پت بوچانان در تحليلي درباره سياست خارجي دولت اوباما در پايگاه اينترنتي يواكسپرس مينويسد: "در حالي كه اغلب مردم آمريكا موافق هستند كه اين كشور بايد براي دفاع از همپيمانانش جنگيده و از منافع حياتياش در صورت به خطر افتادن آنها محافظت كند، اما اين سوال به دليل عدم مداخله اوباما در كريمه، اوكراين و سوريه مطرح شده است. اوباما در پاسخ به پرسشي در جريان سفر به پايتخت فيليپين در خصوص منتقداني كه ميگويند سياست خارجياش ضعيف است گفت: معمولا انتقاد از سياست خارجي ما متوجه عدم استفاده از نيروي نظامي است و من اين سوال برايم مطرح است كه چرا پس از آن كه ما يك دهه جنگ با هزينههاي سرسام آور براي سربازانمان و بودجه كشورمان را تجربه كرديم، اين اشتياق براي استفاده از نيروي نظامي وجود دارد. اوباما اضافه كرد: اغلب مفسران سياست خارجي كه سياستهاي ما را مورد سوال قرار دادند مشتاق به ماجراجوييهاي نظامي هستند كه ديگر مردم آمريكا علاقهاي به شركت در آنها نداشته و منافع امنيتي بنيادي ما را به پيش نميبرند. بسياري از كساني كه حامي تصميم فاجعه بار جنگيدن با عراق بودند حقيقتا درسهاي يك دهه گذشته را ياد نگرفتند و دوباره به روي همان موضع پافشاري ميكنند. مطمئنا يكي از سناتورهايي كه اوباما در خاطر داشته ليندسي گراهام بوده كه اخيرا در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: من اقتصاد، انرژي و بخش بانكداري روسيه را تحريم كرده و تلاش ميكنم اقتصاد روسيه را زمينگير كنم. اما اگر شما بخش انرژي اين كشور را تحريم كنيد روسيه به تلافي آن گازرساني به اروپا و اوكراين را قطع خواهد كرد و باعث ركود در اتحاديه اروپا و سقوط در كيف خواهد شد كه اين نيازمند هزينههاي اقتصادي گزاف خواهد بود. در آن صورت بخشي از چندين ميليارد دلار آمريكا، اتحاديه اروپا
و صندوق بينالمللي پول كه قرار است صرف كمك به اوكراين شود به سوي ولاديمير پوتين تغيير مسير خواهد داد تا اوكراينيها زمستان سال آينده از سرما يخ نكنند. در عين حال نبايد فراموش كرد كه صندوق بينالمللي پول روسيه را به عنوان هشتمين اقتصاد بزرگ جهان رده بندي كرده و بانك جهاني نيز روسيه را پنجمين اقتصاد جهان دانسته است. اما آيا زمينگير كردن اقتصاد روسيه باعث خواهد شد كه مردم اين كشور به پا خواسته و ولاديمير پوتين را سرنگون كنند؟ آيا چنين تحريمهايي باعث تغيير حكومت در كوبا، كره شمالي يا ايران شد؟ آيا رونالد ريگان به دليل عدم تحريم ورشو هنگام سركوب مبارزات جنبش همبستگي يك ترسو بود يا اينكه او يك رئيسجمهور عاقل بود كه ميدانست آمريكا در جنگ سرد در نهايت پيروز خواهد شد؟ اما از طرف ديگر سناتور گراهام عنوان ميكند: من مردم اوكراين را مسلح خواهم كرد تا آنها بتوانند از خودشان دفاع كنند. روزنامه وال استريت ژورنال به نقل از گراهام مينويسد: سلاحهاي دفاعي و در عين حال مرگبار براي اوكراين نظير مينهاي ضد تانك و توپخانه و سلاحهاي مدرن باعث خواهد شد كه ريسك و هزينه مداخله روسيه بيشتر شود. بله اين درست است و آنها باعث افزايش تلفات در هر دو جناح خواهند شد اما آيا اين كار بر نتيجه يك جنگ ميان اوكراين و روسيه تاثير خواهد گذاشت؟ خير. به همين دليل بود كه دوايت آيزنهاور رئيسجمهور اسبق آمريكا هرگز نخواست براي شورشيان در مجارستان سلاح بفرستد و ليندون بي. جانسون نيز هرگز به بررسي فرستادن سلاح به جمهوري چك هنگامي كه تانكهاي لئونيد برژنف بهار پراگ را در هم شكستند نپرداخت. يك سوال ديگر نيز به وجود ميآيد: آيا اينكه هواپيماهاي ترابري ارتش آمريكا با خمپاره، مين و توپخانه به كييف بيايند پوتين را خواهد ترساند يا اينكه او را وادار
خواهند كرد پيش از آنكه آمريكا كييف را همپيمان ناتو كند شرق اوكراين را تصرف كند؟ تصور كنيد كه روسيه در پاسخ به اين اقدام سلاحهاي دفاعي زمين به هواي اس - 300 را به دمشق و تهران بدهد؟ يك سوال ديگر: آيا اين اخلاقي است كه تسليحات را به دوستانمان بدهيم و آنها را تشويق كنيم در جنگي كه ميدانيم آنها نميتوانند در آن پيروز شوند، جنگيده و بميرند؟ اين يك تناقض است كه در عين حال كه اغلب آمريكاييها ميخواهند ما از سوريه و به قول اوباما از "جنگ داخلي يك كشور ديگر" و همچنين از كريمه و اوكراين بيرون بمانيم، از طرف ديگر اوباما كه بر طبق خواسته مردم عمل كرده در سياست خارجي ضعيف پنداشته ميشود. ممكن است كسي بپرسد چرا سناتورهاي جمهوريخواهي نظير گراهام و مك كين همچنان فشار وارد ميكنند تا يك رئيسجمهور بيتمايل را وادار به مداخله نظامي بيشتر در اوكراين كنند. اين فرمولي كاملا محكوم به شكست است كه يك رئيس جمهوري كه نميخواهد بجنگد و رهبر ملتي است كه نميخواهند وارد جنگها شوند را به سوي جنگي در دوردستها ببريم. به طرزي غيرقابلانكار گراهام و جان مك كين حامي كساني هستند كه معتقد هستند جنگ عراق كاري درست بود و اكنون ميخواهند با روسيه رو در شده، بشار اسد را سرنگون كنند و اگر ايران غني سازي اورانيوم را متوقف نكند آن را بمباران كنند. البته اغلب آمريكاييها خواهان هيچ بخشي از اين دستورالعمل نيستند. يكي از استدلالهايي كه باعث پيروزي اوباما در سال 1391 شد اين بود كه او ميخواست آمريكا سازندگي را همين جا در وطن خود انجام دهد. با اين وجود با نزديك شدن به سال 1395 هيلاري كلينتون، نامزد اصلي دموكراتها، نه فقط از اوباما جنگطلبتر نشان داده بلكه از رقباي خود در جمهوريخواهان نيز جنگطلبتر بوده است."