۰
چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۳

تحلیل انتخابات افغاتستان و آینده روابط با ایران

تحلیل انتخابات افغاتستان و آینده روابط با ایران
مقدمه

انتخابات ریاست جمهوری افغانستان همانگونه که انتظار می‌رفت به دور دوم کشیده شد. براساس نتایج دور نخست و شواهد و نظرسنجی‌های به عمل‌آمده دکتر عبدالله عبدالله وزیر امور خارجه پیشین و یکی از چهره‌های خوشنام جهادی که به گروه قومی تاجیک تعلق دارد از شانس بیشتری نسبت به رقیب خود اشرف غنی‌احمدزی برای پیروزی در دو دوم انتخابات در روز 24 خرداد ماه برخوردار است.

در همین حال، برپایه برنامه از پیش اعلام شده پیمان آتلانتیک شمالی، تمامی نیروهای نظامی ناتو مستقر در افغانستان می‌باید تا پایان سال 2014 میلادی خاک این کشور را ترک گویند. اما نگرانی‌های امنیتی موجود بر سر آماده نبودن واحدهای ارتش ملی و پلیس افغانستان برای حفظ و برقراری ثبات و امنیت پس از خروج نیروهای ناتو، کاخ سفید را ناچار کرد تا 9800 سرباز خود را تا سال 2016 در این کشور باقی گذارد. در حالی‌که حامد کرزای رئیس‌جمهور فعلی افغانستان هنوز حاضر به امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده نشده است، دولت واشینگتن از امضای نهایی آن به دست رئیس‌جمهور آینده مطمئن به نظر می‌رسد. مصاحبه پیش‌رو سعی می‌کند علاوه‌بر روشن‌سازی شرایط کلی حاکم بر صحنه رقابت‌های سیاسی در انتخابات افغانستان به چشم‌انداز همکاری و انتظارات کلی جمهوری اسلامی ایران از دولت آینده همسایه شرقی خود پرداخته و آنها را برای خواننده روشن‌تر کند.

آقای دکتر جعفر حق‌پناه استاد مدعو دانشگاه تهران و دانشکده روابط بین‌المل وزارت امورخارجه در رشته مطالعات منطقه‌ای و از کارشناسان برجسته مسائل منطقه در مصاحبه حاضر برای ارائه تصویری روشن از وضعیت افغانستان در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، آینده پیمان امنیتی با آمریکا و روابط میان افغانستان و ایران در دولت بعدی این کشور، به‌صورت اختصاصی با تارنمای ایران ریویو مصاحبه‌ای نموده که در ذیل می‌آید:



موعد برگزاری دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان نزدیک است و به زودی دولتی جدید در این کشور بر سر کار خواهد آمد. اهمیت این تحول برای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ و با روی کار آمدن دولت جدید کابل، چشم‌انداز همکاری ایران و افغانستان را چگونه می‌بینید؟

تصور می‌کنم پاسخ به این سؤال منوط به این است که در ابتدا ببینیم آرایش نیروهای سیاسی در این کشور چگونه است و برآیند رقابت‌های سیاسی در این انتخابات در نهایت چه نسبتی با روابط افغانستان و ایران خواهد داشت. به عنوان مقدمه اشاره می‌کنم که برخلاف دوره‌های پیشین و به‌طور کلی، تاریخ سیاسی معاصر افغانستان که در آن جناح‌بندی‌های قدرت و رقابت‌های سیاسی بیشتر تابع مناسبات سنتی قدرت بود و حول محور مسائل قومی خاصی می‌چرخید، و درواقع بیشتر نیروهای سنتی مانند سران طوایف، ریش‌سفیدان و جنگ‌سالاران بودند که حرف اول را می‌زدند، اکنون و به تدریج شاهد تغییرات مهم در مناسبات قدرت در این کشور هستیم.

علاوه‌بر این، ورود نیروهای جدید در صحنه این کشور و روابط قدرت در عرصه جدید کاملاً معنادار است. درخصوص نیروهای جدید باید اشاره کنم که در افغانستان ما شاهد پیدایش تدریجی یک طبقه متوسط جدید اما بسیار نحیف و یک جامعه مدنی کوچک اما رو به رشد هستیم که پدید آمدن آنها ظرف دهه گذشته کاملاً محسوس است و این نیروها توانسته‌اند به تدریج به خودآگاهی دست یابند. نقش زنان و جوانان و فن‌سالاران نسبت به گذشته خیلی مهم‌تر شده، اگرچه هنوز نمی‌توانند نیروی تمام‌کننده‌ای باشند و در نهایت در نقش یک جامعه در حال گذار تعریف می‌شوند، اما به هر حال این وضعیت را باید مدنظر قرار دهیم.

در همین حال، ماهیت قدرت نیز به تدریج عوض شده است. برخلاف گذشته شاهد هستیم که برای اولین بار مسئله ائتلاف و گریز از تک‌روی و سکتاریزم (فرقه‌گرایی) در افغانستان محسوس است و به جای آنکه یک گروه قومی و مذهبی خاص تلاش کند که به تنهایی قدرت را در دست بگیرد، به روندهای ائتلافی روی آورده و این ترتیبات به تدریج نهادینه می‌شود. کمابیش شاهد هستیم که تمامی کاندیداهای مطرح در دور اول انتخابات، معاونان اول و دوم خودشان را از میان گروه قومی دیگری برگزیده‌اند تا به این ترتیب مشروعیت و مقبولیت مضاعفی برای خود پدید آورند. این موارد تنها در افغانستان جدید به چشم می‌خورند و ناشی از ورود و پیدایش نیروهای اجتماعی جدید و ابزارهای نوین به عرصه سیاست است. علاوه‌بر این، ما شاهد بودیم که رسانه‌های جدید، اینترنت، ماهواره، فضای مجازی و شکل‌های نوین تبلیغاتی بر قالب‌های سنتی یارگیری براساس زدوبندهای پشت صحنه غلبه یافت. من تصور می‌کنم که به هر حال این متغیرهای نوظهور نهایتاً بر روابط خارجی افغانستان نیز خیلی مؤثر خواهند بود، از جمله با جمهوری اسلامی ایران.



به نظر می‌رسد دکتر عبدالله از شانس بیشتری برای انتخاب شدن به‌عنوان رئیس‌جمهور آینده افغانستان برخوردار باشد. ارزیابی شما از شرایطی که با برگزیده شدن دکتر عبدالله در روابط دو کشور می‌تواند ایجاد شود چیست؟

البته بر روی کاغذ آقای عبدالله دارای شانس بیشتری است، صرف‌نظر از اینکه ایشان در دور اول انتخابات نیز تقریباً نزدیک بود تا اکثریت آراء را با فاصله در حدود یک‌سوم آراء با آقای اشرف غنی به دست‌ آورد، موضوع حمایت آقای زالمای رسول به عنوان کاندیدای نزدیک به دولتی کرزی نیز باید در این میان مهم تلقی شود. ایشان یازده درصد آراء را در دوره قبل داشت و به هر حال اگر تمامی این آراء به نفع آقای عبدالله به صندوق ریخته شوند، ایشان طبیعتاً به اکثریت مطلق، یعنی نصف به علاوه یک دست خواهد یافت. حمایت آقای عبدالرسول سیاف، از رهبران جهادی پشتون و معاون تاجیک او یعنی آقای اسماعیل‌خان هم مؤثر خواهد بود.

اما در همین حال باید برای این پیش‌بینی احتیاطهایی نیز داشته باشیم، به این صورت که به هر حال رقیب آقای عبدالله، یعنی آقای اشرف غنی نیز دست به یادگیری‌هایی در دور دوم و در میان گروه‌های قومی مذهبی دیگر زده است و به موفقیت‌هایی در این راستا دست یافته است. به عنوان مثال، تمامی گروه قومی مذهبی هزاره از دکتر عبدالله حمایت نمی‌کنند، بلکه برخی از آنها مانند حزب ملت افغانستان که گرایش‌های فکری نزدیک‌تری به آقای خلیلی دارد از اشرف غنی حمایت کرده است. همین‌طور گروه قومی ازبک با توجه به اینکه عبدالرشید دوستم به عنوان معاون اول آقای غنی برگزیده شده از وی پشتیبانی خواهند کرد.

در همین حال، باید در نظر داشته باشیم که در دور دوم جنبه قومی انتخابات به دلیل انتصاب آقای عبدالله به گروه قومی تاجیک و در برابر انتصاب آقای غنی به پشتون‌ها پررنگ‌تر خواهد شد. این را باید در نظر داشته باشیم که پشتون‌ها از نظر عددی دارای اکثریت هستند، هرچند دارای اکثریت مطلق نیستند. لذا باید این احتیاط را در پیش‌بینی به خرج داد، ضمن اینکه باید در نظر بگیریم که به هر حال سایر عوامل منطقه‌ای و بین‌المللی نیز در این میان بی‌تأثیر نیستند. با این وجود، همان‌طور که گفتم آقای عبدالله شانس بالایی دارد و در این صورت می‌توانیم روابط ایران و افغانستان را براساس مؤلفه‌های زیر مورد بازبینی قرار دهیم. آقای عبدالله تقریباً دارای مناسبات دوستانه بسیار خوبی از زمان جهاد برضد نیروهای شوروی با ایران داشته است. همچنین وی از اعضای ائتلاف پنجشیری‌ها، جمعیت اسلامی و از یاران نزدیک احمد شاه مسعود بود که از همان هنگام دارای روابط دوستانه بسیار خوبی با ایران بودند، و به نوعی حیات سیاسی خود را وام‌دار ایران می‌دانند.

اما به هر حال به یاد داشته باشیم که افغانستان دارای حافظه تاریخی خیلی طولانی نیست و بسیاری از مسائل زود به بوته فراموشی سپرده می‌شوند. به نظر می‌رسد آقای عبدالله در یارگیری بعدی خود، بخشی از دوستان سابق ایران را گردهم آورده، به این معنی که طیفی از نیروهای جهادی سابق اکنون به ایشان پیوسته‌اند که ارتباط خوبی با ایران دارند، مانند آقای محقق که از استوانه‌های حزب وحدت اسلامی و چهره‌ای بانفوذ در میان شیعیان افغانستان به شمار می‌آید و با ایران نیز روابط خوبی دارد. همین‌طور گروه‌های دیگری از نیروهای جهادی مانند اسماعیل‌خان که دارای نفوذ زیادی در ولایت هرات و مناطق هم‌مرز با ایران است. این نخبگان، می‌توانند به تقویت روابط با ایران به لحاظ شخصی بسیار کمک نمایند. اما وجه مهم‌تر این است که آقای عبدالله در طیفی قرار می‌گیرد که به لحاظ منطقه‌ای هم همواره به ایران نزدیک بوده‌اند.

فراموش نکنیم که در تمامی این سال‌ها، وی با کشورهایی مانند هند رابطه‌ دوستانه‌ای داشته که آنها هم در ارتباط با سیاست افغانستان روابط خوبی با ایران دارند و نگاه آنها کمابیش به نگاه ایران نزدیک است. این موضوع حتی درمورد کشورهای اروپایی نیز صدق می‌کند که دکتر عبدالله با آنها مناسبات دوستانه‌ای دارد. به‌طورکلی، این کشورها اگر دارای تأثیرگذاری بر رویکردها و نگاه‌های عبدالله باشند به این معنی است که به نوعی همراهی ایران را نیز با مسائل افغانستان در پی خواهد داشت. درواقع آقای عبدالله به‌طور استثنایی می‌تواند محل توافق کشورهای بیشتری از جمله ایران در مورد آینده افغانستان باشد، و از این‌رو فکر می‌کنم که ایشان مانع عمده‌ای بر سر راه برقراری روابط خوب با ایران نمی‌بیند.

البته به هر حال می‌دانیم که چالش‌هایی نیز در این راستا و از ناحیه مطالبات هر دو طرف وجود خواهد داشت، اما به طور کلی فکر می‌کنم که این عامل منطقه‌ای و بین‌المللی دارای تأثیر بسزایی است.

نکته دیگری که اهمیت دارد، شعارها و رویکردهایی است که به‌وسیله آقای عبدالله مطرح شده است که درواقع تحقق این شعارهای اعتدال‌گرایانه و توسعه‌گرایانه منوط به ارتباط خوب افغانستان در حوزه‌های مختلف با کشورهایی نظیر ایران است و این موضوع نیز کمک خواهد کرد که ایشان روند نزدیکی به ایران را ادامه دهد و حداقل شاهد حفظ مناسبات فعلی باشیم.

آقای دکتر، حال تصور کنیم که اشرف غنی پیروز میدان انتخابات باشد، چه تفاوت‌های احتمالی می‌تواند وجود داشته باشد؟ آیا آقای غنی نیز همین روش را در پی خواهد گرفت و یا ممکن است بنا به دلایلی مانند مسائل قومی یا سیاسی روش متفاوتی را در ارتباط با ایران شاهد باشیم؟

بار دیگر در همین بخش ابتدا میان کاراکتر فردی و سوابق افراد با محیطی که در آن قرار خواهند گرفت تفکیک قائل می‌شوم. به لحاظ فردی باید بپذیریم که آقای اشرف غنی فردی است دارای گرایشات قومی پشتونی پررنگ که آن را در تمامی سال‌هایی که دارای مسئولیت بوده (سال 2002 تاکنون) بروز و ظهور داده است. این گرایشات در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود داشته‌اند. ایشان وزیر مالیه، رئیس دانشگاه کابل و مسئول تحویل گرفتن افغانستان از نیروهای خارجی بوده است.

در تمامی این زمینه‌ها ما شاهد گرایشات نسبی برای فاصله‌گیری از ایران بوده‌ایم. آقای غنی در این زمینه‌ها دارای مشاوران و اطرافیانی است که به افزایش این فاصله کمک می‌کنند. وی تنها کسی در میان کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر بود که چهره‌ای از میان تاجیک‌های فارسی‌زبان را به عنوان معاون برنگزید. معاون اول غنی، رشید دوستم ازبک و معاون دوم او خانم حبیبه سرایی از قوم هزاره است که البته ایشان نیز مقبولیت چندانی در میان هزاره‌ها برخوردار نیست. این موضوع بسیار مهم است که در تیم ایشان برخلاف تیم آقای عبدالله ما کمتر شاهد چهره‌هایی هستیم که اشتهار به همراهی با ایران داشته باشند، و این در رابطه با جمهوری اسلامی بی‌تأثیر نخواهد بود. اما به هر حال آقای غنی نیز با واقعیاتی روبه‌رو است و این نکته مهم می‌باشد که پشتون بودن ایشان به معنی همراه بودن وی با رقیب سنتی کشورش یعنی پاکستان نیست، هرچند می‌توانیم بگوییم که این نکته یعنی نگاه منفی به پاکستان درمورد آقای عبدالله پررنگ‌ است.

آقای اشرف غنی بیشتر دارای نگاه به غرب است. او تکنوکراتی تحصیل‌کرده غرب محسوب می‌شود و دارای ارتباطات خوبی با کشورهای اروپایی و آمریکا بوده است. در واقع این نگاه از سوی وی که بخواهد همچنان به دنبال یک راه‌حل غربی برای مسائل افغانستان باشد، می‌تواند در درجه نخست برای خود افغانستان و مردم آن مشکل‌ساز باشد و در ادامه در روابط خارجی این کشور مشکل ایجاد ‌نماید که طبیعتاً می‌تواند موجب سردی رابطه با تهران و عدم بهره‌گیری از ظرفیت‌ها در روابط خارجی با ایران نیز بیانجامد. اگرچه که من تصور می‌کنم که مشکلات و مسائل افغانستان با دیگر کشورهای همسایه نیز همچنان وجود خواهند داشت. در صورت روی کار آمدن آقای اشرف غنی اگرچه من ارتقاء روابطی با ایران را تصور نمی‌کنم، اما شاهد یخ زدن و توقف روابط دو کشور
نیز نخواهیم بود. ایشان در شعارهای انتخاباتی خود همواره خواستار یک روابط خارجی متعادل با اغلب همسایگان از جمله جمهوری اسلامی ایران بود.



به موضوع امنیت بپردازیم. آقای حامد کرزای از امضای توافقنامه امنیتی با ایالات متحده سرباز زده و آن را به دولت جانشین خود سپرده است. ارزیابی شما از این توافقنامه چیست و آیا امضای آن می‌تواند بر روابط ایران و افغانستان تأثیر ویژه‌ای داشته باشد؟


آقای کرزای برای آنکه چهره یک قهرمان ملی را به خود بگیرد از امضای این پیمان سرباز زد و یک الزام قومی نیز پشتوانه این تصمیم او بود. می‌دانیم از آنجایی که پشتون‌ها همواره زمامداران افغانستان طی سده‌های گذشته بوده‌اند، تصمیم‌گیری‌های مهم در سیاست خارجی نیز همواره با آنها بوده است. تصمیم‌هایی که لزوماً خاطرات خوشی در اذهان نسل‌های بعدی افغانستان بر جای نگذاشته‌اند. پیمان معروف «گندمک» که به نوعی از دیدگاه بسیاری از پشتون‌ها و دیگر مردم این کشور به تجزیه و جدایی‌ بخش‌هایی از «پشتونستان» از افغانستان انجامید، به دست خود پشتون‌ها امضا شده بود، و پشتون‌ها و آقای کرزای نمی‌خواهند که دوباره چنین «بدنامی» را به‌زعم خودشان بر جان بخرند و لذا امضای این توافقنامه را به کاندیدایی سپرده‌اند که احتمالاً پشتون نخواهد بود. اگرچه آقای اشرف غنی هم اعلام کرده که این توافقنامه را می‌پذیرد، اما از آنجایی که احتمال پیروزی آقای عبدالله بیشتر است، امضای این پیمان به احتمال زیاد به نام گروه قومی تاجیک تمام خواهد شد.

این مسئله در عین حال گویای آن است که این پیمان دارای ابعاد و پیامدهایی است که حتی نخبگان افغان نیز بر آن وقوف کامل ندارند، یعنی به نوعی فکر می‌کنند که این پیمان درصورت اجرای تمامی بندهای آن به تبدیل افغانستان به پایگا اجاره‌ای آمریکا منجر خواهد شد، به‌ویژه ماده‌ای که مربوط به کاپیتالیسیون اتباع آمریکایی می‌شود. این مسئله بسیار برای افغان‌ها به لحاظ حیثیتی مهم است و من فکر می‌کنم که از این دیدگاه، موضوع مذکور را می‌باید جدی گرفت. به موجب این پیمان، تمامی حوزه‌های بازسازی بخش نظامی و امنیتی افغانستان بر عهده نیروهای خارجی گذاشته می‌شود و این موضوع برای تثبیت و نهادینه کردن حضور غرب در این کشور تعیین‌کننده است.

به عنوان مثال می‌دانیم که ساختار ارتش و پلیس در افغانستان شرقی و به عبارتی روسی است و فرایندی که برای تغییر ساختار، نوع آموزش‌ها، تجهیزات و سلاح‌ها از سال 2002 تاکنون دنبال شده هنوز نهایی نشده است. در مقابل، این پیمان کمک می‌کند که ارتش ملی و پلیس افغانستان کاملاً وابسته به غرب و به طور مشخص آمریکا شوند و پیامدهای این موضوع تنها تا سال 2016 ادامه نخواهد داشت، بلکه درازمدت و دیرپا خواهد بود. همچنین مسئله وجود پایگاه‌های خارجی در این کشور نیز به نوبه خود مؤثر خواهد بود و برای افغان‌ها و همسایگان آنها از اهمیت برخوردار است.

علاوه‌بر این، باید در نظر داشته باشیم که کمیت و کیفیت حضور نیروهای خارجی بر معادلات و رقابت‌های سیاسی این کشور و فرآیند صلح آن مؤثر خواهد بود. همچنین این مسئله بر اینکه طالبان به‌عنوان یک نیروی گریز از مرکز و یک اپوزیسیون برنده عمل کند یا خیر تأثیرگذار خواهد بود. جایگاه نیروهای جهادی و جنگ‌سالاران سابق و همچنین میزان جذب سرمایه خارجی و فرایند توسعه و بازسازی افغانستان از دیگر مسائلی هستند که از حضور نیروهای خارجی تأثیر خواهند گرفت. از این‌رو من فکر می‌کنم که نه‌تنها افغان‌ها بلکه کشورهای دیگر به درستی دارای دغدغه خاطر درمورد این پیمان و پیامدهای آن هستند.

البته من فکر می‌کنم که به هر حال، حضور نیروهای خارجی در افغانستان که از سال 2002 شروع شده، گریزناپذیر و لازمه تعهداتی است که جامعه جهانی به دولت کابل سپرده، اما اینکه فرایند این حضور چگونه باشد و تا چه حد به تثبیت حضور بلامنازع آ‌مریکا انجامد، موضوعی مورد مناقشه است. ایران بر سر این موضوع با آمریکا دچار اختلاف‌نظر است. ایران به صراحت اعلام کرده که خواهان برقراری ثبات و امنیت در افغانستان است و حضور نیروهای خارجی را به شکلی که تاکنون وجود داشته، نه‌تنها ثبات‌آفرین ندیده، بلکه موجب تشدید بی‌ثباتی و ناآرامی دانسته است. اما این بدان معنا نیست که ایران تصور می‌کند مسائل افغانستان بدون مشارکت طرف‌های بین‌المللی حل می‌شود، می‌باید میان این دو موضوع تفاوت قائل شد. ایران در تمامی ترتیبات بین‌المللی که به تثبیت شرایط یک دولت مقتدر در کابل و ایجاد ثبات سیاسی کمک می‌کرده حضور فعالی داشته است. در اجلاس‌های موسوم به بن یک و بن دو، نشست‌های لندن و توکیو و تمامی ترتیبات بین‌المللی که به بازسازی افغانستان و ایجاد دولت پاسخگو و مسئول در این کشور کمک می‌کرده است، ایران حضور داشت. اما این موضوع با ایجاد پایگاه‌های خارجی خاص در خاک افغانستان کاملاً متفاوت است.



پس پارادوکس علاقه ایران به ریاست جمهوری دکتر عبدالله و تمایل وی به امضای پیمان امنیتی با آمریکا چگونه برای تهران قابل حل است؟


تصور می‌کنم که این موضوع به هر حال باید از سوی ایران پذیرفته شود و پذیرفته نیز شده که افغان‌ها در امور داخلی خود حق حاکمیت دارند و ایران با این موضوع دچار چالش نیست. دولت تهران می‌پذیرد که رئیس‌جمهور آینده افغانستان در عین حفظ منافع همسایگان این کشور از جمله ایران، در روابط خارجی خود مستقل عمل کند و ایران می‌داند که آ‌قای عبدالله این پیمان را خواهد پذیرفت، اما حتماً نکات مورد نظر تهران را نیز مورد ملاحظه قرار می‌دهد. این موضوع یعنی محدودیت حضور نیروهای خارجی در سخنرانی آقای اوباما در کابل نیز اعلام شد که شمار این نیروها بسیار محدود و حداکثر تا سال 2016 در افغانستان مستقر خواهند بود. تمام این موارد در راستای رفع نگرانی‌های کشورهای دیگر قابل تحلیل است.



تحلیل‌گران و کارشناسان امور امنیتی و دفاعی در سطح منطقه و بین‌المللی نگران شرایط امنیتی افغانستان پس از خروج نیروهای ناتو از این کشور هستند. چنانچه تهران نیز پیرامون وضعیت امنیتی افغانستان نگران باشد، چگونه می‌تواند به دولت آینده افغانستان برای برقراری ثبات و امنیت در این کشور یاری رساند؟


بله این نگرانی‌ کاملاً به جاست، به این جهت که ارتش و پلیس افغانستان همچنان برای تأمین ثبات و مقابله با بحران نفوذ در این کشور ناتوان هستند و در خارج از مراکز ولایات عملاً فاقد قدرت اعاده حاکمیت بوده و این مشکل در مناطق مرزی با ایران در جنوب‌غربی این کشور بسیار زیاد است. بنابراین ایران نگران است و برای این کشور تقویت جریان‌های افراطی بی‌ثبات‌کننده در منطقه مطلوب نیست. ایران تلاش کرده علاوه‌بر ایجاد ثبات در افغانستان و تقویت دولت مرکزی آن به حفظ ثبات بیشتر در محدوده‌های مرزی خود با افغانستان کمک کند. می‌دانیم که بخش مهمی از پاسگاه‌های موجود در نوار مرزی دو کشور توسط ایران ساخته و تحویل مرزبانان افغانی شده است. ایران همواره اعلام کرده که آمادگی آموزش تجهیز و تقویت نیروی پلیس و مرزبانی افغانستان را دارد تا بتواند با ناامنی‌هایی که مستقیماً بر امنیت نواحی شرقی ایران تأثیر منفی می‌گذارد، مقابله نماید. علاوه‌بر ناامنی ناشی از افراط‌گرایی، پدیده رو به گسترش تولید و قاچاق مواد مخدر نیز موضوع دیگری است که بیشترین میزان آن در ولایات ناامن جنوبی همجوار با ایران به چشم می‌خورد و در نهایت این مواد به سوی ایران ترانزیت می‌شوند که مشکلات زیادی ایجاد کرده است.

در این رابطه ایران با ارائه پیشنهاد کشت جایگزین و دعوت به همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی سعی کرده تا به مدیریت این وضعیت کمک کند. در این مورد، ایران حتی از مشارکت فعال و واقعی کشورهای غربی در افغانستان استقبال می‌کند. اینها مواردی هستند که می‌توان از آنها به‌عنوان نقاط منافع مشترک ایران با آمریکا، اروپا و سایر کشورها یاد کرد و کمابیش دولت‌ آینده کابل نیز از همین موارد برای ایجاد همگرایی میان سیاست‌های کشورهای مختلف در افغانستان استفاده خواهد کرد.

اینها مسائلی هستند که دولت آینده افغانستان تلاش خواهد کرد حول آنها یک آشتی میان منافع متضاد کشورهای مختلف در افغانستان ایجاد کند. به نظر من آقای عبدالله نامزد پیروز احتمالی دارای این توانایی خواهد بود، زیرا خود سال‌ها به‌عنوان یک دیپلمات، مقام وزارت امور خارجه را عهده‌دار بوده است. وی دارای این توانایی و قابلیت است که منافع ایران و کشورهای دیگر از جمله آمریکا و اروپا را برای برقراری ثبات و امنیت در افغانستان در یک راستا جمع و موازی کند.



از دیدگاه شما مهم‌ترین زمینه‌های همکاری میان دولت آقای دکتر روحانی و دولت آینده کابل در بستر روابط دو کشور چیست؟ می‌دانیم که دو کشور مسائلی دارند مانند حضور پناهندگان و مهاجرین افغان در ایران، وضعیت مرزها و قاچاق مواد مخدر، رودخانه‌های مرزی و منابع آب، به نظر شما اولویت‌های ما در ارتباط با این موارد کدام هستند؟


به‌طور کلی طی یک دهه گذشته هر یک از دولت‌های بر سرکار آمده در تهران دارای روابط خوبی با طرف افغانی خود بوده است، و بیشترین حجم مسافرت‌ها بین اتباع ایرانی و افغانی طی سال‌های 2002 به بعد انجام گرفت. حضور آقای کرزای در مراسم تحلیف آقای روحانی و ملاقات‌های بعدی این دو در حاشیه آیین جهانی نوروز همگی معنادار هستند و من تصور می‌کنم که در واقع افق گسترش روابط از جانب طرف ایرانی کاملاً روشن است و افغان‌ها نیز بدین امر آگاهی کامل دارند. فکر می‌کنم به این سؤال باید در چند بخش پاسخ داد. در بخش اقتصاد، اولویت ایران در افغانستان در بخش‌های ترانزیت و تجارت خواهد بود.

با توجه به محدودیت‌هایی که ایران در بخش‌های سرمایه‌گذاری و تولید و صادرات کالاهایی با فناوری بسیار بالا دارد، مطلوب ایران این است که حوزه‌های تجارت و تزانزیت در افغانستان با این کشور بیشترین پیوند را داشته باشند و سرمایه‌گذاری وسیع ایران در این زمینه می‌رود که جنبه عملی یافته و به نتیجه برسد. احداث راه‌آهن ایران و افغانستان و اتصال این کشور به شبکه راه‌آهن ایران و از این طریق به آسیای مرکزی و اروپا بسیار مهم است. به لحاظ فرهنگی، پروژه‌های ناتمام بسیاری وجود دارند که قادرند روابط دو کشور را تعمیق ببخشند. ایجاد شبکه تلویزیون فارسی زبان میان ایران، افغانستان و تاجیکستان در مراحل پایانی خود است و فکر می‌کنم این گام مهمی در توسعه مناسبات فرهنگی دو کشور خواهد بود.

در حوزه امنیتی دو کشور به درک مشترکی رسیده‌اند و اکنون مسئله پناهندگان و اوضاع مرزی به عنوان دغدغه‌های مشترک برای هر دو کشور به شمار می‌آیند. اخیراً‌ برای اولین بار شاهد تحویل گروهی از زندانیان افغان به‌وسیله ایران به مقام‌های افغانی بودیم. درمورد رسیدگی به جرایم متهمان و مجرمان افغانی در ایران قرارها و ترتیباتی گذاشته شده‌اند. تعهدات دو طرف درمورد حفظ امنیت مرزها و مقابله با ترددهای غیرمجاز بهتر شده اگرچه که هنوز بسیار ناکافی است. در مورد مبارزه با قاچاق مواد مخدر نیز این مطالبه همواره از جانب طرف ایرانی وجود داشته اگرچه که ظرفیت طرف افغانی در حال حاضر از این بیشتر نیست، و من انتظار ندارم ظرف سال‌های پیش‌رو کشت خشخاش و تولید مواد مخدر در افغانستان کاهش یابد، زیرا در تمامی این سال‌ها در حال افزایش بوده و اکنون به مرز تولید بیش از ده هزار تن رسیده است.

متأسفانه این موضوع با توجه به آنکه بخشی از مقام‌ها و افراد بانفوذ در افغانستان درگیر آن هستند، لاینحل باقی خواهد ماند، اما همکاری دو کشور در این زمینه قابل پیش‌بینی است. مسئله آب در سطح وزارتخانه‌های امور خارجه و نیرو در دست پیگیری است و کمیسیون مشترکی در این مورد تشکیل شده بود که در گذشته کمتر فعال بود ولی با آغاز زمامداری آقای روحانی دوباره فعال شده است. تصور می‌کنم در زمینه آب ما شاهد پیشرفت‌هایی خواهیم بود. در زمینه مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی نیز دو طرف همکاری‌های خود را در قالب سازمان‌هایی مانند «اکو» یا «کنفرانس اسلامی» فعال‌تر دنبال خواهند کرد. البته بخشی از اینها منوط خواهد بود به میزان موفقیت ایران در رها کردن خود از تنگنای مشکلات ناشی از بن‌بست پرونده هسته‌ای. چنانچه ایران نقش‌آفرینی منطقه‌ای بهتری داشته باشد، طبیعتاً در روابطش با افغانستان و نفوذ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود در منطقه موفق‌تر خواهد بود. بخشی از این موفقیت‌ها مشروط به آن است که ایران تا چه حد می‌تواند در سیاست خارجی کلان خود بن‌بست‌شکنی نماید که در نتیجه می‌توانیم شاهد انعکاس آن در افغانستان نیز باشیم.
مقدمه

انتخابات
ریاست جمهوری افغانستان همانگونه که انتظار می‌رفت به دور دوم کشیده شد. براساس نتایج دور نخست و شواهد و نظرسنجی‌های به عمل‌آمده دکتر عبدالله عبدالله وزیر امور خارجه پیشین و یکی از چهره‌های خوشنام جهادی که به گروه قومی تاجیک تعلق دارد از شانس بیشتری نسبت به رقیب خود اشرف غنی‌احمدزی برای پیروزی در دو دوم انتخابات در روز 24 خرداد ماه برخوردار است.

در همین حال، برپایه برنامه از پیش اعلام شده پیمان آتلانتیک شمالی، تمامی نیروهای نظامی ناتو مستقر در افغانستان می‌باید تا پایان سال 2014 میلادی خاک این کشور را ترک گویند. اما نگرانی‌های امنیتی موجود بر سر آماده نبودن واحدهای ارتش ملی و پلیس افغانستان برای حفظ و برقراری ثبات و امنیت پس از خروج نیروهای ناتو، کاخ سفید را ناچار کرد تا 9800 سرباز خود را تا سال 2016 در این کشور باقی گذارد. در حالی‌که حامد کرزای رئیس‌جمهور فعلی افغانستان هنوز حاضر به امضای پیمان امنیتی با ایالات متحده نشده است، دولت واشینگتن از امضای نهایی آن به دست رئیس‌جمهور آینده مطمئن به نظر می‌رسد. مصاحبه پیش‌رو سعی می‌کند علاوه‌بر روشن‌سازی شرایط کلی حاکم بر صحنه رقابت‌های سیاسی در انتخابات افغانستان به چشم‌انداز همکاری و انتظارات کلی جمهوری اسلامی ایران از دولت آینده همسایه شرقی خود پرداخته و آنها را برای خواننده روشن‌تر کند.

آقای دکتر جعفر حق‌پناه استاد مدعو دانشگاه تهران و دانشکده روابط بین‌المل وزارت امورخارجه در رشته مطالعات منطقه‌ای و از کارشناسان برجسته مسائل منطقه در مصاحبه حاضر برای ارائه تصویری روشن از وضعیت افغانستان در آستانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، آینده پیمان امنیتی با آمریکا و روابط میان افغانستان و ایران در دولت بعدی این کشور، به‌صورت اختصاصی با تارنمای ایران ریویو مصاحبه‌ای نموده که در ذیل می‌آید:



موعد برگزاری دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری افغانستان نزدیک است و به زودی دولتی جدید در این کشور بر سر کار خواهد آمد. اهمیت این تحول برای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ و با روی کار آمدن دولت جدید کابل، چشم‌انداز همکاری ایران و افغانستان را چگونه می‌بینید؟

تصور می‌کنم پاسخ به این سؤال منوط به این است که در ابتدا ببینیم آرایش نیروهای سیاسی در این کشور چگونه است و برآیند رقابت‌های سیاسی در این انتخابات در نهایت چه نسبتی با روابط افغانستان و ایران خواهد داشت. به عنوان مقدمه اشاره می‌کنم که برخلاف دوره‌های پیشین و به‌طور کلی، تاریخ سیاسی معاصر افغانستان که در آن جناح‌بندی‌های قدرت و رقابت‌های سیاسی بیشتر تابع مناسبات سنتی قدرت بود و حول محور مسائل قومی خاصی می‌چرخید، و درواقع بیشتر نیروهای سنتی مانند سران طوایف، ریش‌سفیدان و جنگ‌سالاران بودند که حرف اول را می‌زدند، اکنون و به تدریج شاهد تغییرات مهم در مناسبات قدرت در این کشور هستیم.

علاوه‌بر این، ورود نیروهای جدید در صحنه این کشور و روابط قدرت در عرصه جدید کاملاً معنادار است. درخصوص نیروهای جدید باید اشاره کنم که در افغانستان ما شاهد پیدایش تدریجی یک طبقه متوسط جدید اما بسیار نحیف و یک جامعه مدنی کوچک اما رو به رشد هستیم که پدید آمدن آنها ظرف دهه گذشته کاملاً محسوس است و این نیروها توانسته‌اند به تدریج به خودآگاهی دست یابند. نقش زنان و جوانان و فن‌سالاران نسبت به گذشته خیلی مهم‌تر شده، اگرچه هنوز نمی‌توانند نیروی تمام‌کننده‌ای باشند و در نهایت در نقش یک جامعه در حال گذار تعریف می‌شوند، اما به هر حال این وضعیت را باید مدنظر قرار دهیم.

در همین حال، ماهیت قدرت نیز به تدریج عوض شده است. برخلاف گذشته شاهد هستیم که برای اولین بار مسئله ائتلاف و گریز از تک‌روی و سکتاریزم (فرقه‌گرایی) در افغانستان محسوس است و به جای آنکه یک گروه قومی و مذهبی خاص تلاش کند که به تنهایی قدرت را در دست بگیرد، به روندهای ائتلافی روی آورده و این ترتیبات به تدریج نهادینه می‌شود. کمابیش شاهد هستیم که تمامی کاندیداهای مطرح در دور اول انتخابات، معاونان اول و دوم خودشان را از میان گروه قومی دیگری برگزیده‌اند تا به این ترتیب مشروعیت و مقبولیت مضاعفی برای خود پدید آورند. این موارد تنها در افغانستان جدید به چشم می‌خورند و ناشی از ورود و پیدایش نیروهای اجتماعی جدید و ابزارهای نوین به عرصه سیاست است. علاوه‌بر این، ما شاهد بودیم که رسانه‌های جدید، اینترنت، ماهواره، فضای مجازی و شکل‌های نوین تبلیغاتی بر قالب‌های سنتی یارگیری براساس زدوبندهای پشت صحنه غلبه یافت. من تصور می‌کنم که به هر حال این متغیرهای نوظهور نهایتاً بر روابط خارجی افغانستان نیز خیلی مؤثر خواهند بود، از جمله با جمهوری اسلامی ایران.



به نظر می‌رسد دکتر عبدالله از شانس بیشتری برای انتخاب شدن به‌عنوان رئیس‌جمهور آینده افغانستان برخوردار باشد. ارزیابی شما از شرایطی که با برگزیده شدن دکتر عبدالله در روابط دو کشور می‌تواند ایجاد شود چیست؟

البته بر روی کاغذ آقای عبدالله دارای شانس بیشتری است، صرف‌نظر از اینکه ایشان در دور اول انتخابات نیز تقریباً نزدیک بود تا اکثریت آراء را با فاصله در حدود یک‌سوم آراء با آقای اشرف غنی به دست‌ آورد، موضوع حمایت آقای زالمای رسول به عنوان کاندیدای نزدیک به دولتی کرزی نیز باید در این میان مهم تلقی شود. ایشان یازده درصد آراء را در دوره قبل داشت و به هر حال اگر تمامی این آراء به نفع آقای عبدالله به صندوق ریخته شوند، ایشان طبیعتاً به اکثریت مطلق، یعنی نصف به علاوه یک دست خواهد یافت. حمایت آقای عبدالرسول سیاف، از رهبران جهادی پشتون و معاون تاجیک او یعنی آقای اسماعیل‌خان هم مؤثر خواهد بود.

اما در همین حال باید برای این پیش‌بینی احتیاطهایی نیز داشته باشیم، به این صورت که به هر حال رقیب آقای عبدالله، یعنی آقای اشرف غنی نیز دست به یادگیری‌هایی در دور دوم و در میان گروه‌های قومی مذهبی دیگر زده است و به موفقیت‌هایی در این راستا دست یافته است. به عنوان مثال، تمامی گروه قومی مذهبی هزاره از دکتر عبدالله حمایت نمی‌کنند، بلکه برخی از آنها مانند حزب ملت افغانستان که گرایش‌های فکری نزدیک‌تری به آقای خلیلی دارد از اشرف غنی حمایت کرده است. همین‌طور گروه قومی ازبک با توجه به اینکه عبدالرشید دوستم به عنوان معاون اول آقای غنی برگزیده شده از وی پشتیبانی خواهند کرد.

در همین حال، باید در نظر داشته باشیم که در دور دوم جنبه قومی انتخابات به دلیل انتصاب آقای عبدالله به گروه قومی تاجیک و در برابر انتصاب آقای غنی به پشتون‌ها پررنگ‌تر خواهد شد. این را باید در نظر داشته باشیم که پشتون‌ها از نظر عددی دارای اکثریت هستند، هرچند دارای اکثریت مطلق نیستند. لذا باید این احتیاط را در پیش‌بینی به خرج داد، ضمن اینکه باید در نظر بگیریم که به هر حال سایر عوامل منطقه‌ای و بین‌المللی نیز در این میان بی‌تأثیر نیستند. با این وجود، همان‌طور که گفتم آقای عبدالله شانس بالایی دارد و در این صورت می‌توانیم روابط ایران و افغانستان را براساس مؤلفه‌های زیر مورد بازبینی قرار دهیم. آقای عبدالله تقریباً دارای مناسبات دوستانه بسیار خوبی از زمان جهاد برضد نیروهای شوروی با ایران داشته است. همچنین وی از اعضای ائتلاف پنجشیری‌ها، جمعیت اسلامی و از یاران نزدیک احمد شاه مسعود بود که از همان هنگام دارای روابط دوستانه بسیار خوبی با ایران بودند، و به نوعی حیات سیاسی خود را وام‌دار ایران می‌دانند.

اما به هر حال به یاد داشته باشیم که افغانستان دارای حافظه تاریخی خیلی طولانی نیست و بسیاری از مسائل زود به بوته فراموشی سپرده می‌شوند. به نظر می‌رسد آقای عبدالله در یارگیری بعدی خود، بخشی از دوستان سابق ایران را گردهم آورده، به این معنی که طیفی از نیروهای جهادی سابق اکنون به ایشان پیوسته‌اند که ارتباط خوبی با ایران دارند، مانند آقای محقق که از استوانه‌های حزب وحدت اسلامی و چهره‌ای بانفوذ در میان شیعیان افغانستان به شمار می‌آید و با ایران نیز روابط خوبی دارد. همین‌طور گروه‌های دیگری از نیروهای جهادی مانند اسماعیل‌خان که دارای نفوذ زیادی در ولایت هرات و مناطق هم‌مرز با ایران است. این نخبگان، می‌توانند به تقویت روابط با ایران به لحاظ شخصی بسیار کمک نمایند. اما وجه مهم‌تر این است که آقای عبدالله در طیفی قرار می‌گیرد که به لحاظ منطقه‌ای هم همواره به ایران نزدیک بوده‌اند. فراموش نکنیم که در تمامی این سال‌ها، وی با کشورهایی مانند هند رابطه‌ دوستانه‌ای داشته که آنها هم در ارتباط با سیاست افغانستان روابط خوبی با ایران دارند و نگاه آنها کمابیش به نگاه ایران نزدیک است. این موضوع حتی درمورد کشورهای اروپایی نیز صدق می‌کند که دکتر عبدالله با آنها مناسبات دوستانه‌ای دارد. به‌طورکلی، این کشورها اگر دارای تأثیرگذاری بر رویکردها و نگاه‌های عبدالله باشند به این معنی است که به نوعی همراهی ایران را نیز با مسائل افغانستان در پی خواهد داشت. درواقع آقای عبدالله به‌طور استثنایی می‌تواند محل توافق کشورهای بیشتری از جمله ایران در مورد آینده افغانستان باشد، و از این‌رو فکر می‌کنم که ایشان مانع عمده‌ای بر سر راه برقراری روابط خوب با ایران نمی‌بیند.

البته به هر حال می‌دانیم که چالش‌هایی نیز در این راستا و از ناحیه مطالبات هر دو طرف وجود خواهد داشت، اما به طور کلی فکر می‌کنم که این عامل منطقه‌ای و بین‌المللی دارای تأثیر بسزایی است.

نکته دیگری که اهمیت دارد، شعارها و رویکردهایی است که به‌وسیله آقای عبدالله مطرح شده است که درواقع تحقق این شعارهای اعتدال‌گرایانه و توسعه‌گرایانه منوط به ارتباط خوب افغانستان در حوزه‌های مختلف با کشورهایی نظیر ایران است و این موضوع نیز کمک خواهد کرد که ایشان روند نزدیکی به ایران را ادامه دهد و حداقل شاهد حفظ مناسبات فعلی باشیم.

آقای دکتر، حال تصور کنیم که اشرف غنی پیروز میدان انتخابات باشد، چه تفاوت‌های احتمالی می‌تواند وجود داشته باشد؟ آیا آقای غنی نیز همین روش را در پی خواهد گرفت و یا ممکن است بنا به دلایلی مانند مسائل قومی یا سیاسی روش متفاوتی را در ارتباط با ایران شاهد باشیم؟

بار دیگر در همین بخش ابتدا میان کاراکتر فردی و سوابق افراد با محیطی که در آن قرار خواهند گرفت تفکیک قائل می‌شوم. به لحاظ فردی باید بپذیریم که آقای اشرف غنی فردی است دارای گرایشات قومی پشتونی پررنگ که آن را در تمامی سال‌هایی که دارای مسئولیت بوده (سال 2002 تاکنون) بروز و ظهور داده است. این گرایشات در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود داشته‌اند. ایشان وزیر مالیه، رئیس دانشگاه کابل و مسئول تحویل گرفتن افغانستان از نیروهای خارجی بوده است.

در تمامی این زمینه‌ها ما شاهد گرایشات نسبی برای فاصله‌گیری از ایران بوده‌ایم. آقای غنی در این زمینه‌ها دارای مشاوران و اطرافیانی است که به افزایش این فاصله کمک می‌کنند. وی تنها کسی در میان کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر بود که چهره‌ای از میان تاجیک‌های فارسی‌زبان را به عنوان معاون برنگزید. معاون اول غنی، رشید دوستم ازبک و معاون دوم او خانم حبیبه سرایی از قوم هزاره است که البته ایشان نیز مقبولیت چندانی در میان هزاره‌ها برخوردار نیست. این موضوع بسیار مهم است که در تیم ایشان برخلاف تیم آقای عبدالله ما کمتر شاهد چهره‌هایی هستیم که اشتهار به همراهی با ایران داشته باشند، و این در رابطه با جمهوری اسلامی بی‌تأثیر نخواهد بود. اما به هر حال آقای غنی نیز با واقعیاتی روبه‌رو است و این نکته مهم می‌باشد که پشتون بودن ایشان به معنی همراه بودن وی با رقیب سنتی کشورش یعنی پاکستان نیست، هرچند می‌توانیم بگوییم که این نکته یعنی نگاه منفی به پاکستان درمورد آقای عبدالله پررنگ‌ است.

آقای اشرف غنی بیشتر دارای نگاه به غرب است. او تکنوکراتی تحصیل‌کرده غرب محسوب می‌شود و دارای ارتباطات خوبی با کشورهای اروپایی و آمریکا بوده است. در واقع این نگاه از سوی وی که بخواهد همچنان به دنبال یک راه‌حل غربی برای مسائل افغانستان باشد، می‌تواند در درجه نخست برای خود افغانستان و مردم آن مشکل‌ساز باشد و در ادامه در روابط خارجی این کشور مشکل ایجاد ‌نماید که طبیعتاً می‌تواند موجب سردی رابطه با تهران و عدم بهره‌گیری از ظرفیت‌ها در روابط خارجی با ایران نیز بیانجامد. اگرچه که من تصور می‌کنم که مشکلات و مسائل افغانستان با دیگر کشورهای همسایه نیز همچنان وجود خواهند داشت. در صورت روی کار آمدن آقای اشرف غنی اگرچه من ارتقاء روابطی با ایران را تصور نمی‌کنم، اما شاهد یخ زدن و توقف روابط دو کشور نیز نخواهیم
بود. ایشان در شعارهای انتخاباتی خود همواره خواستار یک روابط خارجی متعادل با اغلب همسایگان از جمله جمهوری اسلامی ایران بود.



به موضوع امنیت بپردازیم. آقای حامد کرزای از امضای توافقنامه امنیتی با ایالات متحده سرباز زده و آن را به دولت جانشین خود سپرده است. ارزیابی شما از این توافقنامه چیست و آیا امضای آن می‌تواند بر روابط ایران و افغانستان تأثیر ویژه‌ای داشته باشد؟

آقای کرزای برای آنکه چهره یک قهرمان ملی را به خود بگیرد از امضای این پیمان سرباز زد و یک الزام قومی نیز پشتوانه این تصمیم او بود. می‌دانیم از آنجایی که پشتون‌ها همواره زمامداران افغانستان طی سده‌های گذشته بوده‌اند، تصمیم‌گیری‌های مهم در سیاست خارجی نیز همواره با آنها بوده است. تصمیم‌هایی که لزوماً خاطرات خوشی در اذهان نسل‌های بعدی افغانستان بر جای نگذاشته‌اند. پیمان معروف «گندمک» که به نوعی از دیدگاه بسیاری از پشتون‌ها و دیگر مردم این کشور به تجزیه و جدایی‌ بخش‌هایی از «پشتونستان» از افغانستان انجامید، به دست خود پشتون‌ها امضا شده بود، و پشتون‌ها و آقای کرزای نمی‌خواهند که دوباره چنین «بدنامی» را به‌زعم خودشان بر جان بخرند و لذا امضای این توافقنامه را به کاندیدایی سپرده‌اند که احتمالاً پشتون نخواهد بود. اگرچه آقای اشرف غنی هم اعلام کرده که این توافقنامه را می‌پذیرد، اما از آنجایی که احتمال پیروزی آقای عبدالله بیشتر است، امضای این پیمان به احتمال زیاد به نام گروه قومی تاجیک تمام خواهد شد.

این مسئله در عین حال گویای آن است که این پیمان دارای ابعاد و پیامدهایی است که حتی نخبگان افغان نیز بر آن وقوف کامل ندارند، یعنی به نوعی فکر می‌کنند که این پیمان درصورت اجرای تمامی بندهای آن به تبدیل افغانستان به پایگا اجاره‌ای آمریکا منجر خواهد شد، به‌ویژه ماده‌ای که مربوط به کاپیتالیسیون اتباع آمریکایی می‌شود. این مسئله بسیار برای افغان‌ها به لحاظ حیثیتی مهم است و من فکر می‌کنم که از این دیدگاه، موضوع مذکور را می‌باید جدی گرفت. به موجب این پیمان، تمامی حوزه‌های بازسازی بخش نظامی و امنیتی افغانستان بر عهده نیروهای خارجی گذاشته می‌شود و این موضوع برای تثبیت و نهادینه کردن حضور غرب در این کشور تعیین‌کننده است.

به عنوان مثال می‌دانیم که ساختار ارتش و پلیس در افغانستان شرقی و به عبارتی روسی است و فرایندی که برای تغییر ساختار، نوع آموزش‌ها، تجهیزات و سلاح‌ها از سال 2002 تاکنون دنبال شده هنوز نهایی نشده است. در مقابل، این پیمان کمک می‌کند که ارتش ملی و پلیس افغانستان کاملاً وابسته به غرب و به طور مشخص آمریکا شوند و پیامدهای این موضوع تنها تا سال 2016 ادامه نخواهد داشت، بلکه درازمدت و دیرپا خواهد بود. همچنین مسئله وجود پایگاه‌های خارجی در این کشور نیز به نوبه خود مؤثر خواهد بود و برای افغان‌ها و همسایگان آنها از اهمیت برخوردار است.

علاوه‌بر این، باید در نظر داشته باشیم که کمیت و کیفیت حضور نیروهای خارجی بر معادلات و رقابت‌های سیاسی این کشور و فرآیند صلح آن مؤثر خواهد بود. همچنین این مسئله بر اینکه طالبان به‌عنوان یک نیروی گریز از مرکز و یک اپوزیسیون برنده عمل کند یا خیر تأثیرگذار خواهد بود. جایگاه نیروهای جهادی و جنگ‌سالاران سابق و همچنین میزان جذب سرمایه خارجی و فرایند توسعه و بازسازی افغانستان از دیگر مسائلی هستند که از حضور نیروهای خارجی تأثیر خواهند گرفت. از این‌رو من فکر می‌کنم که نه‌تنها افغان‌ها بلکه کشورهای دیگر به درستی دارای دغدغه خاطر درمورد این پیمان و پیامدهای آن هستند.

البته من فکر می‌کنم که به هر حال، حضور نیروهای خارجی در افغانستان که از سال 2002 شروع شده، گریزناپذیر و لازمه تعهداتی است که جامعه جهانی به دولت کابل سپرده، اما اینکه فرایند این حضور چگونه باشد و تا چه حد به تثبیت حضور بلامنازع آ‌مریکا انجامد، موضوعی مورد مناقشه است. ایران بر سر این موضوع با آمریکا دچار اختلاف‌نظر است. ایران به صراحت اعلام کرده که خواهان برقراری ثبات و امنیت در افغانستان است و حضور نیروهای خارجی را به شکلی که تاکنون وجود داشته، نه‌تنها ثبات‌آفرین ندیده، بلکه موجب تشدید بی‌ثباتی و ناآرامی دانسته است. اما این بدان معنا نیست که ایران تصور می‌کند مسائل افغانستان بدون مشارکت طرف‌های بین‌المللی حل می‌شود، می‌باید میان این دو موضوع تفاوت قائل شد. ایران در تمامی ترتیبات بین‌المللی که به تثبیت شرایط یک دولت مقتدر در کابل و ایجاد ثبات سیاسی کمک می‌کرده حضور فعالی داشته است. در اجلاس‌های موسوم به بن یک و بن دو، نشست‌های لندن و توکیو و تمامی ترتیبات بین‌المللی که به بازسازی افغانستان و ایجاد دولت پاسخگو و مسئول در این کشور کمک می‌کرده است، ایران حضور داشت. اما این موضوع با ایجاد پایگاه‌های خارجی خاص در خاک افغانستان کاملاً متفاوت است.



پس پارادوکس علاقه ایران به ریاست جمهوری دکتر عبدالله و تمایل وی به امضای پیمان امنیتی با آمریکا چگونه برای تهران قابل حل است؟

تصور می‌کنم که این موضوع به هر حال باید از سوی ایران پذیرفته شود و پذیرفته نیز شده که افغان‌ها در امور داخلی خود حق حاکمیت دارند و ایران با این موضوع دچار چالش نیست. دولت تهران می‌پذیرد که رئیس‌جمهور آینده افغانستان در عین حفظ منافع همسایگان این کشور از جمله ایران، در روابط خارجی خود مستقل عمل کند و ایران می‌داند که آ‌قای عبدالله این پیمان را خواهد پذیرفت، اما حتماً نکات مورد نظر تهران را نیز مورد ملاحظه قرار می‌دهد. این موضوع یعنی محدودیت حضور نیروهای خارجی در سخنرانی آقای اوباما در کابل نیز اعلام شد که شمار این نیروها بسیار محدود و حداکثر تا سال 2016 در افغانستان مستقر خواهند بود. تمام این موارد در راستای رفع نگرانی‌های کشورهای دیگر قابل تحلیل است.



تحلیل‌گران و کارشناسان امور امنیتی و دفاعی در سطح منطقه و بین‌المللی نگران شرایط امنیتی افغانستان پس از خروج نیروهای ناتو از این کشور هستند. چنانچه تهران نیز پیرامون وضعیت امنیتی افغانستان نگران باشد، چگونه می‌تواند به دولت آینده افغانستان برای برقراری ثبات و امنیت در این کشور یاری رساند؟

بله این نگرانی‌ کاملاً به جاست، به این جهت که ارتش و پلیس افغانستان همچنان برای تأمین ثبات و مقابله با بحران نفوذ در این کشور ناتوان هستند و در خارج از مراکز ولایات عملاً فاقد قدرت اعاده حاکمیت بوده و این مشکل در مناطق مرزی با ایران در جنوب‌غربی این کشور بسیار زیاد است. بنابراین ایران نگران است و برای این کشور تقویت جریان‌های افراطی بی‌ثبات‌کننده در منطقه مطلوب نیست. ایران تلاش کرده علاوه‌بر ایجاد ثبات در افغانستان و تقویت دولت مرکزی آن به حفظ ثبات بیشتر در محدوده‌های مرزی خود با افغانستان کمک کند. می‌دانیم که بخش مهمی از پاسگاه‌های موجود در نوار مرزی دو کشور توسط ایران ساخته و تحویل مرزبانان افغانی شده است. ایران همواره اعلام کرده که آمادگی آموزش تجهیز و تقویت نیروی پلیس و مرزبانی افغانستان را دارد تا بتواند با ناامنی‌هایی که مستقیماً بر امنیت نواحی شرقی ایران تأثیر منفی می‌گذارد، مقابله نماید. علاوه‌بر ناامنی ناشی از افراط‌گرایی، پدیده رو به گسترش تولید و قاچاق مواد مخدر نیز موضوع دیگری است که بیشترین میزان آن در ولایات ناامن جنوبی همجوار با ایران به چشم می‌خورد و در نهایت این مواد به سوی ایران ترانزیت می‌شوند که مشکلات زیادی ایجاد کرده است.

در این رابطه ایران با ارائه پیشنهاد کشت جایگزین و دعوت به همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی سعی کرده تا به مدیریت این وضعیت کمک کند. در این مورد، ایران حتی از مشارکت فعال و واقعی کشورهای غربی در افغانستان استقبال می‌کند. اینها مواردی هستند که می‌توان از آنها به‌عنوان نقاط منافع مشترک ایران با آمریکا، اروپا و سایر کشورها یاد کرد و کمابیش دولت‌ آینده کابل نیز از همین موارد برای ایجاد همگرایی میان سیاست‌های کشورهای مختلف در افغانستان استفاده خواهد کرد.

اینها مسائلی هستند که دولت آینده افغانستان تلاش خواهد کرد حول آنها یک آشتی میان منافع متضاد کشورهای مختلف در افغانستان ایجاد کند. به نظر من آقای عبدالله نامزد پیروز احتمالی دارای این توانایی خواهد بود، زیرا خود سال‌ها به‌عنوان یک دیپلمات، مقام وزارت امور خارجه را عهده‌دار بوده است. وی دارای این توانایی و قابلیت است که منافع ایران و کشورهای دیگر از جمله آمریکا و اروپا را برای برقراری ثبات و امنیت در افغانستان در یک راستا جمع و موازی کند.



از دیدگاه شما مهم‌ترین زمینه‌های همکاری میان دولت آقای دکتر روحانی و دولت آینده کابل در بستر روابط دو کشور چیست؟ می‌دانیم که دو کشور مسائلی دارند مانند حضور پناهندگان و مهاجرین افغان در ایران، وضعیت مرزها و قاچاق مواد مخدر، رودخانه‌های مرزی و منابع آب، به نظر شما اولویت‌های ما در ارتباط با این موارد کدام هستند؟

به‌طور کلی طی یک دهه گذشته هر یک از دولت‌های بر سرکار آمده در تهران دارای روابط خوبی با طرف افغانی خود بوده است، و بیشترین حجم مسافرت‌ها بین اتباع ایرانی و افغانی طی سال‌های 2002 به بعد انجام گرفت. حضور آقای کرزای در مراسم تحلیف آقای روحانی و ملاقات‌های بعدی این دو در حاشیه آیین جهانی نوروز همگی معنادار هستند و من تصور می‌کنم که در واقع افق گسترش روابط از جانب طرف ایرانی کاملاً روشن است و افغان‌ها نیز بدین امر آگاهی کامل دارند. فکر می‌کنم به این سؤال باید در چند بخش پاسخ داد. در بخش اقتصاد، اولویت ایران در افغانستان در بخش‌های ترانزیت و تجارت خواهد بود.

با توجه به محدودیت‌هایی که ایران در بخش‌های سرمایه‌گذاری و تولید و صادرات کالاهایی با فناوری بسیار بالا دارد، مطلوب ایران این است که حوزه‌های تجارت و تزانزیت در افغانستان با این کشور بیشترین پیوند را داشته باشند و سرمایه‌گذاری وسیع ایران در این زمینه می‌رود که جنبه عملی یافته و به نتیجه برسد. احداث راه‌آهن ایران و افغانستان و اتصال این کشور به شبکه راه‌آهن ایران و از این طریق به آسیای مرکزی و اروپا بسیار مهم است. به لحاظ فرهنگی، پروژه‌های ناتمام بسیاری وجود دارند که قادرند روابط دو کشور را تعمیق ببخشند. ایجاد شبکه تلویزیون فارسی زبان میان ایران، افغانستان و تاجیکستان در مراحل پایانی خود است و فکر می‌کنم این گام مهمی در توسعه مناسبات فرهنگی دو کشور خواهد بود.

در حوزه امنیتی دو کشور به درک مشترکی رسیده‌اند و اکنون مسئله پناهندگان و اوضاع مرزی به عنوان دغدغه‌های مشترک برای هر دو کشور به شمار می‌آیند. اخیراً‌ برای اولین بار شاهد تحویل گروهی از زندانیان افغان به‌وسیله ایران به مقام‌های افغانی بودیم. درمورد رسیدگی به جرایم متهمان و مجرمان افغانی در ایران قرارها و ترتیباتی گذاشته شده‌اند. تعهدات دو طرف درمورد حفظ امنیت مرزها و مقابله با ترددهای غیرمجاز بهتر شده اگرچه که هنوز بسیار ناکافی است. در مورد مبارزه با قاچاق مواد مخدر نیز این مطالبه همواره از جانب طرف ایرانی وجود داشته اگرچه که ظرفیت طرف افغانی در حال حاضر از این بیشتر نیست، و من انتظار ندارم ظرف سال‌های پیش‌رو کشت خشخاش و تولید مواد مخدر در افغانستان کاهش یابد، زیرا در تمامی این سال‌ها در حال افزایش بوده و اکنون به مرز تولید بیش از ده هزار تن رسیده است.

متأسفانه این موضوع با توجه به آنکه بخشی از مقام‌ها و افراد بانفوذ در افغانستان درگیر آن هستند، لاینحل باقی خواهد ماند، اما همکاری دو کشور در این زمینه قابل پیش‌بینی است. مسئله آب در سطح وزارتخانه‌های امور خارجه و نیرو در دست پیگیری است و کمیسیون مشترکی در این مورد تشکیل شده بود که در گذشته کمتر فعال بود ولی با آغاز زمامداری آقای روحانی دوباره فعال شده است. تصور می‌کنم در زمینه آب ما شاهد پیشرفت‌هایی خواهیم بود. در زمینه مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی نیز دو طرف همکاری‌های خود را در قالب سازمان‌هایی مانند «اکو» یا «کنفرانس اسلامی» فعال‌تر دنبال خواهند کرد. البته بخشی از اینها منوط خواهد بود به میزان موفقیت ایران در رها کردن خود از تنگنای مشکلات ناشی از بن‌بست پرونده هسته‌ای. چنانچه ایران نقش‌آفرینی منطقه‌ای بهتری داشته باشد، طبیعتاً در روابطش با افغانستان و نفوذ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود در منطقه موفق‌تر خواهد بود. بخشی از این موفقیت‌ها مشروط به آن است که ایران تا چه حد می‌تواند در سیاست خارجی کلان خود بن‌بست‌شکنی نماید که در نتیجه می‌توانیم شاهد انعکاس آن در افغانستان نیز باشیم.
کد مطلب : ۳۹۰۹۶۳
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما