۰
دوشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۱۶

دلایل اهمیت آسیای مرکزی و قفقاز برای کشورهای عربی

دلایل اهمیت آسیای مرکزی و قفقاز برای کشورهای عربی
اتحادیه عرب به دلایل گوناگونی، به دنبال جای پاهای محکم تری در آسیای مرکزی و قفقاز می باشد. زمینه‌های این جای پاها در عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی ایجاد شده است و اکنون با اهمیت یافتن منطقه در عرصه بین المللی، اتحادیه عرب به دنبال تقویت حضور سیاسی و بین المللی خود می باشد.

آسیای مرکزی به جز منافع اقتصادی متنوعی که دارد، به جهت قوام نیروهای سلفی در مناطق گوناگون آن، مورد توجه کشورهای عربی است. به گونه‌ای که از پایگاه ‌های منطقه ‌ایی افکار سلفی و وهابی به شمار می آید.

این امر در گسترش نفوذ معنوی و فرهنگی کشورهای داعیه ‌دار ام‌القرای عربی مانند عربستان و مصر، تاثیر زیادی دارد و کشورهایی که محل تحصیل دانشجویان علوم دینی هستند، مانند مصر، کویت، امارات و قطر، به خاطر استفاده از این دانشجویان علوم دینی برای گسترش نفوذ فرهنگی و عقیده‌ای خود و کسب مشروعیت داخلی، به ویژه در میان دینداران عرب و مسلمان، به این منطقه با نگاه ویژه‌ای می نگرند.

منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به دلایلی چند دارای اهمیت روزافزونی شده است. این دلایل در سه دسته اقتصادی، امنیتی- نظامی (راهبردی و ژئوپلتیک) و فضای بین‌المللی قرار می‌گیرند. از نظر اقتصادی، آسیای مرکزی و قفقاز در مسیر بزرگ ‌‌ترین شاهراه‌ های اقتصادی قرار گرفته است.

مناطق قفقاز (شمال غربی ایران شامل کشورهای مسیحی گرجستان و ارمنستان و کشور مسلمان آذربایجان) و آسیای مرکزی (شمال شرقی ایران شامل کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ترکمنستان با اکثریت جمعیت مسلمان و قزاقستان به عنوان وسیع‌‌ترین کشور منطقه با جمعیت بیش از 40 درصدی مسلمان)، دو منطقه جغرافیایی متفاوت هستند که دریای خزر به عنوان حائلی در میان آنها قرار گرفته است.

اهمیت قفقاز ژئواستراتژیک است و اهمیت آسیای مرکزی، من حیث راه بودن و مسیر بودن این منطقه، به ویژه به سوی چین، روسیه و آسیای شرق و جنوب شرقی، می‌باشد.

مجموعه دلایلی که در ادامه می‌آیند، علل اهمیت روزافزون منطقه آسیای مرکزی و قفقاز می‌باشند:

1- قرار داشتن منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در حوزه بریکز:

کشورهای بریکز به دلیل آنکه 80 درصد اقتصاد دنیا را در 20 سال آینده در اختیار خواهند داشت، به امنیتی‌‌ترین حوزه اقتصاد سیاسی تبدیل شده‌اند. سه کشور از 4 کشوری که با نام بریکز خوانده می‌شوند یعنی هندوستان، چین و روسیه در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز قرار گرفته‌اند.

از این رو اوج توجهات اقتصادی، سیاسی و امنیتی غرب متوجه این منطقه شده است. این مسئله در پیوند با قدرت اقتصادی چین، قدرت نظامی فزاینده روسیه، فضای روابط بین ‌المللی و کاهش اهمیت خاورمیانه، فضای جدید در سیاست بین‌الملل رقم خواهد زد که در هر سناریوری محتمل، آسیای مرکزی و قفقاز در کانون توجهات بین ‌المللی قرار می‌گیرند.

آسیای مرکزی به سرمایه و سرمایه گذار نیاز دارد و اعراب تجار خوبی برای حضور در این منطقه هستند. همجواری
منطقه با بزرگ ترین اقتصاد دنیا یعنی چین و وجود زمینه ‌های محلی ارتباط برقرار کردن تجاری با چین، کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز را از جاذبه ‌های خوبی برای ورود اتحادیه عرب برخوردار می کند.

2- نفت:

ایالات متحده آمریکا در برنامه‌ای که در چند سال اخیر آغاز کرده است، تولید نفت و گاز خود را از سر گرفته و با فعال شدن حوزه‌های استخراج نفت و گاز این کشور به ویژه در ایالت ‌های جنوبی (به ویژه تگزاس) و شمالی (مانند آلاسکا)، در یک برنامه 10 ساله (یعنی حدود 7 سال پس از این)، آمریکا به یکی از قدرتهای نفتی و گازی تبدیل می‌شود.

بدین ترتیب، آمریکا، از یکسو به واردات نفت بی‌نیاز می‌شود و از سوی دیگر، نوسانات قیمت جهانی نفت و مشتقات آن (انرژی به طور عام) به سرعت و به طور مستقیم بر اقتصاد آمریکا تاثیر‌گذار نخواهد بود.

نتیجه آنکه، آمریکا دارای یک برگ برنده و حتی شمشیر برنده علیه اتحادیه اروپا، روسیه و چین می شود و دیگر نیاز نیست در هماهنگی کامل با او به سر برد. بدین سان مسائلی مانند بیداری اسلامی، دولت ‌سازی در عراق، افغانستان و ... و تغییر اصلاحگرانه یا بنیادی دولتها در خاورمیانه عربی، جنگ‌ های خاورمیانه ‌ای، عربی و اسلامی، تهدیدات بنیادگرایانه و ... که خطری برای صدور انرژی است، دارای کمترین زیان برای ایالات متحده آمریکا (به نسبت اروپاو سایر ابرقدرتهای درگیر) خواهد بود.

نتیجه آنکه، آمریکا به نقشه نظم جدید بین ‌المللی مبنی بر نزدیک شدن به حوزه روسیه و چین از جمله از طریق ایجاد پایگاه ‌های بیشتر جامه عمل می‌پوشاند و بدین طریق آسیای مرکزی و قفقاز دارای اهمیت می‌شوند. اتحادیه عرب نیز با در نظر داشتن این مسئله به زمینه سازی برای حضور منطقه ‌ای خود پرداخته است.

3- حضور آمریکا و ناتو در منطقه:

امروز ما شاهد اردوکشی نظامی و امنیتی آمریکا به حوزه قفقاز و از آن طریق به آسیای مرکزی هستیم که زمینه ‌ساز حضور اقتصادی آمریکا و اتحادیه اروپا در این منطقه است.

از نظر امنیتی اتحادیه عرب با حضور در این منطقه به کانون ‌های قدرت و اردوکشی بین المللی نزدیک می شود. همچنین کشورهایی چون عربستان سعودی که در نظم‌ های منطقه ‌ای آمریکایی نقش سیاسی فعالی دارند و کشورهای حوزه خلیج فارس که از نظر مالی، توان و انگیزه سرمایه گذاری بالایی دارند، به کار حفظ امنیت منطقه‌ای در آسیای مرکزی و قفقاز می آیند.

4- اسلامگرایی:

پس از آنکه ساموئل هانتینگتون و دیگران در دهه‌های 1980 میلادی نظریه‌های خود را پیرامون خطر ایدئولوژیک اسلام و آیین ‌های شرقی به ویژه شینتو چینی در برابر تمدن غربی ارائه کردند، توجه غرب و اروپا متوجه جهان اسلام و شرق شد.

این توجهات عموما در قالب جنگ‌های نظامی در خاورمیانه و جنگ اقتصاد با آسیای شرقی نمود یافت، که همگی با ابزار غالب سیاست خارجی غرب، یعنی ترتیب دادن انواع رقابت ‌ها و مداخله در کشورها و تحریک همسایگان و شرکای اقتصادی و امنیتی انجام می‌شد.

در
نتیجه جنگ‌های پایان هزاره دوم و آغار هزاره سوم که عموما از سوی دولت‌های مسیحی به رهبری آمریکا با مسلمانان انجام شد، فضای خاورمیانه را به هم ریخت. در کنار جریان‌ های پیش‌ بینی‌ پذیر و مهندسی ‌شده چون بنیادگرایی و سلفی‌گرایی، مسائل پیش ‌بینی ‍‌ناشده ‌ای چون انقلاب ‌های عربی به وجود آمد.

در نتیجه شکل‌گیری دولت ملی در کشورهای راهبردیی مانند عراق و افغانستان، انقلاب‌ های بنیادبرافکن در خاورمیانه عربی و مناطقی که کانون صدور اندیشه یه جهان عرب و اسلام بودند (مانند مصر)، به شکل‌گیری موج‌های جدید اسلام سیاسی و اسلام نهادگرا انجامید.

نتیجه آنکه دولتهایی مانند دولت‌ های ظاهرا سکولار (و واقعا سنت‌گرا و قومی- قیبله‌ایِ) آسیای مرکزی و قفقاز و سایر نقاط جهان اسلام و شرق، به فکر اصلاح ساختارهای خود افتادند. اکنون آنها دیگر با یک نمونه دولت رفاه لیبرال دمکرات غربی روبه ‌رو نبودند، بلکه نمونه ‌های گوناگونی از شکل دولت را در اختیار داشتند.

موفقیت‌های ایران به عنوان یک دولت دینی در هدایت جریان‌های خاورمیانه ‌ای که در اطراف مرزهای سرزمینی کشورمان روی می‌داد و شناخت زمینه ‌ای نیروهای هادیِ سیاست خارجی از جمله سپاه قدس از مناطقی که آمریکایی‌ ها حضور داشتند، اندیشه ایران به عنوان یک قدرت منطقه ‌ای را نیرومندتر کرد.

همچنین موفقیت جمهوری اسلامی ایران در کنترل ناآرامی ‌های داخلی و جلوگیری از سرایت ناآرامی ‌های شدید منطقه ‌ای و جنگ‌ های داخلی همسایگانی که دارای اقوام مشترک با ایران بودند (مانند کردستان عراق، بلوچستان، اعراب خلیج فارس، اهل سنت منطقه)، ایده قدرت داخلی ایران برای کنترل اوضاع خود را در میان کشورهای منطقه طرح نمود.

همه این مسائل در حالی روی داد که پس از مجموعه ‌ای از جنگ ‌ها، دخالت ‌ها، ناآرامی ‌ها و سیاست ‌های غرب در خاورمیانه، سرانجام بحران سوریه نشان داد استفاده ابزاری از بنیادگرایی می‌تواند به تیغ برانی علیه اروپای مسیحی تبدیل شود.

اینک غرب و آمریکا در مسئله استفاده از بنیادگرایی اسلامی و نیروهای سلفی- وهابی علیه جریان‌های معتدل و توسعه‌گرای بومی جهان اسلام دچار بازاندیشی‌هایی می‌شوند که موج ‌های آن در سال‌های آینده قابل رویت خواهد بود.

بدین سان، برنامه غرب برای استفاده از بنیادگرایی و افراط‌گرایی در آسیای مرکزی علیه چین و روسیه، به ویژه گسترش اندیشه ‌های طالبانی از افغانستان و فرغانه به مناطق مسلمان ‌نشین سین کیانگ و قفقاز شمالی، با تجدید نظرهایی روبه ‌رو می‌شود.

این مناطق از آن روی که از نظر قومی و نژادی نیز با چینی ‌ها و روسها همسان نیستند، زمینه‌های دخالت و جریان ‌سازی در آنها وجود دارد.

این در حالی است که جایگاه سنت‌ های بومی در کشورهای مسلمان و سنت ‌های ترکی – باستانی در آسیای مرکزی و قفقاز، به طور بنیادی، زمینه ‌های شکل‌گیری
مقاومت و جریان ‌های مقابل سلفی‌گری و وهابی ‌گری را فراهم ساخته، نسخه‌ های بومی ‌‌تری از ریشه ‌گرایی (رادیکالیسم) و پاکدینی و اصلاح‌ گرایی ارائه کرده است.

آیین تصوف نیز به عنوان یک جریان عرفی در آسیای مرکزی و جریان سیاسی در قفقاز، که در راس مقاومت علیه خارجی‌ها و دولت ‌های مستبد داخلی قرار داشت، به طور اساسی و بنیادین با سلفی‌گری و وهابیت در تضاد قرار دارد.

کشورهای اتحادیه عرب نگاهی فرهنگی- اقتصادی به این قضایا دارند و در پی استفاده فرهنگی و اقتصادی توامان از این فضا هستند.

پس از انقلاب ‌های رنگی و انقلاب ‌های عربی، آسیای مرکزی و قفقاز به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحت تاثیر موج ‌های تعدیل ‌گرا، تجددهای بومی و نهادگرایی اسلامی یا بومی قرار گرفته است.

رشد طبقه متوسط در کشورهای آسیایی، به کم شدن جذابیت افراط‌ گرایی انجامیده است. هویت ‌یابی یا پررنگ شدن هویت ‌های بومی و کم شدن اثر خلا هویتی ناشی از فروپاشی شوروی و هجوم مدرنیته (و تضاد ذاتی فرهنگ شورویایی- سوسیالیستی- برابری خواه و فرهنگ سنتی- بومی- محلی با مبانی مدرنیته لیبرال اومانیست فرداگرا) نیز، از جاذبه فرهنگ افراط ‌گرایی در برخی محیط‌های آسیای مرکزی کاسته است.

در قفقاز که این خلا فرهنگی همچنان وجود دارد و با کاستی ‌های شدید اقتصادی همراه است، چالش‌ های هویتی بسیار فعال‌‌تر است. کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز از آنجایی که دولت ‌های سکولار و لائیک دارند، به کشورهای اتحادیه عرب که داعیه‎ داران اسلام گرایی هستند با دیده تردید می نگرند.

در آسیای مرکزی، طیف گوناگونی از کشورها در حوزه دین را داریم. ترکمنستان کشوری دینی است که با نظامی سنتی اداره می شود. ازبکستان دارای اقوام و شرایع پابرجایی است. در قزاقستان، سنت تصوف ریشه دار است و در کل منطقه، این کشور را بدین سنن می شناسند. قرقیزستان و تاجیکستان در مسائل دینی و سنتی دارای تنش ‌ها و تضادهای اساسی اند. آذربایجان تنها کشور مسلمان قفقاز جنوبی است و در مرز اسلام و مسیحیت جای دارد.

اتحادیه عرب نیز در برخورد با خیزش های پس از بیداری اسلامی، به دنبال تقویت جریان‌ های سنت گرای محلی است و پویش ‌های خاص خود را در منطقه دنبال می‌کند.

خلاصه آنکه اسلامگرایی در منطقه، دیگ ناهمجوشی است که با توجه به سطح منطقه ‌ای، نسخه ‌ای از گرایش‌ های اسلامی در آن می‌توان یافت.

5- مسئله چین:

چین شاید کانونی ‌‌ترین مسئله در منطقه باشد. چین که یک قدرت اقتصادی است، پس از برنامه ‌های کنترل صادرات و واردات و رقابت ‌های مالی با آمریکا و ژاپن ( و ببرهای آسیای غربی)، به یک مسئله امنیتی در سطح بین ‌المللی تبدیل شد.

چینی‌ها با تشکیل پیمان شانگهای، وارد یک گفتمان امنیتی شدند و زمینه ‌های حفاظت و حمایت از امنیت منطقه ‌ای را خود به عهده گرفتند. سیاست‌های داخلی و اقتصادی چین که در راستای نیارسنجی ‌های داخلی و بدون
توجه به تحمیلات جهانی انجام می‌شود، چین را به یک مسئله امنیتی برای غرب تبدیل کرده است.

در کنار همه این مسائل، در حالی که چینی ‌ها در چند دهه یکی از بزرگ ‌‌ترین ارتش‌ های منطقه از نظر تعداد و سازمان را تشکیل داده بودند، در یکی دو دهه اخیر، به تجهیز تکنولوژیک نیروهای نظامی خود پرداخته و به دنبال آن هستند که ارتش جدیدی که توان رویارویی با ارتش ‌های فن ‌سالار ناتو را داشته باشد، بسازند.

کشورهای اتحادیه عرب دارای تجار بین ‌المللی زیادی هستند که نزدیکی به مرزهای ورود و خروج سرمایه و کالای چینی، منافع راهبردی زیادی برای آنان دارد.

6- مسئله روسیه:

روسیه از حیث بالا رفتن درآمدهای اقتصادی، فروش نفت و گاز، تامین انرژی بخش‌ های از اروپای شمالی و اسکاندیناوی سرد و تاثیر بر راه های صدور انرژی به اروپا، چین و ژاپن، و وجود اقلیت بالای مسلمانان، دارای اهمیت است.

تشکیل پیمان امنیت دسته جمعی، هم بدیلی در برابر پیمان شانگهای پدید آورده و هم ناتو را به چالش می ‌طلبد و به دلیل نفوذ روسیه بر آسیای مرکزی و قفقاز، نقش امنیتی و راهبردی این کشور دوچندان می‌شود.

7- ایران:

امروز ج.ا. ایران به تغییر سطوح کلان و خرد سیاست ‌گذاری و تصمیم ‌سازی برای بهره ‌گیری از شرایط منطقه ‌ای نیاز دارد. ایران به ‌عنوان بازیگر برجسته منطقه‌ای و جهانی، با آمدن آقای روحانی و در پیش گرفتن رویکردی نوین، فرصتی تازه را خلق کرده تا مسئله هسته ای خود را به شیوه دیپلماتیک و در چهارچوب معاهدات بین المللی، به سرانجام رساند.

ایران از سیاست خارجی تهاجمی و بازدارندگی فعال برای توجیه و پیشبرد برنامه‌ های دفاعی خود و دفع تهدیدات بالقوه و بالفعل دشمنان، به ‌ویژه در جریان حمله به عراق و افغانستان و اخیرا سوریه، بهره برد.

خطاهای راهبردی دستگاه دیپلماسی آمریکا و گرفتاری این کشور در باتلاق مبارزه با تروریسم که هزینه‌ های فراوانی به او تحمیل کرده است، همراه با کاهش بودجه نظامی ‌اش و بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال 2014، به ج.ا. ایران این فرصت را داده است که از امتیازات مذاکرات اتمی بهره برده و با ورود فعال به پیمان ‌های شانگهای (با محوریت چین) و امنیت جمعی روسیه، سیاست فرصت‌ یابی را دنبال کند.

در این فضا، تغییر در حوزه سیاست خارجی، به شکل تعریف سیاست منطقه‌ گرایی و ورود در ائتلاف ‌ها برای بهره‌ مندی از امتیازهای منطقه ‌ای و بین ‌المللی لازم است. در حوزه سیاست داخلی، گذار به تصمیم ‌سازی «متمرکز منطقه ‌ای» برای لایه ‌بندی یک سیاست خارجی پیچیده ‌تر لازم است.

ایران در دو سطح می ‌تواند با سیاست ‌های اتحادیه عرب هماوردی کند. در سطح اول، برقراری روابط همگرایانه ‌تر با اعضای اتحادیه عرب مورد توجه دولت حسن روحانی است و در سطح دوم، حضور در پیمان‌ های دو و چندجانبه، حوزه ‌های منطقه ‌ای مورد اهتمام وزارت خارجه می ‌باشد.
کد مطلب : ۳۹۰۳۵۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
شب قدر غـرب آسـیا
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
شمارش معکوس جنایت در رفح
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
پیشنهاد ما