۰
پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۴۴

غرب در آستانه بحراني بزرگ تر

غرب در آستانه بحراني بزرگ تر
پروفسور حميد مولانا
براي اولين بار پس از پايان جنگ جهاني دوم، تفرقه افكني، كينه توزي و نفاق در اردوگاه غرب معمول شده است. انگيزه ها از هر نوع در غرب افزايش يافته است ولي براي اولين بار در چند قرن اخير اين انگيزه ها فاقد انديشه است. بي ثباتي سياسي آمريكا و كشورهاي اروپا اكنون چيزي است كه خود نخبگان غرب از آن سخن مي گويند.
از يك جهت بحران بزرگ غرب بحران هويت است. نه تنها اعتماد و امنيت اقتصادي به وضع كنوني و براي آينده كاهش فوق العاده يافته است، بلكه بزرگترين ضربه به شخصيت غرب و غربي ها فقدان امنيت فكري و ايدئولوژي شده است. امروز آمريكا و اروپا بيش از هر موقع ديگر در تاريخ خودشان، از بحران رهبري و رهبران سياسي رنج مي برند. دگرگوني هاي جهاني و منطقه اي و ملي ثبات و تعادل اجتماعي و رواني را از مردم و نخبگان و رهبران اروپا و آمريكا سلب كرده است. يك نوع سردرگمي حتي همراه با حقارت در بين غربيها ايجاد شده است و اين امنيت و آسايش فكري را كه آنها مدت ها بعلت «برتري» و «همرنگ بودن» داشتند از دست داده اند. بزرگترين تراژدي رهبران سياسي كنوني اروپا و آمريكا اين است كه نه تنها آنها از تاريخ و فرهنگ ساير كشورها بي اطلاع هستند بلكه در دانستن و فهم عميق تاريخ كشور خود نيز بي خبرند.
تيتر بزرگ صفحه اول روزنامه «اينترنشنال هرالد تريبيون» (18 مارس 2010) چند هفته گذشته با عكس هاي رنگي و بزرگي از تظاهرات مردم يونان و اسپانيا در خيابان هاي مادريد و آتن و تصوير دو شخصيت سياسي اتحاديه اروپا، آنگلا مركل صدراعظم آلمان و نيكلا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه، تحت عنوان «اروپا در چاله افتاده؛ راه خروج كجاست»؟ بسيار گويا است.
در همان هفته در روزنامه نيويورك تايمز (20 و 21 مارس 2010) ديويد بروكز يكي از نويسندگان اصلي اين روزنامه در مقاله اي تحت عنوان «جامعه شكسته خورده» از «شكست جامعه آمريكا» صحبت مي كند و دقيقا همزمان با اين تيتر و مقاله است كه روزنامه پر تيراژ ديلي ميرورلندن تيتر اصلي صفحه خود را به «بريتانيا، زن بيمار اروپا» اختصاص داده است. در واشنگتن رئيس سابق بانك مركزي آمريكا (فدرال رزرو) كه به مدت نزديك به دو دهه سياست بانكي و مالي آمريكا را در دوران رياست جمهوري بيل كلينتون و جرج دبليوبوش هدايت مي كرده است، براي چندمين بار اعتراف مي كند كه او و همكارانش در بانك مركزي از شناخت بحران ورشكستگي بزرگي كه دو سال قبل در انتظار آمريكا و دنيا بود، عاجز بودند! و مقاله نيويورك تايمز هفته گذشته علل ورشكستگي بانكي و مالي آمريكا را ضعف «علم غم انگيز اقتصاد» غرب دانسته و كاسه و كوزه هاي بحران چند سال اخير دنيا را بر سر تئوريسين هاي آمريكا و اروپا مي شكند (اينترنشنال هرالد تريبيون، 27 و 28 مارس 2010).
ابعاد اجتماعي بحران غرب را مي توان در مشكلات اخلاقي و فساد در طبقه روحانيون و كشيش هاي كليساي مسيحيت و كاتوليك در چند دهه گذشته به ويژه اتهامات وارده در مورد تجاوزات جنسي اين گروه به كودكان مشاهده كرد. واكنش رسانه ها و افكار عمومي به اين اتهامات نه تنها طبقه حاكم واتيكان بلكه رهبران سياسي كشورهاي كاتوليك مذهب را بسيار تحت فشار قرار داده است (اينترنشنال هرالد تريبيون، 1 آوريل 2010). در حالي كه قوميت و قوميت گرايي در مقابل فشارهاي چند دهه اخير اقتصادي، سياسي و فرهنگي در حال افزايش است، اتحاديه اروپا هنوز موفق نشده است كه لكه ننگين نسل كشي مسلمانان را در صربستان و بوسني و هرزگوين و ساير نقاط اروپاي مركزي پاك كرده و عاملين و كشورهاي مربوطه را مجبور به عذرخواهي و پوزش جنايات خود كند (اينترنشنال هرالد تريبيون اول آوريل 2010، وال استريت ژورنال، 18 مارس 2010). اسلام هراسي در اروپا يكي از ابزار آن قاره در مقابله با بحران هاي سياسي و اقتصادي شده است، روندي كه با انقلاب اسلامي ايران سه دهه قبل در ايالات متحده آمريكا آغاز گرديد (اينترنشنال هرالد تريبيون، 24 مارس 2010).
در حالي كه فرانسه با بحران هويت درگير است، آلمان با تناقضات اخلاقي و اجتماعي و اقتصادي در اتحاديه اروپا روبه رو شده است و فساد سياسي و مالي در دولت و پارلمان بريتانيا باعث افول هر چه بيشتر انگلستان در اين قاره گرديده است. ريخت و پاش هاي چند سال اخير در ايتاليا، ورشكستگي اقتصادي يونان و بحران بيكاري و مالي در اسپانيا، پرتغال، ايسلند و ايرلند نشانه ناتواني الگوهاي سرمايه داري و سوسياليسم غرب در مقابله با چالش هاي دنياي مدرن امروزي اروپا است.
هفته آينده كنفرانس بزرگي از طرف دولت فرانسه در پاريس درباره «هويت فرانسه و هويت اروپا» تشكيل مي شود كه وزيران كشورهاي اروپا و بسياري از روشنفكران و متفكرين قاره اروپا در آن شركت مي كنند.
اروپايي ها عادت دارند در مقابل ديگران از «ارزش هاي اروپايي» صحبت كنند. ولي در حقيقت ما چنين چيزي به نام ارزش هاي اروپايي كه همه اروپايي ها با آن موافقت كنند نداريم به جز ارزشهاي استعماري كه تاريخ فعاليت هاي چند قرن گذشته اروپا را تشكيل داده است. اروپا از مليت ها و فرهنگ ها و زبان هاي مختلف تشكيل شده است و تفاوت ارزش ها و شهروندان بين اسلو در نروژ و آتن در يونان زمين تا آسمان است. نوشته ها و اسناد اتحاديه اروپا هنوز به بيش از 9 زبان ترجمه و منتشر مي گردد. ارزش ها و تمايلات مذهبي در اسپانياي كاتوليك با كليساي ملي انگلستان براي همه روشن است. انگلستان هنوز در حفظ واحد پول خود يعني ليره انگليسي اصرار دارد و اتحاديه اروپا هنوز بيش از همه يك بازار و فروشگاه مشترك است.
اندلس و اسلامبول قرن ها مرز مسلمانان و مسيحيان در اروپا بود. با خاتمه جنگ هاي مذهبي بين مسيحيان در داخل اروپا در قرن هفدهم و با شكست امپراطوري عثماني در جنگ جهاني اول سقوط حكومت مسلمانان در اسپانيا در قرن پانزدهم، دولت هاي ملي اروپا، به ويژه فرانسه، تا توانستند در سياست از دين و مذهب و كليسا فاصله گرفتند.
ولي امروز جمعيت و جوامع اروپا كاملا دگرگون شده اند. نزديك به 30 ميليون مسلمان در مركز اتحاديه اروپا زندگي مي كنند بدون اينكه دولت و حكومت مسلماني وجود داشته باشد.
مهاجرين كاتوليك و پروتستان و ساير مذاهب در داخل اتحاديه اروپا در رفت وآمد هستند. از همه مهمتر اتحاديه اروپا و كشورهاي عضو پيمان ناتو پس از سقوط شوروي كوشش دارند نفوذ نظامي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي خود را در كشورهاي مسلمان آسيا، قفقاز، و آسياي مركزي گسترش دهند. قشون كشورهاي اروپايي، ناتو، همراه با آمريكا در عراق و افغانستان و پاكستان وارد جنگ شده اند. در عين حال غرب ازحضور ديپلماسي فعال ايران در افغانستان و عراق ناراحت هستند! تناقضات سياست هاي غرب بيش از اين نمي تواند باشد.
کد مطلب : ۲۳۲۴۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما