۰
يکشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۰۳
بحران اوکراین

ابعاد نوین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال روسیه

ابعاد نوین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال روسیه
کشور روسیه پس از انقلاب نارنجی در سال ۲۰۰۴، به یکی از مسائل و مشکلات ایالات متحده ی امریکا تبدیل شده است. در آن زمان، امریکا با حمایت از گروه های ضد روسی در اوکراین، منجر به پیروزی حکومتی غربی امریکا و ضد روسی در آن جا شد. تعبیر روس ها از اقدام ایالات متحده، یک عملیات جاسوسی بود که منجر به چالش کشیدن منافع استراتژیک و اقتصادی روسیه شده است.

به علاوه این که روسیه انقلاب نارنجی را واقعه ای می پندارد که ممکن است هر لحظه در روسیه اتفاق بیافتد. واکنش روسیه به این اتفاق استفاده از ابزار هایی نظیر وارد آوردن فشار های ناشی از منابع انرژی چون نفت برای دست کم گرفتن دولت جدید اوکراین و همین طور جنگ با گرجستان بود تا میزان توانمندی نظامی اش را به معرض نمایش بگذارد. این حرکات به علاوه ی ناامیدی اوکراین از دریافت کمک های کشور های غربی منجر به ظهور دولت حامی طرفدار روسیه در کشور اوکراین شد. از این رو، ترس روسیه از حکومت اوکراین کاهش یافت. با گذشت زمان، روسیه خیلی موثر تر و قاطع تر در امور مربوط به خاورمیانه عمل کرده که نتیجه ی آن وضعیت ایجاد شده در کشور های سوریه، ایران و سایر کشور ها از این قبیل شده است.

دولت ایالات متحده ی امریکا دو گزینه در پیش روی خود دارد: یکی آن که اجازه دهد تا سیستم موازنه ی قدرت خود را اثبات کند؛ در این مورد می تواند بر کشور های اروپایی، برای مهار روسیه، تکیه کند. گزینه ی دیگر آن که ایالات متحده مدل موازنه ی قدرت را دنبال کند ولی در شکل گیری این موازنه نقش فعال تری را ایفا کند. برخی معتقد هستند که ایالات متحده به نیت کشور های اروپایی برای فشار بر روسیه چندان اعتمادی ندارد؛ از این رو باید فعالانه تر در شکل دادن موازنه ی قدرت عمل کند.

ایجاد حکومتی طرفدار غرب در اوکراین سطح پایین ترین اقدام برای بازدارندگی روسیه و اقدامات این کشور در خاور میانه بود. مذاکرات ایالات متحده با کشور جمهوری اسلامی ایران منجر به آن شد تا روسیه نتواند از کارت " ایران" برای بازی خود در منطقه استفاده کند. اگر چه که وضعیت سوریه همچنان قدرت مانور زیادی را برای روسیه در منطقه ی خاورمیانه باقی گذاشته است.

باید گفت که در حال حاضر ایالات متحده برای دخالت در امور اوکراین، که یکی از مستعمرات سابق روسیه است، آمادگی لازم را ندارد. روسیه یک کشور جهانی نیست و نیروی نظامی اش بسیار ضعیف می باشد. ولی تا کنون یکی از قدرتمند ترین کشور ها در منطقه است و توانایی دارد تا قدرت خود را در تمامی اقمار اتحاد جماهیر شوروی سابق اعمال کند. در حال حاضر، نیروی نظامی ایالات متحده نیز نواقص بسیاری دارد. بیش از یک دهه جنگ با دنیای اسلام، نیروی نظامی امریکا برای جنگ و رویارویی با روسیه آمادگی لازم را ندارد. علاوه بر این، متحدین این کشور در اطراف روسیه مخالف جنگ هستند. علاوه بر این، ساختار متحدین امریکا در اطراف روسیه ضعیف هستند. از این رو، مداخله ی مستقیم نمی تواند گزینه ی مورد نظر باشد و هم این که هر چه ایالات متحده به روسیه نزدیک تر بشود، برای روسیه نفع بیشتری خواهد داشت.

برای سال های سال، گسترش دموکراسی یکی از اهداف اصلی در سیاست خارجی کشور ایالات متحده بوده است و برقراری نهاد های دموکراتیک، راه حل پیش فرض گرفته شده ی امریکا در شکل حکومت داری کشور هایی است که در اداره ی امور آن کشور ها دخالت می کند. البته به نظر می رسد که باراک اوباما نسبت به جانشینان خود در انجام این ماموریت تمایل کم تری دارد ولی او نیز بار ها تاکید داشته است که حکومت مورد قبول حکومتی شفاف، باز و پاسخگو است و همواره پشتیبان ایجاد حکومتی دموکراتیک در برمه، افغانستان، مصر، لیبی و چندین کشور دیگر بوده است. همان گونه که وی در مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ اظهار داشت، " هیچ چیز اساسی تر از آن داشتن حق انتخاب رهبر و سرنوشت خود نیست".

ولی تلاش های ایالات متحده برای تطبیق یک حکومت دموکرات و یک جامعه ی لیبرال همواره با شکست مواجه شده است. همان طور که در کشور هایی چون روسیه، افغانستان، عراق، ونزوئلا و اخیر در اوکراین شاهد بوده ایم، دموکراسی هیچ گاه برقراری آزادی و جامعه ی باز را ضمانت نمی کند. چرا که رویه های دموکراتیک نمی توانند که ضمانت کنند که به طور حتم حقوق انسانی رعایت شود و یا تفاوت های بین انسان ها مورد احترام واقع شود و یا حتی رسانه ها و سرویس های جاسوسی هیچ گاه در امور دخالت نخواهند کرد.

در اصل، دموکراسی اصلی است که مردم باید خود بر امور خود حکومت کنند و این که همه ی افراد جامعه باید برای تعیین سیاست ها و انتخاب رهبران خود حق برابر داشته باشند. این بدین معنا است که تمامی سطوح یک حکومت باید در انتخابات آزاد و منصفانه مبتنی بر " هر فرد، یک رای" شرکت کنند.

بر عکس آن، جامعه ی لیبرال جامعه ای است که آزادی های فردی بر آن ارجحیت دارد به طوری که هیچ کس حق دست درازی به آن را ندارد. لیبرال ها بر این باور هستند که همه ی انسان ها از داشتن حقوق اولیه ( که شامل حق آزادی بیان و تجمع و ایجاد حزب و ...) خشنود می شوند؛ در واقع این حقوق بسیار مقدس هم هستند.

مهم تر این که جامعه ی لیبرال بر تساهل تاکید دارد. افراد آزادند تا آن چه که هستند باشند- البته به این شرط که زمانی که خواستند حقوق خود را بدست بیاورند، حقوق دیگری را ضایع نکنند. برای لیبرال ها، بیشتر امور سیاسی باید از زندگی شخصی افراد خارج باشد و دولت حق ندارد تا به مردم خود بگوید که چگونه زندگی بکنند.

تمامی جوامع واقعی لیبرال، دموکراتیک هم هستند. ولی بر عکس این موضوع صادق نیست. یعنی جوامع دموکراتیک لزوما جوامعی لیبرال نیستند. در نبود مرجعی برای محافظت از قانون اساسی و ارزش های عمیق لیبرال، نهاد های دموکراتیک این اجازه را به اکثریت خواهند داد تا خواست ها و ارزش هایشان را بر اقلیت جامعه اعمال کنند. در دموکراسی هیچ تضمینی برای اعمال حقوق لیبرالیستی وجود ندارد.

برای مثال، وضعیت کنونی کشور عراق، در برخی جنبه ها یک دموکراسی قابل قبول و موفق است. انتخابات به طور مرتب و قانونی برگزار می شود و رقبای سیاسی می توانند آزادانه با هم رقابت داشته باشند. ولی تساهل و حمایت از حقوق افراد در نازل ترین شکل ممکن رعایت می شود. به طوری که نوری مالک، که شیعه است، دستور به حاشیه راندن سنی های عراقی و عناصر ضد حکومتی داده است. این مورد در روسیه نیز صدق می کند. در این کشور نیز اگر چه که انتخابات به طور منظم و سراسری برگزار می شود ولی به سختی می توان گفت که دارای جامعه ای لیبرال است. چرا که ولادیمیر پوتین محدودیت های فراوانی بر حقوق و آزادی های افراد اعمال کرده است. حتی در ترکیه نیز وضعیت به همین منوال است. زمانی که دولت های لیبرال دموکراتیک پر قدرت تصمیم می گیرند تا در جوامع آسیب دیده ای چون سوریه و اوکراین دخالت کنند، باید تمایز بین دموکراسی و لیبرالیسم را همیشه لحاظ کنند. زمانی که جنگ تمام شود، برای کسانی که بیرون از معرکه قرار دارند بسیار آسان تر آن است که نهاد ها و رویه های دموکراتیک را بنا کنند تا این که بخواهند ارزش های لیبرالیسم را در جامعه پیاده کنند. این بدین معنا است که برای نظام سیاسی فرستادن افرادی برای کنترل نحوه ی برگزاری انتخابات، برای توجیه خود، بسیار آسان تر از آن است که تا مردم کشور را قانع کنند تا برای هویت جمعی برای حقوق فردی ارزش قائل شوند و در این قبیل اعمال تساهل آمیز مدنی شرکت جویند. دموکراسی، به تنهایی، تنها فاجعه به بار می آورد.

برای اروپای غربی و شمال امریکا، قرن ها طول کشیده است تا ارزش های لیبرال توسعه پیدا کند و درونی شود. جنگ داخلی امریکا یاد آور تمامی بحران های ریشه گرفتن ارزش های لیبرال در این کشور است. کسانی که تصور می کنند که می توان در جامعه ای که ارزش هایی کاملا جدا از ارزش های لیبرالیسم حکمفرما است، لیبرال دموکراسی را برقرار کنند تنها از روی بی خردی و غرور این تصمیم را می گیرند. این مسئله دقیقا دلیل شکست بسیاری از برنامه های سیاست خارجی ایالات متحده است. شاید بهتر آن باشد که ایالات متحده امریکا اجازه بدهد تا تجربه هایش تنها برای سایر کشور ها یک ایده باشد تا به مرور زمان این نحوه ی حکومت داری را به مرحله ی عمل برسانند.

چشم اندازی برای شرق اروپا


وضعیت ژئوپلیتیکی شرق اروپا در آینده به طور قابل توجهی تغییر خواهد کرد. تمامی منطقه ی دریای سیاه در زمان اتحاد جماهیر شوروی از آن چه که امروز خواهیم دید، متفاوت تر خواهد شد. گرجستان که پیشتر در معرض فشار های روسیه بوده است، به زودی به طرح اقدام اعضای ناتو باز می گردد؛ در حالی که ممکن است کشور مولداوی به عنوان یک کشور طرفدار اتحادیه ی اروپا از جانب مخالفین طرفدار کشور روسیه به چالش کشیده شود. علاوه بر این، ایالات متحده ی امریکا با استقرار نیرو های خود در لهستان و دولت های حوزه ی بالتیک و عضویت فنلاند وسوئد در اتحادیه ی اروپا فشار های بسیاری را بر روسیه وارد کرده است.

در ارتباط با روابط ایالات متحده ی امریکا و کشور روسیه می توان گفت که احتمالا به مانند گذشته نخواهد شد. البته باید گفت که مانند آن چه که در زمان جنگ سرد رخ داد، هیچ رو در رویی مستقیمی صورت نخواهد گرفت. همکاری بین دو کشور تا زمانی تداوم خواهد داشت که منافع دو کشور با هم گره خورده باشد. البته مسئله ی سوریه و ایران شرایط همکاری را برای دو کشور روسیه و ایالات متحده دشوار تر می کند؛ چرا که در اثر تحریم های وارد شده از جانب ایالات متحده، شرایط تجارت و سرمایه گذاری برای روسیه دشوارتر شده است. این در حالی است که تجارت با اتادیه ی اروپا و روسیه، که بالغ بر ۵۰۰ بیلیون دلار در سال است، تداوم می یابد.

رقابت ژئوپلیتیکی بین ایالات متحده ی امریکا و کشور روسیه محدود به مسئله ی اوکراین نخواهد شد. در راستای مسئله ی اوکراین، اگر ایالات متحده تحریم هایی را علیه روسیه اعمال کند منجر به از هم گسیختگی نخبگان این کشور شده و احتمال دارد تا مردم روسیه نیز بر ضد کشور خود اعتراض کنند. علاوه بر این بازدارندگی هسته ای دوباره اعمال می شود و رقابت های نظامی در سایر حوزه ها، بین دو کشور، ادامه خواهد داشت.



منبع
1- foreignpolicy.com
2- foreignpolicy.com
3- foreignpolicy.com
4- foreignpolicy.com
5- tisri.org
6- brookings.edu
7- usukrainianrelations.org
مرجع : موسسه مطالعات آمریکا
کد مطلب : ۳۷۲۳۲۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
شب قدر غـرب آسـیا
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
شمارش معکوس جنایت در رفح
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
پیشنهاد ما