۰
پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۲۲

منطق «مخالفت ایران» با طرح پایان اشغالگری رژیم صهیونیستی و تفاوت آن با «مخالفت آمریکا»

منطق «مخالفت ایران» با طرح پایان اشغالگری رژیم صهیونیستی و تفاوت آن با «مخالفت آمریکا»
طی سه چهار ماه اخیر خاصه از زمان پایان جنگ سوم غزه (۵۰ روزه) تلاشی از سوی برخی کشورهای عربی به رهبری مشترک عربستان سعودی و اردن با هدف تصویب طرحی در شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت که براساس آن می بایست رژیم صهیونیستی از مناطق اشغالی سال ۱۹۶۷ م در فلسطین عقب نشینی می کرد و فلسطینی ها هم دولت مستقل خود را در همین منطقه یعنی کرانه باختری و قدس شرقی تا پایان سال ۲۰۱۷ م تشکیل می دادند.

با آنکه این طرح شباهت تامی با طرح دو دولتی آمریکا در فلسطین داشت مع الوصف آمریکایی ها از ابتدای تلاش مجموعه کشورهای عربی با این طرح مخالف بودند و در نهایت شب گذشته با دادن رای مخالف عملا این تلاش ها را به شکست کشاندند.

در بین اعضای سازمان ملل متحد علاوه برآمریکا یک کشور دیگر نیز با ارائه این طرح شدیدا مخالف بود. جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری بود که براساس دیدگاههای اصولی خود در قبال قضیه فلسطین با طرح ارائه شده اردن به مخالفت پرداخت. مخالفت ایران با این گونه طرح ها البته مسبوق به سابقه است.

با توجه به مخالفت توامان ایران و آمریکا با این طرح در بین برخی رسانه های منطقه ای و غربی طی یکی دو ماه اخیر مباحثی القاء می شد مبنی براینکه تهران و واشنگتن پس از سالها به اشتراکاتی در قضیه فلسطین دست یافته اند.

این امر بعضا پرسش ها و شبهاتی را در این باب ایجاد کرده و بسیاری از رسانه ها تلاش داشتند با بیان مواضع مشابه ایران و آمریکا در قبال این طرح، مواضع اصولی جمهوری اسلامی ایران را در حمایت از قضیه فلسطین و نهضت های اسلامی به نوعی در نزد افکار عمومی بویژه جهان اسلام با تردید روبرو کنند و ایران نماد مبارزه با استعمارگری را دارای اشتراکاتی با آمریکای استعمار گر در قضیه فلسطین معرفی نمایند. حال آنکه تهران اساسا با نگاه آمریکا در خصوص قضیه فلسطین مشکلات اصولی دارد که درادامه به این مورد اشاره می شود.
علاوه براین طی این مدت برخی رسانه های غربی با نوعی تقسیم کار بین خود تلاش کردند ایران را به سبب مخالفت با طرح پایان اشغالگری اسراییل، مخالف پایان رنج های ملت فلسطین و موافق تداوم اشغالگری صهیونیست ها معرفی کنند. حال آنکه اگر یک کشور در بین اعضای سازمان ملل وجود داشته باشد که هم در گفتار و هم در عمل موافق پایان اشغالگری اسراییل است بدون شک آن کشور جمهوری اسلامی ایران خواهد بود . لیکن دیدگاه تهران در خصوص پایان اشغالگری دارای ویژگی های خاص مبتنی بر نگاه جهان اسلامی و آرمانهای ملت فلسطین است که با دیدگاهها و مبانی سایر کشورهای مخالف پایان اشغالگری اسراییل از جمله واشنگتن تفاوت های ماهوی دارد که شرح آن هدف اصلی وجیزه حاضر است.

قبل از ورود به بحث طرح تفاوت این دو دیدگاه، در ابتدا تعریف چند واژه متداول درادبیات مربوط به تحولات فلسطین ضروری به نظرمی رسد چه اینکه با تعریف صحیح این واژگان تفاوت دیدگاه‌های تهران و واشنگتن بهتر فهم می شود.

مرزهای سال ۱۹۶۷ از جمله این واژگان است. مرزهای ۱۹۶۷ در بین فلسطینی ها و اعراب دو تعریف جدا گانه دارد. اول فلسطینی ها؛ اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ در فلسطین شامل سه منطقه کرانه باختری، منطقه قدس شرقی و منطقه غزه است. این مرزها به سرزمین هایی از فلسطین اطلاق می شود که بیشتر در جناح غربی «نهر اردن» واقع است و رژیم صهیونیستی در جنگ شش روزه اعراب و اسراییل به اشغال خود در آورد. این مناطق پس از جنگ یاد شده شاهد مصادره و سپس احداث شهرکهای صهیونیست نشین متعددی شد تا جاییکه براساس آمار ارائه شده از سوی دو موسسه اسرائیلی« بیت سلیم» و «صلح اکنون» در نوار غزه ۱۹ شهرک با جمعیتی بالغ بر ۱۲ هزار نفر، در کرانه باختری ۱۲۱ شهرک با جمعیتی بالغ بر ۳۶۰ هزار نفر و در قدس شرقی ۲۹ مجتمع شهرک نشینی با جمعیتی بالغ بر ۳۰۰ هزار مهاجر صهیونیستی ایجاد شد. با این تفاوت که اسراییل در اگوست سال ۲۰۰۵ در چارچوب طرحی تحت نام تخلیه (بخوانید فرار از) نوار غزه تمامی شهرک های ۱۹ گانه این منطقه اشغالی را تخلیه کرد. به این ترتیب مجموعا ۱۵۰ شهرک و مجتمع شهرک نشینی با جمعیتی بالغ بر ۶۰۰ هزار نفر شهرک نشین در مناطق اشغالی سال ۱۹۶۷ اسکان داده شده اند. طرح اخیر مجموعه کشورهای عربی که با وتوی آمریکا روبرو شد، پایان اشغالگری اسراییل بر همین مناطق منظور نظر داشت. دوم؛ اما اراضی اشغالی ۱۹۶۷ از دید اعراب علاوه بر مناطق فلسطینی بالا شامل بلندیهای اشغالی جولان سوریه،‌ بخش هایی از مناطق شرقی رود اردن و بخش هایی از صحرای سینای مصر می شود که توضیح آن در این مجال نمی گنجد و ذکر آن تنها برای فهم بهتر وضعیت امروز فلسطین در نزد مخاطبان تقدیم شد.

مرزهای ۱۹۴۸ . منظور از مرزهای ۱۹۴۸ از دید فلسطینی ها و قوانین سازمان ملل به مجموعه مناطقی از فلسطین اطلاق می شود که در سال ۱۹۴۸ م توسط رژیم صهیونیستی و به کمک انگلیس و آمریکا و فرانسه و سازمان ملل اشغال شد که بعدها صهیونیستها بر ان واژه اسراییل نهادند. این مناطق تمامی سواحل «بحر مدیترانه» ای فلسطین تا مرزهای ۱۹۶۷ و قدس غربی و جنوب صحرایی این کشور را در برمی گیرد. رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ و دقایقی پس از اعلام انگلیس مبنی بر پایان دادن به قیمومیتش بر فلسطین در همین مناطق «دولت اسراییل» را بنا نهاد و شورای امنیت نیز با اکثریت آرا و رای ممتنع انگلیس ! او را به عنوان یک عضو رسمی سازمان ملل به رسمیت شناخت. در طرح اخیر مجموعه کشورهای عربی برای پایان اشغالگری اسراییل اساسا هیچ سخنی از این مناطق به میان نیامده است معنای آن این است که هم تشکیلات خودگردان فلسطین و هم کشورهای عربی همسو با سیاست های غرب اساسا موجودیت اسراییل را در این مناطق به رسمیت می شناسند و کاملا آن را پذیرفته اند.
جریان مذاکره یا سازش و جریان مقاومت یا مخالف سازش:‌ تحولات فلسطین از دیرباز صحنه کشمکش میان دو جریان فلسطینی بوده است. یکی جریان سازش که نمایندگی آن را در فلسطین جنبش فتح و تشکیلات خودگردان فلسطینی برعهده دارد و دیگری جریان مقاومت و جهاد که نمایندگی آن مشترکاً برعهده جنبش های حماس و جهاد اسلامی است. هر یک از این دو جریان البته دارای عقبه های منطقه ای و بین المللی هستند. دکترین جریان سازشکار مبتنی بر مذاکره و چانه زنی های سیاسی با تکیه بر اتحاد و ائتلاف های سیاسی خود در منطقه و جهان برای رهایی بخشی از سرزمین فلسطین (منظور مناطق غربی نهر اردن) است. اما دکترین جریان مقاومت که از سه دهه پیش وارد نزاع با اشغالگران صهیونیستی شد، مبتنی بر جهاد و مبارزه و تکیه بر توانایی های ذاتی فلسطینیان برای رهایی کل سرزمین فلسطین (منظور مناطق بین بحر مدیترانه ونهر اردن) از چنگال صهیونیست‌ها است. اولی که عمدتاً متشکل از جریان های چپ و ملی گرا است، از مذاکره به عنوان ابزاری جهت تاسیس دولت فلسطینی در مرزهای قبل از سال ۱۹۶۷ میلادی استفاده می کند و دومی که عمدتاً متشکل از جریان های اسلامی است، از جهاد و مبارزه به عنوان ابزار خود جهت برپایی دولت فلسطینی در سرزمین تاریخی فلسطین موسوم به «از بحر تا نهر» به پایتختی قدس شریف سود می برد. اولی قائل به شناسایی رژیم اسرائیل در مرزهای ۱۹۴۸ میلادی است و دومی رژیم صهیونیستی را دولتی غاصب و اشغالگر می نامد و آن را به رسمیت نمی شناسد. اولی به قدس شرقی برای فلسطینی ها راضی است و دومی قبله اول مسلمانان جهان را یکپارچه برای فلسطینی ها می خواهد. ملت فلسطین در آخرین انتخابات، نمایندگان جریان مقاومت را به عنوان نمایندگان مورد اطمینان خود در حوزههای داخلی و خارجی انتخاب کردند و جریان سازش شکستی سخت را در آزمون ملت متحمل شد.

با این توصیف شاید تفاوت دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران با آمریکا در خصوص فلسطین و طرح های صلح رنگارنگی که برای حل و فصل قضیه فلسطین طی سه دهه اخیر ارائه شده بیش از پیش آشکار می شود.

کاخ سفید از ابتدای هزاره سوم میلادی آرام آرام از سیاست حذف فلسطین از نقشه جغرافیایی جهان (باتوجه به واقعیت های میدانی در فلسطین) فاصله گرفت و طرح ایجاد دو دولت را برای حل مسئله فلسطین پیشنهاد داد. منظور از طرح دو دولت آمریکا کاملا در ادبیات جهان شناخته شده است. یعنی دو دولت در سرزمین تاریخی فلسطین. یکی اسراییل دیگری فلسطین با ویژگی خاص خود. آمریکا پیش شرط‌هایی را برای اجرای این طرح خواستار شده است. مهمترین و نخستین پیش شرط اینکه این طرح نه از سوی سازمان ملل بلکه در مذاکره بین دو طرف فلسطینی و اسراییلی انجام گیرد. البته دلیل این شرط واشنگتن روشن است. او نمی خواهد به دوستش در یک جمع بین المللی مثل سازمان ملل که دارای اعضای مستقل و در عین حال صاحب نفوذی است مطالباتی تحمیل شود. بهتر است دو طرف فلسطینی و اسراییلی مسائل خود را در یک مساحت ۲۷ هزار کیلومتر مربعی حل وفصل کنند سپس توافقات خود را به سازمان ملل ارائه تا در آنجا با توجه به قدرت اردوکشی غرب به تایید بین المللی برسد. دوم اینکه تمامی فلسطینیان باید دولت اسراییلی را در کنار خود شناسایی کنند . سوم طرف فلسطینی باید تضمین کند که هیچ تهدیدی پس از ایجاد دو دولت متوجه اسراییل نخواهند کرد. چهارم اینکه فلسطینی ها هیچ ادعایی بر باقی مناطق اشغالی یعنی اراضی سال ۱۹۴۸ نداشته باشند. پنجم؛ مجموعه کشورهای عربی و اسلامی نیز پس از تایید بین المللی طرح دو دولت می بایست رژیم صهیونیستی را در اراضی ۴۸ به رسمیت بشناسند و روابط خود را با او عادی کنند.

جمهوری اسلامی ایران اما از فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ سیاست های اصولی خود در قبال مسئله فلسطین را مبتنی بر نگاه و خواسته مردم فلسطین بنا ساخت. به این معنی که صرف نظر از سیاست های برخی احزاب و سازمان های مدعی نمایندگی مردم فلسطین ارتباط با توده ملت فلسطین که در درون این سرزمین اشغال شده با انواع مشکلات دسته پنجه نرم می کردند را اساس حمایت خود از قضیه فلسطین قرار داد. در نتیجه این سیاست احزاب و گروههایی از بطن جامعه فلسطینی احیا شدند که دیدگاههایی غیر از آنچه که تا آن روز از سوی برخی سازمانهای فلسطینی نظیر ساف و فتح به عنوان دیدگاه آحاد فلسطینی اعلام می شد، داشتند. این دیدگاهها شامل نابودی اسراییل، رهایی سرزمین تاریخی فلسطین از چنگال صهیونیست‌ها ، یکپارچگی قدس شریف به عنوان قبله اول مسلمانان جهان ، بازگشت آوارگان فلسطینی به خانه و کاشانه خود و تشکیل دولت فلسطین در مرزهای تاریخی(بحر تا نهر) خود بود که تا کنون در هیچ نهاد بین المللی در باره آن سخن گفته نشده بود. براساس این دیدگاه، سرزمین فلسطین سرزمینی است برای تشکیل فقط یک دولت و ان هم دولت فلسطینی با مرزهای مشخص و تاریخی خود. این دیدگاه قدس را سرزمینی یکپارچه و نه دوپاره می خواهد. این دیدگاه یهودیان حاضر در سرزمین فلسطین را غاصب و خواستار بازگشت آنان به سرزمین های مقصد است. براساس دیدگاه یاد شده دولت انگلیس به سبب ایجاد زمینه های غصب فلسطین توسط شبه نظامیان صهیونیستی می بایست در پیشگاه ملت فلسطین و افکار عمومی جان رسما از ملت فلسطین عذرخواهی کند. جمهوری اسلامی ایران از آغازین روزهای عمر پربرکت خود از این نگاه منطقی در فلسطین حمایت کرده و طی ۳۵ سال گذشته برآن پای فشرده و در طرح اخیر نیز براساس همین دیدگاهها که از سوی بخش وسیعی از ملت فلسطین پیگیری می شود حمایت کرده است. تهران هم به شدت با طرح تجزیه تمامیت ارضی سرزمین فلسطین مخالف است. خواستار یکپارچگی بیت المقدس به عنوان نخستین قبله گاه مسلمانان جهان می باشد. بازگشت آوارگان فلسطینی به موطن خود را کلید حل عادلانه مسئله فلسطین می داند و خواستار آزادی فلسطین از «بحر تا نهر» است.

براین اساس جمهوری اسلامی ایران نه تنها هیچ اشتراکی با آمریکایی ها در قضیه فلسطین ندارد که دارای اختلافات اصولی ا و ایدئولوژیکی است که حل ان ها سالها زمان می برد.

پرسش اینجاست با این وجود چگونه هم ایران هم آمریکا با طرح پایان اشغالگری اسراییل مخالفند.؟

پاسخ روشن اینکه اولا منظور از پایان اشغالگری اسراییل در این طرح نه پایان اشغال سرزمین های از بحر تا نهر بلکه تنها اراضی سال ۱۹۶۷ است آنهم نه همه آن بلکه آن بخش هایی که شهرک نشینان در ان حضور ندارند. ثانیا آمریکا با اصل آن نظر به مشکلات عدیده امنیتی رژیم صهیونیستی ناشی از مقاومت فلسطینی نه تنها مخالف نیست بلکه بر آن اصرار دارد اما با روند کنونی آن و در قالب طرح اردن مخالف است چون نمی خواهد این طرح بین المللی شود که در ان صورت اسراییل می بایست در برابر مجموعه ای از کشورها تعهدات و تضمین هایی ارائه دهد. فلذا مخالفت ایران به اصل این طرح است لیکن مخالفت آمریکا به شکل ارائه این طرح و این دو از اصل و اساس با هم متفاوتند.

از این رو مخالفت جمهوری اسلامی ایران با طرح اخیر پایان اشغالگری اسراییل، مخالفتی راهبردی است و ناشی از تحلیلی است مبتنی بر اینکه هرگونه پایان اشغالگری می بایست شامل همه سرزمین های اشغالی اعم از اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸ م و اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ شود حال آنکه آمریکایی ها در تاکتیک با این طرح مخالفند و اصل آن یعنی پایان اشغال اراضی ۶۷ را می پذیرند.

مهدی شکیبایی
کد مطلب : ۴۲۹۵۸۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما