معرفتشناسی
از نظر حضرت امام، حقیقت علم به ماورای طبیعت، از طریق وحی به دست میآید. فلاسفه و عرفا نیز در این راه تلاشهای زیادی کردهاند و براهین محکمی دربارۀ شناخت ماورای طبیعت داشتهاند، امام نیز در نامه خود به گورباچف بدین امر تأکید میکند. (امام خمینی، آوای توحید: 11 و 12) ایشان وحی، فطرت، قلب و عقل را منابع شناخت میداند. در صورت اتصال ادراک و شناخت فطری و طبیعی انسان ـ یعنی عقل، حق و قلب ـ با ادراک و شناخت ماورای طبیعی یعنی وحی، شناخت انسان، کامل میشود و به همه ابعاد وجود، معرفت پیدا میکند. از نظر ایشان انسانهای کامل، مانند پیامبران و ائمه معصومین(ع) مصداق بارزی از دارندگان این نوع معرفت هستند. (فوزی، اندیشه سیاسی امام خمینی(رحمه الله علیه):72)
هستیشناسی
هستیشناسی حضرت امام به عنوان یک انسان مسلمان، هستیشناسی دینی و اسلامی است. در نگاه ایشان، جهان هستی و نظام خلقت، مخلوق یک خالق است. بر این اساس، «توحید» محور اصلی و بنیاد هستیشناسی امام(رحمه الله علیه) است. حضرت امام در این باره میفرماید:
اعتقادات من و همه مسلمین، همان مسایلی است که قرآن کریم آورده است و یا پیامبر اسلام و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت بیان فرمودهاند که ریشه و اصل همه آن عقاید، که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست، اصل توحید است.(صحیفه امام، ج5: 387)
در نظر حضرت امام، همۀ عالم اسماءالله هستند و چون اسم نشانه است، پس همه موجوداتی که در عالم هستند، نشانه ذات مقدس حقتعالی هستند. (امام خمینی، تفسیر سوره حمد: 98)
حرکت هستی به سوی هدف نهایی چشم دارد و آن، بازگشت به سوی خداست. در این بازگشت است که انسان اثر اعمال خود را کسب میکند. «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَة». (1) (مدثر: 38).
از منظر حضرت امام، دنیا محل گذر است و ما انسانها مسافرانی هستیم که چند روزی در این دنیا اقامت داریم و باید مراقب باشیم که در محضر خدا هستیم، مبادا از دستورات الهی سرپیچی کنیم. مقصد این دنیا، نیل به سعادت و نایل آمدن به درجه انسان کامل و خلیفة اللهی است. این معنا در آیات شریفه قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است. مانند این آیه:
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (2) (بقره: 21)
در مجموع میتوان گفت که عنصر اصلی مبنای هستیشناسانۀ حضرت امام(رحمه الله علیه)، اعتقاد ایشان به فلسفه وحدت وجود است. (امام خمینی، شرح دعای سحر: 247) بر این اساس، تمام اشیا و اجزای جهان هستی از واقعیت یگانهای نشأت گرفتهاند و تمام کثرات عالم وجود، از وجود واحد خداوند تبارک و تعالی نشأت گرفتهاند و کثرت در این عالم، عین وحدت است. بنابراین تفکر، جامعه توحیدی از یگانگی برخوردار است؛ زیرا تمام اجزای یک جامعه در عین کثرت، ذیل یک وجود واحد تعریف میشوند و آن ذات احدیت است. از اینرو، حضرت امام(رحمه الله علیه)، غایت قصوای تمام معارف الهی و زندگی در این عالم در تمام ابعاد را توجهدادن به عالم قدس و غیب و تحقق مکتب الوهیت و ایدۀ توحیدی میداند. (امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل: 8)
انسانشناسی
انسانشناسی امام، در حقیقت بخشی از هستیشناسی اوست.(فوزی، همان: 74) از دیدگاه حضرت امام(رحمه الله علیه)، انسان دارای ماورایی برخوردار از یک عقل بالامکان مجرد است ـ که مجرد تام خواهد شد ـ (صحیفه امام، ج 4: 288) از اینرو قرآن، انسان را خلیفه خدا در زمین میداند.
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون. (بقره: 30) (3)
حضرت امام از انسان یک تلقی قدسی دارند و میفرمایند:
با تجلی حق تعالی، همه عالم، وجود پیدا کرده است و آن تجلی حق و نور است که اصل حقیقت وجود است... هر چه ظهوری دارد، نور است... انسان هم ظاهر است، انسان نور است. (امام خمینی، تفسیر سوره حمد: 98 ـ 103)
انسان در نگاه امام یک موجود ملکوتی است و تلاشهای این موجود برای رسیدن به اصل خویش و رفع موانع برای وصول به آن در مکتب امام به مجاهده و مبارزه تعبیر میشود؛ از اینرو، انسان باید برای رهایی از نفس و رسیدن به قرب در مرحله اول برای خدا قیام کند و حکومت در این مسیر، وسیلهای است که انسان را به مرتبۀ الهی میرساند و هدف مکتبهای توحیدی آن است که مردم را از ظلمتهای مادی به نور بکشند:
مکتبهای توحیدی نمیخواهند فتح کنند بلاد را و نمیخواهند با مردم با خشونت رفتار کنند. آنها میخواهند مردم را از ظلمتهای ماده به نور بکشند؛ به طرف خدا بکشند. توجه به خدا بدهند و لهذا تا آنجا که امکان دارد در مکتبهای غیر مادی مدارا هست، خوشرفتاری هست، دعوت هست، تا آنجایی که ممکن است با دعوت، مردم را برگردانند به عالم نور. (صحیفه امام، ج 9: 289)
حضرت امام با توجه به ویژگیهای انسان، مصلحت و سعادت حقیقی و راستین او را در این بیان میکند که انسان ذوابعاد و همه جانبه، از همۀ استعدادهای خود بهره بجوید و به منزلت حقیقی خود که نیل به مقام خلیفةاللهی است، واصل شود. برای نمونه، حضرت امام در شرح چهل حدیث آورده است:
هان ای عزیز! گوش دل باز کن و دامن همت به کمر زن و به حال بدبختی خود رحم کن. شاید بتوانی خود را به صورت انسان گردانی و از این عالم به صورت آدمی بیرون روی که آن وقت از اهل نجات و سعادتی. (امام خمینی، شرح چهل حدیث: 16)
مفهوم سیاست در اندیشه امام خمینی(رحمه الله علیه)
نوع نگاه امام به مفهوم سیاست، با بنیاد فکری و مبانی نظری اندیشه ایشان مرتبط است. ایشان معتقد به ضرورت راهیابی انسان به سوی سعادت از طریق تهذیب، سلوک و تزکیه است. از اینرو، هر چیزی که بتواند در مسیر رشد و کمال انسان کمک کند، ابزاری برای نیل به سوی سعادت و غایت قصوا است. سیاست از منظر امام، یک علم، هنر، معرفت، فعل، کنش یا یک مفهوم و لفظ خنثی نیست که صرفاً بیانگر تدبیر و مدیریت باشد، بلکه دارای جهتگیری مشخص است و جهتگیری آن به سمت سعادت است. در نتیجه از منظر امام، سیاست مفهومی است که از این ویژگیها برخوردار است: (جمشیدی، سیاست چیست: 20)
1. سیاست، مفهومی است که بر کنش و دانش مرتبط با آن کنش دلالت دارد.
2. سیاست، تدبیر یا ادارۀ مدبّرانه امور عمومی است.(صحیفه امام، ج3: 277)
3. سیاست، دارای جهتگیری مشخصی، یعنی سعادت است. (همان، ج13: 432)
4. جهتگیری سیاست، متوجه کمال و سعادت انسان است.
حضرت امام، در یک بیان، این ویژگیها را جمع میکند و میفرماید:
سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاء است؛ دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند. (همان)
با توجه به این برداشت، سیاست و حکومت مطلوب، سیاستی است که دارای این محتوا باشد:
اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل، جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه، بسط عدالت فردی و اجتماعی، ممانعت از فساد و فحشا و انواع کجرویها، [تأمین و حفظ] آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی، جلوگیری از استعمار، استثمار و استبعاد و اجرای حدود، قصاص و تعزیرات بر مبنای عدل به منظور جلوگیری از تباهی جامعه و راهبری آن بر طبق موازین عقل و عدل و انصاف.(امام خمینی، آخرین پیام: 23)
توسعه از دیدگاه حضرت امام(رحمه الله علیه)
با توجه به مبانی حضرت امام(رحمه الله علیه) و برداشت ایشان از انسان و هستی، میبینیم که ایشان هدفغایی از آفرینش انسان و بعثت انبیا را بیانکننده مفهوم توسعه میداند.
هدف از آفرینش انسان و بعثت انبیا از دیدگاه امام، «تکامل انسان» در همۀ ابعاد مادی و معنوی او، البته با تقدم ابعاد معنوی است.(امام خمینی، چهل حدیث: 170) هدف این است که انسان باید ابعاد وجودی خود را (مادی و معنوی) به تکامل برساند. (صحیفه نور، ج4: 225و ج2: 154 و 155) در این میان حتی عدالت اجتماعی نیز با تمام اهمیتی که در نظر اندیشمندان غیر مسلمان و حتی در مکتب اسلام دارد، مقدمهای ضروری برای تحقق تکامل در انسان است.( همان، ج19: 84 و ج20: 30)
در این میان، جایگاه مادیات، جایگاه ابزار و وسایل نیل به سوی تکامل است نه هدف تکامل و غایت رشد. غایت رشد در نظر امام، رسیدن به سعادت و قرب الهی است که ابزار آن مادیات است. پس اقتصاد و توسعه و رشد اقتصادی، ابزار رشد و کمال انسان در مسیر قرب الهی است.( همان، ج 3: 53 و 54)
هر چند حضرت امام تأکید ویژهای بر حرکت به سوی توسعه سیاسی دارند ولی از عدم رشد سیاسی بین خواص جامعه گله میکنند:
من میل دارم که این همه روشنفکرها ... و همه این قشرها... به فکر مملکت باشند. هی به فکر اینکه اشکال بکنند [نباشند]. این کاشف از اینکه ما باز رشد سیاسی نداریم. ما اگر رشد سیاسی داشته باشیم، حالا یک کشوری که از خودمان شده و میتوانیم در این کشور زندگی صحیح بکنیم، زندگی انسانی بکنیم، زندگی آزاد و مستقل بکنیم.(صحیفه امام، ج10: 375)
حضرت امام، مقدمه هر رشد و توسعهای را تهذیب نفس و خودسازی انسان میدانند و بدون تحقق تهذیب نفس در انسان، هر رشد و توسعهای را ابتر و غیر واصل به مطلوب میدانند.(امام خمینی، تفسیر سوره حمد: 55)
حضرت امام(رحمه الله علیه) اعتقاد دارد که پیشرفت غربیها تنها در جهات مادی است و در معنویات پیشرفتی نداشتهاند، بلکه سیر قهقرایی را طی کردهاند (صحیفة امام، ج7: 80) و الان مشکل آنان نیز همین بیتوجهی به معنویات است.
بر این اساس، میتوان مفهوم توسعه را از دیدگاه حضرت امام اینگونه بیان کرد:
توسعه به مفهوم فرآیند تکامل جوامع انسانی در ابعاد مادی و معنوی(همان، ج3: 53)و تقدم ابعاد معنوی بر ابعاد مادی است.(همان، ج7: 106)
اهداف غایی و میانی توسعه سیاسی از دیدگاه حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه)
میزان پیشرفت و تحقق توسعه سیاسی در هر نظام، بر اساس سنجش میزان تحقق اهداف آن امکانپذیر است. یعنی میزان تحقق اهدافی که ذیل الگوی تحقق توسعه سیاسی در نظر گرفته شده میتواند نشان دهد که تا چه اندازه شاخصهایی که ذیل آن اهداف مطرح شده، رعایت و در نظام سیاسی جامۀ عمل پوشیده است. اهداف توسعه سیاسی در دو ساحت غایی و میانی در نظر حضرت امام قابل بررسی است و شاخصهای توسعه سیاسی که برای تحقق اهداف طراحی شدهاند نیز بایستی در دو سطح کلان و خرد بررسی شود.(بررسی شاخصها را به مجالی دیگر واگذار میکنیم.)
هدف غایی
هدف غایی و مطلوب در نظر امام، تکوین نظامی است که در آن، مکتب الوهیت و ایدۀ توحید تحقق یابد و انسان ساکن در آن نظام سیاسی بتواند به تکامل برسد، از بند دنیا و از نقایص خود خارج شود و زمینه برای حیات حقیقی و مستمر او ذیل ایدۀ توحید فراهم شود. از اینرو، امام اعتقاد دارد که جهتگیری توسعه در نظام سیاسی اسلام، میبایست براساس تعالی انسان و کسب سعادت و تحقق ایدۀ توحید پایهریزی شود.
آن چیزی که انبیا میخواستند این بود که همۀ امور را الهی کنند، تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را که خلاصه ... و عصارة عالم است، الهی بشود. (همان، ج7: 15)
از نظر امام خمینی، هدف غایی توسعه سیاسی، ایجاد شرایط مناسب برای عروج انسان و فراهم آوردن محیط انسانسازی و تقرب به خدا و سیر الی الله است. حضرت امام دارای یک نگرش تک بعدی به انسان نیست و آنگونه که قبل از این نیز بیان شد، ایشان به کلیه نیازهای دنیوی و معنوی او نظر دارد و معتقد است باید برای آنها برنامهریزی شود، منتها هدف غایی تمام این حرکتهای مادی و معنوی، کسب سعادت و موحد شدن و عروج به عالم غیب است.
غایت قصوا از معارف الهی، توجه دادن ارواح است به عالم غیب و منقطع نمودن طایر روح است از شاخسار درخت دنیا که اصل شجرۀ خبیثه است و پرواز دادن آن است به سوی فضای عالم قدس و محفل انس که روح شجرۀ طیبه است و این حاصل نیاید مگر از تصفیه عقول و تزکیه نفوس و اصلاح احوال و تلخیص اعمال. (امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل: 8)
حضرت امام، اعتقاد دارند که هدف اصلی از توسعه در جوامع، کسب دنیا و مادیات و لذتپرستیها نیست. آرامش حقیقی در کسب سعادت و معنویات است و فلسفه ارسال رسل و انبیای عظام نیز همین بوده است تا انسان را از این دنیا فارغ کند و به سوی سعادت حقیقی رهنمون سازد. این دنیا، ابزار و وسیله است. آباد کردن این دنیا چه در ابعاد سیاسی یا اقتصادی، اگر با هدف نیل به سوی سعادت حقیقی و عروج به ملکوت نباشد، ابتر و بینتیجه است. البته، این به آن معنا نیست که باید ایجاد حکومت صالح و عادل برای نیل به سعادت را رها کرد و به ستمگران سپرد، بلکه باید حاکمان تزکیه نفس کنند، حکومت عادل و صالح تشکیل دهند و زمینههای مختلف از جمله زمینههایی برای رشد انسان را فراهم آورند. ایشان در وصیتنامه خود نیز بر این نکته تأکید میکنند:
و آنچه گفته میشود که انبیا ـ علیهمالسلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهداری دنیایی مطرود است و انبیاء و اولیاء و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم... آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند. جمعآوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی، غافل کند. (امام خمینی، صحیفه انقلاب: 33 و 34)
حضرت امام، ضمن تأکید بر دوری حکومتها از هدفگذاری دنیایی برای توسعه سیاسی، گوشزد میکنند که در عین حال میبایست برای تمام ساحات مورد نیاز انسان برنامهریزی وجود داشته باشد و اسلام و حکومت اسلامی این چنین ویژگی را دارد و این ویژگی یک مکتب توحیدی است که تمام شرایط لازم برای نیل افراد درون آن جامعه به سوی ایدۀ توحید را مهیا میکند.
اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی است... . و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است.(همان:23)
نتیجه این هدفگذاری در نظر حضرت امام، تحقق شاخصهایی است که به تربیت انسان مهذب، آگاه و رشد یافته منجر میشود تا سعادت در تمام ابعاد و ساحات در کشور و نظام اسلامی تحقق یابد. ایشان با ارشاد به شیوۀ انبیا در هدف رسالت میگویند:
مهم در نظر انبیا این است که انسان درست بشود؛ اگر انسان تربیت شد، همۀ مسائل حل است. یک مملکتی که دارای انسان مهذّب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه و مهذب، همۀ ابعاد سعادت را برای کشور تأمین میکند.( صحیفه نور، ج7: 15)
حضرت امام در نقد الگوهایی که هدف اساسی و غایی توسعه را صرفاً تأمین آسایش در حیات دنیوی انسان میدانند، مینویسد:
آیا تمام این بساط [دنیا] فقط برای همین حیات حیوانی و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگری در کار است؟ اگر انسان غافل لحظهای فکر کند، میفهمد که مقصود از این بساط، چیز دیگر است و منظور از این خلقت، عالم بالا و بزرگتری است و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. (امام خمینی، شرح چهل حدیث: 6 و 7)
در حقیقت، کسانی که هدف غایی آنان همین حیات دنیوی است در نظر حضرت امام(رحمه الله علیه)، دارای یک غایت حیوانی هستند و فقط در ظاهر زندگی خود، حیات انسانی را پی میگیرند. ایشان در ادامه به نفس انسان نهیب میزند که میبایست در مسیر رشد و تعالی و عبور عالم دانی به سوی مقصد عالی گام بردارد:
ای نفس شقی که سالهای دراز در پی شهوات، عمر خود را صرف کردی و چیزی جز حسرت نصیبت نشد، خوب است که قدری به حال خود رحم کنی، از مالکالملوک حیا کنی و قدری در راه مقصود اصلی قدم زنی که آن موجب حیات همیشگی و سعادت دایمی است.(همان: 7)
اهداف میانی توسعه سیاسی
اهداف میانی توسعه سیاسی در نظر حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه)، در حقیقت خطوط اصلی نایل آمدن به هدف غایی توسعه سیاسی هستند. این اهداف در نظر امام عبارتند از:
1. تحقق دولت اسلامی
حضرت امام، در مسیر رسیدن به هدف غایی توسعه سیاسی تأکید میکند که یکی از مهمترین اهداف میانی برای تحقق هدف اصلی و غایی، تشکیل حکومت و دولت اسلامی است. ایشان چند دلیل که شرع و عقل به آن حکم میکنند را برای نیل به هدف تحقق دولت اسلامی ذکر میکنند؛ از جمله اینکه شرع و عقل حکم میکند نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند.(امام خمینی، ولایت فقیه: 40)
تشکیل دولت اسلامی وظیفهای است که همۀ مسلمانان در یکایک کشورهای اسلامی باید انجام بدهند و انقلابات سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند (همان: 41) و برای تحقق امت اسلامی، تأمین وحدت اسلامی و جلوگیری از نفوذ استعمارگران، حکومت اسلامی و دولت اسلامی را به وجود آورند. (همان: 42)
2. ثبات و بقای نظام اسلامی
وقتی یک نظام سیاسی شکل میگیرد، بیتردید رهبران، حاکمان و سیاستگذاران آن تلاش میکنند تا از طرق مختلف، لوازم ثبات و بقای آن را برای رساندن آن به هدف غایی آماده سازند. ثبات و بقای نظام سیاسی ذیل توسعه سیاسی، یکی از اهداف بدیهی است، منتها تأکید میشود که در دیدگاه حضرت امام و با توجه به مبانی نظری و هدف ایشان از تشکیل دولت اسلامی و نظام سیاسی، اساساً ثبات و بقا به منظور ثبات و بقای یک شخص، گروه و یا ساختار سیاسی برای مطامع دنیوی نیست؛ بلکه این تلاشها در جهت حفظ و بقای نظام سیاسی و برای رسیدن به هدف غایی؛ یعنی نایل شدن انسان به درجات توحیدی و تحقق مکتب توحید است. بنابراین، دیگر برای نیل به هدف ثبات و بقا، نمیتوان از هر شاخصی با هر ماهیتی بهره گرفت؛ نمیتوان شخصی و منفعتطلبانه نگاه کرد؛ نمیتوان با قواعد و چارچوبهای شخصی، منفعت و مصلحت عمومی را زیر پا گذاشت؛ نمیتوان اخلاق و معنویت را نادیده گرفت؛ بلکه باید شاخصهایی را در جهت تحقق این هدف به کار گرفت که ما را به سوی هدف غایی رهنمون سازد. طبق نظر حضرت امام لازمه پیروزی و نیل به هدف مورد نظر، راهی جز تلاش برای بقا نیست. ایشان برای بقا و ثبات نظام دو رکن اصلی قرار میدهد و آن انگیزۀ الهی و مقصد عالی حاکمیت اسلام و وحدت کلمه بین مسلمین است. (امام خمینی، صحیفه انقلاب: 26 ـ 28)
حضرت امام در بخشی از وصیتنامه خود این نکات را به نسل حاضر و آیندۀ نظام اسلامی گوشزد میکند:
بیتردید، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت میداند و نسل آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزۀ الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.
اینجانب به همۀ نسلهای حاضر و آینده وصیت میکنم که اگر بخواهیم اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل در کشورتان قطع شود، این انگیزۀ الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است را از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است فراموشی هدف و اختلاف است.(همان)
از سوی دیگر حضرت امام، حفظ و تقویت نظام را یک فریضه میداند؛ چرا که اعتقاد دارد اگر نظامی نباشد تا ذیل آن، حکومت عدل الهی برپا شود،چه سودی دارد که انسان به تنهایی به مناسک شخصی خود بپردازد.
حفظ اسلام یک فریضه است، بالاتر از تمام فرایض. یعنی هیچ فریضهای بالاتر از حفظ خود اسلام نیست. اگر حفظ اسلام جزء فریضههای بزرگ است و بزرگترین فریضه، بر همۀ ما و شما و همۀ ملت و همه روحانیون، حفظ جمهوری اسلامی از اعظم فرائض است.( صحیفه نور، ج15: 203)
3. کارآمدی نظام اسلامی
یکی از اهداف مهم نظام سیاسی اسلامی این است که بتواند در عرصههای مختلف دارای کارآمدی باشد؛ یعنی برای تحقق اهداف کلان خود با توجه به امکانات و موانع، موفقیت کسب کند(فتحعلی، مباحثی در کارآمدی: 7) یک نظام سیاسی باید بتواند با توجه به اهداف عالی مشخص شده و امکانات و موانعی که وجود دارد به سوی موفقیت و رسیدن به اهداف گام بردارد. توسعه سیاسی در حقیقت به کارآمدی نظام سیاسی کمک میکند و با شاخصهایی که طی آن تحقق مییابد، کارآمدی نظام افزایش پیدا میکند، یعنی امکانات را افزایش میدهد؛ مثلاً نهادها و ساختارهای تخصصی را ایجاد میکند یا مشکلات و موانع را برطرف میکند و یا ساز وکار مشارکت مردم در امور مختلف را تسهیل میکند تا کارآمدی نظام افزایش یابد. پس کارآمدی نظام سیاسی اسلام، یکی از اهداف میانی است که با تحقق آن و کارآمد کردن نظام، نیل به سوی هدف غایی تسهیل شده و مسیر هموار میشود.
4. ایجاد نظام عادلانه اسلامی
یکی دیگر از اهداف میانی مهم در نظر حضرت امام، اقامه حق و عدالت به وسیله نظام اسلامی در ساحات مختلف است. در حقیقت، توسعه سیاسی برای حرکت جامعه به سوی هدف غایی، بایستی از این مسیر عبور کند؛ یعنی تا نظام عادلانه در جامعه تحقق نیابد و حکومت حق و عدل برپا نشود، چگونه یک جامعه به باورهای توحیدی میرسد و مکتب الوهیت را قبول میکند. توسعه سیاسی از نظر امام(رحمه الله علیه)، بایستی منجر به کشیده شدن قلم سرخ بر ستمگری چپاولگریها و فسادها شود(امام خمینی، صحیفه انقلاب: 23) و به نفع مستضعفان و اقامه عدالت اجتماعی توسعه یابد.(همان:47)
تمام ارکان نظام اسلامی توسعه یافته، بایستی خدمتگزار ملت اسلامی و حامی مستضعفان، محرومان و ستمدیدگان باشند که از نظر حضرت امام(رحمه الله علیه)، آنان نور چشمان و ولینعمتان جامعه هستند. حضرت امام تأکید میکند که اگر توسعه سیاسی و حرکت جمهوری اسلامی به سوی خدمتگزاری به قشر آسیبپذیر جامعه و تحقق نظام عادلانه نباشد، بقای آن در خطر است؛ چرا که اصل تحقق این نظام با فداکاریهای مستضعفان بوده و بقای آن نیز به بقای آنان است.(همان)
پس در نظر امام، برای تحقق این هدف، حتی مسئولین نیز باید از این طبقه انتخاب شوند تا نظام عادلانه به شکل بهتری نضج یابد.
5. دفع استعمار، وابستگی و قطع دست اجانب از نظام اسلامی
حضرت امام با گوشزد کردن خطر استعمار و قدرت و تفکر شرق و غرب، یکی از اهداف میانی توسعه سیاسی را قطع و دفع نفوذ آنان میدانند و بیان میکنند که آنها برای نفوذ در کشورهایی مانند کشور ما، از هیچ عملی فروگذار نمیکنند؛ بنابراین، بایستی ذیل برنامههای توسعهای خود این خطر را در نظر داشته باشیم و از شاخصهایی بهره بگیریم تا خطر این نفوذ، رفع و دست چپاولگران قطع شود.
از جمله نقشههایی که معالأسف تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوری که خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق،[این] دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرایض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! و قصۀ این امر غمانگیز، طولانی و ضربههایی که از آن خورده و اکنون نیز میخوریم کشنده و کوبنده است.(همان:52 و 53)
در پی حرکت به سوی این هدف، خودکفایی برای نظام اسلامی به دست میآید، تواناییهای بالفعل شکوفا میشود، استعدادهای مادی و معنوی بروز میکند و جامعه شور و نشاط مییابد و برای رسیدن به هدف غایی آماده میشود. در حالی که اگر این هدف در توسعه سیاسی پیگیری نشود، به تعبیر حضرت امام(رحمه الله علیه):
باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاستبازان پیوسته به غرب و شرق، با وسوسههای شیطانی، شما را به سوی این چپاولگران بینالمللی نکشند و با ارادۀ مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید. (همان: 58)
نتیجه
ممکن است این شبهه در ذهن نقش بندد که معتقدین به برخی از مکاتب دنیاگرا مانند یکتاانگاران نیز در برخی اهداف با امام خمینی(رحمه الله علیه) هممسیرند و اهدافشان یکی است. پاسخ این است که امکان دارد ظاهر اهداف آنان یکی باشد که آن هم اقتضای فطرت ظلمستیز و آزادیطلب انسان است؛ اما هدف امام خمینی(رحمه الله علیه) دارای اختلاف ماهوی و مبنایی با اهداف آن نظریهپردازان در آمریکای لاتین است؛ چرا که امام در پی رفع وابستگی با هدف تحقق مکتب توحیدی است اما نظریهپردازان مکتب وابستگی در پی رفع وابستگی با هدف لذت بیشتر مادی و منفعتطلبی و آسایش این دنیایی هستند.
در پایان می توان گفت که در نظر حضرت امام(رحمه الله علیه)، دو دسته هدف برای توسعه سیاسی قابل بیان است؛ هدف غایی، یعنی تحقق مکتب الوهیت که در رأس سایر اهداف وجود دارد و تمام تلاش انبیا و اوصیا برای آمادهسازی جوامع برای نیل انسان به سوی این هدف بوده و اهداف میانی که زمینه را برای رسیدن انسان به هدف غایی آماده میکنند. نمودار حاضر میتواند اهداف مطرح شده را نشان دهد.
بیتردید بعد از هدفگذاری برای توسعه سیاسی میبایست شاخصها و مؤلفههای تحقق توسعه سیاسی، مورد بررسی قرار گیرد و بعد از آن بحث شود که از منظر حضرت امام(رحمه الله علیه) چه روشی برای رسیدن به توسعه سیاسی پایدار در نظام سیاسی ـ اسلامی وجود دارد. مجموع این اهداف، شاخصها و روشها ما را به الگوی توسعه سیاسی(متعالیه) حضرت امام در باب توسعه سیاسی میرساند.
پی نوشت:
1. هر نفسی در گرو اعمالش است.
2. ای مردم خدایی را بپرستید که آفریننده شماست و آنان که پیش از شما بودند، باشد که پرهیزکار شوید.
3. بیاد آر هنگامی که پروردگار تو به ملائکه فرمود من در زمین خلیفه برگمارم ملائکه گفتند میخواهی کسانی را بگماری که فساد کنند و در زمین خونها بریزند و حال آنکه ما تو را تسبیح و تقدیس میکنیم. خداوند فرمود من میدانم چیزی که شما نمیدانید.
منابع:
1. بشیریه، حسین، دولت عقل، تهران، نشر علوم نوین، 1374.
2. پای، لوسین، جنبههای رشد سیاسی: مفهوم رشد سیاسی، ترجمۀ عزت الله فولادوند، تهران، نشر ماهی، 1385.
3. حسنی، محمد، نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه)، تهران، نشر عروج، 1378.
4. خمینی، روحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.
5. ـــــــــــ ، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361.
6. ـــــــــــ ، آخرین پیام (وصیتنامه سیاسی الهی)، تهران، نشر اسوه، 1369.
7. ـــــــــــ ، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، 1374.
8. ـــــــــــ ، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1375.
9. ـــــــــــ ،شرح حدیث جنود و عقل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1377.
10. ـــــــــــ ، ولایت فقیه، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1360.
11. ـــــــــــ ، صحیفه انقلاب، اصفهان، نشر لیالی، 1383.
12. دوورژه، موریس، روشهای علوم اجتماعی، ترجمه خسرو اسدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362.
13. روشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور واثقی، تهران، نشر نی، چاپ نوزدهم، 1386.
14. سو، آلوین، تغییر اجتماعی و توسعه، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی ، 1386.
15. سیفزاده، سید حسین، نوسازی و دگرگونی سیاسی، تهران، نشر قومس، 1375.
16. عالم، عبدالرحمن، بنیادهای علم سیاست، تهران، نشر نی، 1382.
17. فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی(رحمه الله علیه)، قم، نشر معارف، 1388.
18. فتحعلی، محمود، مباحثی در کارآمدی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی،1382.
19. نقیبزاده، احمد، جمهوریت و اسلام، مجموعه مقالات جمهوریت و انقلاب اسلامی، تهران، سازمان مدارک فرهنگ وزارت ارشاد، 1377.
20. هانتینگتون، ساموئل، سامان سیاسی و جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علم، 1375.
مقالات
1. ایوبی، حجتالله، «نقد نظریههای غرب محور در توسعه سیاسی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره اول، 1377.
2. بشیریه، حسین، «از دیالکتیک تمدنها تا دیالوگ تمدنها»، تهران، فصلنامه گفتمان، شماره 3، 1377.
3. جمشیدی، محمد حسین، «سیاست چیست» (تبیین دیدگاه امام خمینی)، قم، فصلنامه پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، شماره 14، 1387.
یحیی فوزی: دانشیار دانشگاه بینالمللی امام خمینی(رحمه الله علیه).
مسعود معینیپور: سطح سه حوزه علمیه قم وکارشناس ارشد انقلاب اسلامی.
فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 19