۰
يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۲۶

رصد هوشمندانه بازي دشمن در ميدان مذاکرات هسته اي

رصد هوشمندانه بازي دشمن در ميدان مذاکرات هسته اي
حضرت آيت الله خامنه اي ، رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنان حکيمانه خود در ديدار اعضاي مجمع عالي بسيج و در حوزه سياست خارجي و مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ فرمودند: -با اصل مذاکره مخالفت نکرديم و با تمديد هم مخالف نيستيم. -آمريکايي ها زياده خواهي مي کنند . -مشکل ما زياده خواهي آمريکاست .اگر مذاکرات به نتيجه نرسيد آمريکايي ها بيش از همه ضرر مي کنند. -ما به اعتماد آمريکايي ها اهميتي نمي دهيم و نيازي به اعتماد آنها نداريم. -چه توافق هسته اي بشود يا نشود اسرائيل روز به روز ناامن تر مي شود.

در خصوص فرمايشات اخير مقام معظم رهبري نکات مهم و قابل تاملي وجود دارد:

۱- هيئت مذاکره کننده هسته اي ايران در سلسله مذاکرات صورت گرفته و مخصوصا در گلوگاههاي حساس و تعيين کننده تسليم زياده خواهي هاي اعضاي ۱+۵ و در راس آنها ايالات متحده آمريکا نشده است. در جريان مذاکرات حساس و سرنوشت ساز وين ۶ ( مذاکرات ماقبل فرا رسيدن ضرب الاجل زماني اول توافقنامه ژنو ) و همچنين مذاکرات وين ۸( مذاکرات هسته اي اخير) فشار سياسي ايالات متحده آمريکا و ديگر اعضاي ۱+۵ بر روي هيئت مذاکره کننده هسته اي ایران به نقطه اوج خود رسيد. بازي هدفمند غرب در سه حوزه ديپلماسي رسمي، ديپلماسي عمومي و ديپلماسي پنهان همگي از يک سو و انفعال دو کشور روسيه و چين از سوي ديگر سبب شد تا تيم مذاکره کننده هسته اي ايران با سخت ترين شرايط و فشارهاي ممکن در وين مواجه شود. با اين وجود هيچ گونه باج دهي و عبور از خطوط قرمز در مواجهه با اين وضعيت سخت صورت نگرفت .تقدير رهبر معظم انقلاب اسلامي از ايستادگي تيم مذاکره کننده هسته اي بايد به پشتوانه و قوت قلبي محکم براي دستگاه ديپلماسي کانقلاب اسلامی در ادامه اين مسير پرفراز و نشيب تبديل شود.

۲- "بداخلاقي آمريکا "پاي ميز مذاکرات هسته اي و "موذي گري انگليس " در اين ماراتن نفسگير ديپلماتيک بايد به صورت موازي و همزمان با يکديگر در نظر گرفته شود.به عبارت بهتر، بداخلاقي واشنگتن و موذي گري لندن در صحنه مذاکرات مکمل يکديگر بوده است. بايد به اين معادله ، منفعت طلبي ديگر اعضاي ۱+۵ را نيز اضافه کرد. بداخلاقي آمريکا متاثر از بازي پارادوکسيکال واشنگتن در حوزه مذاکرات هسته اي و عهد شکني آنها در عمل به پيمانهاي خود است. در جريان امضاي توافقنامه ژنو مشاهده کرديم که مقامات آمريکايي تنها ساعتي پس از امضاي توافقنامه موقت، حق غني سازي جمهوري اسلامي ايران ( که اساسا تشخيص و تعيين آن نيز در حدود اختيارات آمريکا نيست) را منکر شده و در ادامه مسير نيز با وضع تحريمهاي تازه عليه افراد و سازمانها و بانکهاي ايراني در مسير اجرايي شدن توافق سنگ اندازي هايي کردند.موذي گري انگليس نيز در همين راستا تعريف مي شود.

فيليپ هاموند وزير امور خارجه انگليس در جريان مذاکرات اخير وين با ژستي حق به جانب و با گاردي بسته وارد ميدان شد! وزير امور خارجه انگليس با رويکردي هشدار آميز در مقابل دوربينهاي خبرنگاران قرار گرفت و از وجود شکافها و اختلافات اساسي و کمبود زمان و در عين حال، لزوم توقف فعاليتهاي هسته اي ايران ! سخن گفت. نکته جالب توجه اينکه در جريان امضاي توافق موقت ژنو در سال گذشته نيز ويليام هيگ وزير امور خارجه سابق انگليس نيز در مذاکرات حساسي که پس از کشمکشهاي فراوان به امضاي توافقنامه موقت ختم شد، همين بازي موذي گرايانه را دنبال کرد.

۳- "احساس نياز آمريکا به ايران " خاستگاهي تحليلي و واقع گرايانه دارد. زبيگنيو برژينسکي مشاور امنيت ملي ايالات متحده آمريکا در دوران رياست جمهوري جيمي کارتر و از استراتژيستهاي خبره و رئاليست سياست خارجي اين کشور صراحتا تاکيد دارد که واشنگتن بر اساس احساس نياز منطقه اي خود به ايران بايد برنامه هسته اي ایران اسلامی را بپذيرد و شيوه زندگي در کنار ايران قدرتمند را بياموزد. بسياري از استراتژِيستهاي ديگر آمريکايي نيز نسبت به اين مسئله مهم تاکيد دارند. وقوع بحرانهاي مزمن اقتصادي در داخل آمريکا و شعله ور شدن خشم شهروندان سياهپوست اين کشور که در ابتداي قرن بيست ويکم نيز از تبعيض نژادي و آپارتايدي که در کالبد ايالات متحده همچنان حلول کرده است در رنج و عذاب هستند نيز از فرگوسن گرفته تا نيويورک و لس آنجلس به خيابانها ريخته و عليه سياستمداران و دستگاه قضائي کشورشان فرياد سر مي دهند.فراتر از همه اين موارد، ناکامي هاي متعدد واشنگتن در حوزه سياست خارجي ، که خود را در موضوعاتي مانند بحران سوريه، تشکيل ائتلاف ضد داعش، ناامني هاي عراق، ماجراي اوکراين، گسترش ناتو به شرق، ادامه پيروزي سوسياليستهاي چپ گرا در آمريکاي لاتين و ...نشان داده است ، قدرت مانور اوباما در نظام بين الملل را به شدت کاهش داده است. در چنين شرايطي کاملا مبرهن است که بازنده عدم به نتيجه رسيدن مذاکرات هسته اي واشنگتن خواهد بود.

۴- مصداق يابي و حتي واژه شناسي تک تک مفاهيم و کلماتي که مقامات آمريکايي به کار مي برند بايد به دقت و وسواسي خاص صورت گيرد. " استفاده از مفاهيم کلي" براي توجيه " اقدامات جزئي" فرمولي است که مقامات دو حزب دموکرات و جمهوريخواه سعي کرده اند در آن تبحر يابند، هر چند که ديگر افکار عمومي دنيا و حتي آمريکا پس از افشاي دروغ پردازي هاي ايالات متحده در جريان جنگ افغانستان و عراق ،قدرت تفکيک واژه سازي هاي کاذب و مصداق يابي هاي کاذب تر را از سوي مقامات کاخ سفيد دريافته است. واژه " جامعه جهاني" يکي از اين واژگان و مفاهيم کلي است. آمريکا و ديگر اعضاي دائم شوراي امنيت سازمان ملل متحد در توصيف و تشريح اين واژه، " خود" را عينيت و مصداق تام " جامعه جهاني " دانسته و ديگر کشورهاي جهان را متغيري وابسته به خود مي دانند. به عبارت بهتر، اعضاي دائم شوراي امنيت که با اضافه شدن آلمان همان اعضاي ۱+۵ را تشکيل مي دهند، ميان خود و ديگر کشورهاي جهان نوعي رابطه " تابع" و " متبوع" تعريف کرده و بر حفظ اين رابطه و حتي بسط تئوريک آن در روابط بين الملل تاکيد مي ورزند.

مواجهه با اين رويکرد بايد در هر دو حوزه مفهومي و مصداقي صورت گيرد. در ابتدا بايد مفاهيم و تئوريهايي توجيه کننده " کنشگري نظام سلطه" را در جهان با ارائه آنتي تز ها و سنتزهاي جديد از بين برد و سپس بر اساس تئوريهاي مبتني بر حقوق حقه همه ملتها و دولتهاي جهان ، به مصداق يابي آن پرداخت.

۵- هراس بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي به همراه متحدين مرتجع عربي خود مانند عربستان سعودي در خصوص به نتيجه رسيدن مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵، ريشه در وضعيت سختي است که تل آويو و ارتجاع عرب با آن مواجه هستند. اين " وضعيت سخت" خود را در ناکامي صهيونيستها در مواجهه با گروههاي مقاومت و همچنين ناکامي عربستان و برخي ديگر از کشورهاي عربي در مديريت گروههاي تروريستي مانند داعش و النصره نشان داده است. در چنين شرايطي پازلهاي منطقه اي و بين المللي يکي پس از ديگري بر خلاف منافع منطقه اي تل آويو و رياض چيده مي شود."ناامن تر شدن رژيم صهيونيستي" پروسه اي است که اساسا تابعي از مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ و نتايج حاصل شده از آن نبوده و نخواهد بود. شکست صهيونيستها و خفت نتانياهو در مقابل رزمندگان مقاومت اسلامي فلسطين در جريان نبرد ۵۱ روزه و افزايش نشانه هاي ظهور و بروز انتفاضه سوم در نوار غزه و کرانه باختري جملگي طي يکسال اخير( پس از امضاي توافق ژنو) به وقوع پيوسته است. اين پروسه معلول تزلزل ايدئولوژيک و سياسي صهيونيستها در داخل سرزمينهاي اشغالي و حرکت امواج خروشان بيداري اسلامي در منطقه است. بديهي است که در چنين وضعيتي ضريب آسيب پذيري تل آويو روز به روز بيشتر مي شود. افزايش اين ضريب ، آن هم به صورت تصاعدي و سريع پروسه اي است که نه تنها نتانياهو،بلکه افراد جايگزين احتمالي وي نيز قدرت مواجهه با آن را نخواهند داشت. حقيقتي که متغيري وابسته به نتيجه رسيدن يا نرسيدن مذاکرات هسته اي ايران و اعضاي ۱+۵ نخواهد بود.

۶-پروسه اعتماد سازي زماني معنا مي يابد که کشور يا بازيگري در نظام بين الملل حقوق بين الملل عمومي را يک يا چند بار نقش کرده باشد و پس از آن بخواهد براي اطمينان بخشي به نظام بين الملل جهت عدم تکرار اين " نقض عهد" تضمين دهد. در خصوص پرونده هسته اي جمهوري اسلامي ايران، نه تنها نقض عهدي رخ نداده است، بلکه تهران در راستاي شفاف سازي فعاليتهاي هسته اي خود همکاري گسترده و بيش از موارد تعيين شده در اساسنامه هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي را با اين سازمان صورت داده است. اما در مقابل، ايالات متحده آمريکا و اعضاي ۱+۵ که خود دارندگان سلاح‌هاي ممنوعه هسته اي،شيميايي و ميکروبي در جهان هستند ،تا کنون بارها با استناد به مطالعات ادعايي و شواهد غير حقوقي و مضحکانه اي که ساخته و پرداخته دست لابي هاي صهيونيستي- آمريکايي مانند موسسه متبوع ديويد آلبرايت و اولي هاينونن( معاون سابق آژانس بين المللي انرژي اتمي) مي باشد مانع از عادي سازي پرونده هسته اي کشورمان شده اند.نقض عهد آمريکا و متحدان آن به اين نقطه نيز ختم نشده است. پس از امضاي توافقنامه موقت ژنو، نهادهاي ناظر بين المللي از جمله آژانس تعهد کامل جمهوري اسلامي ايران نسبت به اين توافقنامه را مورد تاييد کامل قرار دادند اما در مقابل، وزارت خزانه داري و حتي کشورهاي اروپايي دست به ادامه تحريم افراد و شرکتها و بانکهاي ايراني شدند. در چنين شرايطي طي کردن پروسه اعتمادسازي لازم است ، البته نه براي ايران و بلکه براي آمريکا و ديگر اعضاي ۱+۵! بديهي است که تا زمان عدم کسب اين اعتماد حداقلي، نمي توان سخن از توافق نهايي و قطعي هسته اي با طرف مقابل کرد. از اين رو وظايف غرب در حوزه ايجاد اعتمادسازي براي نظام و ملت ايران بسيار دشوار و پيچيده است.

در نهايت اينکه افکار عمومي کشور نبايد دلايل و علل تمديد مذاکرات هسته اي را تحت هيچ گونه شرايطي ناديده انگارند. زياده خواهي طرف آمريکايي به همراه بازي موذيانه لندن و رويکرد سلبي فرانسوي ها و انفعال پکن و مسکو پاي ميز مذاکرات و تاثيرپذيري اعضاي ۱+۵ از جريانهاي عبري-عربي و لابي هاي مکرر و مستمر آنها منجر به تمديد مذاکرات و به نتيجه نرسيدن نهايي و قطعي آن تا ۲۴ نوامبر( سوم آذرماه) شد. بديهي است که خريد زمان توسط غرب نمي تواند تا ابد ادامه پيدا کند. در جريان مذاکرات وين ۶،نيويورک، مسقط و در نهايت مذاکرات اخير وين ( وين ۸) ، آمريکا و متحدانش تصميم واقعي در راستاي شناسايي حقوق هسته اي ملت ايران را اتخاذ نکردند و البته تيم مذاکره کننده هسته اي نيز در مقابل زير بار خواسته هاي غير منطقي طرف مقابل نرفت. در چنين شرايطي بايد همچنان با تکيه بر دو مولفه "رصد هوشمندانه بازي رقيب در مذاکرات هسته اي "،"حمايت حکيمانه از تيم مذاکره کننده هسته اي " که مي تواند با چاشني پرسشگري دلسوزانه و نقد منصفانه همراه باشد، همراه و ياور تيم مذاکره کننده هسته اي ایران در اين برهه حساس بود. در اين راستا خشم ما صرفا بايد متوجه طرف اصلي کارشکن در مذاکرات يعني واشنگتن و همچنين متحدان غربي آن باشد.
کد مطلب : ۴۲۲۲۹۴
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما