۰
يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۴۵
بخش اول

دین سکولار یا دین عرفی شده -1

دین سکولار یا دین عرفی شده -1
سکولاریسم در لغت به معنای «دنیاگرایی، روح و تمایل دنیوی داشتن» است. امّا در اصطلاح مباحث مدرنیته به معنای سیستمی از فلسفه اجتماعی یا سیاسی است که تمام اشکال ایمان مذهبی و نیز شخصیتهای مذهبی را رد می‏نماید و با پذیرش معنای لغوی، کاملاً دنیاگرا و دارای روح و تمایل دنیوی است. یکی از موانع بزرگ تحقق این اندیشه ادیان مختلف ـ بویژه ادیان ابراهیمی ـ می‏باشند؛ از این رو پس از ظهور اندیشه مدرن، برای سکولار کردن یا عرفی کردن این ادیان تلاشهای فراوانی صورت گرفته است؛ نوشتار حاضر بر آن است تا این مسأله را بررسی نماید که آیا یک دین، با سکولار و عرفی شدن، به حیات خود ادامه می‏دهد یا این که از درون تهی شده و منحرف خواهد شد؟

یکی از تلاشهای عمده‏ای که در مورد ادیان مختلف ـ بویژه ادیان ابراهیمی ـ پس از ظهور اندیشه مدرن صورت گرفته است، سکولار کردن و یا عرفی کردن آنها می‏باشد. این تلاشها، بر اساس انگیزه‏ها و اغراض گوناگونی صورت گرفته است. اما با قطع نظر از اغراضی که انگیزه عرفی‏سازی دین می‏باشد، تبیین درست سکولاریزاسیون دین، و مقصود از آن، از اهمیت زیادی برای دین پژوهان و جامعه دینداران برخوردار است.

از این رو، اندیشه ورزی صحیح در حوزه دین، مقتضی آن است که این مسأله را به صورت درست مورد کاوش قرار داده و روشن نماید که آیا یک دین، با سکولار و عرفی شدن، به حیات خود ادامه می‏دهد یا این که از درون تهی شده و قلب ماهیت خواهد شد؟

قبل از بیان مقصود از ترکیب وصفی دین سکولار لازم است مفاهیم دین، سکولار، سکولاریسم و سکولاریزاسیون را توضیح دهیم:

1ـ دین

مقصود از دین در این بحث، خصوص ادیان ابراهیمی است؛ یعنی، مجموعه‏ای از بایدها و نبایدهای خاصی که مبتنی بر هستها و نیستهای ویژه‏ای است که از ناحیه خدای متعال و از طریق وحی به پیامبران ارسال شده است.
2ـ سکولار

در اینجا ابتدا معنای لغوی و سپس معنای اصطلاحی واژه سکولار (secular) را بیان می‏کنیم.

تعریف لغوی

واژه سکولار در لغت، به صورت وصفی (و نیز اسمی) به کار می‏رود و در این حالت به دو معنا استعمال می‏شود:

معنای اول: وصف سکولار به معنای دنیوی و یا مربوط به دنیا و متعلق به دنیا، اطلاق می‏شود. در این معنا، واژه سکولار، وصف امور زیر قرار می‏گیرد:

الف) روحانیون: روحانیون سکولار در مقابل روحانیون «معمولی» یا «دینی» قرار دارند و مراد از آن، روحانیونی هستند که در انزوای راهبانه و یا پارسامنشانه به سر نمی‏برند، بلکه دارای یک زندگی دنیایی و زمینی هستند و به اصطلاح «در این جهان» زندگی می‏کنند. [مقصود این است که این روحانیون در جزئیات زندگی خود، دغدغه رعایت اهداف و ارزشهای دینی را ندارند] به خلاف روحانیون دینی که دارای سلوک روحانی و زندگی پارسامنشانه بوده و به تعهدات دینی ـ صنفی روحانیت پایبند می‏باشند.

ب) اموری که از کلیسا و دین فاصله دارند

در این معنا، امر سکولار به معنای عرفی (civil)، غیرروحانی (Lay) و ناسوتی و گذرا (temporal) به کار می‏رود، و چون در این استعمال، عمدتا از واژه «امر سکولار» جهت سلبی آن اراده می‏گردد، این واژه مفید معانی زیر است:

نادینی یا ناکلیسایی (non-ecciestical)، نامذهبی (non-religious) و نامقدس (non-sacred).

ج) ادبیات، تاریخ و هنر

مراد از ادبیات، تاریخ و هنر ـ بویژه هنر موسیقی ـ سکولار، این است که نویسندگان آنها هیچ‏گونه دغدغه دینی نداشته و در صدد خدمت به دین نیستند.

د) آموزش و پرورش

آموزش و پرورش سکولار، آموزش و پرورشی است که دارای محتوا و برنامه‏های غیرمذهبی است.
رواق اندیشه » شماره 35 (صفحه 5)

ه) مدارس و مؤسسات آموزشی

مدارس و مؤسساتی که در مقام ترویج محتوای آموزش و پرورش سکولار، به خدمت گرفته می‏شوند، مدارس و مؤسسات سکولار نامیده می‏شوند.

معنای دوم: وصف سکولار، به معنای «عصر یا دوره طولانی» (Long period) نیز استعمال می‏شود.(2)

تعریف اصطلاحی:
در مباحث مدرنیته، اصطلاح سکولار به معنای «دنیوی» است؛ و مراد از سکولار، امری است که به صورت کامل از امور سنتی و دینی بریده شده و محدود به دنیای مادی و طبیعی حاضر است.

«لاک ابرسول» (Luke Ebersol) در توضیح معنی اصطلاحی سکولار می‏نویسد:

اولاً: در علوم اجتماعی، این اصطلاح در کلی‏ترین کاربرد خود، حاکی از امور دنیوی، مدنی یا غیرمذهبی است که با امور معنوی و روحانی تفاوت دارند، و امر دنیوی آن امری است که به هدفها و رسوم دینی اختصاص نداشته باشد.

ثانیا: دنیایی به گونه‏ای به کار برده شده است که فقط در مقابل امر مذهبی قرار نمی‏گیرد. در تأیید این کاربرد، هووارد بِکِر می‏نویسد:

«... دنیایی با نامقدس، کافر، بی‏خدا، بی‏دین، رافضی، بی‏تقدس، بی‏ایمان یا اصطلاحاتی از این دست مترادف نیست، این اصطلاح همه آنها را در بر دارد، اما... چیزی بسیار بیشتر از آنها را شامل می‏شود.»

در این مفهوم، دنیایی (سکولار) متضاد با کل معنی مقدّس است؛ یعنی، متضاد با معزّز و منزّه است. بنابراین، فرهنگ، هنگامی دنیایی و سکولار است که پذیرش آن بیشتر مبتنی بر ملاحظات عقلی و سودگرایانه باشد تا بر حرمت و تکریم.(3)

هو وارد بکر (Howard Becker) نیز در توضیح اصطلاح سکولار در کاربردش نسبت به جامعه سکولار می‏نویسد:

جامعه مادی (سکولار) یا جامعه عرفی را می‏توان جامعه‏ای دانست که با تمام وسائل، آمادگی تغییر در جهت‏گیری مرسوم در ارزشها را در افراد جامعه پدید می‏آورد، ویا تغییر جهت‏گیری در تعریف ارزشهایی که در آن جامعه ضروری انگاشته می‏شود را حاصل می‏کند.(4)

با دقت در معانی لغوی و اصطلاحی واژه سکولار، به دست می‏آید که این واژه، به معنای دنیوی، زمینی و این جهانی است و می‏تواند صفت فرهنگ، تمدن، جامعه و افراد انسانی قرار گیرد. به عنوان مثال، مقصود از فرهنگ و تمدن سکولار، فرهنگ و تمدنی است که محصول انسان به عنوان یک موجود این جهانی و زمینی است؛ انسانی که خود برآمده از عقل و خردی است که کاملاً بی‏نیاز از وحی و الهام و هر آنچه ورای عقل است، می‏باشد.

فرهنگ و تمدن سکولار به نیازهای نقد و این جهانی انسان توجه دارد و به امور معنوی و اخروی او نظری نمی‏کند. همچنین، سنتها و آداب رایج و متداول، ارزشها و هنجارهای ثابت و پایدار را تکریم و تقدیس نکرده و به آنها ارج نمی‏ نهد و در هر شرایطی به نقد و ارزیابی سنتهای دینی و غیردینی و ترک آنها می‏پردازد و با رویی گشاده به استقبال هر آنچه که «نو» است می‏رود.

از طرف دیگر، بر اساس این فرهنگ، معیار نقد و ارزیابی، فقط عقل بشری، آن هم عقل حسابگر سوداندیش مبتنی بر حس و تجربه است و هیچ معیار دیگری پذیرفته نیست. مصلحت و غایت این فرهنگ، صرفا مصلحت و غایت مادی و دنیوی است.

3ـ سکولاریسم


سکولاریسم در لغت به معنای «دنیاگرایی، روح و تمایل دنیوی داشتن» است.(5) اما در اصطلاح مباحث مدرنیته به معنای سیستمی از فلسفه اجتماعی یا سیاسی است که تمام اشکال ایمان مذهبی و نیز شخصیتهای مذهبی را رد می‏نماید و با پذیرش معنای لغوی، کاملاً دنیاگرا و دارای روح و تمایل دنیوی است.(6)

«برت. اف. برینر» با توجه به روح سکولاریسم و تقابل آن با روح دینی می‏گوید:

به اعتقاد من، تفاوت اساسی در این است که سکولاریسم معتقد است می‏توان جهان را به طور کامل و تنها با استفاده از خود جهان شناخت و برای این هدف، رجوع به امری غیر از خود جهان ضروری نیست.

هدف زندگی، چگونگی عمل در دنیا، و ارزشهای تعیین کننده نقش انسان در دنیا با استناد به خود دنیا قابل کشفند؛ در حالی که ایمان دینی بر این باور است که معنا و ارزش حقیقی زندگی در این جهان و به طور کلی ارزش و معنای کل هستی، تنها با رجوع به حقیقتی قابل فهم و دریافت است که برتر از کل جهان می‏باشد و همین عامل متعالی و فوق مادی است که تمام گونه‏های ایمان دینی (اعم از خداباوری و خدا ناباوری) را در مقابل سکولاریسم به هم پیوند می‏دهد.

بنابراین، دین در تمام انواعش و سکولاریسم در تمام وجوهش، دو راه مختلفی در معنا دهی و ارزش بخشی به همه اشیا، تحت یک نظام منسجمی از باورها، ارزشها و اعمال محسوب می‏شوند.

سکولاریسم و دین، دو گونه کاملاً متفاوت از تجدید و بازیابی حقیقت هستند؛ زیرا تکیه‏گاه هر یک برای سامان بخشیدن به بی‏سامانی تجربیات بشر و جهان طبیعی با دیگری متفاوت است. چنانچه بیان گردید از نظر سکولاریستها جهانی که در آن زندگی می‏کنیم خود سرچشمه نهایی ارجاع است و همه چیز را می‏توان با استناد به دنیا توجیه و کشف نمود، دنیا با استناد به خودش قابل فهم و کنترل است. اما از نظر اهل دین، زندگی در این جهان، اگر چه قابل فهم و عقل‏یاب است، ولی این فهم با استناد و ارجاع به حقیقتی متعالی سامان‏پذیر است.(7)

«جرج جکوب هولیوک» (George jacob helyoake) معتقد است که سکولاریسم حرکتی است که قصد دارد تا زندگی، رفتار و سلوک انسان را بدون توجه به خداوند و آخرت سامان دهد.(8) و از آنجایی که دین، مدعی تنظیم شناختها و رفتارهای انسان از طریق ارتباط با خداوند و جهان آخرت است، در مقابل سکولاریسم قرار می‏گیرد و این دو (یعنی دین و سکولاریسم) در طول تاریخ ـ مخصوصا از رنسانس به این سو ـ به صورت دو رقیب سرسخت ظاهر شده‏اند و همیشه، رشد سکولاریسم با افول دین و رشد دین با افول سکولاریسم همراه بوده است.(9)

در حقیقت، سکولاریسم معتقد است که دولت، اخلاق، آموزش و پرورش و... همه باید از دین، مستقل شوند و هیچ حوزه‏ای نباید متأثر از دین و آموزه‏های دینی شود.(10)

در نتیجه، می‏توان سکولاریسم را به معنای دقیق کلمه در مقابل دینداری قرارداد و به همین جهت بود که در قرن نوزدهم، اندیشمندان عرب، واژه «دهریه» را معادل لغت سکولاریسم در زبان عربی به کار برده‏اند.(11) و امروزه نیز از واژه «عَلْمانیه» (به فتح عین) استفاده می‏کنند، و در توضیح آن گفته‏اند که این لغت، منسوب به «العَلْم» به معنای عالم است و در مقابل دین و ماوراء الطبیعه قرار دارد و عَلْمانیون به افرادی اطلاق می‏شود که به نحو گسترده‏ای عقل را در امور گوناگون، حاکم می‏کنند و بدون تقیید به دین و منابع دینی، صرفا مصلحت عمومی مردم را وجهه نظر خود قرار می‏دهند.(12)

«براین. ر.ویلسون» نیز با تأیید امر فوق، معتقد است که سکولاریسم یک ایدئولوژی است و قائلان و مبلغان این ایدئولوژی، آگاهانه همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماوراءالطبیعی و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه می‏کنند و در مقابل، از اصول غیردینی و ضد دینی به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت می‏کنند.(13)

بنابراین، سکولاریسم به معنای نفی دین و آموزه‏های دینی از تمام حوزه‏های معرفتی بشر ـ اعم از معرفتهای نظری و عملی ـ است؛ به عبارت دیگر، دین حق دخالت در تحلیلها و تفسیرها و نیز تصمیم‏گیریهای انسان را ندارد. و انسان صرفا بر اساس عقل حسابگر خود و مناسبات دنیای مادی، می‏تواند تفسیری برای یک پدیده ارائه نموده و بر اساس آنها تصمیم‏گیری نماید.

از این رو، نمی‏توان علوم تجربی ـ از قبیل فیزیک و شیمی ـ دینی و نیز علوم انسانی دینی و اسلامی داشت. اقتصاد، مدیریت، روانشناسی، سیاست، فلسفه،... نمی‏توانند با توجه به نظریات دینی، تفسیر و تحلیل شوند، اخلاق فردی و اجتماعی را بر اساس دستورات و آموزه‏های دینی نباید تبیین نمود، بلکه تنها منبع تحلیل و تفسیر این علوم، همین دنیای مادی است. اگر بخواهیم سکولاریسم را در یک جمله کوتاه بیان کنیم می‏توانیم بگوییم که سکولاریستها قائلند: یا خدا (و دین) نیست و یا اگر هست «فضولی موقوف»؛ یعنی، خدا و آموزه‏های دینی حق دخالت در هیچ یک از ابعاد نظری و عملی زندگی بشر را ندارند.

بر این اساس حصر سکولاریسم به جدایی دین از سیاست، صحیح نیست و سکولاریسم در صدد جداسازی دین از همه ابعاد علمی و عملی بشر است.

4ـ سکولاریزاسیون

با توجه به معانی واژه‏های سکولار و سکولاریسم، معنای سکولاریزاسیون نیز به دست می‏آید.

این واژه در لغت، به معنای «دنیوی کردن و عرفی سازی» است و در موارد زیر به کار رفته است:

1ـ تبدیل نهاد کلیسایی (یا دینی) و دارایی آن به ملکیت دنیوی و نیز استفاده دنیوی از آن.
2ـ تبدیل دولت یا حاکمیت کلیسایی و دینی به دولت یا حاکمیت غیردینی و غیرروحانی.
3ـ سکولار کردن یا قداست زدایی از امور مختلف مانند هنر، مطالعات و... و دادن سمت و سویی سکولار و دنیوی یا نامقدس به آنها.
4ـ مبتنی کردن اخلاقیات بر مبنای سکولار و دنیوی و محدود کردن آموزش و پرورش به موضوعات سکولار.
5ـ تغییر مفاهیم کلیسایی به مفاهیم دنیوی و سکولار.(14)

اما معنای اصطلاحی آن نیز همان معنای لغوی آن است و به فرایند دنیوی و عرفی کردن و غیرمقدس سازی اطلاق می‏گردد.

«آلن بیرو» معتقد است:

Secularization که از ریشه secularis به معنای «غیرمقدس» و «غیرروحانی» گرفته شده است، فرایندی می‏باشد که بر طبق آن، واقعیاتی که در قلمرو دینی، جادویی و مقدس، جای داشتند به محدوده امور غیر مقدس و طبیعی منتقل می‏شوند و در زمینه حیات اجتماعی، غیردینی ساختن با زدودن بُعد تقدس‏آمیز برخی از مظاهر جهان و مقام انسان در جهان همراه است و در این فرایند، جنبه‏های عقلانی، علمی و فنّی، جایگزین مظاهر دینی و تبیین جهان از طریق امور مقدس و الهی می‏شوند.(15)

«ایان باربور» نیز در همین زمینه می‏گوید:

دنیوی کردن معرفت علمی و معارف دیگر، به این معنا بود که مفاهیم کلامی [= الهیاتی[ با هر نقشی که در سایر حوزه‏ها دارند، باید از حوزه شناخت جهان، کنار گذاشته شوند.(16)

جامعه‏ شناسان نیز از این اصطلاح برای نشان دادن مجموعه ‏ای از تحولات استفاده می‏کنند که از طریق آن، عنان کنترل محیط اجتماعی، زمان، امکانات، منابع و افراد، از دست مقامهای دینی خارج شده و روشهای تجربی منشانه، غایات و اهداف این جهانی به جای شعائر و عملهای نمادینی نشسته است که معطوف به غایات آخرتی یا مافوق طبیعی‏اند. در این جریان، نهادهای گوناگون اجتماع به تدریج از یک‏دیگر تمایز می‏ یابند و هر روزه از قید قالبهای مفروضات دینی رهاتر می‏شوند.(17)

بنابراین می‏توان گفت سکولاریزاسیون که به رهایی انسان از کنترل و نظارت دین و نیز از تأثیر مفاهیم و ارزشهای ماوراء الطبیعی بر عقل و زبان تعریف می‏شود، عبارت است از رهانیدن اندیشه بشری از دریافتهای دینی و شبه دینی و از هم پاشیدن همه جهان‏بینی‏های بسته و شکستن همه اسطوره ‏های فوق طبیعی و نمادهای مقدس.(18)

به اعتقاد برخی، امروزه سکولاریزاسیون، در سه حوزه وارد شده است:

1ـ سکولاریزاسیون سیاسی: سکولار کردن سیاست، به این معنی که دولت در وضع قوانین و تشکیلاتش توجهی بسیار کم و یا هیچ توجهی به دین ندارد.

2ـ سکولاریزاسیون معرفتی: سکولاریزاسیون در این حوزه به معنی نفی دین در حوزه شناخت و معرفت است. بر اساس این دیدگاه، خداوند به عنوان خالق جهان، هیچ جایگاهی در این جهان ندارد و دین نیز هیچ حقیقتی را به ما نمی‏دهد. در این نظر، آنچه که به جای دین می‏نشیند و بیانگر حقیقت می‏باشد، علم تجربی است و حتی خود دین نیز به عنوان یک پدیده طبیعی، باید مورد بررسی قرار گیرد. از این رو، رهبران فکری جامعه، عالمان علوم تجربی، فلاسفه، هنرمندان و... خواهند بود.

3ـ سکولاریزاسیون شخصی: سکولاریزاسیون در این حوزه، مربوط به رفتار و اعتقادات شخصی است. به این معنی که شخص در اعتقادات و رفتارهای فردیش، توجهی به دین ندارد.(19)

تاریخ تحول اندیشه مدرن، گرچه در ابتدا سعی نموده بود که حوزه سیاست را از دخالت دین رها نماید، اما پس از مدتی و حدودا در عصر روشنگری توانسته بود همه حوزه‏های معرفتی نظری و عملی را از محدوده دین رها سازد. و در نهایت در صدد برآمد حال که خود را از دخالت دین از همه جهات رها ساخته است، این بار حمله‏ای به دین داشته و خود در دین دخالت نماید؛ یعنی، به دین تا آنجا حق اظهارنظر دهد که مفاهیم دینی و آموزه‏های دینی، بتوانند تفسیرهای این دنیایی و سکولار را بپذیرند و الاّ آن دین پوچ و باطل است. به سخن دیگر دین سکولار شده می‏تواند حق حیات داشته باشد، اما دینی که با مفاهیم ماوراء الطبیعی در آمیخته است، دینی باطل و غیرقابل قبول می‏باشد.

از این رو، مفاهیم کلیدی در دین (مانند دیگر مفاهیم دینی) از قبیل خدا، وحی و معاد، مفاهیمی هستند این دنیایی و باید تفسیری طبیعی داشته باشند و اگر از خدا، معاد و وحی تفسیری ماوراءالطبیعی ارائه شود چنین دینی باطل و پوچ است.

در واقع فرایند عرفی شدن علاوه بر اثرات کلانش بر اندیشه، انسان و جامعه غربی، تأثیرات مستقیمی نیز بر برداشتهای دین گذاشت؛ یعنی، اگر در هجوم نخست به عنوان یک مدعی بیرونی باعث به حاشیه رانده شدن دین از صحنه اجتماع گردید، با تحکیم مواضع و بسط سیطره، این بار درچهره‏ای خودی بر نگرش و باورهای مؤمنانه تردید افکند و تفسیرهای جدیدی از ایمان کهن درانداخت. در این مقام به برخی از وجوهی که طرفداران سکولاریزاسیون دین مطرح ساخته‏اند توجه می‏نماییم:

1ـ منشأ بشری دین


یکی از تلاشهای انجام شده در مورد سکولار نمودن دین، تبیین این دنیایی و طبیعی از منشأ دین و نیز منشأ گرایش بشر به دین است.

تأکید بر نیازهای طبیعی، روانی و ذهنی و یا مقتضیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به عنوان علت تامه و نه علل معدّه ظهور دین، در واقع به نفی هر گونه منشأ آسمانی و متعالی برای ادیان منجر می‏گردد و آن را تا حد دیگر فرآورده‏های بشری که دارای همه گونه محدودیتهای تاریخی، نسبیتهای فرهنگی و نقصانهای حقیقت نمایانه است، نازل می‏سازد.

دین به مثابه فرآورده بشری، آماده پذیرش هر گونه انقلاب زیر و رو کننده و تحول بر هم زننده است و عرفی شدن نیز چیزی فراتر از این استعداد و آمادگی را از دین مطالبه نمی‏کند. آرای متفکرانی چون فوئرباخ، فروید، کنت، دورکیم و دیگر دین‏پژوهان تحویل‏گرا که تمامی ادیان را از ریشه آسمانی و متعالی آن منزّه نموده و به عوامل فردی و اجتماعی تحویل کرده‏اند، در همین راستا قابل تحلیل است.(20)

2ـ تعریف دین


با عنایت به این که اندیشه سکولاریسم بر انسان و تمام وجوه نظری و عملی او سیطره یافته است، دین در نگاه کسانی که این سیطره و غلبه را پذیرفته‏اند تعریف جدیدی می‏یابد. «دان کیوپیت» در این باره آورده است:

بیشتر مردم عقاید دینی خود را لفظا و معنا راست می‏دانند؛ آنها را ـ و لو نارسا ـ شرح و وصف موجودات حقیقی، نیروها و احوال واقعی می‏پندارند. بدین قرار گمان می‏برند که خدایی عینی، جهانی دیگر و برتر، زندگی پس از مرگ و مانند اینها وجود دارد؛ این نوع ایمان ساده‏اندیش را واقع‏گرایی (realism) دینی می‏نامیم. این طرز فکر، اگر چه طبیعی، ولی خالی از نقص نیست؛ چرا که امروزه ضوابط و آزمونهای بسیار پیشرفته‏ای برای آنچه شناخت شمرده می‏شود در اختیار ماست و بنابراین معیارها، هیچ یک از عقاید دینی امروزه به پیکر عمومی دانش آزمونی، تعلق ندارد. نباید اعتقادات دینی را وصف امر واقع دانست، بلکه آنها را باید باورهایی اخلاقی شمرد.

عقاید دینی حقایق کلی و جهانی نیست؛ حقایق این یا آن جماعت است. توصیف امور واقع نیست؛ رهنمود زندگی است. این عقاید به دستگاههایی فکری متعلقند و هر دستگاه فکری به نوبه خود متعلق به یک جامعه است و نشان می‏دهد وابستگی به آن جامعه، بهره‏مندی از آن شیوه زندگی و وفاداری به آن ارزشها چه مفهومی دارد. هیچ عقیده دینی ویلان و سیلان نیست، همه با جوامع پیوند خورده‏اند و از هر عضو جامعه انتظار می‏رود مجموعه آنها را دربست بپذیرد و از کسی که بدان جامعه تعلق ندارد این چنین توقعی نیست. از هر مسیحی انتظار می‏رود رستاخیز مسیح را قطعی بداند، ولی مسلمانان چنین تکلیفی ندارند...

پس اساسی‏ترین معتقداتمان را باید برگزینیم؛ «حقیقت» آنها حقیقت توصیفی یا ناظر به امر واقع نیست، بلکه حقیقت، چگونگی تأثیر آنها در زندگی ماست؛ آنها را باید دستور عمل قرار داد.

اگر هیچ چیزی نتواند مقدم بر گزینشهایی باشد که ارزشها و خط مشی زندگی ما را مشخص می‏کند، پس مشاهده می‏شود که دین کاملاً بشری است و با فرهنگ و تاریخی که خود می‏آفریند پیوند ناگسستنی دارد. مردم عادی ممکن است افسانه‏وار معتقدات دینی خود را حقایق عینی و جاودانی بپندارند، ولی اهل فن می‏دانند که جزء به جزء هر مذهب، بشری است، در جوامع بشری تکامل یافته است و دارای تاریخی صرفا بشری است که می‏تواند اصولاً بازسازی بشود.(21)

3ـ مفهوم خداوند


بنابر قبول ایدئولوژی سکولاریسم و نفی هر گونه تفسیر و تحلیل ماوراء الطبیعی و انحصار تحلیلها به تحلیلهای این دنیایی و سکولار، کلیدی‏ترین عنصر در ادیان ابراهیمی ـ یعنی خداوند ـ پدیده‏ای این دنیایی، غیرمجرد و طبیعی خواهد بود.

خدا نوعی نظریه نیست، پناهگاه است. مفهوم ضمنی این سخن آن است که باید علائم و غرائب را کنار گذاشت و برای دین، دنبال دلایل عینی نگشت. در دوران جدید، توضیح رویدادهای این جهان، روز به روز بیشتر بیان این جهانی پیدا می‏کند؛ تصور قدیمی که جهانی نامریی از موجودات فراطبیعی در ورای این جهان قرار دارد، دیگر ضروری به نظر نمی‏رسد.(22)

ایمان به خدا می‏تواند زندگی ما را شکل دهد بی آن که لازم باشد گمان بریم خدای عینی در آن «بالا» وجود دارد.(23)

روزگاری مردم خدا را وجودی عینی در عالم برین می‏پنداشتند، اما حال پی می‏بریم که تنها خدای راستین، خدای «ما»، یعنی آرمان دینی ماست، او ذاتی معنویت است و بنابراین از دیدگاه انسان‏مدار ما، خدا همانا کارکرد دینداری بشر است... دین نوعی «فعالیت» است؛ هدفی را فرض می‏شمارد و در صدد تحقق آن بر می‏آید.(24)

همان طور که عدالت و حقیقت را نبایستی موجودات مستقلّی پنداشت، خدا را هم نباید اَبَر شخصی عینا موجود انگاشت. این شیوه، تفکر اساطیری و گیج‏کننده است. حقیقت حال می‏بینم آن است که تصور خدا، امری (imperative) است نه اخباری (indicative). وقتی می‏گوییم خدا، مقصودمان هدفهای اخلاقی و معنوی است که باید پی بگیریم، مقصودمان چیزی است که باید آن بشویم. مفهوم «خدا» دینی است نه متافیزیکی، هر چند بدبختانه عادت ریشه‏دار آدمیان به رازپردازی درباره خود، بیشتر وقتها باعث می‏شود اکثر مردم معنی واقعی زبان دینی را بد بفهمند. خدای راستین، خدا به مفهوم نوعی موجود محتشم ماورای طبیعی نیست، بلکه خدا به مفهوم آرمان دینی ماست.(25)

در حقیقت، واژه «خدا» یک واژه توصیفی نیست؛ بلکه صرفا دارای نقشهای ظریف روانشناسانه، اخلاقی، اجتماعی و وجودی در تجربه انسانی است.(26)

4ـ وحی در نگاه سکولار


در نگاه سکولار نباید وحی را یک رابطه خاص میان برخی از انسانها با خدای متعال و یا ملائکه به عنوان موجوداتی فراطبیعی تلقی نمود، بلکه امری کاملاً مادی و طبیعی است؛ انزال وحی نیز همین طور است؛ عده‏ای حتی این تفسیر سکولار را بر قرآن تحمیل کرده و می‏گویند:

الف) مفهوم انزال: یک تصور از این انزال آن است که خدایی متشخّص در آن سوی دور آسمان (در ماورای طبیعت) هر از چندی چنین خواسته که درهای آسمانش را بگشاید و عین جملات و عبارات یا کتاب یا الواحی را به کسی که بخواهد فرو فرستد. آخرین باری که این اتفاق افتاده، انزال قرآن است که عین جملات و عبارات آن، با موجوداتی لطیف که احیانا آنها را در برخی نقاشیها به صورت مادگانی بالدار نشان می‏دهند، تا زمین فرستاده و به پیامبر ابلاغ کرده است. تا او نیز به مردمان تبلیغ کند. پس از آن درهای آسمان را دوباره بسته و تصمیم گرفته که دیگر وحیی نفرستد.

این انگاره از وحی و خاتمیت، با زبان و ادبیات مذهبی در میان عموم و با درک عامیانه، بیشتر سازگاری دارد.

اما تلقی دیگری نیز هست که با تفحّص بیشتر در خود قرآن، به برداشتی متفاوت می‏رسد. در آیات قرآن، انزال تنها درباره کتابهای آسمانی و معنوی به کار نرفته، بلکه علاوه بر پدیده‏های طبیعی و مادی مثل باران که از ابر می‏ریزد، درباره حیوانات که هرگز از آسمان نمی‏افتند، بلکه حتی درباره معدن که از اعماق زمین استخراج می‏شود و نه تنها درباره پدیده‏های طبیعی، بلکه درباره مصنوعاتی نیز که آدمی به کار خویش پدید می‏آورد، به طور کلی درباره هر چیز دیگر استعمال شده است...

از آیات یاد شده چنین استنباط می‏گردد که انزال کتب سماوی، بر اساس قانونمندی عام عالم صورت می‏پذیرد و تافته جدا بافته‏ای نیست. همان قانونمندیهایی که با آن باران می‏بارد و به وضوح می‏بینیم که علل و اسباب «طبیعی» دارد؛ همانها که با آن، حیوانات مختلفی در اثنای تکامل بیولوژیک پدید می‏آیند؛ همانها که با آن، فلزات و سایر معادن در طول تاریخ زمین‏شناختی و با موجبات فیزیکی تشکیل می‏شوند؛ همانها که انسان با آن و به کمک فن، فکر، عمل، سعی، تدبیر و ساز و کارهای اجتماعی خاصی، نیازهای خود را رفع، و هزینه زندگی و ساز و برگ خود و فرزندانش را تأمین می‏کند؛ همانها که با آن و به یاری فن‏آوری، مهارت، کشفیات، اختراعات بشری، صنایع و تکنولوژی (مثل صنعت نسّاجی و پوشاک) پدید می‏آید و...

آری قانونمندی عام ساری و جاری بر همه اینها، بر انزال وحی نیز حاکم است.

قرآن از جایی در ماورای طبیعت و از جانب خدایی خارج از طبیعت و بیرون از انسان نازل نشده، بلکه با قانونمندیهای همین طبیعت، همین تاریخ و همین انسان حادث گردیده، یا بگو از غیب عالم و آدم ظاهر شده؛ و به عبارتی دیگر، از غیب تاریخ و فرهنگ سامی عرب و غیب وجود محمد بن عبدالله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر جان و دل او، ظاهر و جاری شده است.(27)

ب) مفهوم وحی:حقیقت این است که ذهن و زبان ما، نمی‏تواند حاقّ واقعیت را با همه غنا و گستردگی و بی‏کرانگی آن، درک کند. خدا نه به صورت فیزیکی جدا از پدیده‏هاست و نه به صورت فیزیکی منضم به پدیده‏هاست؛ نه وجودی متشخّص دارد با صفاتی که ما برای وجود داشتن تصور می‏کنیم و قائلیم، مثل زمان، مکان، جهت و ویژگیهایی مثل ارتباط، تأثیر، تأثّر، فکر، اراده، کنش و... و نه صفاتی متشخّص، مثل علم، اراده فصل، وحی، اشاره و رسانیدن امری به چیزی، از نوع آنچه ما در ذهن داریم و بر زبان می‏آوریم، حتی این که می‏گوییم: «او»، بلا فاصله موجودی مشخّص به ذهن ما تداعی می‏شود که مشارٌ الیه ما قرار می‏گیرد، این از محدودیت ذهن و زبان ماست. گویا درباره او، جز سکوت روا نباشد و فقط می‏توان از نشانه‏های محسوس و قابل تحقیق آن سرّ پنهان، سخن گفت (یعنی آیاتش در آفاق و انفس). اما چون ذکر او و جستجوی او برای معمای وجود و زندگی ما، معنی می‏دهد و ما برای توجیه بودن خویش، بدان نیازمندیم، به ناگزیر و با استفاده از مدل، مجاز، استعاره، کنایه، نماد و تمثیل، از آن سخن می‏گوییم و صلای «هو الحق» سر می‏دهیم؛ مثلاً می‏گوییم پدیده‏ها را «او» ایجاد می‏کند (مدل خلقت) یا پدیده‏ها به اشاره او (و به رسانیدن او) قابلیتها و تواناییها و آثار وجودی خود را بروز می‏دهند (مدل وحی). همان طور که گفته می‏شود روزگار چنین و چنان کرد و...

... از این منظر، وحی نمادی است برای بیان این که پدیده‏ها به اشاره رازی ناپیدا، در کار ابراز وجودند. ناموس وجود بر ایشان می‏رساند که چه کنند تا فعلیت یابند. وحی اختصاص به انسان ندارد، بلکه تمام اشیا و امور مثل زنبور عسل و آسمان را نیز شامل می‏شود. در میان مردمان نیز اختصاص به انبیا ندارد، بلکه اشخاصی دیگر مثل مادر موسی و حواریان را نیز در بر می‏گیرد. عموم انسانها می‏توانند از وحی آسمانی برخوردار شوند...

به هر کسی، تمایز نابکاری و پارسایی او، وحی و الهام رسانیده می‏شود (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)(28)

این همان وجدان عالم اخلاقی است که کم و بیش در افراد بروز می‏یابد. همگان فی الجمله در می‏یابند که راه نابکاری و راه پارسایی آنان در چیست؟ بنابراین وجدان اخلاقی، احساس وظیفه و مسؤولیت انسانی، حسن تعهد نسبت به کارهای نیکو (فعل خیرات) و هر نوع تعالی جویی و کمال خواهی، در واقع جلوه‏ای از وحی مکرّر است که در همیشه تاریخ به طور دائم جریان داشته و الان هست و در آینده نیز خواهد بود. خدای انحصاری «واتیکان» یا «قم»، وحیش نیز منحصر به کتاب مقدس و قرآن، و متوقف در آنها می‏شود، اما سرّ بی‏کرانه و متعالی هستی را، کلیساها و مساجد و معابدی در دلهای مردمان برپاست. وحیها و اشارتهای زنده و تَر و تازه در وجدانهای اخلاقی است.(29)

5ـ مفهوم رستگاری


مفهوم دیگری که با غلبه سکولاریسم، معنای جدید دنیوی یافته است، مفهوم رستگاری است. مطابق دیدگاه سکولاریستی، آموزه رستگاری ماوراء الطبیعی قدیم، به تلاش عملی برای ایجاد جامعه‏ای که استعداد اخلاقی و دینی یکایک افراد خود را به فعلیت کامل می‏رساند، تبدیل شده است.(30)

6ـ مفهوم گناه


با غلبه اندیشه علوم تجربی‏گرایی که موجب سیطره تفکر سکولاریسم گشت، تفکر ماشینی، سیطره کامل خود را بر تفکر انسان تثبیت نموده و حتی در زندگی خصوصی نیز ظاهر گشته است. در حالی که پنجاه سال یا صد سال پیش، مردم عموما باور داشتند که در قبال اعمال بد خویش مسؤولند، هم اکنون این اعمال با تحلیل ماشینی و ارتباط آن به علل فاعلی و زنجیره علیت، به علتهای خارج از اختیار انسان نسبت داده می‏شوند.

تبهکاری واقعا لغزشی اخلاقی نیست، بلکه نوعی بیماری است که مانند بیماری سرخک نباید کیفر داده شود، بلکه باید درمان گردد.

7ـ مفهوم عذاب

جزای دنیوی اقوام گذشته و عذاب آنها به سبب تخلّف از اوامر الهی، تفسیر دیگری می‏یابد:

درد و رنج که همواره در نظر آنان مجازات خدایان برای گناهان دینی به شمار رفته بود، حال معلوم می‏شود ناشی از چیزهایی مانند انگل و باکتری است و تند، ارزان و بدون پا در میانی دین، قابل درمان می‏باشد.

8ـ مفهوم توبه


برخی از اندیشمندان مسیحی با قبول غلبه سکولاریسم بر اندیشه‏ها در مورد مفهوم توبه در دین مسیحیت آورده‏اند:

برای نمونه، زبان سنتی مذهب تأکید دارد که «توبه کنید»؛ زیرا ملکوت خدا نزدیک است؛ مراد این بود که به سبب گناهکاری بشر فاجعه‏ای بزرگ بالای سر آدمیان پر می‏زند، خداوند به داوری خواهد نشست و تنها کسانی که خود را پاک سازند و زندگی‏شان را تغییر بدهند جان سالم به در می‏برند. این الگوی کهن (archetype) البته به شکل اصلی ماورای طبیعی آن، امروزه دیگر مطرح نیست؛ چون دلایل علمی خوب در دست داریم که جهان، میلیاردها سال دیگر دوام خواهد آورد. با این همه در فرهنگ نو می‏توان موقعیت و هماوردهای مشابهی یافت و این مفهوم را از نو زنده کرد؛ مثلاً اگر رفتار آدمی تغییر فاحش نکند، چه بسا که حیات انسان بر کره زمین در جنگی هسته‏ای نابود گردد، بدین طریق پیام مذهبی دیرین درباره داوری آخرت و نیاز به توبه و ندامت، می‏تواند تعبیری تازه و مؤثر و از لحاظ اجتماعی، با ربطِ امروزین بیابد...

9ـ مفهوم روزه


مفهوم روزه نیز در منظر سکولاریستها دستخوش تغییر گشت و به معنای جدید ریاضت به قصد نیکوکاری درآمد.(31)

10ـ معاد

معاد نیز معنای تازه‏ای یافت. بر اساس سکولاریسم، جهان دیگری را نباید انتظار داشت، بلکه معاد باید تفسیر این دنیایی بیابد.

بدین قرار، تعالیم و مضامین دینی همه اوامر کنونی می‏شوند و چنانچه به نحو درست و با قدرت کامل عمل کنند، اهل ایمان را به راستی از نگرانی در می‏آورند. بنابراین، فکر حیات پس از مرگ برای مسیحی واقعی، نشانی از عدم ایمان است؛ چون ایمان به او می‏گوید: «اگر نتوانی کار را حال انجام بدهی هرگز انجام نخواهی داد، پس حیات پس از مرگ را فراموش کن و هم اکنون زندگی جاودان کن». به طور کلی تفکر آماده کردن خود برای مرگ، نشستن و غصه خوردن که قراین حیات پس از مرگ متأسفانه بسیار کم است، زندگی را مسموم می‏کند. از راه ایمان همین الآن زندگی را برگزین. حیات مسیحی، «حیات پس از مرگ» است، اندیشه‏های مربوط به معاد وظیفه‏ای جز این ندارند که به ما یادآور شوند که عمر ما محدود است و ما را به دامن «حال» پرتاب کنند. باورهای مذهبی، وقتی کار خود را انجام دادند، وقتی فرد مسیحی برای ابد در زمان حال زیست، کنار می‏روند؛ چون دیگر چیزی نمی‏ماند که بیان کنند.(32)

در حقیقت قیامت، زندگی در جهان دیگری غیر از دنیا و در یک سخن، وعده نسیه نیست، بلکه زندگی تازه‏ای در همین دنیا است. در واقع چون همه حقایق ساخته بشر است و همه نظامهای معرفتی، آثار هنری بیش نیستند، و اگر فلسفه یکسره، شعر و شاعری است، پس کار انسان آینده این است که آنچه را در قرون گذشته ناخودآگاهانه انجام داده است باید در امروز با اختراع و ابداع خود، دین تازه‏ای بیافریند.(33)

تغییر نگرش در مورد دین و مفاهیم مربوط به آن منحصر به موارد یاد شده نیست و به جهت رعایت اختصار، صرفا فقط موارد فوق را ذکر نموده‏ایم.(34)

بررسی

دقت در موارد یاد شده روشن می‏سازد که تفسیر سکولاریستی از دین که منجر به نفی موجودات ماوراءالطبیعی و نیز تفسیرهای ماورای طبیعی می‏شود سخنی است که دین را از درون تهی و پوک ساخته و موجب قلب ماهیت آن می‏شود.

سید محمود نبویان


ادامه دارد...
کد مطلب : ۳۷۱۲۸۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
شمارش معکوس جنایت در رفح
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
سرکوب رسانه بعد از دانشگاه
۱۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
نتانیاهو در آتش «آتش‌بس»
۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
پیشنهاد ما