آمریکا چرا بر طرح موضوع موشکی ایران در مذاکرات هستهای اصرار میکند؟
مواضع آمریکا در مورد مذاکرات توافق جامع نشان میدهد که این کشور از یک سو با طرح کردن موانع قانونی یا چالشهای عملی دولت در خصوص لغو تحریمها، درصدد محدود کردن بروندادهای توافق جامع برای ایران است و از سوی دیگر، با اصرار بر گسترش دادن محورهای این توافق به مسائلی نظیر برنامه موشکی ایران، افزایش سطح الزامات ایران در این راهحل بهاصطلاح «بلندمدت و پایدار» را تعقیب میکند. در فراز اخیر، اولویت آمریکا تبدیل تدریجی و آرام توافق جامع هستهای به توافقی فراهستهای بهزیان ایران است.
آمریکا بالاترین زیاده خواهی و افراط گری آشکار در خلال مذاکرات هستهای را در وین4 به نمایش گذاشت اما متوقف شدن پیشرفت مذاکرات در دوره مذکور این پیام را به آمریکاییها داد که با چنین خطمشی واضح تقابلی قادر به پیشبرد اهداف خود نخواهند بود. در این دوره، زیاده خواهی آشکار نهتنها ایران را به تجدیدنظر در ادراکات و برآورد مجدد از شرایط محیطی و بازیگران دخیل در این صحنه ترغیب کرد بلکه نوعی فشار از درون را نیز میان اعضای 1+5 ایجاد کرد؛ فشاری که از آن پس تا کنون نیز در برخی از موضوعات و محورهای راهبردی 6 دولت عضو این گروه باقی مانده است.
بعد از برخورد کردن خطمشی مذکور با نوعی مقاومت ایرانی و مبهم شدن چشمانداز توافق در مذاکرات هستهای، آمریکا بهتدریج بهسمت "معقول نمایی" مواضع خود حرکت کرد. در این زمینه، تکیه اصلی سیاست خارجی این کشور در خلال مذاکرات و پیرامون آن ــ بهویژه در سطح دیپلماسیهای پشتیبان کارهای مذاکراتی ــ این بود که به بهسازی فضای لازم برای اعتماد به آمریکا بپردازد، زیرا هرگونه توافق منوط به آن بود که هم ایران و هم سایر اعضای گروه 1+5 آمریکا را بهعنوان یک بازیگر قابل اعتماد درک کرده وزن راهبردی آن کشور بهعنوان اصلیترین طرف مدیریت کننده مذاکرات با ایران را ــ که پیش از این نیز ایجاد شده بود ــ مجدداً بپذیرند.
آمریکا در این راستا، چند اقدام مهم را انجام داد: تغییر در شکل کار خود در رابطه با مذاکرات هستهای از یک سو و تغییر در برخی از مواضع راجع به محتوای مذاکرات هستهای متناسب با شرایط و اولویت بندیها از سوی دیگر.
در این رابطه، معقول نمایی مذاکرات مستلزم آن بود که این کشور بهجای تمرکز ویژه بر مسائل دوجانبه ایران ــ آمریکا، مسائلی را بهصورت کلانتر مطرح کند تا قابلیت اقناع برای سایر اعضای گروه 1+5 و افکار عمومی جهانی داشته باشند، البته این مسئله همواره در دستورکار سیاست خارجی آمریکا بوده است.
سخن گفتن از جامعه جهانی و تهدیدنمایی برنامه هستهای ایران برای امنیت بین المللی، از جمله عناصر روشنی است که در همین رابطه مدنظر قرار داشته است، اما بعد از وین4 یعنی در خلال وین5 و 6، آمریکا کنار حفظ گفتوگوهای دوجانبه متعدد با ایران بهنام نشستهای کارشناسی، در موضوعیابی مسائلی که در مذاکرات «قابلیت طرح دارند» نیز بهگونهای عمل نمود تا اولاً اصلیترین مسائل هستهای موردنظر
این کشور در روند مذاکرات و توافقهای بدون متن رسمی (Non-paper) یا رسمی (توافق جامع یا برنامه جامع اقدام مشترک) قرار گیرند. ثانیاً مسائلی که خارج از مسئله اصلی صنعت هستهای ایران هستند و ایران نیز قابلیت تحمل آنها را در گنجاندن آنها در متن توافقها ندارد، از دستور اصلی کنار گذاشته شوند. برنامه موشکی ایران، از جمله محورهای قابل طرح در همین مقوله بندی است.
البته مقوله مذکور در چند قالب مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. یک برداشت این بوده که آمریکاییها اساساً مسئله موشکی را از دستورکار اهداف و منافع ملی خود در خلال این مذاکرات کنار گذاشتهاند و بر مسائلی دیگر تمرکز نمودهاند. چنین برداشتی برای ایجاد امنیت خاطر در برآورد از مذاکرات و خروجی آنها، عنصری تعیین کننده بوده است. اما تا کنون چندین بار بحث درباره طرح برنامه موشکی در خلال بحثهای مذاکراتی بهعناوین مختلف مطرح شده است و ایران هرگونه ارتباط برنامه موشکی با مسائل هستهای را رد کرده است.
این برداشت تا همین چندی بعد از توافق جدید 4ماهه نیز غالب بر برآورد خروجی مذاکرات بوده است. اما واقعیت این است که نهادها و مقامات مختلف آمریکایی هرگز از ادعاهای خود راجع به برنامه موشکی بالستیک ایران و ارتباط آن با برنامه هستهای دست نکشیدهاند. متأسفانه قطعنامههای شورای امنیت نیز هرچند برنامه موشکی ایران را بهصورت حاشیهای و بهدلیل اجرا نشدن محدودیتها و تعلیقهای صنعت هستهای ایران مورد وضع مقررات تنبیهی و تحریم قرار داده است اما به هر حال، این قطعنامهها بهانه لازم را ایجاد کردهاند تا غرب از طریق آن، مذاکرات راجع به برنامه موشکی را نیز مطرح کنند و این اصرارها، محملی از نوع قطعنامههای شورای امنیت بهویژه قطعنامه 1929 داشته باشند.
با این حال، برای پاسخ دادن به این اصرارهای نامعقول و زیاده خواهانه ــ که مبتنی بر برداشتهای نادرست و غیرقانونی از قطعنامههای شورای امنیت هستند ــ امکان ارائه تحلیلها و تفسیرهای حقوقی بین المللی بهویژه بر اساس حقوق ناظر بر قطعنامههای شورای امنیت یا حقوق ملل متحد وجود دارد. از این رو، دست ایران در این زمینه بسته نیست. اما مسئله این است که باید این نقش و کارکرد کمکی، پشتیبان یا مسیرساز حقوقی در مذاکرات نیز از نظر دور نماند. در این شرایط، میتوان با کار حقوقی مناسب در برابر تفسیرها و مواضع خودسرانهای که غرب بهویژه آمریکا با اتکا به نگرشهای یکجانبه به حقوق ملل متحد دارد، نگاه درست و قابل پذیرش برای جامعه بین المللی و افکار عمومی جهانی را ارائه کرد. به نظر میرسد که علاوه بر حقوقدانان ایرانی، مجموعهای مناسب از ظرفیتهای حقوقی جهانی نیز در خصوص کمک به ایران در این مسیر وجود دارند که البته هنوز بهرغم بیش از یک دهه جدال بر سر ابعاد و استدلالهای مختلف هستهای، هنوز به «شبکه»ای قابل مدیریت و استفاده تبدیل نشدهاند.
علی ای حال، آنچه در این فراز بهشرح بالا اشاره شد، راجع به نوعی تعدیل موقتی در
دستورکار مذاکرات هستهای بود. اما تحولات چند روز اخیر بهویژه اظهارات مذاکره کننده ارشد هستهای آمریکا نشان میدهد که این تعدیل، قطعی نبوده و این کشور همچنان بر مطرح کردن مسئله موشکی در خلال مذاکرات توافق جامع اصرار دارد. وندی شرمن، معاون وزارت خارجه آمریکا در امور سیاسی در خلال یک جلسه استماع مقابل کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا گفته است که در توافق به برنامه موشکی تهران "باید بهنحوی پرداخته شود".
طرح مجدد این مسئله در شرایط حاضر، قطعاً معنا و مفهوم خاص خود را دارد. در این خصوص، چند نکته مهم قابل ارائه است:
یک نکته این است که مقامات حرفهای دولت آمریکا این اظهارات را بعد از یک هفته اجرای توافق جدید، در راستای تأمین نگاه کنگره و لابیهای صهیونیستی مطرح کردهاند. در واقع، این برداشت عمدتاً بهمعنای مدیریت جریانهای مواجه با دولت اوباما است و البته وزن این استدلال و اهمیت این مسیر نیز بهدلیل نیازمندی دولت به جلب نظر کنگره برای تصویب لغو تحریمها، بسیار بالا است.
نکته دوم این است که مسئله موشکی گزینه اصلی در مذاکرات هستهای نیست اما آمریکا با اصرار بر این مقوله، درصدد متوازن کردن مطالبات خود و خواستههای ایران حول مسائلی است که بهعنوان «اختلافات مهم» در روند توافق جامع باقی ماندهاند.
نکته سوم هم این است که آمریکا برای اعمال فشار بر برنامه موشکی ایران، مسیرها و منابع دیگری را در اختیار دارد و اصرار دوباره بر محدود کردن برنامه موشکی آنهم در شرایطی که میدانند ایران نسبت به این قضیه بسیار حساس است و رهبری انقلاب نیز مذاکرات فراهستهای را منع کرده است، با هدف تغییر دادن محاسبات ایران صورت گرفته است.
کنار نکات فوق که هریک دارای محتوا و پیام خاص هستند، نکتهای که به دیپلماسی هستهای کشورمان مربوط میشود، اشراف مستمر بر تحولات در فضای حریف و برآورد پیوسته از این تحولات است. کنار واکنشهای رسمی که نیازمند نیازسنجی ویژه هستند و گاه سکوت محافل رسمی در جامعه آماج میتواند حریف را در برآورد از تحمل پذیری آن جامعه و اصرار در پیش گرفتن عملیاتی آن جدی نماید، وزن این تحولات را نیز باید سنجید.
به نظر میرسد که طرح مسائل نظامی بهویژه موشکی ایران عمدتاً اهداف ایذایی دارند و با قصد منحرف کردن تمرکز دیپلماسی ملی از محورهای اصلی هستند که برای تأمین منافع ملی در روند توافق جامع مدنظر بودهاند، ضمن اینکه اصرار بر مذاکره در مورد برنامه موشکی آنهم با این قصد که متونی راجع به آن در توافق جامع پیشبینی شود، بهمعنای هدف قرار دادن یکی از محورهای اساسی راهبرد ایران در مذاکرات هستهای است که رهبری معظم انقلاب بهصراحت آن را بهعنوان منع مذاکرات فراهستهای تعیین نمودهاند. با توجه به این مسئله، اهمیت و علتشناسی اصرار آمریکا و لابیهای این کشور بر چنین مقولهای برجسته میشود. علی ای حال، اتخاذ تدبیر کنشی و واکنشی در این رابطه را باید با دقت و همزمان مدنظر داشت.