای اساسی و سطح پایین امنیت، تظاهرات هایی با حمایت آمریکا و کلمبیا آغاز شد. نوشتار زیر به این مساله و تحلیل آن پرداخته است.

ریشه ها و بسترهای اعتراض مخالفان

در انتخابات یک دهه گذشته در ونزوئلا (شوراها و ریاست جمهوری)، طرفداران حزب حاکم و نهضت هوگو چاوز توانسته اند آرای لازم را به دست آورده و سکان اداره کشور را به دست گیرد. اما از زمانی که چاوز، رئیس جمهور فقید ونزوئلا، فوت کرد و مادورو در انتخاباتی بسیار نزدیک بر گروه های مخالف و طرفدارا آمریکا پیروز شد و کرسی ریاست جمهوری را از آن خود و حزب حاکم ونزوئلا کرد، مشکلات آغاز شد.

اکنون اولین سالگرد ریاست جمهوری آقای مادورو است و در طول حضور و فعالیت وی در این پست، او با اعتراض هایی در شهرهای مختلف ونزوئلا روبرو شد. این مخالفت ها بیشتر با تحریک کشورهای منطقه ای و خارجی صورت می گرفت، اما دولت توانست با گفتگوهایی با سران مخالف، به تعاملی اساسی در داخل دست یابد.

موج جدید اعتراض ها در داخل کشور از دوازده فوریه شروع شده و پیامدهای جدیدی را به دنبال داشته است. این موج جدید با سایر اعتراض های مدنی متفاوت است؛ در واقع این موج بیشتر موجی رسانه ای و تبلیغاتی است. یعنی اگر به تحولات در ونزوئلای کنونی بپردازیم، باید گفت که در حال حاضر آمریکا در این کشور به دنبال کودتایی رسانه ای است.

در این راستا گاه عده تظاهر کنندگان بر ضد حاکمیت ملی در ونزوئلا، از عده خبرنگاران و رسانه ها هم کمتر است. اما در مقابل تمام رسانه های آمریکایی، اروپایی و شبکه های خبری و.. در حال نشر گسترده اخبار ونزوئلا هستند.
این امر بسیار قابل تامل و بررسی است. در واقع این نوع از اعتراض ها هر چند در سایر نقاط جهان و کشورهای آمریکای لاتین وجود دارد (چنانچه در اعتراض های مردم برزیل شاهد بودیم)، رسانه های آمریکایی و جهانی به این موضوع توجه جدی نشان نداده اند، اما در مقابل اعتراض در ونزوئلا به شدت مورد توجه قرار گرفته و از موضوعی کوچک به مساله بزرگ و رسانه ای تبدیل شده است. مثلا کشته شدن دو نفر در حاشیه اعتصاب ها بین طرفداران دو طرف، موجب واکنش رئیس جمهور آمریکا شد. در حالی که ممکن است این افراد توسط مخالفان و عوامل خارجی، برای بر هم زدن شرایط و افزایش آشوب کشته شده باشند.

وقتی اقتصاد کشوری دارای مشکلاتی در بعد اقتصادی باشد، طبیعی است جرم و جنایت افزایش یابد. به نظر من مشکلات اقتصادی در ونزوئلا، بیشتر به خاطر کار شکنی ها در بخش های اقتصاد این کشور، از سوی
برخی محافل غرب گرا است.

ونزوئلا کشوری پردرآمد از نظر نفتی و دارای منافع غنی معدنی و کشاروزی است، اما هفتاد درصد از منابع در اختیار قشر خاصی از مردم یا تجار و سرمایه داران وابسته به آمریکا است. چنانچه یکی از سیاست های چاوز، مبارزه با این طیف و تقسیم ثروت ملی ونزوئلا در بین همه مردم کشور بود.

لذا کارشکنی ها و مقاومت هایی در مقابل چاوز رخ داد. به نظر من اکنون نیز مشکلات اقتصادی و کارشکنی ها و فساد اداری از سوی همین طیف در کشور مدیریت می گردد تا دولت قانونی ونزوئلا را دولتی بی کفایت و ناتوان جلوه دهند و مردم را به خیابان ها آورند .

طیف های مخالفان:


گروه های راست‌ گرای افراطی و شبه‌ نظامی، دانشجویان و.. برخی دیگر که از سیاست‌ های مادورو ناخشنودند، علیه شرایط کشور دست به اعتراض زده اند. در این حال بیشترین افراد مخالف شامل بازرگانان، تجار و سرمایه گذاران ونزوئلایی است.

برخی نیز احزابی سیاسی بوده که تا 15 سال پیش در حاکمیت حضور داشتند، اما بعد از اینکه هوگو چاوز به قدرت رسید، از صحنه سیاسی دور شدند. در واقع مخالفان تلاش کرده اند در هر زمان اقدام به کودتا کنند؛ چنانچه ما در سال 2002 و 2003 شاهد بودیم کودتاهایی انجام گرفت. حتی در سال 2004 نیز کودتایی رخ داد تا حکومت را سرنگون کنند، اما تا کنون کودتاها موفقیت آمیز نبوده اند.

در این بین، در واقع مخالفان تلاش کرده اند از راه های غیردمکراتیک مبارزه خود را ادامه دهند. اینان به نوعی به الگوی کاپیتالیسم وفادار بوده و سعی می کنند ونزوئلا کشوری همراه با نظام کاپیتالیستی باشد و در مدار آمریکا حرکت کند.

آنها نمی خواهند ثروت ملی ونزوئلا به تساوی بین همه مردم کشور تقسیم گردد؛ لذا دولت را تحت فشار قرار می دهند. گذشته از این طیف های مختلفی در بین گروه های مخالف معترض حضور دارند و تلاش می کنند شکاف هایی را در حاکمیت کنونی ایجاد و دولت را به قهقرا بکشانند. اما همین طبقات و احزاب مخالف هم درون خود دارای اختلافاتی هستند.


اهمیت ونزوئلا برای آمریکا


آمریکایی ها به دنبال تثبیت هژمونی سیاسی و اقتصادی خود در آمریکای لاتین و ونزوئلا هستند. این کشور دارای موقعیت جغرافیایی، ژئوپلتیک و ذخایر بزرگ نفتی و زیرساخت های اقتصادی است. بنابراین آمریکایی ها در شرایط بحران جهانی به این کشور نیاز دارند و تلاش می کنند حکومتی دست نشانده را در این کشور ایجاد کنند تا منافع خود را تحکیم بخشند.

نگاه سازمان ها و رسانه های بین المللی


اخیرا کارشناسان شورای حقوق بشر سازمان ملل با انتشار بیانیه ای نگرانی شدید خود از کشتار شهروندان ونزوئلایی و بازداشت روزنامه نگاران در جریان تظاهرات اخیر را اعلام کردند؛ اما باید گفت زمانی که سازمان ملل کمیته ای برای تحقیق در مورد خشونت های ونزوئلا تشکیل می دهد و خواستار آزادی روزنامه نگاران است باید به این مساله توجه کند که آیا روزنامه نگاران به دنبال اطلاع رسانی بوده اند یا امری دیگر؟

در پاسخ باید گفت، دولت معتقد است روزنامه نگاران برخلاف قوانین بین المللی و آزادی های رسانه ای، به مشارکت در برخی راهپیمایی ها و تحریک افراد برای تظاهرات پرداخته اند. یعنی به نوعی کار سیاسی انجام داده اند تا کار رسانه ای.

یکی از ابزارهای مهم آمریکایی
ها در جهت ایجاد تغییرات در کشورهای مد نظر، رسانه ها و استفاده از این وسیله در جهت هدایت و خط دهی آشوب هاست. در واقع این امر نقطه ضعفی بین المللی است که غرب می تواند از ابزارهای رسانه ای، به عنوان سلاحی بر ضد مخالفان خود استفاده کند.

چنانچه در حال حاضر هم در حال مدیریت نوعی انقلاب رسانه ای بر ضد ونزوئلا است و تلاش می کند تا با رسانه به این کشور آسیب زده و آن را ناامن جلوه دهد؛ در حالی که با وجود کمک های مالی و سیاسی، در شرایط کنونی مخالفان حاضر در خیابان ها شمار اندکی در مقابل طرفداران دولت هستند.

آنچه مشخص است این است که سازمان های بین المللی تحت سلطه آمریکایی ها است و آنها در سازمان های بین المللی نفوذ دارند؛ لذا آنان هر گاه که بخواهند می توانند این سازمان ها را در راستای منافع خود همراه کنند.

چنانچه این امر در اوکراین رخ داد. یعنی سازمان هایی که وابسته به سازمان ملل و نهادهای آمریکایی اند، تلاش کرده اند منافع غرب را در نظر گیرند و موضوعات بسیار کوچک را به عنوان مشکلی بین المللی القا کنند. این امر در حالی است که در بسیاری از کشورهای دیگر قتل و غارت های زیادی وجود دارد و آمریکایی ها و سازمان های همراه با آن ها، با سکوت رسانه ای سخنی از این موارد به میان نمی آورند. چنانچه در هفته های اخیر ما مواجه با کشتار مسلمانان آفریقای مرکزی بودیم و سازمان های بین المللی به وظایف خود در این حوزه توجه نکردند.

رویکرد کاراکاس

دولت مرکزی ونزوئلا در بعد داخلی همیشه خود را آماده مذاکره با گروهای مخالف و افرادی (که به نوعی احساس می کنند در حاکمیت نقشی ندارند) کرده است؛ چنانچه آقای مادورو هم در چارچوب کنفرانس ملی صلح، بر پیشنهاد مذاکره خود تاکید کرد.

وی همچنین اعلام کرده طرح هایی برای مبارزه با جرایم قاچاق و... مد نظر قرار داده است. حتی دولت در این راستا قرار بود گفتگوهایی را انجام دهد، لذا هر چه در توان داشته است برای ایجاد آرامش و ارتباط مناسب با مخالفان به کارگرفته است. در مقابل موضوعاتی چون نافرمانی مدنی و کودتای آرام مدنظر مخالفان قرار گرفته است. این امر برخلاف وعده ها و توافق های بین دولت و مخالفان است. به عبارتی مخالفان تلاش کرده اند در خیابان ها به حضور خود ادامه دهند و نه در پشت میز مذاکره.

با وجود این، باید گفت مشکل اصلی ونزوئلا مشکل داخلی نیست و این مشکل بیشتر به عوامل، شرایط و فشارهای خارجی (که خارج از مجموعه ونزوئلا وارد می گردد و افراد را به خیانت تحریک می کند) وابسته است. نمونه این امر در اوکراین رخ داد. یعنی آنها با پول و حمایت های شدید کشورهای غربی، دولت قانونی اوکراین را سرنگون و دولتی دست نشانده و طرفدار غرب را به کرسی نشاندند. بنابراین، در بعد بین المللی، ونزوئلا از مقامات آمریکایی درخواست کرده تا در امور داخلی ونزوئلا دخالت نکنند و به شهروندان و مقامات ونزوئلا احترام بگذارند.

بحران سیاسی در ونزوئلا و مقایسه با اوکراین

برخلاف اوکراین، مخالفان در ونزوئلا تقسیم بندی جغرافیایی نشده اند. در اوکراین ما با موضوع روس تبارها و روس زبانها (که شرق و جنوب اوکراین را در دست دارند) مواجه هستیم، اما در ونزوئلا نوعی پراکندگی بین طیف فقیر و غنی وجود دارد. این کشور همچنین دارای
لشکر عظیمی از فقرا است و هر گونه تزلزل و شکافی در حاکمیت ملی، مطمئنا می تواند این کشور را با مشکل مواجه کند، امنیت را از کشور زدوده، جنگ های داخلی و بین ایالتی را سبب شود تا گروه های تجزیه طلب از این موضوع استفاده و مشکلاتی را برای دولت مرکزی ایجاد کنند.

رویکرد آمریکا و کشورهای منطقه ای در بحران


موافقان و مخالفان منطقه ای:


در شرایط کنونی هر گونه تنش و درگیری نظامی در ونزوئلا می تواند بقیه کشورهای آمریکای لاتین را آسیب پذیر کند. اگر در ونزوئلا جنگی داخلی رخ دهد، این امر در بولیوی، کلمبیا و.. تاثیر دارد؛ چنانچه اکنون کلمبیا دارای مخالفانی است و این امر می تواند بر این کشور تاثیر گذارد. لذا کشورهای آمریکای لاتین از این موضوع در هراس هستند و اجازه نمی دهند چنین امری رخ دهد.

در بعد دیگری حمایت 25 کشور منطقه از کاراکاس، به دلیل ترس از پیامدهای خشونت و افراط گری است. یعنی اگر به اجلاس وزیران خارجه کشورهای آمریکای لاتین نگاهی داشته باشیم، باید گفت حمایت حدود 25 کشور این منطقه از دولت ونزوئلا قابل توجه و به منزله مشروعیت قانونی و منطقه ای دولت ونزوئلا است.

اگر به رویکرد کاراکاس توجه کنیم، مادورو پیش از این اعلام کرده بود که پاناما در تلاش ‌های آمریکا برای مداخله نظامی در ونزوئلا، با هدف تغییر دولت این کشور، همکاری دارد. در همین راستا ونزوئلا به سفیر پاناما و سه سفارتخانه دیگر دستور داد خاک این کشور را ترک کنند. آنان در مسائل ونزوئلا دخالت و معترضان را تحریک می کردند، لذا دولت ونزوئلا روابط خود را با این کشورها قطع کرد.

آمریکا:

طیف حاکم در ونزوئلا طیفی نوین و دمکرات بوده و به دنبال استقلال کشور و عدم وابستگی به آمریکا می باشند و در 15 سال اخیر این راه را ادامه و رویکردهایی را مورد توجه قرارداده و در آن گام گذاشته اند؛ اما آمریکایی ها از این موضوع ناراحت هستند. آمریکایی ها از گذشته، آمریکای لاتین را به عنوان حیات خلوت خود دانسته و سعی می کردند تا نفوذ خود را در این منطقه حفظ کند. اما ونزوئلا با روابط با ایران، چین و روسیه، در واقع از خطوط قرمز آمریکایی ها فراتر رفت.

یعنی توسعه روابط ونزوئلا با ایران، عدم همراهی با سیاست های آمریکا در منطقه و گسترش روابط با روسیه (که در حال حاضر به عنوان رقیبی جدی برای ایالات متحده از بعد سیاسی و امنیتی است )، نگرانی هایی را برای کاخ سفید ایجاد کرده است. لذا آمریکایی ها از سویی تلاش کرده اند بعد از فوت چاوز بر آقای نیکلاس مادورو فشار وارد کنند تا کاراکاس سیاست های نوین را در مسیر همگرایی با آمریکا پیگیری کند. اما از سوی دیگر ادامه راه آقای چاوز موجب توجه واشنگتن به رویکرد فشار از درون و بیرون شد تا یا دولت مادورو را با خود همراه کنند و یا دولت جدیدی به جای وی به قدرت رسانند.

در کنار این نیز باید توجه داشت که اگر ناامنی ها در ونزوئلا بیشتر گردد، ممکن است به کشورهای دیگر منطقه هم سرایت و آمریکای لاتین را دچار مشکلات قومی، مرزی، سیاسی و جنگ های داخلی کند. لذا آمریکایی ها تلاش می کنند تا با تهدید و ارعاب، امتیازهای مختلفی را از دولت ونزوئلا بگیرند.

به نظر من رویکرد آمریکایی ها سنگ بنای کجی است. یعنی نه در عرف بین الملل و نه در حقوق بین المللی،
پیش بینی هایی برای کشورهای قدرتمند در نظر گرفته نشده تا هر جا با کشوری تعارض منافع داشته باشند، با حمایت های مالی و سیاسی اقدام به کودتا یا انقلاب نرم کنند. این رویکرد فراقانونی و فراعرفی به سود کشورها نیست و زنگ خطری برای کشورهای جهان است.

نگاه قدرت های بین المللی به بحران:

چین و روسیه هم به عنوان قدرت های بزرگ جهان، همیشه به دخالت آمریکا در مسائل کشورهای دیگر اعتراض داشته و اعلام کرده اند آمریکا حق دخالت در مسائل داخلی و ایجاد آشوب در این کشورها را ندارد. آنها این گونه اقدامات را خارج از قوانین بین المللی دانسته و معتقدند که رویکرد آمریکا می تواند جهان را با مشکلات بیشتری روبرو کند.

اتحادیه اروپا هم در قالب مسائل حقوق بشری و حقوق خبرنگاران تلاش کرده تا به نوعی با آمریکایی ها همراه و کمکی برای آمریکا باشد. در بعد دیگری ایران حمایت از دولت ملی و قانونی ونزوئلا را سولوحه سیاست خارجی خود قرار داده و دولت این کشور را به عنوان دولتی مستقل، حاکمیت آن را مدنی و حکومتش را برخاسته از مردم می داند.

چشم انداز بحران :

در شرایط فعلی بحران این کشور به حدی بزرگ نشده که دولت ملی ونزوئلا را دچار مشکل کند. یعنی در واقع رگه هایی از اعتراض ها با حمایت آمریکا و به خاطر اخذ امتیاز شروع شده است. در این راستا برخی براین نظرند که آمریکایی ها دوست ندارند ونزوئلا دچار انقلاب و ناامنی گردد؛ چرا که این امر پیامدهای منطقه ای دارد و منافع حامیان غربی نیز آسیب می بیند.

به نظر من غرب بر این نظر است که دولت را به مذاکره در جهت کسب امتیاز وادار کند تا منافع آمریکایی ها در این کشور تثبیت گردد. مثلا قوانین مالیاتی که در دوران چاوز وضع شده و سخت گیری هایی برای سرمایه داران وابسته به آمریکا ایجاد شده، تعدیل گردد.

بنابراین این موضوع با مذاکره قابل حل است و آقای مادورو هم اعلام کرده آماده مذاکره با مخالفان است. در این شرایط اکنون توپ در میدان مخالفان است، ولی مخالفان خود دارای رای و نظر مستقل نیستند و در واقع پیام رسان و واسطه ای بین سیاست های پنتاگون با دولت ونزوئلا هستند. آنها همچنین دارای انسجام و ساختار تشکیلای محکمی نیستند.

آنچه مشخص است این است که مذاکره با مخالفان و تامین بخشی از نظرات قابل اجرا، می تواند در راستای حفظ استقلال و تمامیت ارضی ونزوئلا مفید باشد. اما باید گفت مخالفان درونی بدون حمایت غرب نمی توانند اقدامی بر ضد دولت انجام دهند. دولت کنونی هم تا حدی قدرتمند است و می تواند حاکمیت خود را در تمام ونزوئلا تثبیت کند. لذا مشکل دولت کنونی، دخالت آمریکا است.

در این حال با توجه به نوع نفوذ آمریکا، شورای امنیت سازمان ملل نمی تواند کمکی به ونزوئلا کند و تنها راه، مذاکره با واشنگتن است. در این بین گزینه نخست و کنونی غرب در ونزوئلا، فشار و اعتصاب و راهپیمایی تا قبول خواسته ها است. اما اگر مذاکرات داخلی شکست بخورد، مطمئنا آمریکایی ها به گزینه دوم فکر می کنند تا با ایجاد مناطق ناامن در کشور و حتی تصرف بخشی از این کشور توسط شبه نظامان راستگرای مخالف، فشارهای خود را بر این کشور بیشتر کنند. این امر می تواند بیشتر در مناطق نفت خیز ونزوئلا مورد توجه باشد تا فشار بیشتری بر دولت وارد آورد.
کد مطلب : ۳۶۰۳۲۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما