۰
يکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۷

بعد از اوکراين نوبت شقه شدن کدام ملت است؟

بعد از اوکراين نوبت شقه شدن کدام ملت است؟

ريشه‌يابي مسئله...
فاتحان جنگ جهاني دوم، در عين آنکه به‌ظاهر، خود را نگران وضع دموکراسي و حقوق بشر و عدم اشاعه سلاح‌هاي کشتار جمعي نشان مي‌دهند، ولي در مقابل رژيم اشغالگر قدس، بحرين، ميانمار، عربستان سعودي، و... سکوت مي‌کنند، و از آن بدتر، خود داراي سازمان‌هاي رسمي شکنجه در گوانتانامو و سراسر اروپا هستند.از آن بدتر، آمريکا و بريتانيا، زرادخانه‌هاي اتمي خويش را گسترش فوق‌العاده‌اي بخشيده‌اند و مي‌بخشند و خواهند بخشيد. همان‌ها به خود اجازه مي‌دهند تا دست کشورهاي ديگر را از تکنولوژي هسته‌اي کوتاه کنند.

ناهمگون و تبعيض‌آميز بودن مداخلات بلوک متجاوز غرب، در کشورهايي که بنا به تعبير آنها "ياغي" هستند يا با مسئله دموکراسي و حقوق بشر روبه‌رو بوده‌اند، نشان مي‌دهد که آنها انگيزه‌هاي انساني ندارند.آنها انگيزه‌هاي سياسي بهره‌جويانه را پيگيري مي‌کنند.بي‌گمان، مداخلات بلوک متجاوز غرب با انگيزه‌هاي بشر دوستانه صورت نمي‌گيرد، و تنها منافع اين کشورها در جايي مانند اوکراين به رغم بحرين، تقويت دموکراسي متکي بر اقتصاد بازار آزاد تعريف شده است.
سياست حقوق بشر به پشتوانه‌ محکمي براي برآوردن منافع بلوک متجاوز غرب، و در رأس آن آمريکا بدل شده است.
پس، دولت‌ها همواره پيرو بي چون و چراي آرمان سياست خارجي خود نيستند، بلکه در مواقعي که آن آرمان در برابر منافع واقعي آنها قرار گيرد، عموماً به عمل‌گرايي روي مي‌آورند. اين را از زمان بيسمارک تا کنون، به ترجيح "رئال پليتيک" به "ايده‌آل پليتيک" نام مي‌نهند.
آرمان حقوق بشر و ايجاد دموکراسي‌هاي مبتني بر بازار آزاد، از دير باز محور استراتژي آمريکا بود، ولي در جهان پس از جنگ سرد، از قالب امر "ايده‌آل" درآمد و به عامل قدرت و امر "رئال" سياسي بدل شد. بي‌گمان با آرمان‌گرايان بهتر از قدرت‌سالاران مي‌شد کنار آمد. امروز، سوء استفاده آمريکا از موضوع حقوق بشر و دموکراسي انکارناشدني است.

در جهان امروز، بلوک متجاوز غرب، در پي ايجاد نظم جهاني تازه‌اي است که در آن ارزش‌هاي ليبراليستي حقوق بشر، دموکراسي و اقتصاد باز پوششي دلچسب براي سوء استفاده از ساير ملل مي‌شود.

در دوره‌ جديد، قدرت‌هاي حاکم بر شوراي امنيت بر پايه‌ تفسير بسيار مُوَسع از صلاحيت اين شورا و برداشتي گسترده از مفهوم تهديد نسبت به صلح، نقض فاحش حقوق بشر را تهديدي بر ضد صلح و امنيت بين‌المللي شمرده و در نقاطي چون يوگسلاوي، افغانستان، پاکستان، عراق، سومالي، کوزوو، رواندا، هاتيني، پاناما، يمن، ليبي، مصر و سوريه و زير عنوان مداخله بشر دوستانه به مداخله‌ نظامي يا اعمال تحريم‌هاي فلج‌کننده و غيرانساني دست زده‌اند.

همه چيز، به نام شوراي امنيت سازمان ملل متحد انجام مي‌شود، ولي در عمل، قدرت‌هاي بزرگ هستند و پيشاپيش همه آمريکا، که همگام با منافع خود مسئوليت مداخله را به عهده گرفته‌اند و زير پوشش پشتيباني از حقوق بشر، از مرزهاي مورد نظر سازمان ملل فراتر رفته‌اند. امروزه، گفتمان حقوق بشر، اصول بنياديني چون اصل حاکميت، اصل عدم مداخله و اصل پرهيز از کاربرد زور را به چالش کشيده است.

در
اين فرايند تازه، بلوک متجاوز غرب، به دنبال نقض حقوق مسلمي چون حق عدم مداخله در امور کشورها و حق تعيين سرنوشت ملل است تا بتواند بدون مزاحمت قدرت‌هايي را که خود ياغي قلمداد مي‌کند به نيروهاي سياسي رام در چهارچوب منافع خود تعريف کند.

از يک ديد وسيع‌تر...

از يک ديد وسيع‌تر، اوضاع، اين‌چنين نخواهد ماند و اميدهايي هست. پس از ناتواني محرز دولت آمريکا براي مداخله در سوريه (هر چند که اين کار به کمک پدرخوانده ديگر، يعني روسيه انجام شد)، اکنون به نظر مي‌رسد که مقاومت، و ايجاد بلوک‌هاي مقاوم مي‌تواند ته‌مانده قدرت بلوک کشورهاي سلطه‌گر پس از جنگ جهاني دوم را تضعيف نمايد، و جهان را به يک وضع عادلانه‌تر نزديک سازد. شرايط تغيير کرده است. صحنه امروز اوکراين، هر چند اسفبار است، ولي معلوم است که در آنجا هم مداخله‌گران خارجي هر کار بخواهند، نمي‌توانند انجام دهند.

با اينکه دولت آمريکا در جهان امروز، هنوز هم از حاميان حقوق بشر شمرده مي‌شود، اما يک‌جانبه‌گرايي آمريکا بويژه پس از حملات يازده سپتامبر دو هزار و يک، اشغال افغانستان و عراق، حملات هواپيماهاي بدون سرنشين، و برنامه‌هاي جاسوسي در پوشش عمليات ضد تروريسم با افشاگري ادوارد اسنودن، اعتبار امريکا و ايده حقوق بشر به عنوان پوشش را خدشه‌دار کرده است.

واقعيت اين است که بخش بزرگي از نخبگان جهان که به‌ درستي به آنها مي‌توان عنوان "جامعه جهاني" را اطلاق کرد، درباره اقدامات امريکا از راه سازمان ملل بدگمان هستند و با توجه به حق وتوي بلوک متجاوز غرب، و خصوصاً امريکا در شوراي امنيت و پايگاه برجسته‌ي اين کشور در جاهاي ديگر، سازمان ملل را تهديدي نسبت به امنيت، آزادي و استقلال کشورهاي پايبند به عدم تعهد به شمار مي‌آورند. اين بدگماني، هم در مورد برقراري صلح و امنيت بين‌المللي و هم در زمينه‌ي توانايي اين سازمان براي مداخله بشر دوستانه و اجراي مستقيم حقوق بشر صدق مي‌کند.

به نظر، صورت مسئله براي ما و امثال ما روشن است، و بايد براي افرادی که هموز به بلوک غرب و سیاستهایشان خوشبین هستند بازخواني شود؛ اين که نظر به شواهد متعدد از عملکرد دولت‌هاي مقتدري که از پايان جنگ جهاني دوم نان زور سياسي خود را مي‌خورند، اين دولت‌ها در بيان خود از مسائلي مانند حقوق بشر، دموکراسي، خلع سلاح و... صادق نيستند، و به اين دست مسائل، به مثابه ابزاري براي استمرار نابرابري سلطه خود نگاه مي‌کنند.
آن‌ها کشورهاي اقماري خود را به عنوان ابزار در نظر مي‌گيرند و آماده‌اند که در شرايطي مانند آنچه در مصر و عربستان و يمن و پاکستان و... مي‌بينيم، هر وقت لازم ديدند مشيت ملت‌هاي اقماري را قرباني منافع خود سازند.

پس، کشورها دو راه دارند و سي و پنج سال پيش، ایرانی ها راه رشد مستقل را انتخاب کردند و تا هم‌اکنون هم نان اين استقلال را خورده‌اند.
اين که مردم کشورها تصميم بگيرند که مسير رشد مستقل خود را در پيش بگيرند و از وضع اقماري فعلي درآيند، يا عنوان يک کشور دست دوم ، با يک دولت مستبد و وابسته را که منابع کشور را کم و بيش در اختيار آنان بگذارد ، را بپذيرند (همراه با اقتباس‌هايي آزاد از عبد ا... قنبرلو).


دکتر حامد حاجي‌حيدري
کد مطلب : ۳۵۴۸۸۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
شب قدر غـرب آسـیا
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
شمارش معکوس جنایت در رفح
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۳
پیشنهاد ما