۰
چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۱
امام چگونه امام شد؟

تکلیف الهی، کلید سعادت در مکتب امام خمینی

تکلیف الهی، کلید سعادت در مکتب امام خمینی
آخرین فتنه جدّی انقلاب اسلامی، ثابت کرد که جدّاً جمهوری اسلامی، ضد ضربه شده، ثابت کرد که این نظام حالا حالاها موی دماغ آمریکاست و بعد هم وقایع عجیب و غریب جهان اسلام، یک دفعه معلوم نشد از کجا قد علم کرد. جمهوری اسلامی که هیچ، حالا شمال آفریقا هم از دست صهیونیسم جهانی در رفت و بعد از این، استکبار جهانی، باید کلاه خودش را بچسبد که باد نبرد. مگر خوابش را ببیند که سلطنت طلب ها و منافقین به این کشور باز گردند! گذشت آن دوره و زمانه ای که آمریکا هیچ غلطی نمی توانست بکند؛ امروز باید به غلط کردن بیفتد!

نوح علیه السلام پیامبر بزرگ خدا بود؛ هزار سال ارشاد کرد و پند داد و التماس کرد. نسل در نسل او کتک خورد و گریه کرد؛ آن قدر که اسم او «نوح» شد؛ اما شاید صد نفر هم ایمان نیاوردند. «روح الله» یک جوان طلبه بود. چه کار می توانست بکند؟

دوران جوانی حضرت امام، مصادف با اوج گرفتن تهاجم دنیای مدرن به عالم سنتی بود؛ روزگاری که اسمش را گذاشتند عصر مدرن که همان دوران آخرالزمان معروف در ادبیات شیعی خودمان است. خداوند می فرماید: اگر شما کافران و افراد بی ایمان را به حال خود بگذارید، زمین و آسمان را فاسد می کنند. شاید تا پنجاه سال پیش کارشناس های هواشناسی و زمین شناسی لبخند عاقل اندر سفیه به آدم های خرافی تحویل می دادند که این حرف ها چیست؟ مگر اتمسفر زمینی هم قابل فاسد شدن است؟ مگر لایه های زمین شناسی یک جریب و دو جریب است که به همین سادگی فاسد شود؟ حالا یک شهاب سنگ غول پیکر سقوط کند یک چیزی.

روح الله در اوج یورش افکار و باورهای مدرن به دنیای سنتی، طلبه مکتب امام جعفر صادق علیه السلام شد و در اوج مبارزه با باورهای دینی به بهانه خرافه گرایی، باور کرد که اگر در خانه بنشیند و به کار علمی اش ادامه دهد، خداوند پول خانه را از جایی می رساند.

میرکریمی کارگردان خوبی ست؛ اما از فیلم «زیر نور ماه» گرفته تا «خیلی دور، خیلی نزدیک» و این اواخر «یک حبه قند»،

تمام شخصیت های روحانی فیلمش، مدام در حال گذشت کردن، کوتاه آمدن، راحت گرفتن و به قول معروف، تساهل و تسامح به تصویر کشیده می شوند. لابد کارگردان خیال می کند این جوری بهتر است و مخاطبان را با شخصیت واقعی روحانیت، بهتر آشنا می کند و خیال می کند بارزترین مشکل قشر روحانی، سخت گرفتن و خشونت است و می خواهد بگوید که روحانیت شیعه، مثل بزرگان کلیسا در دوره قرون وسطی و دادگاه تفتیش عقاید نیست؛ اما روح الله از نیم قرن پیش می دانست که مشکل روحانیت، چیز دیگری است؟ انفعال و قیام نکردن در راه خدا؛ به صورت فردی یا گروهی.

آن چه روح الله جوان را تبدیل به خمینی کبیر کرد، ایمان به خدا و اسلامِ هزار و چهارصد سال پیش بود. او می گفت: اگر این ارتجاع است، ما مرتجعیم و به این عقب ماندگی افتخار می کنیم؛ چون می دانست مزخرف می گویند... اروپایی ها وقتی خودشان می خواستند رنسانس کنند، مسیحیت را گذاشتند و پانصد سال هم بیشتر عقب گرد کردند و رفتند سراغ یونان باستان و افلاطون و ارسطو؛ همان فلسفه و فلاسفه ای که فقط در آثار مسلمانان ترویج شد و چقدر مبانی علوم تجربی، از شیمی و فیزیک گرفته تا ریاضیات و جغرافیا و جامعه شناسی به همراه این فلسفه، به اروپا رفت و باعث انقلاب علمی و رشد جامعه شد! روح الله می دانست حضرت حق، قدیم و اول و آخر است و ظاهر و باطن و امروز و هزار سال پیش ندارد و می دانست که بسیاری از آیات قرآن، مخصوص امت آخرالزمان است.

امام خمینی می گفت: آن سیاستی که پدرسوختگی ست، مال شما؛ سیاست ما، چیز دیگری است. مرحوم آیت اله کاشانی مورد توجه امام بود. امام وی را تأیید و تشویق می کرد. امام می گوید: در عالم لحظاتی وجود دارد که غیر از عالم عارف وارسته و غیر از فقیه و حکیم الهی متصل به عالم قدس و غیب، کسان دیگر نمی توانند از عهده اش بر بیایند و کسان دیگر متوجه نمی شوند که شیطان سال ها کمین می کند برای یک لحظه فرصت.

امام، یک روزه رهبر بزرگ ترین انقلاب دوران معاصر نشده بود. عصر انفجار اطلاعات، یک ارتباطی دارد با انفجار نور. دوران تلویزیون و موبایل و روزنامه و اینترنت و...، یعنی انفجار اطلاعات در دهکده جهانی ارتباطات و در عصر ارتباطات، تضارب افکار و آرا پیش می آید.

یک نویسنده در آن سوی دنیا چند کتاب می نویسد در مورد عرفان سرخ پوستی و چند وقت بعد، این آثار به اکثر زبان های زنده دنیا ترجمه می شوند و با عرفان و عقاید تمام مذاهب رقابت می کنند و یک دفعه در اکثر شهرهای دنیا، کلاس های یوگا دایر می شود و سیاه و سفید، شروع می کنند به نیلوفر بازی در اعماق ذهنشان و.... در این تضارب افکار، تمام ادیان و مکاتب فکری و سنت های اجتماعی و باورهای قومی و. .. مجبور می شوند برای حفظ و بقای خود شروع کنند به بازنگری در خود و تجهیز دوباره. خیلی طول نمی کشد که واتیکان مجبور می شود تمام نسخه های قدیمی کتاب مقدس خود را - که معلوم نیست چند قرن است در مخفی ترین جاهای کلیسای مرکزی پنهان شده و انکار شده است – از انبار خود بیرون آورد و هر چه در چنته دارد، رو کند وگرنه، از عرفان سرخ پوستی و هندی، شکست می خورد و این، یعنی همان انبارگردانی فرهنگی و برای همین است که اصولاً دروه آخرالزمان، نیاز به یک امام معصوم دارد و فقط دین و آیینی توفیق دارد که از همه کامل تر است و این شلوغی های ناگهانی و بی مقدمه در کشورهای عربی، به همین خاطر است. چه کسی باور می کرد که دوباره نمازهای جمعه در مصر و یمن و بحرین، کانون انقلاب های سیاسی شود؟ مگر آل خلیفه می توانند آینده ای واقعی در بحرین داشته باشند؟ چند هفته یا چند ماه؟

«سرالصلواه» و «مصباح» امام کتاب هایی بودند غیر مرسوم برای یک مرجع تقلید در حوزه. یک فقیه، وقتی عارفانه مطلب می نویسد، وقتی فلسفه می خواند و درس می دهد، وقتی سوره حمد را تفسیر می کند... اینها غیر از محتوای خودش، خیلی پیام دارد.

امام خمینی آمده بود تا در درجه نخست، یک کار کند و آن این که در اوج دنیای مدرن، به تمامی حکومت ها و اقوام یادآوری کند که «خدا هست» و عالم، محضر خداست... چه خیال کرده اید؟ روح الله از نوجوانی می دانست و یقین داشت که مقدرات عالم، دست کس دیگری ا ست.

نعمت الله سعیدی
مرجع : حوزه
کد مطلب : ۵۱۹۷۰۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما