۰
چهارشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۳

غرب در علم تولید ترور و جنگ به درجه کمال رسیده است

غرب در علم تولید ترور و جنگ به درجه کمال رسیده است
«جنگ ها پدیده های وحشتناکی هستند. تنها خوبی جنگ ها این است که کمک می کنند از جمعیت جهان کاسته شود.» این ها حرف های فردی بودند که فکر می کردم بسیار به من نزدیک است و مدتی نه چندان قبل تحویل من داد. در حالی که جا خورده بودم پرسیدم منظورت چیست: او جواب داد: «خب فکر نمی کنی جمعیت جهان بیش از اندازه زیاد شده است؟!»

باورم نمی شد که این ها حرف های کسی باشد که برایش احترام قائل بودم. شاید این ها مکنونات مردم عادی باشد که با آنها خیلی صمیمی هستم. این ماجرا چشم هایم را به روی یک بعد ماجرا که تا آن زمان نادیده گرفته بودم باز کرد؛ افکار و رؤیاهای مردم، شاید مردم اندک اندک شروع به افشای مکنوناتشان کرده اند؛ افکاری که تنها در روابط نزدیک بیان می شوند یا شاید وقتی که تحت تاثیر قرار می گیرند، یعنی زمانی که درونی ترین حقایق و حرف دلشان را می زنند.

ازدیاد جمعیت یک فانتزی برخاسته از خود محوری غربی است. تن آسایان غربی از این می هراسند که مجبور شوند مقداری از چیزهایی را که به افراط در دسترس آنها قرار دارد با مردمان فقیر و فرودست به اصطلاح کشورهای در حال توسعه در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین تقسیم کنند؛ قاره های به آرامی در حال ظهوری که صدها سال مورد تجاوز دقیقا همین استعمارگران غربی قرار داشته اند که امروزه ادعای ازدیاد جمعیت را می کنند و در قالب شکل جدیدی از استعمار، جنگی را در گوشه و کنار جهان به راه انداخته اند.

به گفته فائو (سازمان جهانی غذای سازمان ملل) پتانسیل کشاورزی فعلی جهان دست کم می تواند جوابگوی سیرکردن 12 میلیارد نفر باشد، البته تنها در صورتی که غذا مشمول احتکار و سفته بازی نباشد و به طرز مناسب توزیع شود. اما چنین نمی شود. سفته بازان غلات خوراکی در آمریکا و اروپا تعیین کننده قیمت ها هستند، آنها به معنای واقعی کلمه مشخص می کنند که چه کسی می تواند زنده بماند و چه کسی باید – از طریق قحطی- بمیرد.

طبق اعلام بانک جهانی 80 درصد افزایش قیمت مواد غذایی ناشی از قحطی سال های 2008 و 2009 بوده که در مرگ دو میلیون نفر در آسیا و آفریقا نقش داشته و نتیجه سفته بازی در مواد غذایی بوده است. سه هفته پیش دولت سوئیس به رای دهندگان خود توصیه کرد تا به ابتکار مردمی به رهبری سوسیالیست های سوئیس علیه سفته بازی در مواد غذایی رای منفی بدهند و گفت که: «اگر ما سفته بازی در مواد غذایی را ممنوع کنیم، سفته بازان سوئیس را ترک خواهند کرد و در جای دیگری به دنبال سود خود خواهند رفت.»

با غالب شدن تفکر نئولیبرالِ «سود همه چیز» است، اخلاقیات دیگر محلی از اعراب ندارد. مردم سوئیس در واقع مجبور شدند با آرای نسبی دو به سه این ابتکار را رد کنند. در حالی که مراکز مالی سوئیس در زوریخ و ژنو برخی از بزرگ ترین سفته بازان مواد غذایی در جهان را کنترل می کنند.

*«جنگ»؛ جوهره موجودیت غرب


جنگ ها جوهره موجودیت غربی ماست، برای حداکثر اعمال قدرت بر جهان. جنگ ها برای بقای سیستم اقتصادی مبتنی بر رشد غربی ضروری اند. جنگ ها نیاز به جنگ های بیشتر و کشمکش های مسلحانه بیشتر را پدید می آورند. ما در اقتصادهای غربی خود یک وابستگی به جنگ را پدید آورده ایم که چنان بی حد و حصر و خشن است که برای نمونه، اقتصاد آمریکا دیگر نمی تواند بدون جنگ دوام بیاورد. جنگ ها مایه مرگ و ویرانی اند و بازسازی موجب رشد اقتصاد می شود. بعلاوه کشتارهای جمعی به کاسته شدن از جمعیت جهان کمک می کنند. یک هدف کلیدی دیگر، تسلط نخبگان بر غلات است، مثل راکفلرها بنیانگزاران سازمان هایی نیمه سری همچون انجمن بیلدربرگ.

توجیه تداوم کشمکش ها و کشتارها دقیقا همان چیزی است که رسانه های غربی هر روزه تبلیغ می کنند؛ تروری که باید با جنگ با آن مقابله کرد. اگر به اندازه کافی ترور وجود نداشته باشد که وجود جنگ ها را توجیه کند، باید ترور را تولید کرد. غرب در علم تولید ترور به درجه کمال رسیده است؛ چنان استادانه این کار را انجام می دهد که مردم فریادکنان با آغوش باز خواستار حفاظت پلیسی و نظامی بیشتر از خود می شوند؛ چنان استادانه که مردم خواهان جنگ هایی بیشتر در مناطقی بسیار دورتر از مرزهای خود می شوند، جنگ های بیشتر برای حفاظت از خودشان، حفاظت از آسایش و رفاه خودشان؛ چنان استادانه که جوامع غربی شادمانه حقوق مدنی خود را به پای ایجاد حفاظت های پلیسی و نظامی بیشتر فدا می کنند. به عنوان نمونه به دنبال «حملات تروریستی» ژانویه و نوامبر 2015 در پاریس، پرزیدنت اولاند در تلاش است تا یک وضعیت اضطراری دائمی را در قانون اساسی فرانسه بگنجاند. هر چند که تاکنون پارلمان سد راه انجام این کار شده است.

اکنون و حتما بعد از این، از طریق تبلیغات هراس را می پراکنند. وقتی که انسان هراسان شد، بیش از هر زمان دیگر آسیب پذیر می شود و به راحتی می توان او را مورد دستکاری قرار داد.

با نگاهی به تجزیه و تحلیل چشمگیز کریستوفر بلک در مورد آماده سازی های غرب برای حمله به روسیه – یا همان آغاز جنگ جهانی سوم- که او عنوان «عملیات بارباروسا2: نبرد بالتیک» را بر آن گذاشته، متوجه می شویم که عملیات مورد نظر او با عملیات بارباروسای اصلی – اسم رمزی حمله هیتلر به روسیه در زمان جنگ جهانی دوم- چه شباهت هایی دارد.

امروزه مشابهت های بین آنچه که کریس بلک آن را بارباروسای 2 می نامد و بارباروسای اصلی (نام رمز عملیات بزرگ هیتلر برای فتح روسیه) فراوان است. از حمایت کسب و کارهای شرکتی بزرگ و وال استریت از انگیزه فاشیستی برای کسب قدرت جهانی گرفته تا کارزار تبلیغاتی و دروغ پراکنی شش ابر شرکت رسانه ای صهیونیستی- آنگلوساکسون تا تامین هزینه های جنگی خود این عملیات.

*سران جنگ جهانی سوم چه کسانی هستند؟!


جنگ جهانی دوم سبب کشته شدن بیش از 50 میلیون نفر شد که حدود نیمی از آنها روس بودند و هزینه آن از طریق وال استریت و بانک تسویه بین المللی سوئیس توسط بانک مرکزی آمریکا تامین شد.

هر دو جنگ جهانی اول و دوم – و خدا نیاورد، جنگ جهانی سوم- رو به سمت شرق داشتند. اولین هدف روسیه است. چین قبلا توسط طبقه نخبه گراها مورد حمله قرار گرفته و فتح شده است.

کلینتون ها، کری ها، اوباماها، اولاندها، کامرون های این جهان و نیز سران اجماع ساز واشنگتن، بانک مرکزی، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و به اصطلاح بانک مرکزی اروپایی در کنار مدیران عامل وال استریت، مجموعه نظامی صنعتی، رسانه ها، داروسازی های بزرگ- به عنوان نمونه- اعضای بیشتر این سازمان های نیمه سرّی پیچ درپیچ هستند که تامین کنندگان عمده عملیات مورد نظر به شمار می آیند.

بسیاری از این رهبران، صهیونیست یا حامیان صهیونیسم جهانی اند. همه آنها از طریق یکی از مرموزترین و شرورترین محافل به سطوح بالا دست یافته اند: فراماسون ها که یک مثلث و چشمی مراقب در مرکز آن نشان آنهاست و نقش آن بر روی اسکناس های دلار نیز دیده می شود. آنها خالقان بانک مرکزی آمریکا و سیستم پولی کازینویی تقلب آمیز ما هستند. آنها هم اکنون بر جهان حکومت می کنند و هر روز قبضه آنان محکم تر می شود تا جایی که دیگر هیچ راه بازگشتی نباشد، اگر «ما مردم» اجازه دهیم.

از دیگر مشارکت کنندگان در این امر می توان به فورد و جنرال موتورز، غول شیمیایی دوپونت، و نیز امپراتوری رسانه ای رندولف هرست اشاره کرد که تحسینگر رهبری انضباط آمیز پیشوا بودند. آنها وقتی که کسب و کارشان سودآور بود چشم بر فجایع نازی ها بستند. آمریکای شرکتی بود که زرادخانه نازی هیتلری را فراهم کرد.

امروز نیز همچون آن زمان، آمریکای شرکتی، اروپای شرکتی و رسانه های غربی شرکتی دست در دست هم یک رویکرد فاشیستی را ابتدا برای بی اعتبار کردن و در هم شکستن استقلال روسیه غیرهمسو با آنان و سپس چین ترویج و حمایت می کنند؛ سیاستی که تماما منطبق با اهداف «طرح قرن آمریکای جدید» برای سلطه تمام عیار بر تمامی منابع و تمامی مردم جهان اجرا می شود.

چه وقت «ما مردم» چشم هایمان را به روی این فجایع انسانی شنیع و فریبکاری نخبگانی خواهیم گشود که همواره در حال دستکاری ما هستند؟

*مترجم: هادی سعادت

منبع: http://www.informationclearinghouse.info/article44423.htm

درباره نویسنده: Peter Koenig اقتصاددان، تحلیلگر مسائل ژئوپلتیک و کارمند پیشین بانک جهانی.
کد مطلب : ۵۳۱۸۷۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما