۰
چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۴۵

آپارتاید هسته ای

آپارتاید هسته ای
اين سوالات نمونه‌هایی از پرسش هاي بيشماري است كه مي‌تواند درباره سياست آمريكا در قبال برنامه هسته‌اي مطرح شود، و پاسخ كلي‌اي كه مي‌توان به آنها داد، اين است كه غرب و بویژه ايالات متحده با ماهيت رژيم جمهوری اسلامی ایران عناد و دشمنی دارد. براي درك بهتر رفتار و سياست دوگانه و تبعيض‌آميز آمریکا ،به بررسي و تحليل اجمالي عملكرد اين كشور درباره فعاليت‌هاي هسته‌اي هند و اسرائيل مي پردازيم.

برنامه هسته اي هند:


هند اولين جنگ افزار هسته‌اي خود را در سال ۱۹۷۴ آزمايش كرد. عوامل مهمي كه دهلي نو را براي دستيابي به سلاح اتمي تحريك نمود عبارتنداز:

۱)
دستيابي چين به سلاح هسته‌اي در سال ۱۹۴۶ و تنش ميان هند و چين كه حتي در سال ۱۹۶۲ به درگيري دو كشور در كوه هاي هيمالايا منجر شد؛

۲)
تمايل به نفوذ استراتژيكي در كشورهاي شبه قاره جنوب آسيا [مانند بوتان، سريلانكا، نپال، مالديو، بنگلادش و پاكستان] كه فاقد سلاح هسته‌اي بودند.(۱) هند با توجه به برتري جمعيتي، اقتصادي و تسليحاتي مي توانست به اين مهم دست يابد.

"باروز" و "ويندريم" درباره تلاش هند براي دستيابي به تسليحات هسته‌اي مي‌گويند: "در حالي كه آنها آشكارا ماهيت صلح دوستي خود را در سراسر دهه ۱۹۸۰ اعلام كردند، [در عين حال] هندي‌ها بسوي تسليحات همه جانبه و با ابعاد حيرت انگيز به پيش مي رفتند و از آن جا كه آنها نه آن را آشكار انجام داده و نه درباره آن مباهات كردند، غرب از نگاه به بعد حقيقی طرح به شكل گسترده اي اغماض كرد". (۲)

بنابر برآوردهاي سازمان اطلاعات آمريكا، هند سلاح‌هاي نوع پولوتونيوم را از تاسيسات هسته‌اي عظيم خودحذف كرده تا۲۰ الي ۵۰ بمب اندازه بمب به کار رفته توسط آمریکا در هيروشيما را بسازد. در نهايت طبق نظرات باروز و ويندريم" تاسيسات نظامي هند قصد دارند، كلاهكهاي هيدروژني بالستيك با بردهاي بيش از ۵۰۰۰ مايل مستقر سازند". (۳)

معادلات دوره جنگ سرد (۱۹۹۰-۱۹۴۵) شرايطي براي هند فراهم کرده بود كه به اين كشور كمك كرد تا پيگير کسب سلاح هسته اي باشد. برخي از اين شرايط عبارتند از :

اين كشور در شرايط حاكميت نظام دوقطبي در نظام بين‌الملل حمايت غرب و شرق را براي ساخت سلاح اتمي به دست آورد. به‌ طوري كه شوروي تصور مي‌كرد با حمايت از مسلح شدن هند به تجهيزات هسته‌اي زمينه‌هاي عدم نفوذ مجدد غرب را در دهلي فراهم مي‌آورد. غرب هم تصور مي‌كرد كه هسته‌اي شدن هند می‌تواند زمينه‌هاي استقلال بيشتر مواضع اين كشور نسبت به شوروي را سبب شود؛ [كه در اين صورت ] مسكو با يك صاحب سلاح هسته‌اي در جنوب خود رو به رو بود؛ همسايه‌اي هسته‌اي و نه متحد تحت هژموني شوروی. (۴)

از اين گذشته، هم غرب و هم شوروي (سابق) در سالهاي دهه ۷۰ علاقمند بودند كه جهت بازدارندگی چين از حمله به هند، دهلي نو مجهز به سلاح هسته اي شود. از طرف ديگر، افزايش تنش ها ميان دو كشور هند و پاكستان بويژه در دهه ۱۹۹۰ سبب شد كه سلاح هسته اي به عنوان عامل ثبات بخشي ميان آنها مطرح گردد. عامل ثبات بخشي كه ضمن جلوگيري از وقوع جنگ بين اين دو كشور، از وقوع جنگ ميان يكي از اين كشور ها با كشور هاي ديگر منطقه نيز ممانعت مي كرد.

به عبارت ديگر، مجهز شدن هند و پاكستان به سلاح‌هاي هسته‌اي در اواخر دهه ۱۹۹۰ نتيجه يك فرايند طولاني بود كه توافق (سياسي قدرتهاي) نظام بين الملل را در بر داشت، زيرا سلاح هاي مزبور خود، عامل ايجاد كننده ثبات استراتژيك در منطقه جنوب آسيا به شمار مي‌رفتند، نه برهم زننده آن .(۵ ) اين ديدگاه در آغاز قرن بيست و يكم نيز همچنان ادامه دارد.

بنابر این، هند و پاکستان با بهره جویی از رقابت های سیاسی و استراتژیکی بین قدرت‌ها‌ی هسته‌ای وقت و به‌منظور تقویت و تحکیم مواضع استراتژیکی خود و تضعیف طرف مقابل، موفق شده اند علی رغم محدودیت ها و ممنوعیت ها ی وقت به سلاح هسته ای دست یابند؛ به خصوص در مورد هندوستان، نه تنها شوروی بلکه دولت های غربی چون کانادا، فرانسه، بریتانیا و حتی آمریکا با دستیابی هند به سلاح هسته ای موافق بودند. در اواخر سال ۲۰۰۶ نیز توافق نامه هسته‌ای میان آمریکا و هند به سه دهه انزوای هسته ای دهلی نو پایان داد و این کشور را قادر ساخت تا سوخت و تکنولوژی هسته ای را خریداری کند.

سوالی‌که در اینجا طرح می‌شود این است که چه اهداف و مزایایی، واشنگتن را بر آن داشته با کشوری که حتی عضو معاهده N.P.T نیست ، چنین توافق نامه ای را امضا نماید ؟ به عبارت بهتر ، تفاوت ایران با هند در نگاه آمریکا متاثر از چه عواملی است ؟

اهداف امریکا از انعقاد توافق نامه اتمی با هند در سال ۲۰۰۶:


به نظر مي رسد سه عامل مهار ايران، دخالت دادن هند در معادلات آينده بين المللي و ماهيت روابط اسرائيل و هند بويژه پس از ۱۱ سپتامبر در اين تصميم گيري موثر بوده اند۰

۱) مهار ايران:


با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي آمریکا به عنوان تنها قدرت استيلا جوي بي‌رقيب در جهان مطرح شد. با اين‌حال، امريكا برخي از هژمونهاي نسبتاً مستقل منطقه‌اي را كه نفوذ خود رابر منطقه اي خاص از جهان گسترده بودند و پيوسته در برابر فشارهاي آمريكا مقاومت مي كردند، به
عنوان دولتهاي نا فرمان و سركش، نامگذاری کرد. پس، واشنگتن براي مقابله با دولتهاي سركش به حمايت متحدان منطقه اي خود (به عنوان بخشي از سياست مهار و كنترل) حساب باز كرد؛ مثلاً، در خاورميانه شوراي همكاري خليج فارس و اسرائيل، در شرق آسيا كشورهايي مثل تايوان و ژاپن از اين متحدان به حساب مي آيند. دراين ميان، ايران به عنوان يكي از كشورهاي كه برتري جهاني آمريكا رابه چالش مي كشد بايد كنترل و مهار شود.

لذا، معاهده هسته اي آمريكا و هند را بايد به عنوان يكي از ابزارهاي مهم براي مهار موقعيت ايران( يك هژمون منطقه اي بالقوه) كه در برابر آمريكا مقاومت مي كند، به شمار آورد. مخالفت آمريكا با انتقال گاز طبيعي ايران از طريق "خط لوله صلح" به هند دراين زمينه قابل ارزیابی است، ايران براي كاهش وابستگي خودبه درآمدهاي نفتي و خريداران غربي كالاي مذكور، موضوع انتقال گاز به آسیا را در دستور کار خود قرار داده است.

برخی از سیاست گذاران ایرانی،بر اساس نظريه كاركرد گرايي، بدنبال آن هستند تا با ايجاد يك خط لوله از طريق پاكستان، گاز خود را ابتدا به هند و سپس به چین و سایر کشورهای شرق آسیا صادر کنند و سپس همگرائی سياسي نیز متاقب آن ايجاد نمايند. با توجه به اينكه جغرافياي رشد اقتصادي از غرب به شرق جا به جا شده و كشورهايي چون چين و هند به مصرف كنندگان عمده انرژي تبديل شده اند، ايران تلاش مي كند تا حد اكثر استفاده از منابع گاز را ببرد (۶ ) هند نيز براي حفظ و افزايش رشد اقتصادي خود نيازمند منابع انرژي است. آن گونه كه وزير نفت هند اعلام كرده است، اين كشور در سال ۲۰۲۵ روزانه به ۴۰۰ ميليون متر مكعب گاز نياز خواهد داشت و بايد بيش از سه چهارم آن را وار د كند.

علي رغم اين نياز دو طرفه (هند و ايران)، دولت آمريكا مخالفت صريح خود از انتقال گاز ايران به هند را بارها بيان داشته است. به طوری که وزیر امور خارجه وقت آمریکا كاندوليزاراس در آستاته يكي از نشستهای شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي در اين خصوص گفت : "هند بايد بين ايران و امريكا يكي را انتخاب كند". "ساموئل بود من " وزير انرژي وقت آمريكا نيز طي سفر به پاكستان اعلام كرد: " به جز گاز ایران ساير پروژه هاي خط لوله انتقال گاز مناسب هستند و آماده همكاري براي احداث آنها هستيم ". (۷)

اين سياست ها، با نظرات آمريكا مبني بر اينكه ايران كشوري داراي منابع عظيم نفت و گاز است و نيازي به دست يابي به تكنولوژي هسته اي ندارد، منافات دارد. بويژه انكه اقتصاد كشور ايران متكي بر نفت "اقتصاد تك محصولي " است و براي خروج از وا بستگي خود به درآمد هاي نفتي، نياز مبرم به توسعه و استفاده از ساير انرژي هاي مانند انرژي اتمي دارد.

اما، به نظر مي رسد كه هند نيز براي عقب نماندن از قافله رشد و توسعه اقتصادي، تصميم گرفته است تا بيش از ايدئولوژي با تكيه بر پراگماتيسم(عمل گرايي)سوار بر قطار آمريكا شود.

سخن گويي وزارت امور خارجه هند،آقاي " ناوتژسينق سارنا" دراين باره مي گويد:"ايالات متحده ابرقدرت مسلم است، منطقي است كه ما بدنبال گسترش روابط خوبي با اين كشور باشيم". (۸)

در واقع، هند سعي دارد پس از يك حيات منفعل ديپلماتيك در سايه اتحاد جماهير شوروي و دهه ها عدم همسويي با سياستهاي آمریکا، در قرن حاضر روابط گرم و دوستانه اي با آمریکا برقرار نمايد. بويژه آنكه دو كشور از اين روابط منافع اقتصادي مهمي بدست مي آورند. باتوجه به نرخ بالاي رشد اقتصادي هند و جمعيت زياد آن زمينه براي كسب سود شركتهاي امريكايي فراهم مي باشد. بعد از انعقاد توافق نامه هسته اي ميان دو كشور،شركت هاي امريكايي در زمينه فروش روغن سویا، هواپيماهاي جنگي، سوخت و تكنولوژي هسته اي و....مي توانند سودكلاني بدست آورند. خريد كشتي دسته دوم امريكاي و ۶ فروند هلی كوپتر نظامي به ارزش ۹۰ ميليون دلار نمونه اي از اين قراردادهاي سودآور مي باشند. بااين گونه قراردادها پيش بيني مي شود كه آمريكا جاي روسيه و اسرائيل در فروش تسليحات به هند را بگيرد.(۹)

از طرف ديگر، هند نيز براي مدرنيزه شدن و پيشرفت صنعتي به سرمايه خارجي نياز دارد و در اين ميان آمريكا در راس سرمايه گذاران خارجي در هند مي باشد بعد از آمريكا، جزاير موريس، بريتانيا، ژاپن و كره جنوبي بيشترين سرمايه گذاريها را در هند انجام داده اند. درسال ۲۰۰۵-۲۰۰۶ تبادلات تجاري ميان دو كشور هند و آمريكا تا سقف ۱۱ % رسيد در حالي كه سهم تجارت روسيه شريك سابق واصلي هند به سختي ازمرز ۱% گذشت.(۱۰)

۲) دخالت دادن هند در معاهدات آينده بين المللي:


پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، زمامداران آمریکا در استراتژی های امنیت ملی شان خود را به عنوان یک قدرت بی همتا با توانمندی های نظامی انکار ناشدنی توصیف کرده اند و قدرت های بزرگ دیگر را یا بعنوان کشورهایی دیده اند که همسو با جایگاه سیاسی آمریکا عمل خواهند کرد و یا بعنوان رقبای احتمالی که آمریکا برای تقویت موقعیت هژمونیک خود اولویت را به کنار زدن آنها داده است. از نظر آنان، در میان قدرت های بزرگ چین کشوری است که چالش بزرگی را برای موقعیت آمریکا به عنوان ابر قدرت جهان به وجود خواهد آورد. امروزه چین سومین اقتصاد بزرگ جهان است. میزان رشد
اقتصادی این کشور سالانه پیرامون ۹ درصد است و ۱۳ درصد تولید جهانی را در اختیار دارد و ذخایر دلاری این کشور نزدیک به ۴۷۱/۶ میلیارد دلار است . در استراتژی ملی چین، رشد اقتصادی از جایگاه ساختاری در تقویت قدرت ملی برخوردار است آنچنان که رشد اقتصادی زمینه های مدرنیزه کردن نظامی این کشور را نیز خواهد ساخت که از نظر آمریکا رنگ ضد هژمونی آمریکا دارد. این قدرت نوظهور موجبات نگرانی قدرت های بزرگ از جمله آمریکا و هندوستان را فراهم آورده است. همین امر یکی از عوامل نزدیکی آمریکا به هند می باشد. به بیان دیگر ظهور چین در آسیا به عنوان قدرت مسلط و هژمونی منطقه ای-بین المللی مورد توجه آمریکا قرارگرفته است (۱۱).

بنا به پیش بینی مؤسسه گلدمن ساچ، چین در زمینه رشد اقتصادی تا سال ۲۰۲۷ ایالات متحده را پشت سر خواهد گذاشت. همسو با این پیش گویی ها، گروهی از سیاستمدارن، روزنامه نگاران و دانشگاهیان غربی نیز از خطر عاجل چین و ضرورت اتحاذ سیاست های هوشیارانه تر ایالات متحده نسبت به بلند پروازی های اقتصادی و نظامی چین سخن گفتند. گزارش کنگره آمریکا پیرامون ابعاد ظهور چین که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، حاوی دستورالعمل های احتیاطی برای آمریکا بود. گزارش ۲۰۱۰ اگر چه به جنبه تهدید آمیز چین کمتر پرداخته است اما همچنان ظهور چین را مسئله اساسی برای هژمونی و ژئوپولیتیک آمریکا در قرن بیست و یکم می داند. این گزارش همچنین نسبت به توانایی رهبران چین به تداوم رشد اقتصادی و مهار پتانسیل های بی ثباتی داخلی تردید کمتری دارد. برخی از اندیشمندان از جمله جان مرشایمر، پیش بینی می کند چین و آمریکا وارد گونه ای از رقابت امنیتی خواهند شد که سخت مستعد جنگ می باشد. آرتور والدون(Arthur Waldron) استاد تاریخ دانشگاه پنسیلوانیا می نویسد:« اگر روند های حاضر ادامه یابد، دیر یا زود جنگ در آسیا محتمل است... چین امروز می کوشد ایالات متحده را بترساند و از آسیای دور بیرون براند همانطور که آلمان، بریتانیا را پیش از جنگ جهانی اول با ساختن ناو های وحشت آور ترسانده بود». رابرت کیگان(Robert Kagan) از موسسه کارنگی بر این باور است که رهبران چین جهان را همان گونه می بینند که قیصر ویلیام دوم یک سده پیش از این می دید...رهبران چین محدودیت های سر راه خود را بر می دارند و سخت در این اندیشه هستند که سیستم بین الملل را تغییر دهند قبل از این که سیستم بین الملل آنها را تغییر دهد (۱۲).

مقامات واشنگتن به روشنی دریافته اند که چین در آینده به قدرتی بزرگ تبدیل خواهد شد لذا باید آن را مهار و یا روند رشد سریع این کشور را کند نمود. این امر باید از طریق یک قدرت رقیب صورت بگیرد تا ضمن کاهش هزینه های آمریکا در مهار چین بیشترین بازده را نیز به دنبال داشته باشد. از همین رو هندی ها امروزه در کانون توجه زمامداران آمریکا در معادلات بین المللی آینده قرار گرفته اند و از هند به عنوان شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه و عامل مهار کردن چین یاد می شود. آمریکا با نزدیک شدن به هند می کوشد از شکل گرفتن محور شرق ممانعت و جلوی برهم خوردن توازن استراتژیک در آسیا از سوی چین را، بگیرد (۱۳).

تحلیلگر روزنامه ایندیا دیلی نوشت: تا زمانی که آمریکا به هند به چشم جبهه ای بر ضد چین نگاه می کند، روابط واشنگتن و دهلی نو بهبود خواهد یافت (۱۴) در حال حاضر و کماکان درآینده، کشوری که از نظر آمریکا توانایی مقابله با چین را دارد هندوستان می باشد. هندوستان کشوری است که با حمایت های آمریکا از توانایی هسته ای و همچنین توانایی اقتصادی لازم در مقایسه با دیگر کشورهای پیرامونی، جهت کنترل چین برخوردار است. علیرغم اینکه آمریکایی ها چین را برای خود، همچون کمونیسم خطری موجودیتی نمی دانند، اما از تبدیل شدن چین به یک هژمون نیز نگران هستند. به هر حال در دهه دوم قرن ۲۱ام، چین به عنوان یک قدرت بزرگ جهانى ايجاد می شود كه به مبارزه طلبيده‌ خواهد شد (۱۵) .

علی رغم وجود تعاملات گسترده میان چین و آمریکا، آمریکا به عنوان مشکلی از ضمانت یا مکانیزم تضمین، دائما در طی این سالها سیاست به حاشیه رانی و محاصره استراتژیک چین را اعمال نموده است و هدف هم این است که چین نتواند منافع حیاتی آمریکا را تهدید کند و از طرفی جلوی رشد سریع چین گرفته شود. آمریکا در این راستا اقدامات متعددی را صورت داده است به طور نمونه مناسبات راهبردی خود را با استرلیا، کره جنوبی، ژاپن و بویژه هندوستان تقویت نمود است، موافقت نامه های دفاعی متناسب با شرایط جدید منعقد کرده، فروش تسلیحات به تایوان را با سرعت بیشتری ادامه داده و تلاش نموده تا اتحاد های امنیتی را در محیط ژئوپولتیک جدید، ایجاد نماید. در واقع بهبود ترتیبات امنیتی با دولت های آسیای جنوب شرقی و ایجاد روابط امنیتی بیشتر و مهم تر از آن انعقاد موافقت نامه هسته ای در ۲۰۰۶ با هندوستان از دیگر اقدامات مهم آمریکا برای تنگ تر کردن محاصره استراژیک چین است (۱۶). با امضای پیمان هسته ای میان آمریکا و هند بی گمان در جنوب آسیا، کشور هند به اولویت سیاست خارجی آمریکا و تک قطب سازه ژئوپولیتیکی جنوب آسیا تبدیل شده است. در حقیقت هند از یک «غیر متعهد هوادار بلوک شرق» در دوران جنگ سرد، به یک «شریک
استراتژیک» در دوران پس از جنگ سرد در روابطش با آمریکا تبدیل شده است. امروزه هند نه تنها قدرتی در جنوب آسیا است، بلکه در سراسر قاره آسیا وزنه سیاسی و نظامی مهمی به شمار می رود. به طوریکه هیچ بازی بزرگی در آسیا بی نقش آفرینی پویای هند نمی تواند به پیروزی برسد (۱۷).

با در نظر گرفتن این نگرش دیگر تعجب آور نیست که چگونه رهبر آمریکا در سفر خود در ماه مارچ سال ۲۰۰۶ قول در اختیار گذاشتن اورانیوم غنی شده به هندوستان را مطرح می کند. همان طور که بیان شد هندوستان معاهده منع تکثیر سلاح های هسته ای را مانند کره شمالی امضا نکرده است و از ۲۲ راکتور هسته ای که این کشور در اختیار دارد تعداد ۷ راکتور کاملاً کارکرد نظامی دارد این بدان جهت است که از نظر مقامات آمریکایی، هندوستان ارزش ها و مفاهیم موجودیتی آمریکا را تهدید نمی کند و تنها در صدد ارتقاع موقعیت و جایگاه جهانی خود در چهار چوب اقتصادی و ارزشی همسو با آمریکا است. هندوستان توسعه یافته، قدرتمند و مطرح از نظر آمریکا وزنه ای نگریسته می شود که حرکت چین به سوی اقتدار را کنترل و تعدیل خواهد کرد. چین برای ارتقا به یک قدرت طراز اول بین المللی می بایستی در ابتدا توجه را معطوف به همسایه خود هندوستان نماید با در نظر گرفتن این نکته حیاتی است که قابل درک می شود که چرا اجماع فراوان و یکدست در بین نخبگان آمریکایی در نزدیکی با هندوستان و نادیده انگاشتن بلند پروازی های اتمی این کشور وجود دارد (۱۸). در واقع این روابط و مشاركتِ استراتژيك بين واشنگتن و دهلى نو معانی ضمنی را برای چین در بر دارد (۱۹).

تحول روابط بین آمریکا و هندوستان پس از پایان جنگ سرد و ۱۱ سپتامبر معلول چندین علت است نخست اینکه رابطه هند با آمریکا مهمترین رابطه خارجی هند شمرده می شود و «سیاست خارجی این کشور را در تأمین امنیت جهانی، تجارت بلند مدت، سرمایه گذاری و نیاز به انرژی» شکل می دهد. در واقع هند بر اثر رشد اقتصادی پایدار و جمعیتش پس از چین مهمترین بازار برای کالاهای آمریکا بشمار می رود. حجم سفارش های آمریکا و هند به یکدیگر در زمینه برنامه های نرم افزاری کامپیوتری نشانگر میزان نزدیکی روابط تجاری هند و و آمریکاست. دوم اینکه با خیزش چین به عنوان قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامیِ بزرگ بعدی در جهان، دولت آمریکا برای برقراری مناسبات اقتصادی و استراتژیک جدید با دیگر ملل آسیا و به منظور رویارویی با خیزش چین در آینده احساس نیاز می کند. در واقع هند می تواند وزنه تعادلی مناسب برای آمریکا در مقابل چین باشد. فروش سیستم رادار هواپیمای فالکون و پیمان ان اس اس پی در سال ۲۰۰۴ بین آمریکا و هند در زمینه های استراتژیک بر اساس ارزش ها و منافع مشترک در راستای اهداف ذکر شده صورت گرفته است (۲۰).

همان طور که گفته شد از لحاظ استراتژيكي نیز، كشور هند در حال تبديل شدن به يك قدرت بزرگ منطقه اي است. بر خلاف سياست سنتي هند كه خود را جز غير متعهدها مي دانست، در شرايط كنوني دهلي تلاش دارد تا نقش برتر در عرصه بين المللي بدست آورد. اين كشور از يك طرف، عضو ناظر سازمان همكاري هاي شانگهاي مي باشد؛ واز طرف ديگر، بدنبال آن است تا آمريكا را عضو ناظر سازمان همكاري هاي منطقه اي جنوب آسيا(سارك) نمايند؛ تا به اين صورت بر چين غلبه كند. رقابت چين و هند وارد مرحله جديد شده است كه حمايت طرفين از اپوزسيون در نپال و بنگلادش از مصاديق آن است(۲۱).

ضمن اينكه برخي از حاميان سنتي امريكا مانند كره جنوبي كه از بازي وارد شدن جنگ با كره شمالي نيز سرباز زد، ضعيف تر از هند بنظر مي رسد. از طرفي، كشور هند مي خواهد قدرت خود را به نمايش بگذارد. ايفاي نقش سنگر دفاعي در مقابل چين كه دولت آمریکا آن رابه هند واگذار كرده است، توسط اكثريت بزرگي از نخبگان (نخبگان حامي آمريكا) نيز پذيرفته شده است(۲۲).

بنابراین همان طور که گفته شد آمريكا نيز با درك تمايل هند براي بازيگر مهم شدن در عرصه بين المللي با انعقاد توافق نامه هسته اي مي خواهد از هند به عنوان وزنه اي در برابر چين استفاده نمايد. از نظر سياست گذاران آمريكايي، معادلات بين المللي بويژه در آسيا به شدت تغيير كرده و هند از جايگاه جديد برخورداراست. آمريكا بدنبال آن است، تا از هند به عنوان يك شريك استراتژيك درعرصه بين المللي استفاده نماید. بويژه اگر روابط چين و تايوان در منطقه آسيا بحراني شود، هند می تواند وزنه ي قابل اطميناني برای آمریکا باشد.

ارتش آمريكا بدنبال آن است تا از موقعيت استراتژيك هند بهره ببرد و حتي از ايجاد پايگاه نظامی آمريكا در هند صحبت به ميان مي آيد. در حقيقت، اگر آمريكا با توافق نامه هسته اي با هند موافقت كرد، مي خواهد از هند به عنوان يك وزنه تعادلي در برابر چيني قرار دهد كه افزايش رشد اقتصادي، نظامي و حتي ديپلماتيك آن سلطه آمريكا در منطقه را تهديد مي كند. سناتور "آرپيدن" نماينده دموكراتها در مجلس سنا در مورد اهميت قرارداد هسته اي با هند مي گويد: "ميزان اهميت گسترش همكاري با هند را نمي توان بيان كرد، چراكه اين اقدام براي امريكا جنبه حياتي دارد، وهيچ رابطه دوجانبه اي براي امريكا مهمتر و ضروري تر برقراري رابطه باهند نيست".

همچنين، "تام لنتوس" ديگر نماينده
دموكراتها در كنگره آمريكا درباره قرارداد مزبور مي گويد:" قرارداد هسته اي هند و آمريكا بر مبناي منافع مشترك ميان دو كشور منقعد شده است، و حتي مانع از انتقال تكنولوژي هسته اي به كشورهاي خواهد شد كه اين فن آوري را در راستاي اهداف و منافع شيطاني استفاده مي كنند"(۲۳).

دهلي نو پذيرفته است براي موفقيت ظهور هند به عنوان يك ابر قدرت در آينده به حمايت آمريكا نيازمند است و از سويي ديگر واشنگتن هم به نقش بالقوه و مهم هند در مديريت چالش هاي درحال ظهور امنيت و نظم جهاني پي برده است. هند به عنوان سود برنده روند گسترش جهاني شدن، مي تواند نقش مهمي در تضمين مديريت گذار ديگر كشورهاي درحال توسعه ايفا كند و در عين حال ازاين فرصتها به كاهش ضعف های درونی بهره گيرد.

با توجه به آهنگ روبه رشد اقتصاد هند، اين كشور در تضمين باز توزيع جهاني قدرت اقتصادي به نيروي مهمي تبديل خواهد شد. درعين حال، هند مي تواند در تلاش براي مدرنيزه كردن سياست خاورميانه و نيز جلوگيري از ظهور اسلام راديكال كه تهديدي وجودي براي دهلي نيز محسوب می شود، به آمريكا كمك كند. از اين رو، كمك به ظهور هند و تبديل شدن آن به يكي از ابر قدرت هاي آينده، از منافع بلندمدت و مشترك با آمریکا است (۲۴ ). در واقع اين منافع مشترك است که موجب می شود هند و آمريكا در سال هاي ۲۰۰۶،۲۰۰۵ در شوراي حكام عليه ايران رای منفي دهند.

۳) ماهيت روابط اسرائيل و هند بويژه پس از ۱۱ سپتامبر:


هند در سال ۱۹۵۰ اسرائيل را به رسميت شناخت ؛ اما، روابط ديپلماتيك آنها تا سال ۱۹۹۲ بر قرار نشد. با توجه به رقابت هند و پاكستان، مقامات اسرائيل هميشه تلاش داشتند جانب هند را بگيرند. تل آويو، در انتقال تكنولوژي هاي پيشرفته تسليحاتي به دهلي نو نقش موثری داشته است. بعد از وقوع حوادث ۱۱ سپتامبر، دو كشور در اردوگاه مبارزه با تروريسم در كنار آمريكا قرار گرفتند. از طرفي،اسرائيل بدليل نگراني از پاكستان روابط گرم و جانبدارانه اي با هند برقرار كرده است.

نگراني از پاكستان از سوي اسرائيل ناشي از:الف) اسلام آباد تنها كشور اسلامي است كه سلاح هسته اي دارد و گروههاي اسلام گرا نيز در اين كشور قدرت زيادي دارند و ترس اينكه روزي اين سلاح ها به دست اين گروه ها قرار گیرد، وجود دارد؛

ب) ترس از فروش فن آوري هسته اي توسط عبدالقدير خان (پدر هسته اي پاكستان) به برخي از كشورها، مي باشد(۲۵ ).

با وجود اين، از آنجا كه بعد از ۱۱ سپتامبر پاكستان نيز در يك تغيير استراتژيك عمده، حمايت از طالبان را رها كرد و به جرگه كشورهاي مبارزه عليه تروريسم پيوست. نگراني های تل آويو تا حدودي كاهش يافت. درچنين شرايطي، لابي هاي يهودي آمريكا بويژه" كميته يهوديان آمريكا" تلاش زيادي مي كنند تا روابط اسرائيل با هند و پاكستان بهبود يابد. به هر جهت سازمان هاي يهودي تلاش گسترده براي تصويب قرار داد هسته اي ميان هند و آمريكا صورت دادند تا از اين طريق محدوديت استراتژيك ايران را بيشتر نمايند(۲۶).

برنامه هسته اي اسرائيل:


روابط گسترده و صميمانه اسرائيل و آمريكا به گو نه اي مي باشد كه منافع و تمايلات منطقه اي رژيم صهيونيستي، جزء اصلي و شكل دهنده سياست خارجي آمريكا محسوب مي شود، كه از حمايت هاي سياسي و اقتصادي فوق العاده ي نمايندگان كنگره و رهبران فكري آمريكا نيز برخوردار است.

درباره ي اين روابط نزديك دو ديدگاه وجود دارد:۱) ديدگاهي كه بر تابعيت محض اسرائيل از ملاحظات و راهبرد هاي متنوع آمريكا سخن مي گويد و تمامي كمك هاي واشنگتن به تل آويو را در جهت تامين بالاترين سطوح منافع براي آمريكا قلمداد مي كند ؛ و ۲) ديدگاهي كه معتقد است اين آمريكا است كه در ميان تدابیر ظريف و بنياني اسرائيل و گره فشار آن محاصره شده است(۲۷).

تعاملات نزديك دو كشور اسرائيل و امريكا و روابط عميق استراتژيك آن دو و نقش منطقه اي تل آويو در استراگري آمريكا حايز اهميت بسيار مي باشد . به طوري كه ، اهميت اسرائيل و جايگاه آن در راهبرد منطقه اي آمريكا اين است كه اسرايل به عنوان پايگاه مهمي براي واشنگتن عمل مي كند۰ نقش اين كشور در خاورميانه همانند ژاپن در شرق آسيا و بريتانيا در اروپا، براي امريكاست . بنابراين ، آمريكا ، حمايت و حفظ منافع رژيم را در صدرعلايق سياست خارجي خود قرار داده است. و مهم ترين مسا له ا ي امنيتي كه سياست امريكا را به عنوان قدرت استيلاجوي جهاني در خاورميانه شكل مي دهد حول منافع دولت اسرائيل دور مي زند ، و اين قدرت برتر به ايران از پشت عينكي كه اسرائيل برايش ساخته است مي نگرد(۲۸).

آمريكا سالانه ۴ ميليون دلار به اسرائيل كمك نظامي و مالي ميكند و تا كنون اسرائيل بزرگترين دريافت كننده ي كمك هاي خارجي آمريكا بوده است(۲۹).

علاوه بر روابط نزديك دو كشور، همكاري و تمرين هاي مشترك نظامي به طور منظم برگزار مي شود ، از مهمترين روابط آمريكا و اسرائيل به شمار مي رود۰ همكاري نظامي دو كشور در بخشهاي اطلاعاتي و تسليحاتي و تجهيزاتي قابل ملاحظه مي باشد ۰ يكي از بزرگترين خدمات اسرائيل به امريكا همكاري جاسوسي با اين كشور است ۰ واقعيت اين است كه ايالت متحده براي كسب اطلاعات درمورد خاورميانه آلترانانيوي مانند اسرائيل ندارد۰ امريكا درباره ي كسب اطلاعات در باب تروريسم
، جنبشهاي راديكال ، تكثير سلاح ها و ديگر مسايل مسايل با موساد همكاري مي كند(۳۰).

برنامه اتمي اسرائيل نیز در اواخر دهه ۱۹۴۰ پس از جنگ بر سر استقلالش آغاز شد. در اين سال، (۱۹۵۲) دانشمندان يهودي اقدام به استخراج اورانيوم از ذخيره هاي فسفات، واقع در "صحراي نقب" كردند. در سال ۱۹۵۷ اسرائيل توانست با همكاري فرانسه يك راكتور اتمي با قدرت تقريبي ۲۶ مگاوات موسوم به نيروگاه "ديمونا(Dimona) رادر" صحراي نقب" تاسيس كند(۳۱).

"ارنست ديويد بركمن" پدر بمب اتمي اسرائيل و اولين رئيس كميسيون انرژي اتمي اين كشور(IAEC) معتقد است كه:" اسرائيل به اين علت بايد به سلاح هسته اي مجهز شود تا ديگر مانند بره به سلاخ خانه برده نشود"(۳۲).

از همان آغاز برنامه هسته اي اسرائيل، آمريكا در توسعه برنامه اتمي تل آويو با آموزش دانشمندان اتمي اين كشور و انتقال فناوري هسته اي كه شامل يك راكتور پژوهشی كوچك مي شد، درچارچوب برنامه "اتم براي صلح" در ۱۹۵۵ دخالت داشت. البته فرانسه كشوري است كه بطور مخفي بيشترين كمك هسته اي را در راه اندازي نيروگاه ديمونا، دراختيار اسرائيل قرار داده است. دولت فرانسه، در عوض كمك اسرائيل به فرانسه و انگلستان در جنگ سوئز ۱۹۵۶، با ارايه مهارت هاي فني و كمك به ساخت نيروگاه اتمي ديمونا امكان توليد و غني سازي مواد اتمي را براي اسرائيل فراهم كرد(۳۳).

به همين منظور، در سوم اكتبر ۱۹۵۷، اسرائيل قرار داد محرمانه اي را با فرانسه داير بر خريد يك نيروگاه هسته اي با ظرفيت حدود ۲۰۶ مگا وات منعقد ساخت. چهار زمينه همكاري در اين موافقت نامه سري عبارت بودند از: انتقال نيروگاه به اسرائيل، تامين امكانات لازم براي تفكيك پلوتونيوم، همكاري در زمينه توسعه موشك هاي زمين به زمين با كلاهك هاي هسته اي و كمك تكنو لوژيك اسرائيل به برنامه اتمي فرانسه(۳۴).

آمريكا در سال ۱۹۵۸ از وجود مركز اتمي ديمونا آگاهي پيدا كرد- اسرائيل بخاطر جنگ ۱۹۵۶ كانال سوئز از تحريم هاي تسليحاتي آمريكا عليه تل آويو مي ترسید، از اين رو سعي كرد محرمانه به فعاليت خود ادامه دهد- و مكاتباتي در مورد فعاليت هاي هسته اي بين روساي جمهور دو كشور آغاز شد. در مراحل ابتدایی، اسرائيل با شگرد فريب و تزوير در صدد مخفي نگه داشتن نوع فعاليت اين مجتمع، واقع در بيابانهاي نقب ،(كه درسال ۱۹۶۴ راه اندازي شده بود)، برآمد و آن را كارخانه منگنز و يا كارخانه نساجي معرفي كرد، و سپس از توانايي اتمي خود به عنوان ابزار چانه زني در مذاكرات مربوط به انتقال تسليحات متعارف با آمريكا استفاده كرد(۳۵).

لازم به يادآوري است، كه نيروگاه اتمي ديمونا در سال ۱۹۶۲با ظرفيتي بيش از هفتاد مگاوات به مرحله بهره برداري رسيد. در سال ۱۹۶۳ اسرائيل طي قراردادي ۱۰۰ ميليون دلاري با يك شركت خصوصي فرانسوي درصنعت هواپيما سازي بنام"دسالت"( Dassalt) اقدام به توسعه و توليد بيست و پنج موشك دور برد با قابليت حمل كلاهك هاي اتمي نمود. درحال حاضر مراكز اتمي اسرائيل در منطقه اي حد فاصل سواحل مديترانه و بيت المقدس قرار دارند. علاوه برديمونا، تشكيلات هسته اي اسرائيل عبارتنداز: دو كارخانه تسليحات، يكي در واقع در شمال و ديگري در"يودفات "( Yodefat)،انباري براي سلاح هاي اتمي تاكتيكي در"ايلابون"( Eilabun) كار خانه اي زير زميني در"بئرياكو"( Beeryakou)جهت ساخت ساخت موشك هاي جريكو-۲، نيروگاه اتمي ۵ مگاواتي تحقيقاتي در"نهال سورق"( Nahal soreg) در كنار ساحل در جنوب شهر تل آويو و يك مركز آزمايش موشك هاي اتمي در"پالميكين"( Palmikin) در نزديكي مجموعه نهال سورق در جنوب تل آويو.(۳۶).

به هر صورت ، اسرائيل با حدود ۲۰۰ تا ۵۰۰ سلاح اتمي و زرادخانه پيشرفته شامل موشك، جتهاي جنگده و ساير سيستمهاي پر تاب كلاهك هاي اتمي با جميعيتي معادل ۳ /۶ ميليون نفر ، پنجمين قدرت هسته اي دنيا به شمار مي آيد، و انگلستان به تدريج جاي خود را به اسرائيل داده است۰ اين در حالي است كه تل آويو تا امروز با سر سختي هر چه بيشتر اجازه ي بازرسهاي بين المللي از تاسيسات وزرادخانه هاي هسته اي خود را نداده است و حتي عضو ان۰ پي۰ تي ۰ نمي باشد۰

جمع بندی

همانطور که به طور مبسوط توضیح داده شد کاملاً روشن است که معادلات قدرت مهمترین فاکتور تاثیرگذار بر رفتار سیاست خارجی آمریکا و سایر قدرت های بزرگ در قبال هسته ای شدن دو کشور هند و اسرائیل می باشد. همین معادلات قدرت است که امروزه موجب می شود که مجموعه غرب و در راس آن آمریکا با برنامه صلح آمیز هسته ای ایران این چنین خصمانه برخورد کنند چرا که تبدیل شدن ایران به یک قدرت منطقه ای را معنای کاهش نفوذ خود در منطقه می دانند از همین رو منافع بلند مدت خود را در خطر می بینند. و از همه مهم تر اینکه آمریکا بیش از هر چیزی با ماهیت جمهوری اسلامی ایران تضاد و عناد دارد. از همین رو همانطور که توضیح داده شد ما در عرصه نظام بین الملل شاهد تبعیض و آپارتاید هسته ای هستیم برخی از کشورها بنا بر مصالح و منافع قدرت های بزرگ مجاز به داشتن و دستیابی به سلاح هسته ای هستند اما بر اساس همین مصالح عده ای دیگر، نظیر ایران، در خصوص استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای نیز، تحت فشارهای بین المللی قرار دارند.
کد مطلب : ۳۶۳۴۰۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما