مقامات آمريكا و انگليس با سفر به عراق و يا با جو رسانهاي در يك ماه اخير اظهارات و اقدامات گستردهاي براي تجزيه عراق داشتهاند در حالي كه ادعاي آنها را حمايت از حقوق مردم تشكيل ميدهد. اين رفتارها در حالي صورت ميگيرد كه بررسي تحولاتي كه در حوزه پيراموني اين كشورها روي ميدهد سياسي بودن اين رفتارها را نشان ميدهد. براي نمونه بررسي مسئله تگزاس و اسكاتلند امري قابلتوجه است.
مبارزه آمريكا جداييطلبي ايالتها بررسيهاي تاريخي نشان ميدهد كه مسئله تجزيه از ابتدا از سوي ايالتهاي تشكيلدهنده ايالات متحده مطرح بوده، چنانكه در اعلاميه استقلال آمريكا در اواسط قرن ۱۷ آمده است كه، هرگاه هر شكلي از حكومت حق مردم را از بين ببرد، اين حق مردم است كه حكومت را تغيير داده يا سرنگونش كنند. دقيقاً همانطوري كه از بريتانياي سابق مستقل شدند. وقتي ۱۳ ايالت پيمان موسوم به «كنفدراسيون» را در سال ۱۷۸۱ امضا كردند، يك شرط مهم براي اين اتحاد قايل شدند و آن «اتحاد به شكل غيرمتعهد» بود. اساساً فدراليسم به همين معناست؛ كشورها بخشي از حاكميت خود را به يك حكومت مركزي ميسپارند و در عين حال براي هر دو حكومت (ايالتي و فدرال) محدوديتهايي به وجود ميآورند. بعدها هم كه تعداد ايالات به ۵۰ افزايش يافت، اين اصل حفظ شد و حتي برخي ايالات همچون؛ «ورمونت»، «نيويورك» و «رودآيلند» به شرطي قانون اساسي آمريكا را تصويب كردند كه «حق تجزيه» براي آنها محفوظ باشد. امروز اين تفكر در اكثر ايالات آمريكا شكل گرفته كه اگر مستقل شويم، مرفهتر و سعادتمندتر خواهيم بود. براي نمونه، فعالان جنبش «جمهوري دوم ورمونت» يا «جمهوري تگزاس» كه شديداً سعي دارند با وسوسه استقلال، مردم خود را قانع كنند كه اگر فقط مالياتي را كه به دولت فدرال ميدهند صرف ايالت خود كنند وضع زندگيشان دگرگون ميشود! تجزيهطلبان به اين گفته مشهور «توماس جفرسون» يكي از بنيانگذاران ايالات متحده آمريكا استناد ميكنند كه «هرگاه هر شكلي از حكومت تبديل به يك رژيم ويرانگر شود، حق
مردم آن كشور است كه آن را تغيير داده، يا نابودش كنند و حكومت جديدي جايگزينش سازند.» در ويسكانسين نيز جنبشي براي استقلال به راه افتاده و پايگاه اينترنتي جمهوري ويسكانسين (Wisconsin Republic) به عنوان رسانه اين جنبش در حال هدايت تجزيهطلبان و توجيه مزاياي استقلال است. در اين چارچوب، ايالت تگزاس نيز به دنبال جداييطلبي است. جذب حمايت عمومي براي استقلال تگزاس و سازماندهي حمايتهاي مردمي، وارد كردن فشار بر فرماندار ايالت و مجلس قانونگذاري براي برگزاري كنوانسيون تجزيه و رفراندوم متعاقب آن با هدف اعلام استقلال نهايي و نيز اگر بعد از جمعآوري امضاهاي مردمي، فرماندار و پارلمان نتوانند كنوانسيون تجزيه و رفراندوم برگزار كنند آنگاه ما خود در سطوح محلي رفراندوم برگزار ميكنيم، اگر تجزيه يك جاي تگزاس ممكن نشد، تجزيه شهر به شهر را در دستور كار قرار خواهيم داد، اينها سه بند حياتي «مانيفست استقلال تگزاس» از ايالات متحده آمريكاست كه توسط «جنبش مليگراي تگزاس» تدوين و منتشر شده است. آنها ۱۵ سال سابقه «مبارزات تجزيهطلبانه» دارند. اين ايالت امروز آمريكا، در گذشته استاني از كشور مستعمره مكزيك بود، چون مكزيك از دست استعمارگران اسپانيايي رها شد، ۲۶ سال بعد تگزاس هم، آهنگ استقلال كرد و توانست در جنگي تمامعيار، دولت جوان مكزيك را شكست داده و در دوم مارس ۱۸۳۶ اعلام استقلال كند. كشور تگزاس ۱۰ سال استقلال خود را حفظ كرد و سال ۱۸۴۵ تحت تأثير جو حاكم بر قاره آمريكا، به «ايالات متحده» پيوست. تگزاسيها اين رقم وابستگي به يك دولت مركزي ديگر را نيز برنتابيدند و به محض اينكه «آبراهام لينكلن» در انتخابات رياست جمهوري آمريكا به پيروزي رسيد، تگزاس متنفر از لينكلن حتي منتظر مراسم تحليف او نماند! اوايل سال ۱۸۶۱ رفراندومي برگزار شد و ۷۶ درصد مردم به تجزيه «آري» گفتند. دولت لينكلن فرمان لشكركشي به تگزاس را صادر كرد. اينگونه بود كه «جنگ داخلي» معروف آمريكا (Civil War) در گرفت؛ جنگي كه تجزيهطلبان دوست دارند آن را «جنگ تجزيه» بنامند. ۱۲ مارس ۱۸۶۵ دولت فدرال پيروز
شد و كنگره آمريكا ۱۸ روز بعد مجدداً با صدور قطعنامهاي تگزاس را به ايالات متحده ملحق كرد. اواسط دهه ۱۹۹۰ كه آمريكا تازه از جنگ سرد رها شده بود، تگزاسيها دوباره ساز تجزيه را كوك كردند و تاكنون اين حركت ادامه دارد. در تجزيهطلبي ديگر، «استات توهل هاس» رئيس «حزب آزاديخواه آلاستا» و فرمانداري اين ايالت براي سومينبار در ۱۰سال اخير طرحي را ارائه كرد كه براساس آن، مردم آلاستا طي رفراندومي، درباره استقلال آن از ايالات متحده تصميم ميگرفتند، اما فرمانداري ايالت كه به دولت واشنگتن و احزاب سياسي آمريكا گره خورده است، با برگزاري رفراندوم مخالفت كرد. حزب آزاديخواه در اين استقلالطلبي تنها نيست و حزبي بزرگتر از آن به نام حزب استقلال آلاسكا نيز در هدف با آن مشترك است. ايالت «ورمونت» در شمال ايالات متحده آمريكا نيز از ديگر مصاديق تجزيهطلبي است. ورمونت تا سال ۱۷۷۷ يكي از مستعمرات انگليس بود، اما در ۱۸ژانويه اين سال توانست مستقل شده و «جمهوري اول ورمونت» را تشكيل دهد. چهارم مارس ۱۷۷۱ بود كه ورمونت به اتحاد ۱۳ ايالات مستقل شده از انگليس پيوست تا جرقه تشكيل «ايالات متحده آمريكا» زده شود. در سال ۱۹۹۱ بحث تجزيه به شكل رسمي و علني از سوي تشكلهاي مختلف طرح شد و تاكنون ادامه دارد. بسياري از ناظران تأكيد دارند كه قوانين ابتدايي ايالات متحده عملاً نشانگر رويكرد تجزيهطلبانه ايالتها بوده كه اكنون نيز در ابعاد جديد در حال شكلگيري است، به ويژه كه انگيزههاي اوليه اتحاد در حال رنگ باختن بوده و ميرود تا قدم در مسير تجزيهطلبي گذارد. مقابله انگليس با استقلال اسكاتلند انگليس كه مدعي حمايت از استقلالخواهي جهان از جمله در عراق است و هيگ وزير امور خارجه آن در سفر اخيرش به عراق بارها با كلمات خود تحريك اقليم كردستان عراق به جداييطلبي را ترويج ميكند در درون با هرگونه استقلالخواهي مقابله ميكند. تحولات ايرلند شمالي، اسكاتلند و ولز نمودي از اين رفتارها است. قرار است یک همهپرسی برای استقلال اسکاتلند از بریتانیا در تاريخ ۲۷ شهريور (۱۸ سپتامبر)
برگزار شود حال آنكه سران لندن براي مقابله با آن به هر دري ميزنند. از بحرانسازي گرفته تا تهديد و زورمداري. در این همهپرسی تنها یک سوال درخصوص استقلال اسکاتلند مطرح خواهد شد که رایدهندگان، با آری یا نه به آن پاسخ خواهند داد. اگر نتیجۀ این همهپرسی پاسخ آری به استقلال اسکاتلند باشد، این مليت پس از سه قرن از سلط پادشاهی بریتانیا خارج خواهد شد. اسکاتلند از ۳۰۷ سال پیش جز بریتانیا کبیر محسوب میشود. اسکاتلند یکی از چهار ملیت تشکیلدهند بریتانیاست. بیش از ۴ میلیون اسکاتلندی برای شرکت در این همهپرسی دعوت شدهاند. طبق نظرسنجیهای جهتدار فاینشنالتایمز كه براي دلسرد ساختن استقلالخواهان است، ۴۸ درصد از کسانی که میتوانند در این همهپرسی شرکت کنند، همچنان خواستار باقیماندن در بریتانیا هستند و در مقابل، ۳۵ درصد خواهان استقلال اسکاتلند هستند. نخستوزیر دولت محلی اسکاتلند به مردم این کشور قول داده است که در صورت پیروزی این کشور در همهپرسی، ۱۲۳۰ یورو به درآمد سالانۀ هر شهروند اضافه خواهد شد و اقتصاد این کشور، سالانه ۶ میلیارد یورو رشد خواهد داشت. حزب ملیگرایان اسکاتلند و هواداران این حزب، حركتي با عنوان "بله" به راه انداختهاند تا بتوانند تعداد بیشتری را برای موافقت با این همهپرسی همراه کنند. اسکاتلند یکی از مليتهای ثروتمند بریتانیاست و استقلال آن میتواند از دست رفتن یکی از مهمترین منابع درآمد بریتانیا را درپي داشته باشد. به همين دليل دولت انگليس با دادن وعدههاي مختلف و در مواردي تهديد، سعي دارد اسكاتلنديها را از اين حركت منصرف كند. بنا به گزارش اسكاينيوز، دنی الکساندر، وزیر خزانهداری انگليس در اینباره میگوید: "در صورتیکه با هم متحد بمانیم، اسکاتلند از آیندهای امنتر، اقتصادی قویتر و جامعهای پیشرفتهتر برخوردار خواهد بود چرا که بهعنوان بریتانیا کبیر میتوانیم منابع و خطرات را تقسیم کنیم." وزارت امور خارجه انگلیس اعلام کرد اگر اسکاتلندیها در همهپرسی سال دو
هزار و چهارده میلادی به استقلال سرزمینشان رای دهند، امنیت انگلیس به مخاطره خواهد افتاد. دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس، به شدت با استقلال اسکاتلند از انگلیس مخالف است. با این حال، مسئولان اسکاتلندی میگویند استقلال اسکاتلند اقتصاد این سرزمین را رونق بیشتری خواهد بخشید. جورج اوزبورن، وزیر اقتصاد انگلیس در آخرین اقدام از سلسله تلاشها برای منصرف کردن اسکاتلندیها از رأی مثبت به استقلالطلبی در همهپرسی چند روز آینده هشدار داده این اقدام به معنای خروج از واحد پولی پوند خواهد بود.نخستوزیر منطقه اسکاتلند تاکید کرد استدلالهای مخالفان استقلال اسکاتلند از بریتانیا خندهدار است. الکس سالموند در کنفرانسی درباره آینده و استقلال اسکاتلند از انگلیس گفت: پس از استقلال اسکاتلند روابط میان اسکاتلند با بقیه همسایگان خود در این مجمع الجزایر ادامه مییابد. این کشورها همچنان نزدیکترین دوستان و همسایگان اسکاتلند باقی خواهند ماند. کشور پادشاهی متحده (بریتانیا) از سه منطقه انگلیس، ولز، اسکاتلند و ایرلند شمالی تشکیل شده است. منطقه اسکاتلند به صورت فدرالی اداره میشود و دارای کابینه، پارلمان و قوه قضائیه مستقل خود است. هواپیماهای جنگی اسکاتلند نیز به پرواز در آمدهاند تا با نمایش هوایی و فرود چتربازان ،آمادگی خود را برای داشتن کشوری مستقل نشان دهند.
نكته نهايي آنچه از رفتار آمريكا در قبال تگزاس و نيز انگليس در برابر اسكاتلند مشاهده ميشود آن است كه ادعاي حمايت از آزادي و استقلال از سوي اين كشورها صرفا جنبه سياسي دارد چنانكه حاضر نيستند مطالبات مناطق دروني خود را پذيرا باشند و براي مقابله با آن حتي به جنگافروزي و كشتارهاي گسترده ميپردازند حال آنكه در جهان فرياد آزاديخواهي سر ميدهند كه نمود آن را در تجزيه يوگسلاوي، صربستان، شوروي سابق، سودان جنوبي و اكنون در عراق ميتوان مشاهده كرد. اين رفتارها نشانگر آن است كه آمريكا و انگليس منفعتطلباني براي رسيدن به منافع بيشتر هستند كه در اين راه جز كشتار و نابودي كشورها اصلي ديگر را نميشناسند.