۰
پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۳

تكليف ایران و اروپای جديد/ تغییرات را درک کنیم

تكليف ایران و اروپای جديد/ تغییرات را درک کنیم
برگزاری انتخابات سراسری اخیر در اسپانیا و درخشش حزب تازه تاسیس و ضد یوروی پودموس در این آوردگاه سیاسی مولد تحلیلهای تازه ای در فضای رسانه ای اروپا بوده است.

حزب تازه تاسیس و چپگرای پودموس در این انتخابات توانست ۶۹ كرسی پارلمان را به دست آورده و تشكیل دولت تك حزبی توسط محافظه كاران ( حزب حاكم اسپانیا) را به چالش بكشد.

دو حزب سنتی اسپانیا یعنی محافظه كاران و سوسیالیستها كه تاكنون در جدال مستقیم با یكدیگر به سر می بردند، هم اكنون نگران ظهور قدرتی جدید در فضای سیاسی مادرید هستند كه می تواند در انتخاباتهای آتی به شكلی جدی تر فضای این كشور را دگرگون كند.

این برای نخستین بار طی سه دهه اخیر است كه احزاب سنتی اسپانیا قدرت تشكیل دولت تك حزبی را از دست داده اند. هم اكنون ماریانو راخوی نخست وزیر اسپانیا در صدد مذاكره با احزاب لیبرال و حتی سوسیالیستهای مخالف خود است تا به هر نحو ممكن از قدرت یافتن بیشتر حزب «پودموس» در مادرید جلوگیری كند.

به راستی چه اتفاقی در فضای سیاسی اروپا رخ داده است و درك و تلقی ما از تغییراتی كه امروز در قاره سبز رخ می دهد چگونه است ؟ در این خصوص نكاتی وجود دارد كه نمی توان به سادگی از كنار آنها گذشت:

۱-در ابتدای سال ۲۰۱۵ میلادی حزب ضد ریاضتی سیریزا در یونان طوفانی سیاسی بر پا كرد و توانست حزب جریان راست میانه را از قدرت خارج سازد. «الكسیس سپیراس» نخست وزیر فعلی یونان و رهبر حزب سیریزا در دو انتخابات پیاپی و با حمایت شهروندان ناراضی از اصلاحات ریاضتی توانست در راس معادلات سیاسی آتن قرار گیرد. اما ماجرا در اروپا به این نقطه ختم نشد! در كشور انگلیس و در جریان انتخابات داخلی حزب كارگر، «جرمی كوربین» توانست بر رقبای خود غلبه پیدا كند و با رویكردی متفاوت با تونی بلر، گوردون براون و دیگر سران ارشد حزب كارگر ریاست این حزب را بر عهده گیرد.

هم اكنون در داخل كشور انگلیس شاهد تلاش بی وقفه مخالفان داخلی كوربین در حزب كارگر و مخالفان وی در احزاب محافظه كار و لیبرال دموكرات برای مقابله با وی هستیم. دستگاههای امنیتی انگلیس نیز ظهور پدیده ای به نام كوربین را در حزب كارگر مترادف با خطری برای امنیت ملی كشورشان قلمداد كرده و در صدد حذف وی هستند.

در كشور فرانسه نیز شاهد دگردیسی سیاسی منحصر به فردی هستیم. در جریان انتخابات اخیر شوراهای محلی در فرانسه، جبهه ملی به رهبری مارین لوپن توانست در دور نخست انتخابات درخشش فوق العاده ای داشته باشد.

همین مسئله باعث شد تا در پدیده ای نادر و در دور دوم انتخابات نامزدهای دو حزب سنتی رقیب، یعنی حزب سوسیالیست و حزب یو ام پی ( جریان راست محافظه كار به رهبری ساركوزی) با یكدیگر ائتلاف كنند تا در نهایت مانع از پیروزی جبهه ملی شوند.

اگرچه در دور دوم انتخابات جبهه ملی فرانسه شكست خورد، اما این شكست معلول تجمیع همه ظرفیتهای جریانهای سنتی فرانسه علیه یك جریان خاص بود. هم اكنون نظرسنجی های موجود نشان می دهد كه مارین لوپن رهبر جبهه ملی فرانسه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ فرانسه كه كمتر از دو سال بعد برگزار خواهد شد، یكی از نامزدهای راه یافته به دور نهایی خواهد بود.

۲- ساختار سنتی اروپا هم اكنون در حال تغییر است. شهروندان اروپایی امروز نه تنها سیاستمداران فعلی خود و احزاب سنتی را به چالش كشیده اند، بلكه زیرساختها و نهادهای اروپایی را یكی پس از دیگری پس زده اند. بحرانهای اقتصادی و امنیتی جاری در اروپا از یك سو و ناكارآمدی احزاب سنتی اروپا در تامین نیازهای شهروندان اروپایی منجر به شكل گیری نوعی پروتستانتیسم نوین در اروپا شده است.

شهروند اروپایی امروز نه تنها علیه سیاستمداران، بلكه علیه نهادهای اروپایی كه زمانی خط قرمز قاره سبز بودند قد علم كرده و آنها را در قالب همه پرسی ها، نظرسنجی ها و انتخاباتهای مختلف به چالش می كشد.

اغراق نیست كه بگوییم مفهوم «شهروند اروپایی» نیز طی سالهای اخیر دچار دگردیسی شده است. شهروند اروپایی امروز نسبت به گذار از وضعیت فعلی و گذار به وضعیتی مطلوب احساس نیاز می كند. این احساس نیز از سوی نهادها و احزاب سنتی اروپا پس زده می شود اما در كف جامعه نه تنها این نیاز مبرم از بین نرفته و نمی رود، بلكه با گذشت زمان تشدید می شود.

۳-امروزه نمادهای اتحاد در اروپا دیگر برای شهروندان اروپایی قداست گذشته را ندارد! وقوع بحرانهای امنیتی در اروپا سبب شده است تا پیمان شنگن و حتی موجودیت اتحادیه اروپا و متعاقبا منطقه یورو به چالش كشیده شود.

ظهور سیاستمدارانی كه صراحتا با نمادهای اتحاد اروپا مخالف بوده و رویكردی درون گرا(در داخل مرزهای كشور خود) دارند این روند را دامن زده است. پیام علنی «تغییر» در قاره سبز از سال ۲۰۱۴ میلادی و در جریان انتخابات پارلمانی اروپا به تمام دنیا مخابره شد. راهیابی بیش از یكصد نماینده وابسته به جریانهای راست و چپ افراطی و ضد یورو به پارلمان اروپا زنگ خطر را برای احزاب سنتی اروپا و طرفداران حفظ وضعیت موجود به صدا در آورد.

«تشدید بحران بدهی های خارجی»، «تقویت بحرانهای اعتباری و بانكی»، «تغییر توازن جمعیتی»، «وقوع بحرانهای امنیتی» و ...جملگی عواملی هستند كه در كنار یكدیگر منجر به دگرگونی و یا به عبارت بهتر، دگردیسی در ساختار اروپای واحد شده است.

۴- دستگاه سیاست خارجی كشورمان در گام نخست باید اصل مهم دگردیسی اروپای واحد را درك كرده و آن را یك فرضیه یا احتمال ساده تلقی نكند. در این خصوص لازم است وزارت امور خارجه در محاسبات خود «ضریب قطعیت» چنین پدیده ای را افزایش دهد و مطالعات و احتمال سنجی های ارزشمند صورت گرفته در این مجموعه را معطوف به نوعی هدفگذاری مطلوب نماید.
در صورتی كه ضریب قطعیت پدیده دگردیسی اروپای واحد را افزایش دهیم، می توانیم با استفاده از روشهای آینده پژوهی، آینده محتمل و ممكن را در این حوزه مورد فحص و بررسی قرار داده و برای رفتارهای آتی خود در قبال اروپای دگرگون شده برنامه ریزی مدون و هوشمندانه ای صورت دهیم.

نمادهای تغییر در اروپا به گونه ای در حال تكثیر هستند كه جای هیچ گونه شك و شبهه ای را در خصوص تغییر ساختار فعلی اروپا باقی نمی گذارند. در اینجا لازم است ضمن تعامل موثر با اروپای فعلی (در راستای منافع ملی كشور و با مد نظر قرار دادن خطوط قرمز سیاست خارجی خود)، تعامل با بازیگران بالقوه آتی اروپا را نیز به صورتی علنی و موثر در دستور كار خود قرار دهیم.

در این صورت دستگاه سیاست خارجی كشورمان به یكباره در مقابل پدیده ای به نام احتضار اروپای واحد (به سبك و سیاق فعلی) قرار نخواهد گرفت. حتی اگر اروپای واحد بخواهد ادامه حیات یابد، این ادامه حیات در قالب و سبكی مغایر با وضعیت و موقعیت فعلی صورت خواهد گرفت.

هم اكنون زمان ریسك پذیری در حوزه تعاملی ما با اروپاست. هزینه این ریسك پذیری برای دستگاه سیاست خارجی ما اندك و در عین حال فایده آن زیاد است. در نهایت اینكه «تغییر ساختار اروپا» معطوف به یك كشور یا نقطه خاص نیست و از حوزه نوردیك و اسكاندیناوی تا اروپای جنوبی و در آن سو از اروپای شرقی تا غربی را در برمی گیرد.

آدرسها و نشانه هایی كه از اروپای امروز مخابره می شود، جملگی نشان دهنده بر هم ریختن پازل چیده شده فعلی در اتحادیه اروپاست. بدیهی است كه این آدرسها و نشانه ها باید در دستگاه سیاست خارجی كشورمان به صورت عینی و واقع بینانه درك شود و در قبال آن كنش یا واكنشی مناسب اعمال شود. این تغییر ملموس به ما امكان می دهد تا فرصت كافی برای تمركز بر تحولات اروپا را داشته باشیم. امروز زمان آن رسیده است كه “تغییر “ در اروپا را متناسب و ناظر بر نگاه به آینده درك كنیم نه متناظر به حال و گذشته.

تغییر در ساختار اروپا به تنهایی برای ما فرصت یا تهدید نیست، بلكه این نوع آمادگی ما برای مواجهه با اروپای جدید است كه می تواند این فرصت یا تهدید را برای ما ایجاد كند. بنابراین اكنون زمان تمركز و آینده پژوهی ما حول محور تغییرات و تحولات اروپاست. تمركز و تحقیقی كه نتیجه آن مواجهه صحیح و دوراندیشانه ما با “اروپای جدید” خواهد بود

حنیف غفاری
کد مطلب : ۵۰۷۵۵۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما