۰
دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۲۷

بحثی در تاریخ و مبانی اعتقادی جریانهای تکفیری

بحثی در تاریخ و مبانی اعتقادی جریانهای تکفیری
1-جریانهای تکفیری و افراطی گری در عالم اسلام
2-بررسی یکی از مبانی اعتقادی تکفیری ها: احادیث رفض
3- حکم فقهی سب و لعن بر صحابه از منظر اهل سنت


1- جریانهای تکفیری و افراطی گری در عالم اسلام


نگاهی هرچند کوتاه به تاریخ اسلام بخوبی گویای این امر است که افراط گرایی بیشترین صدمه را به مسلمانان وارد نموده و سبب بدبینی و تنفر بسیاری از مردم دنیا نسبت به مکتب انسانساز اسلام گردیده است بگونه ای که در جهان معاصر یکی از ابزار موثر غربیان در ایجاد اسلام هراسی به خدمت گرفتن افراط گرایان میباشد.

یکی از مصادیق بارز این افراطی گری گروه کج اندیش مارقین یا خوارج بودند که بعد از تکفیر امیر مومنا ن او را در محرا ب عبادت به شهادت رساندند این نگرش در طول تاریخ به اشکال مختلف حتی بصورت مذاهب باصطلاح انقلابی بروز کرده و کمتر زمانی را میتوان یافت که اثری از افراطی گری در ان دوره دیده نشود جنگهای مذهبی که بین پیروان مذاهب و فر ق مختلف در اعصار مختلف وجود داشته و همچنان ادامه دارد یکی از عوامل اصلیش نگرش افراطی به اموزه های دینی بوده است این جنگهای خونین که بین پیروان فرقه های مختلف اسلام مسیحیت و یهودیت با یکدیگر و نیز درگیریهایی داخلی که بین پیروان یک دین با یکدیگر وجود داشته است حاکی از جدی بودن این خطر است. جهت تبیین بیشتر این تهدید و لزوم پیشگیری از ان برخی از این منازعات مذهبی را که از اثار افراطی گری و نگاههای تکفیری به دین است را بیان میکنیم:

الف – منازعات مذهبی و افرا طی گری بین مذاهب اهل سنت

استاد جعفر سبحانی به نقل از سبکی در کتاب طبقات الشافعیه و از ابن کثیر در البدایة والنهاية در زمینه فتنه بزرگی که بین برخی از پیروان مذاهب حنفی و حنبلی و شافعی درسال554 هجری اتفاق افتاد میگوید:

فتنه های بزرگی که بین پیروان مذاهب حنفی و شافعی اتفاق افتاد دراثر اتش انها بسیاری از مردم از بین رفته و مراکز کسب و نیز مدارس سوزانده شد و تعداد کشته های پیروان مذهب شافعی بیشتر بود البته اینان بعد از مدتی بر پیروان مذهب حنفی پیروز شده ودر انتقام گرفتن از انها اسراف نمودند. این واقعه در سال 554 هجری اتفاق افتاد. شبیه این فتنه بین پیروان مذاهب شافعی و حنبلی اتفاق افتاد بگونه ای که حکومت وقت با قدرت نظامی اش جهت دفع ان دخالت نمود که در اینجا نیز کشتار زیادی اتفاق افتاد و مساکن و مراکز کسب در اصفهان سوزانده شد. حوادث مشابهی نیز بین پیروان این مذاهب در بغداد و دمشق اتفاق افتاد و هر گروه در صدد تکفیر دیگری بود برخی میگفتند هر کس حنبلی نباشد مسلمان نیست دیگری که مخالف مذهب حنبلی بود همین حکم را علیه او صادر میکرد و کلمات و نسبتهای ناروائی به علماء و فضلاء صورت میگرفت1

ایشان در کتاب دیگرشان،( في ظل أصول الإسلام) از سبکي، در زمينه تکفير حنابله نسبت به اشاعرة نقل میکند:

این فتنه که شراره اش گسترش یافته و اثار خسارت بار ان طولانی گردید تمامی خراسان و شام و حجاز و عراق را در بر گرفت و به اوج خودش رسید. حنبلی ها در ناسزا گویی به اشاعره از اهل سنت از همه توان و امکاناتشان بهره میبردند براحتی در مجامع عمومی انها را لعن میکردند و موقعیت ابو الحسن اشعری همانند علی بن ابیطالب در زمان بنی امیه شده بود که مورد لعن و نفرین قرار میگرفت.2

مؤلف کتاب «ورکبت السفينة» مروان خليقات نیز به نقل از برخی کتب تاریخی مینویسد:

ابن اثیر نسبت به حوادث سال 323 هجری مینویسد:در این سال حوادث زیادی از ناحیه حنابله علیه پیروان مذهب شافعی بوقوع پیوست ویاقوت حموی میگوید بجهت فتنه های زیاد خسارت های مالی و جانی فراوانی به پیروان دو مذهب شافعی و حنفی واقع گردید 3

ایشان در ادامه نقل میکند:

تعصبات جاهلانه بین حنفی ها و شافعی ها باعث بروز جنگهای زیادی شد که در تمام این جنگها شافعی ها برغم نفرات اندک شان پیروز میشدند4

ایشان ضمن رد حدیث اختلاف علماء امتی رحمه به طعنه میگوید:

از مظاهر این رحمت تکثیر این مذاهب است که موجب خسارت های زیادی به وحدت مسلمانها وارد شده است چنانکه ابن حاتم حنبلی میگوید: هرکس حنبلی نباشد مسلمان نیست و ابوبکر المقری حکم به کفر همه حنبلی ها نموده و ملاعلی قاری نیز گفته است بین حنفی ها مشهور است هرگاه شخصی حنفی به مذهب شافعی بگرود باید تنبیه شود ولی اگر یک شافعی به مذهب حنفی بگرود بدو خلعت پوشانده شود و قاضی دمشق حنفی گفته است: اگر قدرت یابم حکم به لزوم گرفتن جزیه از شافعی ها را بجهت کفرشان صادر میکردم و مظفر طوسی شافعی میکوید:اگر قدرت یابم حکم به کفر تمامی حنبلی ها نموده و دستور به گرفتن جزیه از انها میکردم.5

در زمينه اختلاف و منازعه بين شوافع وأحناف سخن صاحب مغني جالب و قابل تأمل است:

از رفتار زشت و توهین امیز پیروان مذهب خنفی نسبت به شافعی ها در طرابلس ان است که برخی از بزرگان مذهب شافعی نزد مفتی اعظمشان امده و از او خواستند لطفا مساجد را جهت اقامه نماز بین ما و حنفی ها تقسیم نمایید چون فقیهان حنفی مارا مسلمان ندانسته و رفتار اهل ذمه (کفار اهل کتاب)را با ما دارند چنانکه در زمینه جواز ازدواج مرد حنفی با زن شافعی بین فقهایشان اختلاف بوده و برخی ان را حرام میدانند چون میگویند ایمان پیروان مذهب شافعی برایشان اثبات نشده است.6

ب) منازعات افراطی گرایی بين پیروان مذاهب سنی و شیعی با یکدیگر

اختلافات و منازعات بین پیروان مذاهب أهل سنت با مذاهب شیعی به ویژه شیعه امامیه از زمان خلفای بنی امیه و عباسی تشدید گردید. اینان با کمک نمودن به برخی از عالمان اهل سنت و تحریک آنان علیه عالمان شیعی و پیروان آنان فضای رعب و وحشت را نسبت به شیعیان افزایش دادند.

رسول جعفریان در این رابطه میگوید:

تقریباً تا پیش از روی کار آمدن حکومت بنی امیه این اختلافات سبب به وجود آمدن نزاع عمده ای نشده بود اما بنی امیه و به خصوص خود معاویه و جانشینانش بنا را بر دشمنی آشکار و خشن با اهل بیت و شیعیان گذاشتند و همین باعث شد اختلافات عمیق تر شود بنی عباس هم با اینکه با شعارهای علوی و اندیشه های موافق شیعه روی کار آمدند اما بعد از مدتی به دلیل مطامع سیاسی بنای مخالفت با شیعیان را گذاشته و راهی را رفتند که بنی امیه پیش تر رفته بودند از این رو مذهب آنان را به عنوان مذهب رسمی به رسمیت نشناخته و روند علوی کش را پی گرفتند همین باعث شد اختلافات دامنه دار شود و از شهرهای کوفه و بصره به سراسر جهان اسلام برسد7

ایشان در ادامه نسبت به تلاش عباسیان در گسترش مذاهب اهل سنت و مبارزه با مذاهب شیعی میگوید:

بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی میکردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمی ماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکت ها را با رفتارهای متقابل انجام میدادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای اهل سنت به تحریک علمای مخالف بر میآمدند که سرکوب بیش از پیش شیعیان و ایجاد فضای رعب و وحشت را به همراه داشت با این همه علمای شیعه که مقصدشان یکپارچه کردن جهان اسلام بود توصیه میکردند که پشت سر ائمه جماعت اهل سنت نماز خوانده شود و از مریض های آن ها دیدن کنند و تلاش های بسیاری برای کم کردن این اختلافات داشتند اما به هر حال ریشه این اختلافات گسترده تر از این نکات بود8

آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگ های مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و میگوید:

تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهم ترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص میشود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگ های مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم9

سپس ایشان در زمینه برخی از جنگ های مذهبی عثمانی ها و صفویه مینویسد:

سلطان سلیم عثمانی در سال 920 هجری به اسم مبارزه با حکومت شیعی صفوی به ایران حمله کرد و برای توجیه اقدام خودش که چطور نیروهایش را از 1500 کیلومتر به سوی ایران گسیل داشت چه بهانه ای بهتر از این بود که به تعبیر خودش به مقابله با کافران شیعه که در همسایگی او قدرت گرفتند آمده است. او حتی برای رسیدن به هدف خود، ازبک ها را نیز از سمت شرق ایران تحریک کرد و با صدور فتوای مقابله با رافضیان شیعه، آنان را به جنگ با صفویان کشاند جنگی که صفویان با قدرت تمام مقابل آن ایستاده و آن ها را سر جای خود نشاندند10

آنگاه پیروزی ظاهری صفویه و عثمانی ها را زمینه شکستی برای آنان دانسته و میگوید:

با این حال ماجرا ادامه یافت و آتش این اختلاف تند بعد از یک قرن بار دیگر به چشم صفویه رفت زیرا افغانان با بهانه فتوای علمای اهل سنّت مکه به ایران حمله کردند و در سال 1135 ـ 1134 صفویه را از میان بردند11



*2- عوامل پیدایش جریانهای تکفیری


بعد از سیر تاریخی در منازعات مذهبی بین جریانهای تکفیری اینک به تحلیل و بررسی عوامل بروز انها میپردازیم

در یک تحلیل کلی باید گفت قطع نظر از نقش عوامل سیاسی و جریانها ی استکباری در پیدایش برخی فرقه های مذهبی نظیر وهابیت و بهاییت که توسط ا ستعمارپیر انگلیس بوجود امد یکی از عوامل پیدایش چنین جریان های افراطی راباید جهالت و کج اندیشی در اموزه های دینی دانست در تبیین این نکته مهم میتوان به مذ هب خوا رج در عهد امام علی ع اشاره کردسران این مذهب مبنای حرکت تند و افراطی خویش را احیای دو اصل امر بمعروف و نهی از منکر قرار دادند شهید مطهری در این زمینه میگوید:

علت تاسیس حزب خوارج احیای یک سنت اسلامی بود اما عدم بصیرت انها را بدین جا کشانید که ایات قران را غلط تفسیر کنند12

کج اندیشی اینان در عدم فهم درست این اصل مهم اسلامی از انجا نشات میگرفت که اینان بین احکام تعبدی و توصلی ان فرق نگذاشته و معتقد بودند که تمامی احکام اسلام میبایست بدون چون و چرا اجرا گرددبهمین دلیل در اجرای امربمعروف و نهی از منکر که مبتنی بر شرائطی نظیر احتمال تاثیر و یا عدم ایجاد مفسده است به هیچ شرطی پایبند نبودند در حالی که گرچه بیشتر احکام اسلام تعبدی است اما امربمعروف و نهی از منکر تعبدی محض نیست بدین معنا که لازم است در اجرای ان رعایت مصا لح و مفاسد را نمود اما خوارج میگفتند این دو اصل هم تعبدی محض است و مطلقا باید ان را اجرا نمود از اینرو با علم به اینکه هیج اثر مفیدی بر ان بار نمی شود دست به ترور و ایجاد ناامنی در جامعه اسلامی میزدند13

شهیدمطهری در زمینه تنگ نظری خوارج واینکه انان اسلام و مسلمانی را در محدوده اندیشه های خویش میدانستند میفرماید:

مثلا میگفتند مرتکب گناه کبیره کافر است و مستحق خلود در اتش بنابر این جز عده معدودی از بشر بقیه مخلد در اتش هستند.....درحالی که پیامبر ص جانی را سیاست میکرد و بر جنازه ا و نماز میخواند اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود بر جنازه انها نماز نمی خواند زیرا بر جنازه کافر نماز خواندن جای زنیست و قران از ان نهی کرده است شراب خور ر احدزد و دست دزد ر ا برید....اما اسمشان را از اسامی مسلمانان بیرون نبرد 14

خصیصه دیگری که میتوان انرا مهمتر از عامل اول دانست تفکیک اینان بین تدین و تعقل بود براین اساس بین ظاهر قران و محتوای ان تمییز و تفاوت قائل نشده و درنتیجه براحتی فریب مکارانی نظیر معاویه را در جنگ صفین و ماجرای حکمیت خوردند در تایید وجود این خصیصه برای خوارج و سایر گروههای تکفیری باید گفت هر گاه به مبانی و ادله اینان مراجعه گردد بخوبی روشن میگردد که بیشترین تمسک انان به اخبا رو روایات ویه ظواهر ایات قران کریم میباشد در حالی که هرگاه درایت و تعقل در ایات و روایات را شیوه خویش قرار میدادند به چنین بیمار ی خطرناکی مبتلا نمی شدند

باید گفت امروز نیزجهان اسلام اماج حملات این جریانات تکفیری قرار گر فته و بر رهبران فکری جوامع اسلامی فرض است تا امت اسلامی را نسبت به خطر این اندیشه های ناصواب و نفرت انگیز اگاه نمایند متاسفانه اندیشه جدائی تدین از تعقل در تسنن و تشیع تاثیرات زیادی گذاشته است بگونه ای که میتوان مکتب احمد بن حنبل دراهل سنت و مکتب اخباریگری را درتشیع دو نمونه عینی این اندیشه خطرناک دانست 15

3- پیشگویی پیامبر ص نسبت به جریانهای افراطی تکفیری در بین امت اسلام

در روایات متعددی که مورد قبول برادران اهل سنت نیزاست امده است که رسول اکرم ص اقدامات کفرامیزوتروریستی برخی ازافراطیون امت خویش را پیشگوئی نموده و بشدت مسلمانان را از تکفیر و کشتن یکدیگر تحذیر نموده است که بعنوان نمونه یکی ازانها در اینجا ذکر میشود:

حاکم در مستدرک نقل میکند:

مخشى بن حجر بن عدي عن أبيه أن نبي الله صلى الله عليه وآله وسلم خطبهم فقال اي يوم هذا قالوا يوم حرام قال فأي بلدهذا قالوا بلد حرام قال فأي شهر هذا قالوا شهر حرام قال فان دماءكم وأموالكم واعراضكم حرام عليكم كحرمة يومكم هذا كحرمة شهركم هذا كحرمة بلدكم هذا ليبلغ الشاهد الغائب لا ترجعوا بعدي كفارا يضرب بعضكم رقاب بعض- انتهی -16

علی علیه السلام صاحبان این افکار خطرناک را بزرگترین ابزار و طعمه قدرتهای شیطانی دانسته و انان را بدترین انسانها در زمین میخواند:

ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به تیهه17

4- بررسی مبانی حدیثی تکفیری ها: احادیث رفض

دربرخی از کتابهای حدیثی اهل سنت احادیثی امده است که مضمونش این است که عده ای در اخرالزمان میایند که مدعی عشق به اهلبیت پیامبر ص هستند در حالی که دروغ میگویند اینان رافضی بوده و نشانه رفض و خروج اینان این است که به اصحاب من از جمله ابوبکر و عمر سب و لعن میکنند انگاه پیامبر دستور میدهد ا ینان ر ا به قتل برسانید در برخی از این روایات از اینان بعنوان مشرک نیز یاد شده است در اینجا برخی از این روایات ر اذکر میکنیم:

1-محمد بن علي بن ميمون، حدثنا أبو سعيد محمد بن أسعد التغلبي. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبيد، عن حصين بن عبد الرحمن، عن أبي عبد الرحمن السلمي. عن علي قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: سيأتي بعدي قوم لهم نبز يقال لهم الرافضة فإذا لقيتموهم فاقتلوهم فإنهم مشركون. قلت يا رسول الله ما العلامة فيهم ؟ قال: يقرضونك بما ليس فيك ويطعنون على أصحابي ويشتمونهم.18

. 2- حدثنا محمد بن عوف، ثنا بكر بن خنيس، حدثنا سواد بن مصعب، عن داود بن أبي عوف، عن فاطمة بنت علي، عن فاطمة الكبرى، عن أسماء بنت عميس، عن أم سلمة قالت كانت ليلتي وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم عندي فجاءت إلي فاطمة مسلمة فتبعها علي فرفع رسول الله صلى الله عليه وسلم رأسه فقال: أبشر يا علي أنت وأصحابك في الجنة إلا إن ممن يزعم أنه يحبك قوم يرفضون الإسلام يلفظونه يقال لهم الرافضة ( فإذا التقيتهم فجاهدهم ) فإنهم مشركون قلت يا رسول الله ما العلامة فيهم ؟ قال لا يشهدون جمعة ولا جماعة ويطعنون على السلف 19

3 - حدثنا إسماعيل بن سالم، حدثنا يونس بن محمد، حدثنا عمران ابن زيد عن الحجاج بن تميم، عن ميمون بن مهران، عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: يكون في آخر الزمان قوم ينبزون الرافضة يرفضون الإسلام ويلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشركون. 20

4 - ثنا أبو بكر بن أبي شيبة، ثنا يزيد بن هارون، حدثنا يحيى بن المتوكل أبو عقيل، حدثنا كثير بن إسماعيل أبو إسماعيل، عن إبراهيم بن الحسن، عن أبيه، عن جده، عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه، عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: يكون قوم يسمون الرافضة يرفضون الإسلام.21

نقد و بررسی

بعد از بیان روایات مذکور اینک به نقد و بررسی انها میپردازیم

1-ضعف سندی

احادیث رفض بر اساس اعتراف عالمان بزرگ اهل سنت از موضوعات و مجعولات بوده و قابل استناد نمی باشد بعلاوه انکه در سلسله سند انها افرادی قرار گرفته اند که در کتب رجالی اهل سنت ضعیف شمرده شده اند د ر اینجا گفتار برخی از عالمان اهل سنت ر ا در زمینه غیر قابل استناد بودن احادیث رفض بیان میکنیم:

1-حدیث اول: محمد بن علي بن ميمون، حدثنا أبو سعيد محمد بن أسعد التغلبي. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبيد، عن حصين بن عبد الرحمن، عن أبي عبد الرحمن السلمي. عن علي قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: سيأتي بعدي قوم لهم نبز يقال لهم الرافضة فإذا لقيتموهم فاقتلوهم فإنهم مشركون. قلت يا رسول الله ما العلامة فيهم ؟ قال: يقرضونك بما ليس فيك ويطعنون على أصحابي ويشتمونهم 22

بررسی سند

در بین روات ذکر شده در حدیث ابوسعید محمدبن اسعد التغلبی گرچه برخی رجالیین او را توثیق کرده اما ابو زرعه او را منکر الحدیث میداند عمروبن ابی عاصم مولف کتاب السنه نیز ذیل این حدیث ص460 مینویسد:

إسناده ضعيف، ورجاله كلهم ثقات غير محمد بن أسعد التغلبي قال أبو زرعة والعقيلي " منكر الحديث "23

اما حدیث دوم - حدثنا محمد بن عوف، ثنا بكر بن خنيس، حدثنا سواد بن مصعب، عن داود بن أبي عوف، عن فاطمة بنت علي، عن فاطمة الكبرى، عن أسماء بنت عميس، عن أم سلمة قالت كانت ليلتي وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم عندي فجاءت إلي فاطمة مسلمة فتبعها علي فرفع رسول الله صلى الله عليه وسلم رأسه فقال: أبشر يا علي أنت وأصحابك في الجنة إلا إن ممن يزعم أنه يحبك قوم يرفضون الإسلام يلفظونه يقال لهم الرافضة ( فإذا التقيتهم فجاهدهم ) فإنهم مشركون قلت يا رسول الله ما العلامة فيهم ؟ قال لا يشهدون جمعة ولا جماعة ويطعنون على السلف.24

بررسی سند

بکربن خنیس در کتاب الضعفا و المجروحین و عقیلی د رالضعفا او را ضعیف شمرده است و نیز در همین کتاب از قول یحیی بن معین نقل میکند که:بکر بن خنیس لیس بشیئ 25

مولف کتاب السنه نیزدر زمینه ضعف اسناد این حدیث مینویسد:

إسناده ضعيف جدا، آفته سوار بن مصعب، قال البخاري: " منكر الحديث ". وقال النسائي وغيره: " متروك ". وبكر بن خنيس ضعيف.... والحديث أخرجه الخطيب في " التاريخ " ( 12 / 358 ) من طريق الفضل بن غانم: وحدثنا سوار بن مصعب به وأتم منه. والفضل هذا ضعيف كما قال الخطيب،.... والحديث أورده الشوكاني في " الأحاديث الموضوعة " ( ص 381 ) 26

طبرانی نیز این حدیث را نقل نموده و در ذیل ان گفته است:

لم یرو هذاالحدیث عن عطیه عن ابی سعید عن ام سلمه الا سواربن مسلم 27

اما حدیث سوم:

- حدثنا إسماعيل بن سالم، حدثنا يونس بن محمد، حدثنا عمران ابن زيد عن الحجاج بن تميم، عن ميمون بن مهران، عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: يكون في آخر الزمان قوم ينبزون الرافضة يرفضون الإسلام ويلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشركون 28

مولف کتاب السنه نسبت به ضعف سندی این حدیث مینویسد:

إسناده ضعيف، الحجاج بن تميم ضعيف. وعمران بن زيد وهو التغلبي كما في " التقريب ". وسائر رجاله ثقات رجال مسلم، وإسماعيل بن سالم هو الصائغ البغدادي. والحديث أخرجه أبو يعلى ( 2 / 673 ) من طريق أخرى عن عمران بن زيد به. وقال الهيثمي ( 10 / 22 ): " رواه أبو يعلى، والبزار، والطبراني، ورجاله وثقوا، وفي بعضهم خلاف " 29

همانگونه ملاحظه شد علاوه بر ضعف برخی رواتی که در سند حدیث قرار گرفته اند در مورد برخی از روات بین رجال اهل سنت نسبت به جرح و تعدیل انها اختلاف است که دراینصورت نیز حدیث مقبول نخواهد بودچون بر اساس قواعد علم رجال اگر در مورد یکی از روات بین علمای این علم در توثیق و عدم ان اختلا ف وجود داشت همگی معتقدند که قول جارح مقدم است 30

حدیث چهارم:

أبو بكر بن أبي شيبة، ثنا يزيد بن هارون، حدثنا يحيى بن المتوكل أبو عقيل، حدثنا كثير بن إسماعيل أبو إسماعيل، عن إبراهيم بن الحسن، عن أبيه، عن جده، عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه، عن النبي صلى الله عليه وسلم قال:

يكون قوم يسمون الرافضة يرفضون الإسلام31

مولف کتاب السنه که یکی از شخصیتهای بزرگ و معاصر اهل سنت است ذیل این حدیث مینویسد:

إسناده ضعيف، يحيى بن المتوكل وشيخه كثير وهو ابن إسماعيل أبو إسماعيل النواء، كلاهما ضعيف،.32

روایت پنجم

5-عن علي قال: يخرج في آخر الزمان قوم لهم نبز يقال لهم الرافضة يعرفون به، ينتحلون شيعتنا وليسوا من شيعتنا، وآية ذلك أنهم يشتمون أبا بكر وعمر، أينما أدركتموهم فاقتلوهم ! فإنهم مشركون. ( اللالكائي )33

این حدیث نیز بدلیل ارسالش قابل استناد نیست

روایت ششم

6-عن ابن عباس قال كنت عند النبي صلى الله عليه وسلم وعنده على فقال النبي صلى الله عليه وسلم يا علي سيكون في أمتي قوم ينتحلون حب أهل البيت لهم نبز يسمون الرافضة قاتلوهم فإنهم مشركون.34

این روایت نیز بدلیل حجاج بن تمیم از منظر رجالیین اهل سنت قابل استناد نیست 35

ر وایت هفتم

7-عن أبي الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمي، عن زينب بنت على، عن فاطمة، قالت: نظر رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى علي فقال: هذا في الجنة، وإن من شيعته قوما يلفظون الاسلام لهم نبز يسمون الرافضة، من لقيهم فليقتلهم، فإنهم مشركون 36

.همین روایت با تغییراتی جزیی در ج 2 ميزان الاعتدال - الذهبي - - ص 18نیزنقل شده است:

تليد بن سليمان، عن أبي الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمي، عن زينب بنت علي، عن فاطمة - أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: أما إنك يا بن أبي طالب وشيعتك في الجنة، وسيجئ أقوام ينتحلون حبك يمرقون من الاسلام، يقال لهم الرافضة: فإن لقيتهم فاقتلهم، فإنهم مشركون 37

بررسی سند

اولا تلید بن سلیمان بنابرنقل ذهبی متهم به کذب میباشد 38

ایشان در ميزان الاعتدال نیز ج 1 - ص 358در مورد سند این حدیث مینویسد:

تليد بن سليمان [ ت ] الكوفي الأعرج. عن عطاء بن السائب، وعبد الملك بن عمير. وعنه أحمد، وابن نمير. فمن مناكيره....وقال النسائي: ضعيف –انتهی-39

ثانیا بدلیل نقل ابی الحجاف از محمد بن عمرو الهاشمي روایت مرسل میباشد در کتاب التاریخ الکبیر امده است:

محمد بن عمرو الهاشمي عن زينب، روى عنه أبو الجحاف حديثه مرسل لم يصح، إن لم يكن هذا هو الأول فلا أدري يعني محمد بن عمرو بن الحسن.) 40

بنابر این حدیث مذکورقابل استناد نیست.

روایت هشتم

8-اخبرنا إبراهيم بن مخلد المعدل، حدثنا محمد بن أحمد بن إبراهيم الحكيمي قال: حدثنا أحمد بن زهير، حدثنا

الفضل بن غانم، حدثنا سوار بن مصعب عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري عن أم سلمة قالت: كانت ليلتي من رسول الله صلى الله عليه وسلم فأتته فاطمة ومعها علي فقال له النبي صلى الله عليه وسلم " أنت وأصحابك في الجنة، أنت وشيعتك في الجنة، إلا أن ممن يحبك قوما يضفزون الإسلام بألسنتهم يقرءون القرآن لا يجاوز تراقيهم، لهم نبز يسمون الرافضة. فإذا لقيتهم فجاهدهم فإنهم مشركون " قال: قلت يا رسول الله ما علامة ذلك فيهم ؟ قال: " يتركون الجمعة والجماعة، ويطعنون في السلف الأول "41

بررسی سند

این روایت نیز بدلیل الفضل بن غانم و سواربن مصعب ضعیف است42

با دقت در مطالبی که پیرامون احادیث مذکور بیان گردید ضعف سندی روایات دیگر نیز که مضامینی مشابه روایات مذکور دارند روشن میشود که به دلیل اختصار از ذکر انها صرف نظرمی کنیم.

2- ضعف متنی و دلالتی

بر فرض صحت اسناد روایات مذکور را بپذیریم اشکالات فراوان متنی و دلالتی بر ان وارد است که در اینجا برخی از انها را بیان میکنیم:

در مفهوم سب و شتم و فرق ا ن با لعن و نفرین با ید دقت نمود بنا براموزه های قران کریم سب و فحش دادن به هیچکس حتی به بت مشرکین نیزجایزنیست اما لعن که در برابردعا بوده و نوعی نفرین است درموارد متعدد در قران کریم ذکرشده است و خداوندمتعال خود عده ای را نظیر ظالمین و نیزکسانی را که موجب اذیت او و پیامبرش میگردند را لعن نموده است بنابر این باید بین سب و اهانت به برخی اصحاب و لعن و نفرین نسبت به انها فرق گذاشت وروایات رفض برفرض صحت سب به اصحاب را موجب شرک و کفردانسته است نه لعن و نفرین به انها را

1-روایات رفض چند طائفه هستند که مضامین برخی ازانها با یکدیگر قابل جمع نیستند –در برخی از این روایات امده است که فرقه رافضه در ا خر الزمان پیدا میشوند:

عن ابن عباس قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: يكون في آخر الزمان قوم ينبزون الرافضة يرفضون الإسلام ويلفظونه فاقتلوهم فإنهم مشركون43

در برخی دیگر امده است که پیامبر ص زمان پیدایش این فرقه را بعد از وفا تش میداند:

سيكون من بعدي الرافضة فإن وقعوا في أيديهم فاقتلوهم لكونهم من أهل الشرك إنهم يسبون أبا بكر ومن يفعل ذلك فعليه لعنة الله والملائكة والناس أجمعين.44

در برخی دیگر از این روایات امده است که پیامبر ص نزدیکترین زمان را هنگام پیدایش فرقه رافضه میدانند:

- تولد في أقرب الأزمنة فرقة تسب أصحابي وتتبع أخطاءهم فلا وع‍ سوهم ولا تناكحوهم ولا تسلموا عليهم عليهم لعنة الله 45.

بعد از بیان سه طائفه از روایات مذکور میگوییم

اولا برفرض روایت دوم و سوم قابل جمع باشد هیچکدام از انها با روایت اول قابل جمع نیست

ثانیا بر اساس روایت اول زمان پیدایش رافضه در اخر الزمان میباشد در حالی که مصدا ق بارز این گروه که از نظر معتقدان به این احادیث شیعه میباشد از همان قرن اول هجری وجود داشته است

ثالثا در متن روایات مذکور امده است که از مشخصه های رافضه ان است که ا سلام را رها میکنند:یرفضون الاسلام ایا پیروان مذهب امامیه و شیعیان اثنی عشری که همه عشقشان به اسلام و قران و اهلبیت پیامبر ص بوده و عقائدشان را از شخصیت های بی نظیری همانند امام باقر و امام صادق ع میگیرند میتواند مصداق رافضه در این روایات باشد اگر اینان رافضی هستند پس نسبت به کسانی که از شاگردان این امامان همانند ابوحنیفه و مالک بن انس تبعیت میکنند چه میگویید ایا اینان نیز را فضی و تارک اسلام هستند

2-بین صدر و ذیل این روایات تهافت و ناهماهنگی زیا دی وجود دارد در تبیین این نکته مهم باید گفت مفاد روایات رفض این است که سب به برخی از صحابه موجب شرک و کفر است در اینجا این سئوال مطرح میگردد که چه ارتباطی بین شرک و کفر وسب ا ینان است شرک امری است که به توحید اعتقادی انسان لطمه میزند و مشرک در عرض خدای متعال خدایان دیگری را قرار میدهد در حالی که سب و لعن به برخی از صحابه ارتباطی به شرک ندارد چون این امور از از مسائل فرعی بوده و تاثیری در ایما ن انسان به توحید ندارد به عبارت دیگر بین اعتقاد انسان به توحید و لعن به برخی از صحابه که به اجتهاد قائلین به ان مستحق لعن و نفرین هستند تناقضی وجود نداشته و هر دو انها با یکدیگر قابل جمع هستند حتی نعوذبالله اگر کسی به پیامبر ص جسارت کند گر چه موجب کفر او خواهد بود اما نمی توان ا و را مشرک دانست

3-چگونه ممکن است سب و لعن برخی ازصحابه موجب کفر گردد مگر اعتقاد به صحابه جزیی از ارکان دین است که انکار ان موجب کفروشرک باشد.غزالی در الاقتصاد فی الاعتقاد ص261 دراینکه ایا انکار خلافت شیخین موجب کفراست یا خیرمی گوید:

اعلم ان للناس فی الصحابه و الخلفا اسراف فی اطراف فمن مبالغ فی الثنا حتی یدعی العصمه للائمه و منهم منهجهم علی الطعن یطلق اللسان بذم الصحابه فلا تکونن من الفریقین و اسلک طریق الاقتصاد فی الاعتقاد46

بدان مردم دیدگاه معتدلی در مورد صحابه و خلفا ندارند برخی با نگاه افراطی شان انان را در حد عصمت مطرح میکنند و برخی نیز با نگاه تفریطی شان زبان به طعن و مذمت انان گشوده اند باید گفت هر دو گروه از مسیر اعتدال خارج شده پس از هر دو گروه فاصله گرفته و درعقیده ات طریق اعتدال را بر گزین

ایشان درقسمتی دیگر از کتابش مینویسد

اگر کسی اصلی از اصول قطعی اسلام راانکار کند اگرچه این انکار با صراحت نباشد کافر شمرده میشود....و اگر کسی وجود ابوبکر یا خلافت او را انکار کند نمی توان حکم به کفر او نمود چون او اصلی از اصول دین را انکار ننموده است 46.

4-نکته اساسی فهم درست این روایات است باید دید معنای رفض و رافضی در روایات مذکور چیست ؟ ایا مراد از انها طائفه غلات هستند یا مراد از انها کسانی هستند که زیر بار خلافت شیخین نرفته ویا مراد از رافضه شیعیان و پیروان اهلبیت ع هستند ؟

مولف کتاب دفاع من وحي الشريعة ضمن دائرة السنة والشيعة ص 255 در این زمینه تحقیق جامعی کرده که بدلیل اهمیتش خلاصه ای از ان را بیان میکنیم.

ایشان در ابتدا میگوید:

اگر مراد از رافضه غلاه هستند باید گفت اینان سه گروه هستند:

گروه اول: غلات نسبت به اهل بیت ع که مصداق بارز اینان فرقه خطابیه هستند براساس گفتار بزرگان شیعه نظیر سید شرف الدین اینان کافر بوده وامامان شیعه پیروانشان ر ا از انها تحذیر کرده اند.

گروه دوم غلات نسبت به خاندان معاویه که مصداق بارز ان فرقه یزیدیه هستند.

گروه سوم غلاتی هستند که در وجود خویش افکار غلو امیز داشته و ادعاهای عجیبی میکنند نظیر برخی از متصوفه و عرفا مثل ابن عربی و حلاج و... که قائل به وحدت وجود میباشند که در این موارد باید سخن محققان و اهل اندیشه را جستجو نمود که انان نسبت به این نوع تفکرات چه میگویند.

ایشان در ادامه نسبت به معنای دوم رفض مینویسد:

اگر مراد ازرافضه کسانی اند که زیربارخلافت شیخین نرفته و منکر خلافت انان شدند در اینصورت باید گفت اولین رافضی سعدبن عباده انصاری است که یکی از صحابه جلیل القدر پیامبرص میباشد چون ایشان خلافت شیخین را به رسمیت نشناخت و در هیچیک از مراسم جمعی انان شرکت ننمود

سپس ایشان از معتقدان به احادیث رفض سئوال میکند که: ایا بخودتان اجازه میدهید این صحابی بزرگ پیامبر ص را کافر و مشرک دانسته و او را مهدور الدم بدانید

سپس درجواب میگوید:

أنا أجيب عن أخواني أهل السنة - بالطبع لا، سعد بن عبادة غير رافضي وغير مشرك وغير مهدور الدم بل من السابقين الأولين ورضي الله عنه أرضاه

من از طرف برادران اهل سنت جواب میدهم خیر سعدبن معاذ رافضی و مشرک و مهدورالدم نبوده بلکه از سابقین و صحابه راستین پیامبر ص بود که خداوند از او راضی بود.

،انگاه سئوال دیگری را مطرح میکند اگر سعد از سابقین و صحابه است پس به چه جرمی او را کشتند و قتلش را به جنیان نسبت دادند

ایشان در ادامه معنای ر فض میگوید:

اگر مراد از رافضه محبین اهل بیت ع و پیروان انان هستند دراینصورت باید انان را در زمره هدایت شدگان دانست چون اینا ن پایبند به عهد الهی بوده و عمل به وصیت پیامبر ص در تمسک به ثقلین نموده اند.47

5-سیره عملی پیامبرص ناقض مضمون روایات رفض است روایات فراوانی ازرفتارپیامبرص رسیده است که مفادش ان است در حضور ان حضرت گاه به یکی ازصحابه ان حضرت جسارت میشد اما ان حضرت نسبت کفربه او نداده ودستوربه کشتن او نمی دادند و حتی با کسانی که نسبت کفر یا نفاق به برخی از افراد میدادند بشدت برخورد میکردند چنانکه وقتی ان حضرت مشاهده نمود در حضورش یکی از اصحابش به ابن مالك بن الدخيشن گفت:ذلك منافق لا يحب الله ورسوله رسولخدا ص بدو فرمود: لا تقل ذلك ألا تراه قد قال لا اله إلا الله يريد بذلك وجه الله 48

6-چگونه پیامبری که مظهر رافت و محبت به ا نسانهاست و دینی که او برای بشریت به ارمغان اورد بر مبنای رحمانیت و رحیمیت الهی بنا گردیده است اینچنین و بر احتی دستور کشتن انسانها را میدهد بدون اینکه توجیه منطقی برا ی ان ار ائه دهد و فرد باصطلاح مستحق قتل را نسبت به کاری که انجام میدهد مجاب کند ممکن نیست دینی که نسبت به خون و ابرو و حیثیت مسلمانان اهتمام فراوان داشته و نهایت احتیاط و سختگیریها را نسبت به ان اعمال کرده است پیامبرش اینچنین دستور قتل انسانها را صادر نماید.از ان حضرت روایات مختلفی در زمینه لزوم حرمت خون و ابرو و حیثیت مسلمانان وارد شده است نظیر: لا يحلّ دمُ امرى‏ءٍ مسلمٍ يشهد أن لا اله الّا اللَّه، محمد رسول اللَّه الّا بإحدى الثلاث، الثَّيب الزانى والنفسُ‏بالنفسِ والتاركُ لدينه.49 پاسخ های نقضی:

7-اگرسب و لعن برخی از صحابه موجب شرک و کفراست پس چرا معاویه را که سب ولعن به علی ع را بصورت رسمی پایه گذاری کرد کافر و رافضه نمی دانید؟ بلکه از او با عنوان رضی الله عنه یاد میکنید

8-اگر سب و لعن برخی صحابه موجب کفراست پس بایدکسانی که فاجعه حره را درمدینه مرتکب شدند وصدها صحابی پیامبرص را بقتل رساندند کافر باشند و بتبع ان کسانی را که دستوربه کشتن انان دادند نیزکافرباشند درحالی که شما حتی ازیزید نیزبه عنوان رضی الله عنه یاد میکنید

9-اگر سب و لعن برخی صحابه موجب کفراست پس باید قاسطین وناکثین ومارقین که با امام علی ع که حاکم رسمی جامعه اسلامی بود جنگیده و موجب کشته شدن هزاران مسلمان گردیدند کافرباشند درحالی که شما قائل به ان نیستید و ازبسیاری ازانها تجلیل میکنید

10-اگرطعن و سب و لعن برخی از صحابه موجب کفر وشرک است پس سب و اهانت وطعن برخی از صحابه را نسبت به یکدیگر بلکه قتال و جنگ انان با یکدیگر که منجر به کشته شدن برخی از انان گردید را چگونه توجیه میکنید ایا میتوان به کفر همه کسانی که مرتکب چینن اعمال و رفتاری شده اندنمود 50



11-درسیره برخی از خلفای صدر اسلام درموارد گوناگون امده است که انان برخی ازصحابه پیامبرص را تجریح واهانت مینمودند اگرسب و اهانت به صحابه موجب کفروشرک است چرااین حکم را نسبت به انان اعمال نمی کنید51



12-رضایت خداوند ازصحابه (مهاجرین و انصار )که درقران کریم امده است مشروط به ان است که نقض نگردد از این رو درسوره فتح ایه 9پذیرش بیعت صحابه با پیامبرص (بیعت الشجره ) و رضوان الهی ازانان مشروط به عدم النکث شده است:

إن الذين يبايعونك إنما يبايعون الله يد الله فوق أيديهم فمن نكث فإنما ينكث على نفسه ومن أوفى بما عاهد عليه الله فسيؤتيه أجرا عظيما

دراینجا باید گفت:نگاهی هر چند کوتاه به تاریخ اسلام نشان میدهد که برخی از صحابه پیامبرص متاسفانه نقض عهد نموده وحتی مرتدشدند چنانکه طبق بر خی از احادیثی که از منابع معتبراهل سنت نظیر صحیح مسلم و بخاری نقل شده است در قیامت انگاه که سراغ اصحابش را میگیرد به ان حضرت گفته میشود که بسیاری از انان به جاهلیت سابقشان برگشت ه و از شریعتت دور شدند:

عن ابن عباس رضي الله عنهما عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إنكم تحشرون حفاةعراة غرلا ثم قرأ كما بدأنا أول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين وأول من يكسى يوم القيامة إبراهيم وان أناسا من أصحابي يؤخذ بهم ذات الشمال فأقول أصحابي أصحابي فيقال انهم لم يزالوا مرتدين على أعقابهم منذ فارقتهم52



3-حکم فقهی سب و لعن بر صحابه از منظر اهل سنت


در اینکه ایا سب و شتم صحابه موجب کفر است یا خیر باید گفت:

اولا سب و شتم بر اساس اموزه های قرانی مطلقا حتی به بت های بت پرستان جایز نیست( اری لعن و نفرین بر ظالمین و کافران و منافقین یکی از اموزه های قرانی است که منطبق بر ادله عقلی نیز میباشد ) اما این که این عمل سبب کفر گردد باید گفت اگر سب به صحابه فقط به دلیل صحابی بودنشان باشد شکی نیست که موجب کفر خواهد بود چون این عمل در واقع اهانت به پیامبرص خواهد بود اما اگر به این عنوان نباشد گر چه عمل حرامی است اما نمی توان حکم به کفر چنین کسی نمود چون مستلزم انکار رکنی از ارکان دین نشده است در این زمینه ایه الله صافی در مجموعة الرسائل مینویسد:

اگر کسی که در پوشش اسلام به صحابه یا سایر مسلمین اهانت میکنداز روی عناد به خداوند و رسولش باشد شکی در کفر او نیست اما اگر این عمل از روی جهل یا القای شبهه ای در ذهنش باشد بنا بر سخن ابن حزم معذور خواهد بود

سپس در همین زمینه مطالب مهمی را از قول برخی عالمان اهل سنت نقل میکند:

اگر مرا تهدید به اعدام هم کنند هیچگاه حکم به تکفیر حتی یک نفر در صورتی که اظهار شهادتین کند نخواهم کرد و مولف کتاب الاختیار میگوید: همه امامان اهل سنت بر گمراهی اهل بدعت اجماع دارند اما سب و بغض صحابه را موجب کفر ندانسته وفقط چنین شخصی را گمراه میدانند و مولف فتح القدیر میگوید: کسی که صحابه را کافر دانسته یا به انان سب میکند قطعا کافر نخواهد بود و کسانی که حکم به کفر اینان نموده اند در زمره مجتهدان نیستند و ابن حجر نیز در الصواعق لعن کننده به صحابه را کافر نمی داند

ایشان در ادامه مینویسد:

اگر بخواهیم همه فتاوای فقیها ن اهل سنت را ذکر کنیم از حالت اختصار خارج شده اما اجمالا میگوئیم مقتضای کلام بسیاری از انان است که ساب به صحابه کافر نخواهد بود حتی اگر عملش از روی عمد و علم به حرمت ان باشد

ایشان در ادامه مستند گفتار این فقیهان را از احادیث نبوی بیان کرده و در ادامه ازبزرگان اهل سنت نقل میکند که قول به عدم کفر ساب به صحابه و مسلم بودن کسی که اظهار شهادتین نموده و به ارکان خمسه دین اعتقاد دارد مورد اتفاق همه فقیهان اهل سنت است اینا حتی خوارج را کافر میدانند بنابر این بطریق اولی پیرو ان مذهبی که شعار اهلبیت را میدهد مسلمان خواهند 53

ابن عابدين از عالمان اهل سنت ( علاء الدين) در تكملة حاشية رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581می نویسد:

.......والحاصل: أن الحكم بالكفر على ساب الشيخين أو غيرهما من الصحابة مطلقا قول ضعيف لا ينبغي الافتاء به ولا التعويل عليه كما حققه سيدي الوالد رحمه الله تعالى في كتابه تنبيه الولاة والحكام فراجعه 54

خلاصه انکه حکم به کفر کسی که به شیخین یا دیگر صحابه سب میکند قول ضعیفی است و شایسته نیست کسی چنین فتوایی بدهد و اعتماد به چنین فتوایی نیزنباید کرد

نووی در شرح مسلم در باب تحریم سب الصحابه مینویسد:

باب تحريم سب الصحابة...... واعلم أن سب الصحابة رضي الله عنهم حرام من فواحش المحرمات سواء من لابس الفتن منهم وغيره لأنهم مجتهدون في تلك الحروب متأولون كما أوضحناه في أول فضائل الصحابة من هذا الشرح قال القاضي وسب أحدهم من المعاصي الكبائر ومذهبنا ومذهب الجمهور انه يعزر ولا يقتل 55-

سب صحابه بطور مطلق از محرمات و گناه کبیره بوده و کسی که مرتکب ان بشود تعزیر شده ولی کشته نخواهد شد.

بنابر این حکم به کفر و قتل ساب الصحابه طبق این گفتار جایز نیست

اما برخی از عالمان اهل سنت در این زمینه ارای دیگری دارند چنانکه در کتاب الغدير – علامه أميني - ج 10 از قول برخی اهل سنت نقل میکند که ساب الصحاب ه مطلقا حتی سب و شتم افرادی مثل عمروعاص موجب کفر شده و چنین شخصی قتلش لازم و واجب است:

...... وقال القاضي أبو يعلى: الذي عليه الفقهاء في سب الصحابة إن كان مستحلا لذلك كفر، وإن لم يكن مستحلا فسق ولم يكفر، سواء كفرهم أو طعن في دينهم مع إسلامهم وقد قطع طائفة من الفقهاء من أهل الكوفة وغيرهم بقتل من سب الصحابة وكفر الرافضة. وقال أبو بكر بن عبد العزيز في المقنع: فأما الرافضي فإن كان يسب فقد كفر فلا يزوج. وقال الشيخ علاء الدين أبو الحسن الطرابلسي الحنفي في [ معين الحكام فيما يتردد بين الخصمين من الأحكام ] ص 187: من شتم أحدا من أصحاب النبي عليه السلام أبا بكر أو عمر أو عثمان أو عليا أو معاوية أو عمرو بن العاص فإن قال: كانوا على ضلال وكفر. قتل وإن شتمهم بغير هذا من مشاتمة الناس نكل نكالا شديدا.

ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار ایات الهی در مدح صحابه برمی گردد و انگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند 56

بنابراین بین فقیهان اهل سنت در حکم نمودن به کفر و کشتن کسانی که به برخی صحابه سب و اهانت میکنند اختلاف زیادی وجود داشته و همانطور که ملاحظه گردید اکثر انان مخالف ان میباشند.57





چند سئوال از جریانهای تکفیری تروریستی و سران وهابیت:

1- اگر حرکت تکفیری و تروریستی شما در کشتن مسلمانان بر مبنای اصول دینی و روایات مذکور است چرا دشمنان واقعی اسلام نظیر امریکا و صهیونیزم از شما حمایت نموده و از هیچ حمایتی از شما مضایقه نمی کنند؟

2-اگر شیعه مشرک است و مستحق قتل چرا دولت وهابی سعودی به انان اجازه حج وعمره را میدهد مگرقران کریم ورود مشرکان را به مکه مکرمه ونزدیک شدن به خانه خدا و مسجدالحرام ممنوع ننموده است ؟ ایا این رفتاردوگانه اینان بیانگران نیست که جریانهای تکفیری که رهبری ان اکنون در وهابیت متمرکز شدهاست اعتقادی به احادیث رفض نداشته و از اینگونه روایات استفاده ابزاری میکنند؟

والسلام

*لازم به ذکر است که جریانهای تکفیری از نظر مبانی فکری و عملی متعدد بوده و در مقاله حاضر تنها به جریانهای تکفیری پرداخته شده است که شیعیان را رافضه و مشرک خوانده وبعد از تکفیر انان حکم به وجوب قتل انا ن نموده اند.

1-الرسائل ومقالات، الشيخ الجعفر السبحاني، ص 426:





2- في ظلّ أصول الإسلام، الشيخ جعفر السبحاني، ص 25، نقل از البداية والنهاية، ج 4، ص 76، طبقات الشافعية، 2/109، ص 4.

3- ورکبت السفينة، ص 70:

4- – همان...وقعت العصبيّة بين الحنفية والشافعية وقامت الحروب بينهما کان الظفر في جميعها للشافعية هذا مع قلّة عدد الشافعية إلاّ أن الله نصرهم عليهم»6

5- ورکبت السفينة، ص 70

6- همان، ص 79



7و8و9و10و11- سایت آنلاین، گفتاری از رسول جعفریان در رابطه اندیشه وحدت، زمان انتشار، 15/2/1388.

12-مجموعه اثار شهید مطهری ج16ص323

13-همان ص298-299

14-همان ص325

15-رک به:همان ص321-333

16- المستدرك - الحاكم النيسابوري - ج 3 - ص 470

17-نهج البلاغه

18-کتاب السنه ص408

19-همان ص461

20-همان

21-همان ص460

22- رک به:تهذیب الکمال ج2ص 429

23- کتاب السنه ص408

24- همان ص461

25-رجوع کنید به: کتاب الضعفا و المجروحین ص 160و عقیلی د رالضعفا ج1ص148

26-کتاب السنه ص461

27- رک به المعجم الاوسط الطبرانی ج6 ص355

28- کتاب السنه ص 461

29-همان ص 460

30- در این زمینه سيد حسين رجا - مولف کتاب دفاع من وحي الشريعة ضمن دائرة السنة والشيعة مینویسد:

إذا اختلف علماء الرجال في رجال السند فجرح بعضهم زيدا وعدله آخرون يقدم الجرح على التعديل وهذا هو الصحيح الذي عليه الجمهور وكما جاء في التدريب على التقريب ما ملخصه إذا اجتمع في الراوي جرح مفسر وتعديل فالجرح مقدم ولو زاد عدد المعدل

ایشان در علت تقدیم قول جارح مینویسد:.

لأن مع الجارح زيادة علم لم يطلع عليها المعدل، ولأنه مصدق للمعدل فيما أخبر به من ظاهر حاله إلا أنه يخبر عن أمر باطن خفي عنه، وقيد الفقهاء ذلك بما لم يقل المعدل عرفت السبب الذي ذكره الجارح ولكنه تاب وحسنت حاله فإنه حينئذ يقدم المعدل دفاع من وحي الشريعة ضمن دائرة السنة والشيعة ص 253 - 260

31- كنز العمال - المتقي الهندي - ج 11 - ص 325

32-کتاب السنه ص 461: ایشان در ادامه مینویسد وساق الذهبي هذا الحديث فيما أنكر على النواء. والحديث أخرجه عبد الله بن أحمد في "زوائد المسند" ( 1 / 103 ) من طريقين آخرين عن يحيى به. وقال الهيثمي ( 10/22): "رواه عبد الله والبزار، وفيه كثير بن إسماعيل النواء وهو ضعيف"

33- مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 10 - ص 22

34- - مجمع الزوائد - الهيثمي - ج 10 - ص 22

35 –رک به:الکامل – عبد الله عدی الجرجانی ج2ص229و المغنی فی الضعفاء –الذهبی ج1ص235

36- تاریخ مدینه دمشق ج69ص175

37 ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 2 - ص 18

38- در ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 2- ص 18امده است:. فهذا آفته تليد، فإنه متهم بالكذب

39 - ميزان الاعتدال - الذهبي - ج 1 - ص 358

40-رجوع کنید به التاريخ الكبير ج 1 / ص 191

7-41 - تاريخ بغداد - الخطيب البغدادي - ج 12 - ص 353

42-(رک به تاریخ الذهبی ج1ص153و بحر الدم (في من مدحه أحمد أو ذمه) - يوسف بن المبرد - ص 71در این کتاب امده است:

سوار بن مصعب شيخ أبي جهم: قال أحمد: متروك الحديث. وقال في رواية المروذي: ليس بشئ.)

43-بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث ص 312

44-تاریخ مدینه دمشق ج69ص175

45- شرح مسلم ج 16 - ص 92 – 94

46- الاقتصاد فی الاعتقاد ص261

46- همان ص271-

47-دفاع من وحي الشريعة ضمن دائرة السنة والشيعة ص267 -255

48- در کتاب صحیح البخاری ج 1ص 110امده است که وقتی پیامبر ص مشاهده نمود برخی از افراد خانه

عتبان بن مالك نسبت به مالك بن الدخيشن اظهار داشتند که: ذلك منافق لا يحب الله ورسوله رسول الله ( صلى الله عليه وآله وسلم ) فرمود: " لا تقل ذلك ألا تراه قد قال لا اله إلا الله يريد بذلك وجه الله... و انگاه که ان فرد اظهار داشت که: فإنا نرى وجهه ونصيحته إلى المنافقين رسول الله ص فرمود: " فإن الله حرم النار على من قال لا إله إلا الله يبتغي بذلك وجه الله همین روایت در کتاب صحیح مسلم ج 1 ص 45امده است که پیامبر ص فرمود: أليس يشهد أن لا إله إلا الله وأنني رسول الله و انگاه که انها گفتند: أنه يقول ذلك وما هو في قلبه ان حضرت فرمود: لا يشهد أحد أن لا إله إلا الله وأنني رسول الله فيدخل النار أو تطعمه درپایان این روایت امده است که أنس بعد از شنیدن این حدیث گفت: فأعجبني هذا الحديث وقلت لابني: اكتبه فكتبه دفاع من وحي الشريعة ضمن دائرة السنة والشيعة ص 75

49 مسند احمد ج1ص382

50- فردى در محضر ابوبكر او را دشنام گفت، ابوبرزه به او گفت: اى خليفه‏ى رسول خدا! اگر رخصت دهى گردنش را بزنم. ابوبكر در پاسخ گفت: برجاى خود بنشين زيرا اين كار جز براى رسول خدا روا نيست. رجوع کنید به:السنن الکبری ج 7، ص 60، مسند احمد بن حنبل ج 1، ص 9.

خلیفه دوم، خالد بن وليد را در جريان قتل مالك بن نويره دشمن خدا خطاب كرد. رک به:تاريخ طبرى ج 2، ص 504، و عايشه امّ المؤمنين، عثمان را به فردى يهودى به نام نعثل تشبيه كرده و مى‏گفت: او را بكشيد كه كافر شده است.رک به: تاريخ طبرى ج 3، ص 477،

51- دفاع من وحي الشريعة ضمن دائرة السنة والشيعة ازص53ببعد

52- صحيح البخاري - البخاري - ج 4 - ص 110

53- رک به: مجموعة الرسائل - - ج 2 - ص 413 – 415:

...... وقد قال رسول الله صلى الله عليه وآله في حديث أخرجه البخاري في صحيحه -: إذا حكم الحاكم فاجتهد ثم أصاب فله اجران، وإذا حكم فاجتهد ثم أخطأ فله اجر. وهذا ابن حزم يقول في كتابه الفصل: وذهبت طائفة إلى أنه لا يكفر ولا يفسق مسلم بقول قاله في اعتقاد أو فتيا، وان كل من اجتهد في شئ من ذلك فدان بما رأى أنه الحق فإنه مأجور على كل حال، وان أصاب فاجران وان أخطأ فاجر واحد ( قال ) وهذا قول ابن أبي ليلى وأبي حنيفة، والشافعي وسفيان الثوري، وداود بن علي، وهو قول كل من عرفنا له قولا في هذه المسألة من الصحابة لا نعلم منهم خلافا في ذلك أصلا. وقال الفاضل النبهاني في أوائل كتاب ( شواهد الحق ) على ما حكى عنه: اعلم انى لا اعتقد ولا أقول بتكفير أحد من أهل القبلة لا الوهابية ولا غيرهم، وكلهم مسلمون تجمعهم مع سائر المسلمين كلمة التوحيد والايمان بسيدنا محمد صلى الله عليه وآله، وما جاء من دين الاسلام. وبالغ في ذلك الشيخ أبو طاهر القزويني على ما حكى عنه في كتابه ( سراج العقول ) فقال باثبات الاسلام لكل فرد من أهل القبلة، وجزم بنجاة الجميع من كل فرق الاسلام، وحكى عن شيخ السادة الحنفية ابن عابدين في باب المرتد من كتاب الجهاد ص 302 انه حكم قاطعا باسلام من يتأول في سب الصحابة، مصرحا بان القول بتكفير المتأولين في ذلك مخالف لاجماع الفقهاء. وقد أسلفنا في بعض المباحث السابقة مقالة ابن حزم فيمن سب أحدا من الصحابة، وما قال في تكفير عمر بحضرة النبي صلى الله عليه حاطبا، وهو صحابي مهاجري بدري. وأضف إلى جميع ذلك كله النصوص الكثيرة المخرجة في الصحاح الستة الحاكمة على أهل الأركان الخمسة بالاسلام ودخول الجنة، وإذا كان الخوارج الذين استحلوا دما المسلمين، وكفروا الصحابة، وحاربوا أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، ونص النبي صلى الله عليه وآله على أنهم يمرقون من الدين كما يمرق السهم من الرمية ثم لا يعودون فيه، وانهم شر الخلق والخليقة، وطوبى لمن قتلهم وقتلوه، عند أهل السنة من المسلمين والمعذورين في مذهبهم، فغيرهم ممن تمسكوا بالثقلين وتمذهبوا بمذاهب أهل البيت أعدال الكتاب، واقتفوا أثرهم واهتدوا بهديهم أولى بذلك –انتهی -

54- تكملة حاشية رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581

55- شرح مسلم ج 16 - ص 92 – 94

56- رک به الغدير – علامه أميني - ج 10 - ص 268 –

نظیر: محب طبري در الرياض النضرة ازپیامبر ص نقل میکند که ان حضرت فرمود: " كنت أنا وأبو بكر وعمر وعثمان وعلي أنوارا على يمين العرش قبل أن يخلق آدم بألف عام، فلما خلق أسكناه ظهره، ولم نزل ننتقل في الأصلاب الطاهرة إلى أن نقلني الله إلى صلب عبد الله، ونقل أبا بكر إلى صلب أبي قحافة، ونقل عمر إلى صلب الخطاب، ونقل عثمان إلى صلب عفان، ونقل عليا إلى صلب أبي طالب، ثم اختارهم لي، فجعل أبا بكر صديقا، وعمر فاروقا، وعثمان ذا النورين، وعليا وصيا، ومن سب أصحابي فقد سبني ومن سبني فقد سب الله، ومن سب الله أكبه في النار على منخره - انتهی -"

57- در کتاب الغدير – علامه أميني - ج 10 - ص 268 – 269 امده است:

...... ولهم في سب الشيخين وعثمان تصويب وتصعيد، قال محمد بن يوسف الفريابي: سئل " القاضي أبو يعلى " عمن شتم أبا بكر ؟ قال: كافر. قيل: فيصلى عليه ؟ قال: لا. وسأله كيف يصنع به وهو يقول: لا إله إلا الله ؟ قال: لا تمسوه بأيديكم ادفعوه بالخشب حتى تواروه في حفرته......وقال ابن تيمية في " الصارم المسلول " ص 581: قال إبراهيم النخعي:

كان يقال شتم أبي بكر وعمر من الكبائر. وكذلك قال أبو إسحاق السبيعي: شتم أبي بكر و عمر من الكبائر التي قال الله تعالى: إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه. وقتل عيسى بن جعفر بن محمد لشتمه أبا بكر وعمر وعائشة وحفصة بأمر المتوكل على الله. قاله ابن كثير في تاريخه 10: 324. وفي "الصارم المسلول" ص 576: قال أحمد في رواية أبي طالب في الرجل يشتم عثمان: هذا زندقة. هب أن هذه الفتاوى المجردة من مسلمات الفقه، وليس للباحث أن يناقش أصحابها الحساب، ويطالبه ـ انتهی ـ





حجت الاسلام والمسلمین حسینی رودباری مدیر گروه قرآن و حدیث
مرجع : نقد وهابیت
کد مطلب : ۵۰۲۹۴۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما