۰
دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۵

چشم انداز خطیر مشارکت انصار الله یمن در حاکمیت

چشم انداز خطیر مشارکت انصار الله یمن در حاکمیت
دو عامل در پیدایش این تحولات نقش داشتند. یک دسته، سطح کلی یا کلان است و دسته ی دیگر سطح خرد است. سطح کلان به انقلاب یمن که حدود 3 سال و نیم پیش آغاز شد و در نیمه ی راه متوقف ماند برمی گردد. در این راستا رژیم حاکم سعی کرد با انجام اصلاحات و کنار گذاشتن مهره ی همچون علی عبدالله صالح، همان ضوابط و مقررات گذشته را ادامه داده و ماهیتش را حفظ کند. لذا مناسبات موجود در یمن، دست نخورده باقی ماند و در داخل استبداد ادامه داشته و در انحصار قدرت طبقه ی و گروه های قبیله ای خاصی (که اشراف یمن تلقی می شوند) بود. در عرصه ی خارجی هم یمن تحت سیطره ی مستقیم عربستان و دیگر کشورهای منطقه وابستگی خفت بار خود را ادامه داد. در مجموع یمن علیرغم وعده های داده شده به انقلابیون، با توجه به موقعیتش در برابر امریکا طی 3 سال نتوانست کشور و نظام مستقلی داشته باشد. این امر موجب نارضایتی شدید انقلابیون از متوقف ماندن انقلاب ضد استبدادی و درحقیقت ضد استعماری شده و تحولی دوباره در این کشور آغاز شد. همچنین علت دیگر این تحول به نارضایتی عمومی مردم از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برمی گردد. در واقع مردم طبقات مختلف در هیچ کدام از زمینه های سیاسی، نظامی و اقتصادی از رژیم یمن راضی نبودند و رژیم (که تنها بخش کوچکی از مردم را نمایندگی می کند) را غیر منطبق با خواسته های خودشان می دانند.

علل خرد نیز به یک سری مسائل خاص در یمن برمی گردد. مجموعه این علل سبب پدیده انقلاب اخیر شد. در واقع اگر همه این عوامل دست به دست نمی دادند، کمی دیرتر این تحولات اتفاق می افتاد. افزایش شدید مشکلات اقتصادی بر اثر بالا رفتن بهای سوخت یکی از این علل خرد بود. در واقع دولت یمن یارانه های مربوط به مواد سوختی و بنزین و گازوئیل را یک باره قطع کرد و قیمت هرکدام نزدیک به دو یا حتی سه چهار برابر افزایش پیدا کرد. این امر سبب گسترش نارضایتی های اقتصادی شد و شرایطی را به وجود آورد که انصارالله بتوانند به خوبی از آن بهره برداری کند. از علل خرد دیگر حملات مکرر حزب اصلاح یمن (که یک گروه اخوانی نزدیک به عربستان است) از طریق اقدامات تروریستی علیه حوثی بود. همچنین گروه های تکفیری همه با هم مواضع شیعیان زیدی را مورد حمله قرار می دادند . در این بین با توجه به حملات به حوثی ها و با توجه به شرایط کلی کشور، آنان سعی کردند با یک حرکت، توانمندی خود را افزایش تا شرایط کلی کشور را به سوی حذف این گروه ها پیش برند.

موضوع بعدی مسئله ی جنگ 50 روزه غزه بود. تحصن 5 هفته ای حوثی ها با تظاهرات به نفع مردم فلسطین در روزهای پایانی رمضان همزمان بود و از همان زمان این حرکت شروع شد و در هفته های بعد با تحصن نامحدود و تجمعات و راهپیمایی های نامحدود در پایتخت ادامه یافت. مجموع این دلایل حوثی ها را در موقعیت قدرت قرار داد. آن ها یک استراتژی برنامه ریزی شده و مرحله ای را به اجرا گذاشتند. یعنی به اجرا گذاشتن یک راهبرد مرحله ای و هوشمندانه، آن ها را روز به روز قوی تر کرد. در این بین هر چند بهانه اولیه در مقابل دولت بالا بودن قیمت های مشتقات سوختی و فرآورده های سوختی بود ولی حاکمیت مجبور به دادن امتیازاتی شد. یعنی بر اثر حرکت حوثی ها و اقدامات انصارالله (که بخش عظیمی از جامعه را در یمن رهبری کرد،) نخست وزیر کنار رفت، بهای سوخت هم به مقدار اولیه برگشت و زمینه برای تشکیل حکومتی که همه ی مردم را نمایندگی کند، فراهم شد.

دلایل منطقه ای تغییرات یمن


به دلیل سلطه ی عربستان بر مجموعه ی کشورهای شبه جزیره ی عربستان، یمن (به ویژه در سه سال اخیر ) به رغم اهمیت از نظر موقعیت راهبردی و به رغم ثروت های خدادادی مختلف از نظر معدنی و بهای نفت هیچ گاه به حقوق خود دست پیدا نکرده است. علاوه بر سیاست های استعماری، این کشور همواره از طریق عربستان، ضعیف نگه داشته شده است. عربستان سعودی سعی کرد یمن همچنان در صف کشورهای محافظه کار باقی بماند. لذا در خیز اولیه ای که یمن از طریق بیداری اسلامی برداشت (تا به صف کشورهای دموکراتیک، مترقی و انقلابی بپیوندد) به کمک عربستان سرکوب شد. عربستان کوشش کرد یمن به صف کشورهای انقلابی نپیوندد ؛ به همین خاطر یمن مظلومیت مضاعفی را تجربه کرد. در این راستا جدا از استبداد جهانی ( که همه ی کشورهای اسلامی مختلف خلیج فارس را به طور مختلف اسیر نگه داشته است ) سیطره طلبی و قدرت طلبی عربستان هم مشکل مضاعف یمن بود. در حقیقت یمن حلقه ای از حلقه های معادلات منطقه ای است که عربستان هرگونه تحولی را در این حلقه به زیان خود می داند. هر تحولی در یمن ممکن است در عربستان تاثیرات انقلابی به جای بگذارد. این نگرانی از تاثیرات انقلابی (که ممکن است پایه های حکومت عربستان را تهدید کند) سبب ترس عربستان و همچنین افزایش پتانسیل انقلابی مردم یمن شده است.

نگاه بازیگران و متغیرهای داخلی یمن نسبت به تغییرات داخل یمن


احزاب و گروه ها: احزاب یمن به سه دسته تقسیم می شوند. احزاب انقلابی ، احزاب سیاسی (که جزو مخالفین بودند و در دو سال گذشته به بازی گرفته شده اند) و گروه های سابق. گروه های سابق عمدتا خواستار باقی ماندن دولت علی عبدالله صالح بودند و در واقع رو به روی مردم قرار داشتند. اکنون نیز آنها علاقه مند به قدرت گرفتن گروه های انقلابی مانند حوثی ها و انصارالله نیستند. این گروه ها همواره مورد حمایت عربستان بوده اند. اما گروه های میانجی یا گروه هایی که در طول دو سال و نیم گذشته قدرت گرفتند، از سیاسیون سابق هستند. آنها بعضا در طول تاریخ یمن نقش هایی را در پارلمان ایفا کرده اند و در اثر انقلاب مردم یمن، امکانات بیشتری در قدرت پیدا کردند. حزب اصلاح که حزب اخوانی و اجتماع و ائتلافی از احزاب است (که آن ها را لقاء مشترک، یعنی گروه دیدار مشترک می گویند.) در شمار گروه هایی هست که بعد از علی عبدالله صالح قدرت بیشتری پیدا کرد و در حال حاضر همکار رژیم تلقی می شود. اینان خواستار حفظ رژیم اصلاح شده ی زمان آقای منصور هادی هستند و تلاش می کنند رژیم همچنان در خدمت آن ها باقی بماند. مجموع این گروه ها یمن را به سمت باقی ماندن در مواضعش و امتداد خط علی عبدالله صالح دعوت می کنند.

گروه سوم، گروه هایی مانند انصارالله هستند که از قدرت کنار زده شده و همچنین برخی از گروه های جنوبی که همواره از قدرت محروم بوده اند هستند. این گروه ها یمن را به سوی تحول و تغییرات می کشانند.

در کنار آن ها باید به گروه های دیگری در یمن اشاره کنیم. ارتش یمن تغییرات زیادی بعد از علی عبدالله صالح داشته است ولی برخی سران این ارتش هنوز در خدمت رژیم هستند. ولی بدنه ی ارتش قابل هدایت است. چنانچه در مناقشات و تحصن اخیر بخشی از بدنه ی ارتش به مردم پیوست.

تشکل اجتماعی دیگر در صحنه یمن قبایل هستند. قبلا قبایل از نظر سنتی قدرت داشتند و لذا علاقه مند به حفظ قدرتشان هستند. آن چه که امروز در صحنه ی یمن است، مجموعه ای از کشمکش ها، رقابت ها، تضادها، منازعات و مناقشات بین مجموعه ای از نیروها در یمن است.

جریان های تکفیری و سلفی: گروه های تکفیری متعدد در یمن زاییده شده ی و پدید آمده از تحرکات مداخله جویان عربستان هستند. این گروه ها طیف های مختلفی از القاعده تا گروهی تحت عنوان انصار دولت اسلامی یا گروه های دیگر بی نامی (که به طور متعدد به کار گرفته شده تا شیعیان زیدی و غیرزیدی را مورد حمله قرار دهند) هستند. اینان در سه سال و نیم گذشته هیچ گاه از اقدامات مسلحانه و سیاسی و غیر تبلیغاتی علیه انصار الله فروگذار نکردند و به طور پیوسته حوثی ها را مورد حمله قرار می دهند. در این شرایط نیز همچنان به اقداماتشان ادامه می دهند. چنانچه در فاصله ی روزهای پایانی تحصن اقدامات خرابکارنه ای علیه حوثی ها انجام دادند و تحرکاتشان را در جنوب هم ادامه دادند. این تحرکات قبلا همراه با ارتش و در کنار ارتش بود ولی اکنون از طریق زمین و نیروهای تک تیرانداز و بعضا در استان های و الصعده (که استان های شمال غربی و شمالی یمن هستند) تحرکاتی را ادامه داده و مردم شیعه را می کشند. آنها به هیچ وجه موافق ادامه ی تحولات کنونی نیستند. آن ها در مقایسه ی میان وضعیت کنونی که کابینه توسط آقای منصور هادی معرفی خواهد شد و وضعیت آتی ( تعیین نخست وزیر جدید) و تغییر رژیم کنونی ، وضعیت کنونی را ترجیح می دهند. در واقع وضعیتی که در اثر آن انقلاب کاملی در یمن اتفاق بیفتد، موقعیت مناسبی برای آن ها نیست و با این مسئله مخالفند و به صورت کورکورانه و بدون عاقبت اندیشی به حرکاتشان علیه جنبش انصارالله ادامه می دهند.

جریان ها و گروه های جنوبی : گروه های جنوبی سال های سال در جنوب یمن به صورت یمن جنوبی در سطح بین المللی حضور داشته و در واقع کشوری مستقل بوده اند. لذا همواره گرایشات جدایی خواهانه در بین آنها وجود داشته است. تبعیضاتی که دولت علی عبدالله صالح و منصور هادی نسبت به جنوبی ها روا داشت، حس جدایی خواهی را تقویت کرده است. چنانچه در جنوب بعضا شاهد گروه های جدایی طلب یا تجزیه طلب یا گروه هایی که به هر ترتیب جریان فدرالی را بر جریان متمرکز کنونی ترجیح می دهند، هستیم. در این شرایط هنوز هیچ واکنش روشنی از سوی جنوبی ها از وضعیت کنونی وجود ندارد. آنها در طول اعتصابات سعی کردند بعضا به حوثی ها کمک کنند و حتی برخی از گروه ها و جوامع جنوبی کمک هایی را به کسانی که در خیابان های صنعا تحصن کرده بودند، ارسال کردند. در حال حاضر هنوز هیچ واکنش رسمی جدی از خودشان نشان ندادند. در این میان گروه هایی که به القاعده وابسته اند، مواضعشان شبیه گروه های شبه داعش و تکفیری است که هنوز هم حوثی ها را سرکوب می کنند و آن ها را در صحنه ی سیاسی تحمل نمی کنند، از طرف دیگر گروه های دیگری که گرایشات ملی گرایی دارند یا جدایی طلب هستند، هنوز هیچ واکنش جدی نسبت به تحولات نشان نداده اند. برخی از این گروه های جنوبی اکنون اجازه پیدا کرده اند در کابینه حضور پیدا کنند .

نگاه بازیگران مختلف عربی به تحولات یمن


نگاه های عربی چند گانه است. یک نگاه هرگونه تحول در کشورهای عربی که موجب سست شدن دیگر دولت ها باشد را رد می-کند. لذا طبیعی است که علاقه مند به روی کار آمدن کشوری انقلابی نیستند. در یمن، گروه های اخوانی وجود دارند که در حکومت منصور هادی حضور پیدا کردند. این اخوانی ها به حکومت منصور هادی نزدیکند، در این حال کشورهای عربی خواهان اخوانیزه شدن حکومت یمن و قدرت زیاد اخوان نیز دریمن نیستند. همچنین کشورهای منطقه کشوری که آینده اش حرکت به سمت ایران باشد و یا سمت و سوی جبهه ی مقاومت را اتخاذ کند را تحمل نمی کنند. اکنون انصارالله، گرایشات ضد اسرائیلی جدی دارد و مواضعش در این زمینه سرسختانه و شبیه حزب الله در لبنان و نیروهای مقاومت است و حتی خودشان را به نوعی ادامه ی انقلاب اسلامی می دانند. این چیزی است که کشورهای عربی از آن ناخرسندند.

رویکرد مصر نسبت به تحولات یمن: مصری ها موضع آن چنان آشکاری از خود نشان ندادند. مصر هیچ علاقه ای به ندارند که اخوانی ها قدرت پیدا کنند. همانطور که در لیبی علاقه مند به روی کار آمدن اخوان نیستند. نیز در تونس مخالف اخوانیزه شدن حکومت هست. در مورد سودان و حماس نیز همین گونه فکر میکند. نظامیان مصر هرجا که اخوان نفوذی داشته باشد، با آن مخالف هستند. لذا با توجه به این که یمن کشور کوچک تر و کم جمعیت تری نسبت به مصر است و بر روی افکار عمومی مصر نقش چندانی ندارد، مواضع مخالف صریحی اتخاذ نکرده اند، لیکن طبیعی است که تحولات یمن را رصد میکنند تا در صورت احساس خطر اقدام مناسب انجام دهند، چنانچه جنبش اعتراضی در یمن که تاکید بر حل مشکلات اقتصادی داشت، در مصر هم موجب واکنش هایی شد و جوان های مصری هم زمان با حرکت مردم یمن، جنبشی را تحت عنوان جوانانی که از گرسنگی در حال مردن هستند، ایجاد کردند . گذشته از این نظامیان مصری علاقه حوثی ها به ایران و یا شیعه را خطر می دانند. ولی مواضع خود را علنی اعلام نکرده اند. آنچه مسلم است این است که مصری ها در یمن با عربستان همکاری می کنند و علاقه مندند که از کمک های عربستان برخوردار شدند و با عربستان هم سو باشند.

مخالفان و موافقان کنونی بین المللی افزایش حضور و نفوذ حوثی ها در ساختار قدرت کشور یمن


غرب: کشورهایی که نگران پیروزی حوثی ها در تحولات یمن هستند را باید در دنیای غرب نیز جستجو کنیم. آنها از چندین نظر خواهان این تحول نیستند. از یک سو به علت زیان هایی که عربستان و متحد بزرگ آن ها دچار خواهد شد . از سوی دیگر با توجه به اینکه نهایت و عاقبت حرکت های انقلابیون یمن ممکن است موجب تشکیل یک دولت مستقل مبتنی بر توانایی های داخلی در یمن شود و نتیجه آن به دست گرفتن اختیار تنگه ی باب المندب و اداره و رفت و آمد آن است، لذا علاقه مند نیستند چنین قدرتی ایجاد گردد. از طرف دیگر با توجه به هم سویی غرب با رژیم صهیونیستی، قدرت های جهانی معتقدند که اگر در یمن انقلابی به سود حوثی ها صورت گیرد این امر به معنی قدرتمندتر شدن جبهه ی مقاومت است و در خطر قرار گرفتن منافع اسرائیل و امریکا و غرب است. لذا آنان به شدت با این تحول به مقابله خواهند پرداخت.

نگاه چین و روسیه: چین و روسیه در شورای امنیت در قبال صدور قطعنامه، مخالفت جدی از خود نشان ندادند. یعنی زمانی که کشورهای غربی خواستند از رژیم یمن حمایت و در واقع با عربستان در صدور بیانیه ای در شورای امنیت هم سویی کنند چین و روسیه واکنش مورد انتظار مردم یمن از خود نشان ندادند. در مورد روسیه این امر به مشکلات روسیه در چالش با غرب بر سر اوکراین و تحریم اقتصادی بر می گردد. آن ها سعی کردند این موضوع را در ردیف موضوع های کم اهمیت قرار دهند. روس ها موضوع هایی مانند عراق و سوریه را در اولویت خود قرار داده و یمن را به آن اضافه نکردند. چینی ها هم بسیار سیاسی و محافظه کارانه عمل می کنند. چینی ها هر چند به طور کلی از حقوق مردم یمن سخن گفته ، اما در این تحولات ساکت هستند و یا موضع آشکار و مشخصی اتخاذ نکرده اند.

حضور حوثی ها در یمن و تاثیر بر سطح منطقه ای


افکار عمومی در منطقه دو دسته است. افکار عمومی که ضد امریکایی ، ضد اسرائیلی و ضد سلاطیند و دسته دیگری که همراه با انها هستند. طبیعتا اگر حوثی ها در یمن به موفقیتی دست پیدا کنند شیعیان حلقه ی عراق، لبنان، ایران و یا شیعیان در افغانستان، و... به طرفداری از آن ها برخواهند خواست. علاوه بر این مردم کشورهایی مانند بحرین (که ظلم مضاعف را تحمل می-کنند ) بسیار خوشحال می شوند. در مقابل بخشی هم به دلیل سلطه افکار عمومی غربی ها نسبت به گرایش شیعه در یمن بدبین هستند. اکنون رسانه های تبلیغاتی تلاش می کنند حرکت یمن را یک حرکت طایفه ای، در راستای منافع شیعه و.. وانمود کنند. حال آن که این حرکت یک حرکت کلی و اعتراضی به وضع کل کشور در یمن بوده است.

چالش هایی فراروی جنبش انصارالله


انصارالله در زمانی که هنوز مشاوری در حکومت نداشت و قدرتی در حکومت پیدا نکرده بود، مسئولیت کمتری داشت. الان دو مسئولیت مهم بر دوش انصارالله سنگینی می کند. یک مسئولیت انتظارات طبقات مختلف مردم، اعم از شیعه و سنی است. در شرایطی که مردم یمن منجی ندارند و تشکلی که در همه ی کشور پذیرفته شده باشد، وجود ندارد مسئولیت انصاراله سخت است. مسئولیت سنگین دوم به حضورشان و همکاری با حکومت برمی گردد. اگر حکومت همچنان بخواهد ماهیت غیردموکراتیک خود را حفظ و با عربستان دوست باشد، حضور آن ها در دولت به معنی بدنام شدن آن ها خواهد بود. آن ها وظیفه دارند موضع مشخصی از خود بروز دهند. به ویژه که مسائل چندگانه ای روبروی جنبش انصارالله قرار دارد و توان نیروهای آن ها را تقسیم می کند. بخشی از توان آنها باید در مشاوره ی رئیس جمهور باشند، بخشی در تحرکات مسلحانه ی گروه های تکفیری و ضد داعش و بخشی در برآورده کردن انتظارات کلی مردم باشند .

آینده ی تحولات یمن


اکنون آرامش نسبی در یمن ایجاد شده است. البته درگیری های تکفیری ها علیه حوثی ها ادامه دارد، ولیکن نمی توان گفت پتانسیل انقلاب در یمن تمام شده و کاهش پیدا کرده است. در همین راستا انصارالله در بیانیه ی پایان تحصن اعلام کرد که مبارزه با فساد را همچنان ادامه می دهیم . همچنین مردم یمن خواستار فسادزدایی از حکومت هستند، لذا باید تحولات عمیقی در ساختار حکومتی اتفاق افتد. در واقع می توان گفت با توجه به این که مجموعه نیروهای داخلی یمن، به سمت تحقق حقوق مردم پیش می روند بهانه تراشی هایی در سطح جهانی علیه آن انجام می شود، اما این حرکت به سمت تحول و دستیابی به نتایج انقلاب پر افت و خیز حرکت خواهد کرد.

جعفر قناد باشی
کد مطلب : ۴۱۳۳۴۶
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما