۱
۰
يکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۱

داعش پياده نظام آمريكا در حمله به سوريه

داعش پياده نظام آمريكا در حمله به سوريه
محور آمريکا حداقل به دو دليل عمده مشکلي با «تروريزم» ندارد. يکي از اين دلايل به «جغرافياي تروريزم» و ديگري به «مشکل بنيادي اين محور در منطقه» باز مي گردد. جولانگاه تروريزم در وضع فعلي در غرب آسيا همان منطقه اي است که سياست آمريکايي ها بر مبناي مشتعل نگه داشتن بحران امنيتي، استوار است. آنان محيط امنيتي ايران و جغرافياي آن را ناآرام و حساس مي خواهند از اين رو بحراني بودن وضع امنيتي عراق، سوريه، لبنان و... براي آمريکايي ها «بسيار مطلوب» تلقي مي شود. از سوي ديگر مسئله محوري آمريکا خود جبهه مقاومت است نه تروريزمي که آرامش آن را نشانه رفته است. از نظر اين محور تا زماني که جبهه مقاومت با محوريت جمهوري اسلامي بخش عمده تحرکات و تحولات منطقه را به خود اختصاص داده، خطرناک است و به همين ميزان محور آمريکا در منطقه با بحران بزرگي مواجه مي باشد. براين اساس مي توان گفت:
1- روند تحولات منطقه غرب آسيا تا آنجا که به کشورهاي مسلمان آن برمي گردد، دست کم طي دو دهه گذشته با منافع و سياست هاي «محور آمريکا» بطور جدي منافات داشته است و چشم اندازها نيز بيانگر آن است که اين روند در حال گسترش است. آمريکا مي داند که اتصال سرزميني از غرب پاکستان و افغانستان تا غرب لبنان و فلسطين حول محور جمهوري اسلامي ايران، جبهه اي منسجم پديد آورده است و اين در حالي است که تحولات در شبه جزيره عربستان بيانگر آن است که محور آمريکا قادر به مديريت تحولات در اين حوزه نيست و اقدامات آنان اگر موثر هم باشد به شکل تسکين موقت يک زخم مزمن است. نمونه آن را مي توان در دوام دو ساله طرح عربي موسوم به «مبادره خليجي» ناظر بر حفظ رژيم علي عبداله صالح در يمن ملاحظه کرد کما اينکه حفظ رژيم آل خليفه در بحرين با استفاده از نيروي نظامي عربستان نيز از حد يک مسکن فراتر نمي رود. آمريکا براي برون رفت از اين وضعيت ضمن آنکه براي تضعيف هر کدام از اضلاع جبهه مقاومت برنامه اي در نظر گرفته است، از هم گسيختن جبهه مقاومت و به عبارتي جدا کردن يکي از حلقه هاي مياني آن را بعنوان يک هدف بنيادي دنبال کرده و گمان مي کند چنين اتفاقي روند پيروزمندانه جبهه مقاومت را متوقف و سپس زمينه از بين بردن اجزاء آن را فراهم مي کند از اين روست که طي حدود 10 سال گذشته، بحران از جغرافياي مقاومت جدا نشده است. يک روز جنگ عليه حزب الله لبنان، يک روز جنگ عليه مقاومت فلسطين، يک روز جنگ براي اسقاط دولت سوريه و يک روز جنگ براي اسقاط دولت عراق و امروز دوباره شاهد زمينه سازي براي کشاندن جنگ به سوريه هستيم. با اين وصف کاملاواضح است که مسئله «محور آمريکا» جبهه مقاومت و از هم گسيختن اضلاع آن است و البته هر بار ذيل نامي جديد دنبال مي شود.

2- آمريکا و داعش در سوريه به يک کار مشغول هستند و آن اسقاط دولت سوريه و از بين بردن ارتش آن است. بنابراين ميان اقدامات آمريکا در حمله هوايي به بخش هايي از سرزمين سوريه و اشغال همين بخش ها توسط «داعش» اختلاف وجود ندارد کمااينکه درباره ناکافي بودن اين اقدامات و تلاش براي کشاندن دامنه درگيري به دمشق هم ميان آمريکا و داعش اختلافي وجود ندارد. جالب اين است که در حالي که آمريکايي ها با صراحت مي گويند عربستان، قطر و امارات تامين مالي و تسليحاتي داعش را برعهده داشته اند، اعلام مي کنند که در ائتلاف بر ضد سوريه با محوريت آمريکا، کشورهاي عربستان، قطر و امارات کنار آمريکا حضور دارند! بنابراين بايد به اقدامات آمريکا عليه مناطقي در «رقه» و «حلب» به عنوان يک مانور و آماده سازي عمليات عليه دمشق نگاه کرد. آمريکا در اين مرحله در حال عادي سازي اقدامات نظامي در سوريه است و در مرحله بعدي هجوم سنگيني را متوجه دمشق خواهد کرد.

آمريکايي ها گفته اند که نيروي زميني به عراق و سوريه اعزام نخواهند کرد و اقدامات زميني در اين دو کشور به نيروهاي داخلي اين دو کشور واگذار مي شود. اين که آمريکايي ها برنامه اي براي ورود زميني به عراق و سوريه ندارند، قابل پذيرش است چرا که آمريکا در فاصله سالهاي 2003 تا 2011 ورود نيروي زميني به استعداد 300 هزار نفر را در عراق تجربه کرده و شکست خورده است و حال آنکه نيروي معارض دخالت نظامي آمريکا در عراق در آن 8 سال يک دهم معارضين امروزي دخالت آمريکا هم نبودند. پس آمريکا و کشورهاي عربي قطعا به سوريه و عراق حمله نظامي زميني نخواهند داشت. اما کدام نيروي عراقي و يا سوري در اين دو کشور قرار است در قالب يک طرح مشترک با «محور آمريکا» از طريق برنامه هاي زميني وارد عمل شوند؟ ممکن است که ما درباره عراق تصور کنيم که اين نيروهاي زميني همان ارتش عراق و نيروهاي شبه نظامي مرتبط با آن هستند که البته دلايلي وجود دارد که اين گمانه زني را تضعيف مي کند از جمله اين دلايل بي اعتمادي ارتش، دولت و نيروهاي شبه نظامي عراق نسبت به سياست هاي آمريکا است. اما درباره سوريه حتي اين گمانه زني هم وجود ندارد چرا که از نظر آمريکا و هم پيمانان منطقه اي آن، که با صراحت هم بيان شده است، ارتش سوريه حامي جدي دولتي است که بايد از بين برود پس کاملاواضح است که آمريکا درباره سوريه از يک نيروي ديگري در زمين حرف مي زند.

براي اين پاسخ، آمريکايي ها وانمود مي کنند که اين نيروهاي زميني همان «ارتش آزاد» و نيروهاي جديدي است که در حال تربيت و آماده سازي آنان در عربستان هستند. ايده ارتش آزاد فرمولي بود که آمريکايي ها در سال 2012 مطرح کردند و هدف آن اين بود که ارتش سوريه را از اين طريق از هم بپاشند از اين رو با پرداخت مبالغ سنگيني که گاهي به 12 برابر حقوق ماهيانه نظاميان سوري مي رسيد، تلاش کردند که نظاميان را از ارتش سوريه جدا کرده و در يک سازماندهي جديد رودرروي حکومت سوريه قرار دهند اما در عمل اين ايده به جايي نرسيد. در آن زمان ارتش سوريه حدود 350 هزار عضو داشت اما پس از يک سال تلاش محور آمريکا، تعداد افرادي که از اين ارتش جدا شدند به 50 هزار نفر هم نرسيد اين در حالي بود که از اين تعداد کمتر از 10 هزار نفر به عضويت ارتش آزاد درآمدند. نيروهايي که از ارتش سوريه جدا شدند عمدتا تمايلي به جنگيدن نداشتند از اين رو از ارتش جدا شدند، به ارتش آزاد هم نپيوستند. ارتش آزاد که در ترکيه سازماندهي و تجهيز مي شدند در سال 2012 حضور متوسطي در استان ريف دمشق، استان شمالي ادلب و استان حلب پيدا کردند اما با شکل گيري جبهه النصره که مستقلااز سوي عربستان راه اندازي شد، ارتش آزاد از اوائل سال 2013 به حاشيه رفت.

امروز در سوريه آن نيرويي که تحرک دارد و مي تواند تا حدي يک تهديد امنيتي عليه نظام سوريه باشد، داعش است که بطور عملي بخش هاي عمده اي از دو استان ديرالزور و رقه را در سوريه در دست دارد. کما اينکه اين سازمان بخش هاي عمده اي از سه استان غربي عراق را در سيطره دارد. مجموعه سرزمين تحت اشغال آنان در عراق و سوريه به حدود 300 هزار کيلومتر مربع مي رسد، جمعيت اين استانها که عملادر گروگان داعش هستند حدود 8 ميليون نفر مي شوند. نيروهاي داعش در اين 5 استان در بين همين جمعيت 8 ميليون نفره قرار دارند و از اين رو عمليات نظامي عليه آنان بسيار پيچيده و در عين حال با نتايج محدود همراه است. در اين ميان اقدام نظامي هوايي عليه اين مناطق ضمن آنکه حتما با تلفات گسترده انساني - آن \هم انسانهاي به گروگان گرفته شده - توام است، نتايج اندکي به همراه مي آورد. با اين وصف 10 سال عمليات نظامي هوايي هم نمي تواند به داعش ضربه جدي بزند، اين در حالي است که عمليات هوايي خارجي، تسلط تروريستي داعش بر اين استانها را موجه مي گرداند.

با توجه به آنچه گفته شد منظور آمريکا از نيروي زميني سوري مشخص مي شود. اگر اين 3 گزاره که 1- ارتش آزاد استقرار زميني و نيرويي چنداني ندارد 2- هدف اعلامي آمريکا درباره نظام سوريه جز از طريق نيروهايي در روي زمين به جايي نمي رسد 3- آمريکا و عرب هاي متحد آن قصد ورود نيروي زميني به سوريه ندارند، را در کنار هم قرار دهيم به وضوح در مي يابيم که آمريکا فقط مي تواند به داعش تکيه کند. به نظر اين قلم آمريکايي ها قبل از شروع برنامه نظامي عليه سوريه با سران داعش به توافق رسيده اند و درصدد هستند که از طريق اقدام نظامي مشترک پايتخت، سوريه را به تصرف خود درآورند. وزير دفاع آمريکا با صراحت اعلام کرده است که اگر دولت سوريه به هواپيماهاي مهاجم آمريکا واکنش عملياتي نشان دهد، ارتش آمريکا تمام زيرساخت هاي نظامي سوريه را هدف قرار مي دهد! آنان براي عبور دادن داعش از رقه و ديرالزور به سمت دمشق و نيز براي عبور دادن اين نيروها در مناطق جنوبي سوريه به سمت دمشق، به زيرساخت هاي نظامي سوريه حمله خواهند کرد چرا که بدون انهدام زيرساخت هاي لجستيکي و انساني ارتش و نيروهاي مقاومت سوريه، عبور نيروهاي داعش و رسيدن به دمشق ممکن نيست.

البته در طرح آمريکا درباره مشارکت دادن داعش در حمله عليه دمشق و بازسازي مجدد ارتش آزاد، پيچيدگي هايي وجود دارد که مجال پرداختن به آن در اين يادداشت نيست و فرصت جداگانه اي را طلب مي کند.

3- دولت ترکيه که طي هفته هاي اخير غيرفعال و حتي گاهي منتقد ديده مي شود، نقش مهمي در آينده نزديک پيدا مي کند. عمليات زميني عليه دمشق مستلزم همراهي ترکيه است و بدون همراهي اين کشور، ائتلاف آمريکا و داعش نمي تواند به نتيجه برسد بنابراين به نظر مي آيد آمريکايي ها با دولت آنکارا و داعش توافق کرده باشند. نقش دولت آنکارا آنگاه که در جمع بندي آنان سقوط دولت سوريه طي يک هفته آينده محقق مي شود، علني خواهد شد. در عين حال طبع تاجرانه دولتمردان آنکارا و شخص اردوغان و نيز تجربه سه سال اخير آنان، نوعي احتياط و پرهيز از شتاب زدگي را به آنان ديکته مي کند.

4- آنچه گفته شد يک طرف ماجراست و از برنامه ها و اهداف شيطاني خبر مي دهند اما طرف ديگر ماجرا، ملت ها و نيروهاي توانمند جبهه مقاومت است که تاکنون علي رغم انواع فشارها، پيروزي هاي بزرگي را رقم زده است و در عملياتي که به آن اشاره شد، جبهه مقاومت ضمن آنکه نگراني هايي دارد، از اعتماد به نفس بالايي هم برخوردار مي باشد.

تجربه ثابت کرده است که قدرت جبهه مقاومت در روي زمين از قدرت آمريکا و متحدان آن بيشتر است دليل آن پيروزي اين جبهه در تمام جنگ هايي است که طي سالهاي اخير در منطقه روي داده است از سوي ديگر پيروزي درخشان در عمليات هاي القصير و يبرود در سوريه و عمليات هاي امرلي و العظيم در عراق نشان مي دهد که قدرت جبهه مقاومت از جبهه تروريست ها بيشتر است. بنابراين مي توان گفت که اقدامات آمريکا ممکن است لطمه ها و آسيب هايي را متوجه جبهه مقاومت نمايد اما در اين معرکه، جبهه مقاومت حتما بر «محور آمريکا» غلبه خواهد کرد و اسد قوي تر از گذشته در صحنه تحولات منطقه حضور پيدا خواهد کرد. وما توفيقي الابالله
مولف : سعدالله زارعي
کد مطلب : ۴۱۲۰۴۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

آفرین، تحلیل درستی است.
منتخب
پیشنهاد ما