۰
چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۳:۱۸

جریان شناسی القاعده

جریان شناسی القاعده
اولین و گسترده ترین سازمان جهادی سلفی بین المللی که با شعارهای اسلامی و متأثر از تفکرات ابن تیمیه توانست نقاب زشت تروریسم را درصحنة جهانی، بر چهره اسلام و مسلمانان تحمیل کند، سازمان القاعده بود، که پس از عملیات یازده سپتامبر به نمادی برای کشتار تبدیل شد. این تشکیلات تروریستی در ابتدا پرچم مبارزه علیه آمریکا و صهیونیست را برافراشت، اما پس از مدتی شمشیر تکفیر و کشتار را بر گردن ملت های مسلمان در کشورهای مختلف قرار داد و بیشترین ضربه ها را به جوامع اسلامی وارد کرد. این شجرة خبیثه و شاخه های بر گرفته از آن، تاکنون نیز با تکفیر مسلمانان، در کشورهای اسلامی؛ مانند سوریه، عراق، یمن، نیجریه و... به عملیات تروریستی می پردازند. شکل گیری این سازمان و تفکرات آن، ریشه در گروه های جهادی و بنیادگرای مصری دارد و عناصر اصلی این گروه ها، بیشترین تأثیرات را در شکل گیری، سیر تطور و مدیریت القاعده داشتند.

مصر همیشه به­ عنوان کشوری تأثیرگذار از لحاظ فکری و فرهنگی در جهان عرب مطرح بوده و اخوان المسلمین مصر با‎نفوذترین جنبش بنیادگرای اسلامی، در این کشور است. اخوان المسلمین در سال 1928میلادی توسط «حسن البناء» در شهر اسکندریه مصر و با شعار سلف­گرایی و بازگشت به اسلام و تعالیم قرآن تأسیس شد. حضور سید قطب به عنوان یک ایدئولوگ، نقطة عطفی در حیات این جنبش بود که روح مبارزه با سیستم­های فاسد حکومتی و بنای حکومت اسلامی را در کالبد این جنبش دمید. تفسیر سید قطب از جهاد، با اسلام­گرایی اعتدالی حسن الهضیبی، مرشد عام اخوان المسلمین، کاملاً فرق داشت.[1]

اصول ایدئولوژیک سیدقطب که در کتاب‌هاي او، فراوان است، عبارتند از:

۱. سیستم اجتماعی سیاسی مسلط بر جهان اسلامی و غیر اسلامی معاصر،‌ سیستم جاهلیت آمیخته با گناه‎کاری، بی‎عدالتی، رنج و انکار ارشاد الهی است؛
۲. وظیفه مسلمانِ مؤمن این است که برای تبدیل جامعة جاهلی از طریق دعوت و جهاد به تجدید حیات اسلام دست بزند.
۳. هدف نهایی مسلمانانِ متعهد، باید استقرار حاکمیت خداوند در روی زمین باشد، تا به این وسیله تمام گناهان و رنج‎ها برطرف شوند.[2]

سید قطب با تأثیر از مودودی و با استناد به آیه شریفه {و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون}[3] به این نتیجه رسید که جهان در دوران جاهلیتِ مدرن به­سر می­برد. جاهلیتی که برخاسته از جهل به مفهوم جمله «لا إله الا الله» و کنار گذاشتن حاکمیت مطلق الهی است.[4] منظور سید قطب از کفر و جاهلیت جوامع و حاکمان معاصر، کفرِ فقهی نبود و تنها اصطلاحی بود، به معنای حاکم نبودن اسلام در جوامع، اما تفکرات سید قطب برداشت­های مختلفی را در میان مریدانش داشت، که باعث شد شاخه­های جدیدی از میان بنیادگرایان و اخوانی­های مصر با تفکرات جهادی سر برآورند. گروه بزرگی از اخوانِ جوانِ مصر به رهبری "شیخ شکری احمد مصطفی" ضمن جدا کردن خود از جامعه جاهلی، اعضای آن را تکفیر کردند. این گروه که خود را جماعت المسلمین ­خواندند، بعداً با نام "التکفیر" و "الهجره" معروف شدند. گروه­های دیگری نیز، مانند: الجهاد، التحریر الاسلامی، جماعت الحرکیه، شباب محمد، جماعت التکفیر و جماعت العزلة‌الشعوریة بر همین اساس شکل گرفتند و با برداشت­های خود از تفکرات سید قطب و متفکران مؤثر بر وی، مانند: ابن­تیمیه، حسن البناء و مودودی به جذب نیرو و فعالیت­های جهادی پرداختند.[5]

یکی از مهم­ترین تشکیلات جهادی مصر، سازمان جهاد اسلامی بود که مبارزه مسلحانه را محور فعالیت­های خود قرار داد. ایدئولوژی این سازمان را می­توان در کتاب الفریضة الغائبهنوشتة محمد عبدالسلام فرج یافت که یکی از اعضای اصلی و مؤسسان این سازمان به حساب می­آمد. وی در این کتاب با کفر دانستن احکام و قوانین معاصر در کشورهای اسلامی، حاکمان این کشورها را مرتد خواند. سازمان جهاد اسلامی مصر در طول حیاتش اقدامات مهمی؛ مانند: ترور انور سادات، رئیس جمهور مصردر سال 1981میلادی، ترور ناموفق حسن الالفی وزیر کشور و عاطف صدقی نخست وزیر مصر در سال 1993م را در کارنامه خود ثبت کرده است و از سال 1993م هیچ عملیاتی در داخل مصر نداشته است.[6] ایمن الظواهری، سرکرده فعلی القاعده، رهبر سازمان جهاد اسلامی مصر بود که از سال 1992 با القاعده ادغام گردید.

اصلی­ترین جنبش­های جهادی مصر، یعنی الجماعةالاسلامیة و جماعة‌ الجهاد، پس از ترور انور سادات(1981) وارد میدان نبرد در افغانستان شدند. اغلب رهبران جهادی مصر تحت تأثیر فشارهای حکومت حسنی مبارک مجبور به ترک خاک مصر و پیوستن به هم­فکرانشان در افغانستان شدند. چنان­که برخی جنبش­های جهادی از سوریه(به رهبری ابومصعب سوری)، لیبی، فلسطین، لبنان و حتی برخی اسلام­گرایان کُرد عراقی به این میدان گسیل شدند.[7] ایمن الظواهری که در سال 1951م در مصر به دنیا آمد در چهارده سالگی به عضویت جماعت اخوان المسلمین درآمد،[8] اما وی به سرعت تحت تأثیر افکار سید قطب وارد تشکیلات نظامی الجهاد و الجماعه و پس از آن وارد سازمان جهاد اسلامی مصر شد و با فعالیت در این سازمان به رهبری آن رسید.

ایمن الظواهری کتابالحصاد المر: الاخوان المسلمون فی سبعین عاماً را در رد فعالیت­های سیاسی جماعت اخوان المسلمین نوشت؛ در این کتاب جماعت اخوان را که معتقدند از طریق فعالیت­های سیاسی می­توان به تغییر دست­ یافت، مورد انتقاد قرار داده است، اما با این همه، بیشترین تأثیر بر افکار ایمن الظواهری، پس از ابن­تیمیه، به سید قطب تعلق دارد.

عبدالله عَزّام و افغان العرب

حمله ارتش سرخ شوروی به افغانستان در سال 1979میلادی و مقاومت مجاهدان افغان در برابر این هجوم، آمریکا را بر آن داشت تا از این فرصت استفاده کند و در راستای حفظ منافعش و جلوگیری از قدرت یافتن شوروی به فکر افتد.[9] ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا در سال­های 1969 تا 1974 میلادی، به پاکستان رفت و از اردوگاه­های نظامی مهاجران افغان در پاکستان دیدن کرد و کنگره آمریکا نیز حمایت همه­جانبه این کشور را از افغان­ها در مبارزه علیه شوروی تصویب کرد.[10] بر همین اساس ایالات متحده به این فکر افتاد تا با استفاده از پتانسیل مالی و نیروی انسانی موجود در کشورهای عربی و اسلامی به تقویت جبهة افغان­ها بپردازد و برای اولین بار آمریکا توانست با استفاده از نیروهای جهادی سلفی و احساسات دینی، آنان را به عنوان سلاحی غیر مستقیم در راستای پیش‎برد اهدافش در منطقه تجربه کند. با این کار، دیگر نیازی به ورود آمریکا در جنگی مستقیم با شوروی نبود و هزینه­های این جنگ، اعم از تلفات نیروها، اعتراضات داخلی و هزینه­های فراوان مالی از دولت ایالات متحده برداشته می­شد.

بر همین اساس آمریکا توانست با بسیج کردن دولت­های عربی حاشیة خلیج فارس و در رأسشان عربستان سعودی و ترساندن آن‎ها از گسترش کمونیست، این کشورها را وارد میدان کند و در راستای تأمین هزینه­های مالی جنگ و هم‎چنین ارسال نیروی داوطلب برای حضور در جنگ، از این کشورها حداکثر استفاده را ببرد. سازمان اطلاعات پاکستان، آی­اس­آی، سهم عمده­ای در سازمان‎دهی و ارسال این نیروها و تجهیزات به خاک افغانستان بر عهده داشت. تا جایی­که شهر مرزی پیشاور پاکستان به دانشگاهی برای جهادگران سلفی تبدیل شده بود که با تفکراتِ مختلف در این شهر گرد هم آمده بودند و دو اصل "جهاد" و "بنیادگرایی اسلامی" عامل وحدت آنان شده بود.[11]

فعالیت­های عبدالله عَزّام

حضور جهادی­های افغان العرب­ در عرصه نبرد از سال 1984میلادی آغاز شد؛ یعنی زمانی که عبدالله عزّام، عالم مسلمان فلسطینی، وارد میدان نبرد در افغانستان شد.

1. تأسیس دفتر خدمات که واگذاری و حمل و نقل کمک­ها و پشتیبانی­های لجستیکی را برای مجاهدان بر عهده داشت

2. تأسیس "مجله الجهاد" که تریبون اصلی وی برای تبلیغِ جهاد در افغانستان بود؛

3. تأسیس اردوگاه نظامی "صدی" در پاکستان، در نزدیکی مرز این کشور با افغانستان، جهت آموزش داوطلب­هایی که از کشورهای عربی گسیل شده­اند؛

4. سفرهای متعدد تبلیغی و سخنرانی­هایی که در آن‎ها به جهاد برای حفظ سرزمین های مسلمانان تأکید می­کرد و این جهاد را واجب عینی اعلام می­کرد؛[12]

5. توجه به فرزندان شهدا و خانواده­هایشان، با تأسیس مرکز کفالت ایتام و زنان بیوه در افغانستان؛

6. تأسیس کمیسیون علما برای صدور فتاوا، در جهت برانگیختن همت­ها و زدودن شبهات در رابطه با جهاد در افغانستان.[13]

در انتهای سال 1985 و اوایل سال 1986میلادی «اسامه بن لادن» شخصاً وارد عرصه جهاد در افغانستان شد. وی که تا این تاریخ تنها برای رساندن کمک­های مالی به پاکستان سفر کرده بود، این بار با تأسیس اردوگاهی نظامی عملاً وارد عرصه جهاد شد و در کنار عبدالله عزّام شروع به فعالیت کرد.[14]این دو به اتفاق یکدیگر، پادگان­های آموزش نظامی در نزدیکی مرز افغانستان برپا کردند که اولین پادگان آن‎ها "معسکر الانصار" نام داشت.[15]

تفکرات عبدالله عزّام و دیدگاهش در مورد جهاد متفاوت از دیدگاه بن لادن و ایمن الظواهری بود. وی جهاد را قاعده­ای می­دانست که برای نجات کشورهای مسلمان از هجوم کفار و دشمنان به کار می­رود. عزام معتقد است که اگر زن مسیحی در همسایگی تو، از جانب هر تجاوزگری در خطر قرار گرفت و از تو کمک خواست اگر به وی کمک نرسانی مرتکب گناه کبیره شده­ای. این در حالی است که بن­لادن و ایمن الظواهری جبهه­ای را علیه تمام مسیحیان و یهودیان (حتی شهروندان بی­گناه) تأسیس کردند. اختلافِ دیگر در مسیر عبدالله عزّام با بن­لادن و ظواهری، ‌این بود که عبدالله عزّام که پیش از آمدن به افغانستان، در جبهه مقاومت فلسطین علیه صهیونیست­ها فعالیت داشت، قائل بود که باید ادامة راه جهاد، در مسیر مبارزه با صهیونیست­ها و آزادی فلسطین قرار گیرد.[16]

اختلافات میان عزّام و ظواهری به جایی رسید که جهادگران مصری به سرکردگی ظواهری به دشمنی با عزّام پرداختند و او را عامل سرویس­های جاسوسی آمریکا خواندند. آن‎ها به مسجد عزّام نمی­رفتند و در مسجدی دیگر، به نام مسجد هلال احمر کویتی نماز جمعه را اقامه می­کردند.

عبدالله عزّام که یک بار از سوء قصد بمب گذاری در مسجدش جان سالم به در برده بود، در نهایت به همراه دو فرزندش در راه رفتن به مسجدش (مسجد سبع اللیل در پیشاور) در اثر انفجار خودرو ترور شد؛[17] با ترورِ وی، عرصه کاملاً به دست تفکر خشن و تروریستی سلفی­های جهادی مصر افتاد.

حمله آمریکا به عراق در جنگ کویت و آشکار شدن کفر حاکمان عرب و علمایشان

افغان عرب­ها، پس از پایان یافتن جنگ در افغانستان، به فکر بازگشت به وطن­هایشان افتادند، اما بیشترِ آن‎ها در بازگشت به وطن ناکام ماندند و بن لادن نیز پس از بازگشت به عربستان سعودی و در جریان جنگ عراق با کویت زمانی که از پادشاه عربستان خواست که به جای تمسک به ارتش کفار (ارتش آمریکا) برای مقابله با صدام، با تشکیل سازمان جهاد اسلامی، استفاده از نیروهای مسلمان و اجرای اصل جهاد از دخالت بیگانگان و کفار در سرزمین‎های مسلمانان جلوگیری کند، از جانب رژیم سعودی مردود خوانده شد و تمام کسانی که بنا به اصل عدم سیطره یافتن کفار بر مسلمین با ورود نیروهای آمریکایی به خاک عربستان برای دخالت در کویت مخالف بودند، دستگیر شدند و جریان بیداری (الصحوه) نیز در عربستان سعودی بر همین اساس سرکوب شد. در همین رابطه، بن لادن نیز که فردی مخالف اقدامات سعودی محسوب می­شد و سابقه جهاد در افغانستان را داشت، مورد محدودیت امنیتی قرار گرفت و گذرنامه اش نیز مصادره شد، اما بن لادن توانست با کمک برخی افراد در خاندان سعودی، از عربستان به سودان نقل مکان کند و فعالیت­های خود را مبنی بر گسترش دادن جبهه جهاد اسلامی در قالب سازمان القاعده، در سودان پیگیری کند.[18]

حضور هزاران نیروی نظامیِ کفار در کشور عربستان برای مبارزه علیه یک کشور مسلمان دیگر که با چراغ سبزِ حکّام عربی و علمای عربستان و مصر صورت گرفت، خشم سلفیان جهادی را نسبت به این حکّام، بیش از پیش برانگیخت و مُهرِ تأییدی بود بر حکم کفر حکام، که در کتاب‌اي فکری سلفیان جهادی آمده بود. این امر که برای جهادی­های موجود در اردوگاه­های پاکستان گران تمام شد، بهانه­ای شد تا مسیر خشونت در گروه­های جهادی سرعت تندتری به خود بگیرد و مسلمان و غیر مسلمان را در دایرة حکم خویش قرار دهد.[19]

تأسیس سازمان القاعده

پس از این‎که بن­لادن و اطرافیانش که اغلب جهادی­های مصری بودند، در خارج از افغانستان و در مبارزه با حکام و نظام‎های عربی شکست خوردند، بار دیگر به افغانستان و پاکستان بازگشتند، چون پناه‎گاهی جز این، نیافتند و شکست در برابر نظام­های عربی، آن‎ها را به این نتیجه رساند که این شکست، نتیجه حمایت­های آمریکا و غرب از این رژیم­های دست نشانده است. بنابراین، راه بهتر آن است که با دشمن اصلی، یعنی آمریکا اعلام جنگ کنند. در واقع این نقطة تغییر مسیر در تفکر جهادی‎های مصر بود، چراکه آنان پیش از این بنا‎بر آیة {و قاتلوا الذین یلونکم من الکفار}، قائل بودند که ابتدا باید مبارزه را از دشمن نزدیک، یعنی حکام عرب شروع کرد، اما در این مرحله استراتژیشان تغییر کرد و دشمنِ دور، در جهاد اولویت یافت.[20]

بر همین اساس در 23 فوریه سال 1998میلادی بن­لادن و همراهان مصری­اش تشکیلاتی را با نام "الجبهة الاسلامیة العالمیة لقتال الیهود و الصلیبیین" بنا کردند که بعداً با نام القاعده شهرت یافت. این تشکیلات بعد از گذشت چند ماه از تأسیسش، دو سفارت آمریکا را با عملیات انفجاری مورد هجوم قرار داد.[21]

تشکیلات القاعده در دهه نود، روز به روز گسترش یافت و پس از تشکیل و روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان در افغانستان (1994م) و بر قراری ارتباط میان طالبان و سازمان القاعده، پیروان تفکرات جهادی ـ سلفی، گروه گروه خود را به این امارت اسلامی رساندند و به عضویت القاعده در آمدند.بین سال­های 2000 تا 2001میلادی که طالبان توانست قدرت خود را بر افغانستان سیطره دهد، بن لادن نیز با گسترش القاعده در تدارک عملیاتی در خاک ایالات متحده بود و توانست در سال 2001میلادی عملیات 11 سپتامبر را رقم بزند. اقدامی که در پی آن، القاعده محور توجه رسانه­ها و ملت­های جهان شد و جنگ صلیبی مورد نظر رئیس جمهور آمریکا، بوش پسر، آغاز شد.

ریشه­ های فکری القاعده و نفوذ جهادی­های مصر

در واقع می­توان محوریت اصلی تفکرات منحرف جهادی و تروریستی در عصر حاضر را به ابن­تیمیه نسبت داد، چراکه کتاب­ها و عقاید وی بیشترین تأثیر را بر نیروها و عوامل جهادی سلفی، مانند: بن­لادن داشته است.[22]

افکار ابن تیمیه در رد عقل­گرایی، پرداختن به ظواهر و تقلید کورکورانه از سلف صالح، جمود فکری، تکفیر صاحبان مذاهب و افکار دیگر و لزوم جهاد علیه آن‎ها، برخی از تأثیرات ابن­تیمیه بر سلفیان جهادی است که در گفتار و عملکردشان موج می­زند.

بن­لادن با نقل گفتاری از ابن­تیمیه که او را «شیخ الاسلام» توصیف می­کند، می­گوید: اوجب واجبات پس از ایمان، دفع دشمن و نبرد با اوست و امروزه جهاد علیه کفار و دفع شر آن‎ها از مسلمانان در فلسطین و سایر کشورهای اسلامی بر تمام امت واجب است.[23]

در مرحلة دوم و با نگرشی به آرمان برپایی خلافت اسلامی در تفکرات سلفیان جهادی، می­توان تفکرات ابوالاعلی مودودی و سید قطب، از رهبران جماعت اخوان المسلمین مصر، را پس از ابن­تیمیه، مؤثرترین افکار در شکل­گیری تفکر سلفی جهادی دانست.

در واقع القاعده از طرفی اخوان المسلمین را به دلیل نپرداختن به جهاد مسلحانه علیه رژیم­های عربی منطقه محکوم می‎کند و از جانب دیگر نیز وهابیت و منهجی از سلفیه را که خروج بر حاکم و قیام علیه ولی­امر را حرام می­دانند، محکوم می­کند و مبلغان این منهج را «وعاظ السلاطین» می­نامد.[24]

مهم­ترین دیدگاه­ها و تفکرات رهبران القاعده

۱. بازگشت به اسلام اصیل که برگرفته از قرآن و سنتِ سلف صالح، که شامل سه نسل پس از پیامبر اکرم است.
۲. وجوب جهاد علیه کفار بر تمام مسلمانان و احیای این فریضة الهی، که در این رابطه به فتوای ابن­تیمیه بر وجوب جهاد در برابر لشگر مغول استناد کرده­اند و جهادی­های مصری نیز در همین راستا کتاب­هایی، مانند: الفریضة‌الغائبة‌ (محمد عبدالسلام فرج) و العمده فی اعداد العده(سید امام) را نوشتند. بر این اساس، جهاد به هر نحوی و برای هرکس به اندازة توانش در مسیر مبارزه با کفار و دفع شرشان، واجب است. مسئلة جهاد، نقطه افتراق میان سلفیه جهادی و سایر اسلام­گرایان، مانند: جماعت اخوان المسلمین در مصر است، چرا که سلفیان جهادی برای احیای حکومت اسلامی و سرنگونی حکام عرب، تنها راه را جهاد دانسته و روش­های دیگر را مردود و حتی حرام می­دانند. چنان‎که علی بلحاج در کتاب الدمغة ‌القویة ‌لنسف عقیدة‌ الدیموقراطیة‌دموکراسی را حرام می­داند، چراکه حکومت مردم است، حال آن‎که در اسلام، تنها خدا حاکم است.[25]
۳. خلافت اسلامی: لزوم برپایی حکومت خلافت اسلامی بر مبنای احکام اسلامی که ضامن اجرای تمام حدود و احکام اسلامی در سرزمین‎های مسلمانان باشد. برپایی حکومت اسلامی، پس از سقوط عثمانی و شروع دوره استعمار، به آرمان اسلام­گرایان و بنیادگرایان در کشورهای اسلامی مبدل شد. در این‎باره عبود الزمر، از رهبران جماعت جهاد در مصر در سال 1981میلادی، می­گوید: هدف این جماعت این است که جمهوری اسلامی، مانند: جمهوری اسلامی ایران را در مصر ایجاد کند.[26]
۴. کفر حکّام: خائن دانستن تمام حکومت­های عربی و توصیف حاکمان عرب به ارتداد و سرسپردگی غرب. بن­لادن در این­باره می­گوید: «ما حق داریم بپرسیم چه فرقی است میان کرزای عجم (رئیس جمهور افغانستان که به عقیده القاعده دست­نشانده آمریکا است) و کرزای عرب؟ چه کسی حکام کشورهای عربی را نصب کرده و حمایت می‎کند؟ این صلیبی­ها هستند که کرازی افغانستان، کرزای پاکستان، کرزای کویت، کرزای بحرین و کرزای ریاض را نصب کرده­اند.»[27]

ایمن الظواهری، سرکرده القاعده در کتابی که با عنوان الرد علی الشبهة‌ الخطیرة‌ للشیخ الالبانی بشأن السکوت عن الحکام المرتدین بر لزوم سرنگون کردن حکام کافر و مرتد عربی تأکید می­کند. وی هم‎چنین در کتاب الحوار مع الطواغیت مقبرة ‌الدعوة ‌و الدعاة در تکفیر حکام عرب نوشته: «أما کونهم کفاراً مرتدین فلقوله تعالی و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون.»[28]

دکتر عبدالقادر عبدالعزیز نیز در کتابالعمدة‌ فی اعداد العدة‌ در فقرة پانزدهم نوشته است: «الحکام الذین لایحکمون بشریعة ‌الاسلام فی کثیر من بلدان المسلمین فهؤلاء کفار ... و کل من شارک فی وضع القوانین الوضعیة‌ أو حکم بها فهو کافر کفراً أکبر مخرجاً من ملة‌ الاسلام و إن أتی بأرکان الاسلام الخمسة ‌و غیرها.»[29]

۱. اولویت جهاد علیه دشمن دور(العدو البعید اولی من العدو القریب): سازمان القاعده با اعلام جهاد جهانی، علیه آمریکا و یهود، در واقع دیدگاه جهادی خود را تغییر داد، چرا که پیش از این، همان گروه­های جهادی که القاعده را تشکیل دادند و پیش از آن در سایر کشورهای اسلامی، به­ویژه در مصر حضور داشتند، قائل به استراتژی "العدو القریب اولی من عدو البعید" بودند.

آن‎ها با تمسک به آیة {ا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِينَ يَلُونَكُمْ مِنَ الْكُفَّار}[30]بر این باور بودند که ابتدا باید حکومت‎های دست­نشاندة عربی را که نمایندگان غرب در کشورهای اسلامی هستند، سرنگون کرد و پس از آن می­توان به مبارزه با هجوم غرب پرداخت.

اما سران سازمان القاعده به این نتیجه رسیدند که باید مستقیم به مبارزه مسلحانه علیه آمریکا بپردازند، ‌تا جایی که در ابتدا عنوان "الجبهة‌الاسلامیة العالمیة لمواجهة الصلیبیین و الیهود" را بر تشکیلات خود نهادند.[31]

۱. تکفیر تبعی: سازمان القاعده اعلام کرد که در جنگ علیه آمریکایی­ها هیچ فرقی میان دولت و شهروندان آمریکا قائل نیست و هرکس تبعة کفار باشد؛ بدین معناست که از اقدامات آن‎ها رضایت دارد و بنابراین او نیز کافر است و باید کشته شود. با این حکم در واقع مسلمانانی که تبعة کشور آمریکا هستند، کافر قلمداد شده­اند.[32]
۲. موضع القاعده در برابر مسئله فلسطین: سران القاعده در طول فعالیت این سازمان، تا‎کنون جز شعار، چیزی برای فلسطین به ارمغان نیاورده­اند. در واقع مسئلة فلسطین تنها به عنوان شعاری در جهت کسب محبوبیت در میان ملت­های مسلمان و جذب کمک­های مالی و نیروهای انسانی ملت­های مسلمان بوده است. عبدالقادر بن عبدالعزیز یا دکتر فضل، صاحب کتاب الجامع فی طلب العلم الشریف و یکی از جهادی­های سلفی که در افغانستان حضور داشته است، در این‎باره می­گوید: فلسطین مسئله­ای است که احساسات مسلمانان را بر می­انگیزد و از همین رو بن‎لادن و ایمن الظواهری با استفاده از این مسئله، تنها برای به دست آوردن جایگاه و محبوبیت در میان مسلمانان از آن بهره بردند، اما جز حرف، چیزی برای فلسطین نداشتند.[33]

گستره سازمان القاعده

سازمان القاعده پس از یازده سپتامبر به سرعت گسترش یافت و در اکثر کشورهای منطقه نفوذ کرد و مهم­ترین شاخه­هایش عبارتند از:

القاعده در جزیرة‌ العرب: اولین شاخه القاعده خارج از افغانستان که مهم­ترین شعارش این بود: «أخرجوا المشرکین من جزیرة العرب»؛ در عربستان به وجود آمد. این شاخه به رهبری یوسف العییری اداره می­شد که بین سال­های 2003 تا 2008میلادی، عملیات­هایی نه­چندان بزرگ را در عربستان انجام داد. القاعده در عربستان سعودی با برخورد سخت پلیس عربستان سعودی مواجه شد و در سال 2003 اولین سرکرده این تشکیلات در درگیری با نیروهای دولتی کشته شد و در سال 2008 نیز در اثر فشارها و حملات پلیس سعودی بیشتر رهبران و نیروهای اصلی القاعده از این کشور گریختند، که اکثرشان به یمن رفتند و بر همین اساس، شاخه القاعده در عربستان با شاخة یمنی این سازمان، ادغام شدند.[34]

القاعده در یمن: ابو الحسن المحضار از اولین رهبران القاعده در یمن بود که توانست با جذب جوانان سلفی یمن در منطقة مراقشه میان دو استان شبوه و أبین، آن‎ها را تحت آموزش­های نظامی قرار داده و در اقدامات مسلحانه از آنان استفاده کند.

اولین رهبر رسمی القاعده در یمن ابو‎علی الحارثی نام داشت که با بمب هواپیماي بدون سرنشین آمریکایی در سال 2002میلادی از پای درآمد و القاعده یمن نیز به تلافی این ضربه، نفت‎کش فرانسوی لامبرگ را هدف قرار داد.

در دسامبر 2009میلادی شاخه القاعده در جزیرة‌العرب با القاعده یمن تحت عنوان "تنظیم القاعدة فی جزیرة العرب" تلفیق شد و با ابی بصیر ناصر الوحیشی به عنوان رهبر این جریان در جزیره العرب بیعت کرد.[35]

القاعده در کشورهای مغرب اسلامی: تحت عنوان "القاعده فی بلاد المغرب الاسلامی" که بعد به "القاعده فی المغرب العربی" تغییر یافت، ابتدا در موریتانی و سپس در مالی و نیجریه حضور یافت که تا سال 2011م بیش از 1200 عملیات تروریستی شامل ترور، کشتار، انفجار و گروگان­گیری را در کشورهای الجزایر، لیبی، تونس، موریتانی، نیجریه، مالی و چاد انجام داد، که منجر به کشته شدن 2000نفر و مجروح شدنِ بیش از 6000 نفر و آسیب به زیر ساخت­های این کشورها شد.

تعداد عملیات القاعده در مغرب عربی تا سال 2011میلادی به شرح زير است:

938 عملیات در الجزائر؛

58 عملیات در چاد؛

41 عملیات در مالی؛

35 عملیات در نیجریه؛

20 عملیات در موریتانی؛

7 عملیات در مراکش؛

3 عملیات در تونس؛

1 عملیات در لیبی.[36]

القاعده در عراق: تشکیلات القاعده فی بلاد الرافدین که به رهبری ابو مصعب زرقاوی اداره می­شد، پس از گذشت زمان و کشته شدن زرقاوی، به تأسیس دولت اسلامی عراق به رهبری ابوعمر البغدادی منجر شد که از القاعده استقلال یافت، اما همگام با آن حرکت می­کرد. در جریان بحران در سوریه و بروز اختلاف میان داعش و جبهه النصره که نماینده القاعده در سوریه به حساب می­آمد، عملاً تشکیلات داعش رو‎به‎روی القاعده قرار گرفت و به نزاع با این سازمان پرداخت.

القاعده هم‎چنین در پاکستان، سوریه، لبنان و برخی از کشورهای غربی نیز سعی بر گسترش و انجام اقدامات تروریستی دارد که در این نوشتار مجالی برای پرداختن به سایر شاخه­های القاعده نبود.

احمد ربیعی­ فر


منابع

۱. ۱. ۱. إیاد عبدالحمید، پایان نامة معالم التربیة الجهادیة فی ضوء کتابات الشیخ عبدالله عزام، دانشگاه اسلامی‎غزه، غزه2008م.
۲. ۲. ۲. سعود المولی، الجماعات الاسلامیة‌ و العنف، المسبار، چاپ اول، دبی2012م.
۳. ۳. ۳. عبدالباری عطوان، القاعدة؛ التنظیم السری، دارالساقی، چاپ سوم، بیروت2012م.
۴. ۴. ۴. عبدالرحیم علی، حلف الارهاب تنظیم القاعدة من عبدالله عزّام إلی أیمن الظواهری،‌ مرکز المحروسة، چاپ دوم، [بی­جا] ‌2005م.
۵. ۵. ۵. کمیل الطویل، القاعده و اخواتها؛ قصة‌الجهادیین العرب، دارالساقی، چاپ اول،‌ بیروت2007م.
۶. ۶. ۶. گروهی از نویسندگان تحت اشراف عبدالغنی عماد، الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، مرکز الدراسات الوحدة‌العربیة، بیروت2013م.
۷. ۷. ۷. گروهی از نویسندگان، السلفیة؛ النشأة، المرتکزات، الهویة،معهدالمعارف الحکمیة، بیروت2004م.
۸. ۸. ۸. یدالله امیدی، القاعده تاریخچه پیدایش، مبانی فکری و عملکرد آن، جوهر حیات، چاپ اول، ایران1390ش.

پی نوشت ها

[1]. هرایر دکمجیان، جنبش­های اسلامی معاصر در جهان عرب، ص 165-166.

[2]. همان، ص 166-167.

[3]. مائده،‌ آیه 44 .

[4]. سعود المولی، الجماعات الاسلامیه و العنف، ص 458.

[5]. همان، ص 168-170.

[6]. یدالله امیدی، القاعده، ص 29.

[7]. سعود المولی، پیشین، ص 688.

[8]. عبدالباری عطوان، پیشین، ص 99.

[9]. کمیل الطویل، القاعده و اخواتها، ص13-14.

[10] سعود المولی، الجماعات الاسلامیه و العنف، ص 681-682.

[11]. همان، ص685.

[12]. همان، ص 686.

[13]. ایاد عبدالحمید عقل، پایان نامه معالم التربیة الجهادیة فی ضوء کتابات الشیخ عبدالله عزام، ص 32.

[14]. همان، ص687.

[15]. گروهی از نویسندگان، الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، ج2، ص 1311.

[16]. عبدالرحیم علی، حلف الارهاب تنظیم القاعده من عبدالله عزام الی ایمن الظواهری، ج1، ص 163-172.

[17]. ایاد عبدالحمید عقل، پیشین، ص 27-28.

[18]. همان، ص 1317.

[19]. سعود المولی، الجماعات، ص 692-693.

[20]. کمیل الطویل، ص 285.

[21]. همان.

[22]. عبدالباری عطوان، القاعده التنظیم السری، ص 93.

[23]. گروهی از نویسندگان، پیشین، ‌ص 1398ـ 1399.

[24]. همان، ص 1415- 1416.

[25]. گروهی از نویسندگان، السلفیة‌؛‌النشأة‌، المرتکزات، الهویة، ص 135.

[26]. همان، ص 123.

[27]. عبدالرحیم علی، حلف الارهاب، ج2، ص138.

[28]. گروهی از نویسندگان، پیشین، ص 127- 128.

[29]. همان، ص 128.

[30]. توبه، آیه 123.

[31]. اما گروه­هایی مانند داعش با ادعای احیای خلافت اسلامی، به تفکر "العدو القریب اولی من العدو البعید" روی آوردند.

[32]. گروهی از نویسندگان، پیشین، ص1294- 1299.

[33]. گروهی از نویسندگان، پیشین، ص 1300.

[34]. گروهی از نویسندگان، الحرکات، ص 1417–1424.

[35]. همان، ص 2381-2385.

[36]. همان، ص 1583-1600.
مرجع : دیدبان
کد مطلب : ۵۰۳۷۹۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما