۰
شنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۴۵
دید گاه­های نوسلفی دراند یشه ­اسلا می اصول­گرا

دید گاه های جنسی و جنسیتی نو سلفی

دید گاه های جنسی و جنسیتی نو سلفی
نو سلفی گری معاصر، صرفا جنبشی سیاسی نیست ، بلکه دارای خاست گاه های فکری، مذهبی و فلسفی نیز می باشد . این نگرش ، تجدید حیات دین را در تجد ید فهم مفاهیم دینی وپویایی بخشیدن به آنها می جوید و نسبت به وضعیت مو جود مسلمانان دید گاهی انتقادی اتخاذ می کند . نو سلفی گری معاصر ویژگی اخیر را از جنبش پاکدینی محمد بن عبد الوهاب وام می گردد . هواداران عبد الوهاب احساس می کردند که خلوص و سادگی و عقل پذ یری اولیه شریعت در میان انبوه استنتاجات ذهنی ارایه شده به وسیله علمای پیشین ، دفن شده است . به عقیده آنها این استنتاجات هر چند ارزشمند هستند ، نمی توانند آخرین کلا م برای همه دوران ها تلقی گردند . به مرور زمان برای مسلمانان مسایل جدیدی مطرح می شوند که باید برای آنها در پرتوی قرآن و سنت راه حل های جدیدی جست . گسترش نگرش اخیر ، موجب باز شدن باب اجتهاد در جهان اهل سنت می شد که به مدت ششصد سال بسته مانده بود . به این ترتیب پیشگامان ونظریه پردازان نو سلفی توانستند مباحث فکری مطرح شده دریک سده اخیر را به طور مستقیم وغیرمستقیم مورد مناقشه قرار دهند . در میان اندیشورزان نو سلفی در سده بیستم، سید قطب ، هم از نظر شمار تالیفات وهم از جهت عمق و گستره تاثیر گذاری، جایگاهی ویژه دارد.

سید قطب


قطب خود به طور جدی به مسایل زنان نپرداخت .سخنان او در این زمینه بطور عمده در دفاع از تعالیم جنسی و مقررات جنسیتی اسلا م از یک سو، وانتقاد از وضعیت زنان در جوامع اسلا می از سوی دیگر، خلا صه می شود .از نظر قطب، اسلام به لحاظ جنسیت و حقوق انسانی ، برابری کامل بین زن و مرد برقرار کرده است و اگر برتری ای برای یکی بر دیگری قرار داده ، تنها درباره امور پیچیده مربوط به استعداد طبیعی و تمرین است که هیچ کدام بر حقیقت وضع انسانی دو جنس تاثیر نمی گذارد . به این ترتیب هر جا که این دو به لحاظ استعداد و خصلت و مسولیت برابر باشند، حقوق برابر دارند وهر جا که تفاوت داشته باشند به تناسب وضع خود، شانی متفاوت می یابند .[1] قطب می گوید زن و مرد به لحاظ دینی و معنوی و نیزازجهت شایستگی برای مالکیت وتصرف اقتصادی برابر هستند . اما در برخی فروع عملی مانند میراث و شهادت قضایی ، ترجیح مرد بر زن ، ریشه در اختلا ف مسولیت ها و استعداد ها دارد، زیرا دو برابر بودن سهم مرد نسبت به سهم زن، به سبب مسولیتی است که مرد در زند گی اش بر عهده دارد . در شهادت قضایی نیز برابر بودن شهادت دو زن با شهادت یک مرد به جهت عاطفه وانفعال بیشتر زن نسبت به مرد ، به حکم مادری است .[2] مساله مورد توجه دیگر قطب، حق کار وکسب زن است . اسلا م مورد نظر قطب ، برای زن این حق را در صورت نیاز قرار داده است ، اما حق خانه داری را به آن ترجیح می دهد


زیرا اسلا م زندگی را با لاتر از صرف خوردن و آشامیدن می داند، به زندگی ازابعا د گونا گون آن می نگرد و برای افراد جامعه وظایف متفاوت – و در عین حال مکمل و هماهنگ- قایل است .[3]

قطب تاکید می کند که :



زما نی که زن از وظیفه اساسی خود که تربیت نسل جدبد است دست بکشد و خود او- یا جا معه اش – ترجیح دهد که مهمان دار هتل یا کشتی یا هواپیما باشد ... چنین چیزی نشانه پس ماندگی تمد نی ...یا همان جا هلیت است .[4]


نگرش انتقادی قطب در باره مسایل زنان مسلمان، از جهت اختلاط جنسی و عریانی است که در نتیجه پیروی شیوه زند گی جنسی اروپایی در جوامع اسلا می پدید آمده است .او همچنین به نقد نظریه تکامل اجتماعی داروینی می پردازد که تفسیری جنسی از زند گی انسان ارایه می دهد و از مارکسیسم کمتر از داروینیسم انتقاد نمی کند .این بخش از نگرش های قطب برخاسته از این نگرش سلفی گری نوین است که موضعی انتقادی دربرابرفلسفه ها واید ئولوژی های مدرن می گیرد . نقد اروپا در نگرش قطب، چیزی جز نقد دید گاه تجدد گرایانه عربی ومصری متخذ از اروپا از یک سو، و نقد دید گاه بازخیزی عربی ومصری، به عنوان میراث تاریخی تجدد گرایانه معاصر است .[5] به گفته ابو زید


قطب درباره "حاکمیت"و"جا هلیت " نظم حاکم بر سراسر جهان استوار است چرا که نظم حاکم بر جهان حاکمیت بشر به جای حاکمیت خداوند اعتماد می کند وازاین رو تمامی نهضت بازخیزی یه کفر وا لحا د متصف می شود .[6]


همان گونه که ابو زید در فقره با لا اشاره می کند ، مهم ترین تعالیم قطب را می توان در دو مفهوم "حاکمیت " و " جاهلیت "، خلا صه کرد .این دو مفهوم برای مطا لعه مسایل زنان از دید گاه نو سلفی بسیار با اهمیت است و برای تحلیل سخنان و مواضع عملی رهبران اخوان المسلمین در باره زنان، به کار می آ ید .

"حاکمیت" یکی از بنیادی ترین مفاهیم در اندیشه قطب است . به عقیده قطب به اقتضای مفاد آموزه " لا اله الا الله " هیچ حاکمیتی جز برای خدا نیست و هیچ شریعتی جز شریعت خدا و هیچ سلطه ای برای کسی بر دیگری نیست . زیرا هر گونه سلطه از آن خدا است . [7]قطب در طرح ایده حاکمیت متاثر از مودودی است . او حاکمیت خدا را در برابر حاکمیت انسان قرار می داد وتکیه بر هر منبعی جز خدا را در تنظیم امور جامعه در مقابل توحید به شمارمی آورد. در دید گاه قطب ، مفهوم حاکمیت الهی بر دو پایه قرار دارد : نخست آن که ،عبود یت، برای خدا ورهایی از حاکمیت بشریا سلطه طاغوت ها است که شامل همه نظام های د موکراتیک- سوسیالیست وسکولار می شود ؛ و دوم این که اجتهاد در اموری است که نصی درباره آن در د ست نیست . هر چند مشروعیت این اجتهاد نیز منوط به سیادت حاکمیت الهی وعمل به شروط آن است . از این جهت که صاحب آن یعنی مجتهد قداستی از سنخ قداست قدرت دینی کلیسا که روزگاری در اروپا حاکم بود، کسب نکند [8]. نتیجه ای که قطب می گیرد آن است که بنابر این لازم است که قدرت سازمان دهنده زند گی آنها، همان قدرت سازمان دهنده وجودشان باشد [9]. پیام او برای بشریت در وضعیت جاهلیت جهانی آن است که :

زندگی بشر به طور کا مل به خدا با زگشت کند و انسان ها در هیچ یک از ابعا د زندگی خود سرانه حکم نکنند، بلکه باید به حکم خدا رجوع ، واز آن پیروی کنند .[10]

این دیدگاه در برابر دید گاه اجتهاد گرای هواداران اسد آبادی قرار می گیرد و نوعی از اجتهاد را بنا می کند که بر اساس آن، مصلحت اند یشی بشری نمی تواند بر شریعت به عنوان حاکمیت خدا، تقدم یابد .

زیرا مصلحت بشر در شرع خدا تضمین شده است ... پس اگر روزی انسا ن ها چنین به نظرشان آمد که مصلحت آنها در مخا لفت با چیزی است که خدا برایشا ن تشریع کرده، به وهم افتا ده و کا فر شده اند... کسی که ادعا می کند مصلحت – در آن چیزی که او به نظرش می آید - مخا لفت شریعت خداست ونباید پس از آن ، لحظه ای هم خود را براین دین و از اهل این دین بداند .[11]


قطب حاکمیت خدایی را دارای هفت ویژگی می داند که عبارت اند از : ربانیت، ثبات، شمول، توازن، مثبت گرایی، واقع باوری و توحید . حسن حنفی معتقد است که او بیشتر این ویژگی ها را در ضد یت و مخالفت با تمدن غربی ریخت بندی کرده است، به عنوان نمونه "ربانیت" در ضد یت با مکتب های فلسفی انسان گرای غربی است، " ثبات" در مقابل نظریات تکامل ، "توازن " در ضد یت با افراط مکتب های فلسفی و تک بعدی نگر، "مثبت گرایی " در تقابل با منفی بافی اتو پیای فیلسوفا ن و "واقع باوری " ضد خیال پردازی آنها می باشد .[12]


نتیجه منطقی خروج از حاکمیت خدا وتقد یم مصلحت بر شریعت ، پیدایش دید گاه انتقادی است که به شدت حالت انقلا بی به خود می گیرد و به صورت " تکفیر " جوامع اسلا می خود را نشان می دهد .

مشقت بزرگی که امروزه د امن گیر جنبش های اسلا می حقیقی شده ... وجود اقوامی از نسل مسلما نا ن است که در سرزمین ها یی زندگی می کنند که روزگا ری دار الاسلا م بود و د ین خدا بر آن حا کمیت داشت، ولی این اقوام حقیقتا اسلا م را رها کرده اند و تنها اسم آن را ابرازمی کنند.این اقوام به لحا ظ عقیدتی و واقعی مقولات اسلا م را منکرند، هرچند گمان می کنند که به لحا لظ عقیدتی به اسلا م متدین هستند .[13]


قطب با استخدام دواصطلا ح قد یمی و مرسوم فقهی "دار الا سلا م" و " دار الکفر " برای توضیح وضعیت کنونی مسلما نا ن تعریف تازه ای از این دو مفهوم ارایه می دهد .


تنها یک دار الاسلا م هست و آن همان است که دولتی اسلا می در آن بر پا و شریعت خدا بر آن حا کم است و حدود خدا اقا مه می شود و مسلما ن یا رو دوست یکدیگرند. جز این هر چه هست دار الحرب است و رابطه مسلما نا ن با آن یا جنگ وپیکا ر است یا صلح بر مبنای پیمان امان .[14]


دومین مفهو م اساسی قطب " جا هلیت " است . قطب کاربرد این مفهوم رااز توصیف ریخت فرهنگی دوران پیش از اسلا م ، به عنوان تجسم انحراف از اسلا م گسترش می دهد . زیرا جاهلیت از نظر قطب همان ا نحراف از اسلا م است ، چه این انحراف پیش از اسلا م باشد و چه پس از آن .


ما امروز در جا هلیتی همانند جا هلیت زمان ظهور اسلا م یا تاریک تر از آن قرار داریم . هر چه پیرامون ما می با شد جا هلیت است ...انگا ره ها وعقا ید مردم ، عا دت ها و سنت ها ی آنها ، قوانین و مقررات شا ن ، و حتی بسیا ری از آن چه که ما فرهنگ اسلا می و منا بع اسلا می و فلسفه اسلا می و اند یشه اسلا می به شما ر می آوریم ...همگی از فرآورده های این جا هلیت هستند. [15]


در دید گاه قطب ، مفهوم جاهلیت ، تنها شامل جوامع سرمایه داری و کمونیست نمی باشد ، بلکه چندان توسعه می یابد که شامل همه جوامع اسلا می معاصر می شود . او به صراحت اعلا م می کند که جوامعی که خود را مسلمان می دانند اما حاکمیت غیر خدا را پذیرفته اند ، به جوامع جاهلی ملحق می شوند .


جا معه جا هلی هر جا معه ای است که عبودیت آن به خدا خا لص نبا شد . تجسم این عبودیت در انگا ره اعتقا دی وشعا یر عبا دی ... ومقررات قا نونی است ... با این تعریف دقیق همه جوامعی که امروز برروی زمین قرار دارند ، در دایره جوامع جا هلی قرار می گیر ند .[16]


قطب عقیده داشت که خیزش اسلا می عملی نمی شود مگر از طریق گروه پیشگام و پیشتازی که از سویی بریده ازجامعه جاهلی است و از سوی دیگر نوعی ارتباط با جاهلیت سایه گستر بر جامعه خود داشته باشد تا بتواند به تبلیغ ایده های خود و بر آوردن نیاز های مادی ضروری قادر باشند . قسمت اخیر ، عقیده جاهلیت قطب را به طرح سازمانی انقلابی پیوند می دهد . او "جماعت مومنان " را به پیمودن این راه دعوت می کند و وضعیت دعوت نخستین اسلا می در متن محیط جاهلیت را به یادشان می آورد .[17]


دید گاه های جنسی و جنسیتی نو سلفی

سرشت فطری زن


در دید گاه جنسی نوسلفی، اصل تقابل و دست کم، تفاوت میان زن ومرد به مثابه امری طبیعی وفطری پذ یرفته شده است. از نظر نوسلفیان، زن ومرد در ناحیه بدن و ذهن ونفس باهم تفاوت­هایی دارند . این دید گاه در باره ماهیت زن ، تصوری متناقض نما دارد . دید گاه سلفی از سویی ، زن را به د لیل داشتن شان، کرامت و منزلت انسانی ، همسان مرد می داند و از این رو زن را مخاطب خداوند به عناوینی چون ایمان ، معرفت ، عمل صالح و... می داند به گونه ای که تکالیف وحقوقی مشابه با مردان برای او قرار داده است . زنان بر اساس نصوص کتاب و سنت به مانند مردان نسبت به اعمال خود مواخذه می شوند و خداوند در کتاب خود نام آنها را در کنار نام مردان بیان می کند. پیامبر خدا نیز با زنان همانند مردان بیعت کرد . اما از سوی دیگر، زن به دلیل شان "زن بودن " خود، هویتی دیگر می یابد . به این ترتیب طبیعت زنانگی از مردانگی تفاوت می یابد .ابو حامد محمد غزالی عقیده داشت که مکر زنان بزرگ، شر آنها گسترده و غالبا بد اخلا ق و سبک عقل هستند .غزالی معتقد بود که زنان از این طبیعت عد ول نمی کنند مگر با پیروی از شیوه برخوردی مرکب از لطافت و تنبیه . حسن البناء عقیده داشت ، اعوجاج زن در سر او واعتدالش در قلبش می باشد از این رو او بر آن بود که هر گونه رفتاری با زن می باید بر اساس تنبیه و ملا یمت باشد . اما آشکارترین بیان از ضمیر ناخود آگاه مرد سالا رانه جوامع اسلا می ، در کلام عبد الرحمن کواکبی آمده است . کواکبی سرشت فریب کارانه زن را چنین توضیح می دهد :


مردان به طور طبیعی به همسران خود تما یل دارند...مکر زن به این صورت است که زن خود راموجودی ضعیف، نا توان، و تحت اراده مرد نشا ن می دهد . در حا لی که واقعیت آن است که زن زما م امور مرد را به دست دارد و او را به هر سو که می خواهد به همراه خود می کشد . به بیا ن دیگر، زن مرد را بدین صورت می فریبد که مرد خود را پیشگا م­ زن خیا ل می کند و گمان می کند که زن به دنبا ل او روان است . مرد با ور دارد که او سرپرست زن است در حا لی که حقیقتی را که همه مردم درباره آن دو می بینند غیر از این باور است . زن به دنبا ل مرد به عنوان کنترل­گر ، ونه پیرو، گا م بر می دارد .[18]


این انگاره درباره طبیعت زن، او را ازسویی، وسیله آرامش مرد می داند. ابراهیم خطیب معتقد است زن جنس لطیفی است که مرد پس از آن که از جهاد در تامین معاش زند گی و تحمل دشواری های امور رها گردید ، به وسیله او سکون وآرامش می یابد . به وسیله زن آمال مرد تجدید می شود و سرزند گی به او باز می گردد . زمانی که زن از این وضعیت الهی خارج شود زنانگی خود را کشته وموهبت غریزی ولطافت جنسی اش را انکار کرده است [19] . اما از سوی دیگر، انگاره اخیر زن را فرمانبر خواست شوی قرار می دهد .ابن تیمیه معتقد بود که حق مرد بر زن آن است که مردهر گاه اراده کرد، بتواند از زن ، تا زمانی که با این کار به زن آسیبی نرساند یا از او واجبی را باز ندارد ، متمتع شود . او عقیده داشت که بر زن نیز واجب است که از مرد در این زمینه فرمان برد . او عبادت زن را در صورتی که مزاحم حق همبستری همسرش گردد، روا نمی داند . محمد سعید بوطی عقیده دارد که زن در حیات آد می مطلقا خطرناک ترین ابتلای دنیوی است زیرا او بیش از آن که مرد فتنه او باشد ، او فتنه مرداست .[20] بوطی معتقد است که ازدواج درخواست است و در خواست کننده یعنی مرد غیر از در خواست شونده است . وضعیت سالم منحصرا آن است که زن همواره خواسته شود ومرد بخواهد. خداوند در خلقت بد نی و روانی زن به این شکل اقدام کرده است که زن متعه مردباشد تا این که مرد متعه زن . سعادت زن در این است که بفهمد کیفیت خلقت او چنین است .[21]

از دیگر انگاره های فطری در دید گاه نو سلفی، ارزش واهمیت اند ک احساسات وعواطف در زندگی آد می است . براساس این انگاره، طبیعت زن به د لیل مسئولیت ویژه ای که برای او در نظر گرفته شده است ، عاطفی و احساسی است و از این جهت فروتر از مرد قرار می گیرد. قطب تاکید می کند که مردان برتر از زنان هستند وبرتری دادن مردان در اسلا م بر اساس طبیعت زیستی مرد است. [22]این دید گاه معتقد به هماهنگی جنبه زیستی زن با جنبه روحی او است به گونه ای که توان طبیعی زن در بارداری و زایش ، در احساسی بودن او و ایفای نقش مادری اهمیت اساسی دارد . اما آموزه برتری مرد نسبت به زن در پرتوی بهره بیشتر جنس مذ کر از موهبت عقل ، خود بخشی از دید گاه کلی تر نوسلفی است که بر اساس آن رستگاری در سایه پیروی از قوانین خلقت و آموزه های فطرت که مطابق ناموس الهی است، به دست می آید .

تعالیم جنسیتی


نظریه" فطرت زن " مبنای تحلیل سلفی از تعالیم جنسیتی ، قرار می گیرد . ویژگی معرفت شناختی تحلیل ها ی جنسیتی نو سلفی ، در برا بر دید گاه اجتهادی و تجدد گرا دارای اهمیت است . این تعالیم نسبت به واقعیت ها انعطاف ناپذیر هستند ودر نتیجه نمی توانند با آن ارتباط منطقی برقرار کنند . حسن حنفی این واقعیت را عیب روش سلفی می داند و در این زمینه می گوید :


عیب این روش آن است که نص را برای کویبدن و رد وطرد وحتی تغییر واقعیا ت به کا ر می گیرد ، چرا که آشتی ای بین حق و با طل ، ایما ن وکفر ، هدایت و گمراهی و اسلا م وجا هلیت نمی بیند ... واقعیت همه اش خطا و گمراهی و بهتا ن نیست . واقعیت در برخی ابعا دش میدان فطرت و حس سلیم وطبیعت خیر گراست .[23]

پوشش زن


یک نمونه ازانطباق نا پذیری با واقعیت در نگرش سلفی را می توان در منا ظره مطبوعاتی میان حسن البناء رهبر اخوان ا لمسلمین و شیخ مصطفی المراغی ، شیخ الا زهر درباره نظر اسلا م در مورد پوشش زن یا فت. این مجاد له به شکل اظهار نظر های شیخ الا زهر در مجله روزالیوسف ، و پاسخ های بناء در مجله النذ یرصورت پذیرفت .[24] در این مناظره، در حالی که شیخ الازهر کشف صورت ود ستان زن را در غیر نماز جایز می داند، بناء معتقد است که این حکم به صورت مطلق درست نیست. بناء می گوید برخی از فقیهان تمام بدن زن، از جمله صورت ودستان را، "عورت " می دانند .او در ادامه سخن خود می افزاید آن دسته از فقیهانی که کشف دست و صورت زن را جایز دانسته اند این امر را مشروط به احساس امنیت از وقوع در " فتنه " کرده اند . شیخ الازهر معتقد است که در صورتی که زیبایی چهره زن ، مرد را به " فتنه" اندازد بر مرد لازم است که چشمان خود را فرو بند د .اما بناء این حکم شیخ را عجیب می داند و معتقد است که از مقد مه سخن بالا نتیجه شیخ گرفته نمی شود ، بلکه سخن معقول - که همان حکم شرع است -آن است که گفته شود برزن واجب است که صورت خود رابپوشاند وبر مردان ننماید تا مردان به فتنه نیفتند . از طرف دیگر شیخ الازهر، عقیده دارد که اگر مرد آن چنان زیبارو باشد که زنان رادر فتنه اندازد، بر زنان واجب است که چشمان خود رافرو بند ند. اما بناء می گوید چشم پوشی برزنان در هرصورتی لازم است ودر این امر تفاوت نمی کند که مردان به فتنه بیفتند یا نه. اما در صورتی که زیبایی مرد به گونه ای باشد که موجب قتنه در زنان بشود بر مرد واجب است که با تراشید ن یا بلند کردن موی سر خود جذابیت و زیبایی چهره خود راکاهش دهد. شیخ الازهراحتمال می دهد که از سخن پیشین او بتوان نتیجه گرفت که مرد می تواند در صورت اعتماد به خود از نیافتادن در فتنه به چهره زن نگاه کند . هرچند که او شخصا چنین احتمالی را نادر می داند . اما بناء این سخن شیخ راگمراه کننده می داند وحکم واقعی اسلا م را آن می داند که مرد به صورت زن نگاه نکند . ازدیگر موارد اختلا ف نگرش سلفی با دیدگاه رسمی آن است که برخی از فقیهان عقیده دارند که برزن زیبالازم است که روی خود را بپوشاند . به نظر او پوشش برقع ، خمار، یشمک و... از این نظریه فقهی نشات گرفته است .در حالی که بناء گمان نمی کند که هیچ فقیهی با دیگران در وجوب پوشاندن چهره زن زیبا رو اختلا ف داشته باشد . بناء منشا پیدایش انواع حجاب را نظر برخی از فقیهان نمی داند بلکه معتقد است که از زمان پیامبرو یاران آن حضرت زدن نقاب وپوشیدن مقنعه مرسوم بوده وعلامت حیای زن تلقی می شده است . شیخ الازهر باز تاکید می کندکه گروهی از فقیهان معتقد هستند که بر زن لازم نیست که روی خود رابپوشاند واین کار را سخت گیری در حق زن می دانند . بلکه آنها معتقد هستند که پوشاندن صورت برای زن مکروه است . اما از دیدگاه سلفی بناء هیچ یک از فقیهان چنین سخنی نگفته است .

جدایی جنسی


ا ز دید گاه سلفی اسلا م با تشریع جدایی جنسی میان زن ومرد و عدم جواز مسافرت زن مگر باهمراهی یکی از محارم ا و ، و انجام وظیفه طبیعی خود در تنظیم امور خانواده، درصدد مذ مت ونکوهش کرامت زن نیست ونمی خواهد آزادی او را محدود کند ؛ بلکه قصد حمایت و حفاظت او را دارد . شیخ مصطفی سباعی می گوید اسلا م اجازه نمی داد که زن با مردان در مجامع عمومی همراه شود مگر در سه جایگاه ، عبادت گاه ، آ موزش گاه و میدان جهاد . به عقیده او اسلا م در منع اختلا ط زن ومرد سخت گیری می کند وتمدن خود را بر جدایی میان زنان ومردان بنا می کند .[25] دید گاه سلفی در دفاع از حرمت اختلا ط زن ومرد، خود نمایی زن ، نافرمانی از شوهر و... این گونه از تعالیم را مطابق فطرتی می داند که زن بر آن آفریده شده است . از دید گاه سلفی راه علاج منکراتی از نوع بالا تنها منحصر به تربیت پاک اسلا می دختران و پسران است . سلفی ها چنین تربیتی را در صورت زدودن همه جلوه های فرهنگ و تمدن و نهاد های اجتماعی جدید و تمام مظاهر رفاه امکان دارد . راه علاج سلفی در موارد بالا منحصر در تعطیلی روز نامه ها ومجلا ت وکتاب ها وگردشگاه ها و سینماها یی است که منحط ترین وپست ترین غرایز آنها را به کار می گیرد .

از نظر سلفی ها ، اسلا م در اختلاط میان زن ومرد خطر حتمی می بیند از این رو میان دو جنس مگر ازطریق ازدواج جدایی می افکند .دیدگاه سلفی با رد ادعاهایی که اختلاط جنسی در جامعه را موجب بهره مندی دو جنس از همنشینی باهم وپیدایش سکون اجتماعی می شود ، معتقد است که اختلاط جنسی نه تنها موجب رواج خوش رفتاری ، نرم خویی، آرامش طبع ، لطافت کلام و کم شدن اشتیاق طبیعی دو جنس نسبت به یکدیگر نمی شود، بلکه موجب شعله ور شدن آتش شهوت وخباثت طبع می گردد . دید گاه سلفی بر آن است که مضرات اختلاط بیشتر از منافع آن است . به دنبال اختلاط ، فرهنگ خود نمایی و تجمل گرایی افزایش می یابد و این به نوبه خود اقتصاد خانواده هارا ویران می کند .

یکی از مسایل مربوط به جدایی جنسی ، از دیدگاه سلفی لزوم خانه نشینی زن است . از نظر سلفی ، اسلا م به زن اجازه داده است که در نماز عید وجماعت حضور به هم رساند اما برای آن شرط های بسیاری ، از قبیل زینت نکردن و خودنمایی نکردن ، با مردان نیامیختن و... قرار داده است . اما با این همه برای زن می پسندد که نمازش را در خانه بگذارد . مراد از همه این شرایط آن است که مرد دچار فتنه زن ، وزن دچار فتنه مرد نشود .

طلا ق


طلاق مبغوض ترین حلال های خداوند است که خانواده ها را از بین می برد در حالی که هد ف از ازدواج استحکام خانواده است . از این رو شیخ مصطفی سباعی عقیده دارد که هر گاه به زن حق طلا ق داده شود وزن از آن حق استفاده کند مرد د چار خسارت می شود. به اعتقاد او این امر قلمروی خانواده را متزلزل می کند . سباعی با نظر مودودی موافق است که می گفت اگر به زن حق طلا ق داده شود بزودی زن به از بین بردن حق مرد تشجیع خواهد شد [26]. در دید گاه سلفی به دلیل اثر مخرب طلاق بر روی نظام خانواده را به دست احساسات زنانه سپرد . از سوی دیگر بناء معتقد است که جواز طلا ق بعد از مراحلی است . این مراحل عبارت اند از صبرو دعوت کردن همسر به صبر ، جهاد و موعظه وارشاد ، هجر و نهی و اششتداد وتحکیم طرفین ، انتظار و تربص تا این که طلا ق به شیوه ای واقع شود که هیچ یک از زن ومرد دچار مشکل نشوند .[27]


چند همسری مرد


شیخ صلاح ابو اسماعیل می گوید که پی ریزی سیستم قانونی مخالف تشریع خداوند کفر است . نمونه های این گونه از تشریع ها از نظر او عبارت اند از ادعای منصفانه نبودن برتری مردان بر زنان در میراث .همچنین ادعای ستمکارانه بودن چند همسری و حق مطلق مردان درامر طلا ق را کفر می داند .[28] مصطفی سباعی نیز در این زمینه می گوید که تشریع چند همسری برای مرد برخاسته از ضرورت های اجتماعی وشخصی است . و به این ترتیب از چند همسری دفاع می کند .[29] در دید گاه سلفی همواره امکان وجود شرایطی که شوهر را از اکتفا به یک زن باز دارد وجود دارد ، در این صورت اگر به وضعیت مرد توجه نشود احتمال افتادن در خطر انحراف برای مرد وجود دارد . در این صورت یا باید دست مرد را در افتادن به انحراف جنسی باز گذاشت ویا به خواست فطری او توجه نکرد ، ویا اجازه ازدواج دوباره به او را داد .اما نکته مهم در تجویز مشروعیت این امر بر مرد لازم است که عدالت را میان آنها برقرار کند . اما جواز چند همسری فقط به مردان اختصاص می یابد . زیرا تمتع ولذت جویی در شریعت اسلا م تابع مصلحت است ولذ ت بری از زند گی زناشویی در خد مت بنیاد خانواده است . ازاین دو هنگام تعارض مصالح خانواده با لذ ت جویی جنسی زن ، به یقین مصالح خانواده همانند مشخص بودن نسل ، حفظ رابطه عاطفی فرزندان با مادرو... بر حق لذ ت طلبی جنسی زن خواهد چربید .[30]

آموزش زن


دید گاه سلفی بنابه حدیث شریف" طلب العلم فریضه علی کل مسلم ومسلمه " به زنان حق آموزش رامی دهد اما تفسیر خاصی از آن ارایه می دهد . این آموزش محدود به امور منزل می گردد . به نظرسلفی آموزش د ختران دردیگر موارد بیهوده است . بر اساس تعالیم سلفی اسلا م معتقد به وجوب تهذیب اخلا ق وتربیت زنان است . نگرش سلفی یکی از موارد تربیت نیک زن را آموزش همه نیاز هایی می داند که زن نمی تواند از آن بی نیاز باشد . مسایلی از قبیل خواندن ونوشتن ، حساب، دین ، تاریخ سلف صالح ، خانه داری ، سلامت بدن ، آداب تربیت فرزندان وهر آنچه که در اداره امور خانه و فرزندان بدان ها نیاز است .اما آموزش درغیر این موارد که زن بدان ها نیازمند نیست بیهوده می داند. دید گاه سلفی زن را از آموزش زبان های مختلف و تخصص های فنی ، بی نیاز می داند ومعتقد است که خوب است که زن وقت خود را صرف آموزش آن نکند . چرا که به عقیده سلفی زن در نهایت برای خانه داری است واز این رو همین مقدار کفایت می کند که آنچه را که همه مردم می دانند بداند[31] . درمناظره میان شیخ الازهر و بناء ، از شیخ درباره پذیرش دانشجوی دختر در الازهر پرسیده شد . شیخ در پاسخ بیان کرد که دین اجازه این کار رامی دهد هر چند که در وضعیت کنونی موافق آن نیست .در صورتی که بناء معتقد بود که هر چند دین اجازه دانش اندوزی را به زن می دهد اما به او اجاره نمی دهد که میان دانشجویان الازهر باشد بلکه می باید میان زن ومرد جدایی انداخت تا با یکدیگرارتباط نداشته باشند .[32]

اشتغال زن


در نگرش سلفی کار مخصوص زن که مناسب طبیعت او است خانه داری است.قطب خارج شدن زن از خانه به جهت اشتغال را عارضه ای می داند که ضرورت ایجاب کرده است .[33] مصطفی سباعی می گوید موظف کردن زن به جای مرد برای انجام کاری را مصلحت نمی داند . به عقیده او زن نصف کارایی مرد کارایی دارد علاوه بر این که اشتغال زن مفاسد دیگری نیز دارد .[34] محمد سعید بوطی معتقد است که بزرگترین تضمین برای بقای کارها بر منوال خود آن است که زن را به میدان کسب روزی مگر در شرایط محدود وضروری فرا نخوانید .[35] در این دید گاه اسلا م برای زن وظیفه اساسی خانه داری و بچه داری را در نظر گرفته است . عبد الفتاح طباره معتقد است که بر زن واجب نیست از خانه اش خارج شود مگر در زمانی که ضرورتی بزرگ پیش آید زن بنابر این زمانی که ضرورت اقنضا کند می تواند به کاری غیر ازوظیفه اصلی خود بپردازد .اما بر زن لازم است که شرایطی را که اسلا م برای دوری زن ومرد از فتنه ، قرار داده است ، رعایت کند . کار بیرون از خانه می باید به اندازه ضرورت باشد و به یک قاعده عمومی تبدیل نشود که در مورد هر زنی اجرا شود . دید گاه سلفی کار بیرون از خانه را موجب زایل شدن حیای زن می داند که از نظر سلفی سرمایه فطری زن استو کرامت وعفت او را از بین می برد . به ابن ترتیب، از آنجا که اسلا م زن را از ایفای نقشی خمانند مردان باز داشته است و او را از کارهای عمومی نهی نموده ، جایگاه لایق شان زن ، همان خانه و وظیفه واقعی او بچه داری وخانه داری است.[36] دیدگاه سلفی با پذیرش تقسیم کار خارج از خانه برای مرد و کار داخل خانه برای زن ، معتفد است که عدالت جنسی میان آنها برقرار شده است .


اشتغال به فعالیت عمومی


شیخ مصطفی مراغی در مناظره میان خود وحسن بناء در مجله روز الیوسف تصریح می کند که اسلا م تجارت زن را مباح دانسته است و شهاد ت قضایی ونظارت بروقف ووصایت اورا می پذ یرد و می توان ادعا کرد که اسلا م هر آنچه را که بر مرد جایز می داند، مگر قضاوت در مورد امور جنایی و خلا فت را ، بر زن روا می دارد . ازاین رو شیخ الازهر معتقد است که زن می تواند وزیر یا عضو پارلمان باشد . اما حسن بناء با تمامی ادعاهای شیخ مخالفت می کند . ومی گوید سخن شیخ به صورت مطلق درست نیست بلکه در موارد مختلف می باید به تفصیل های آن توجه کرد. به عقیده بناء مباح بودن تجارت زن به معنی اعتراف به حق مالکیت اواست . درنظر بناء پذیرش شغل تجارت برای زن با وجوب نفقه شوهربه زن و پدر بر دخترش تناقض دارد . به اضافه چنین امری پر از اشکالا ت اقتصادی است .

به نظربناء اسلا م پذیرش شهادت زن را به صورت مطلق نمی پذیرد بلکه قبول شهادت او را با ضمیمه شدن شهادت یک زن دیگر معتبر می داند . او همچنین اعتبار نظارت زن بر موقوف ها و وصیت ها را از آن جهت می داند که این گونه کارها را جزو امور شخصی محض می داند .

اما بناء در مورد جواز تصدی پست وزارت و نمایندگی مجلس معتقد است که زن به هیچ عنوان می تواند این گونه از مشاغل را احراز کند زیرا این قبیل از کارها مستلزم خلوت با نامحرم – به خصوص نامحرم غیر مسلمان [37]- است .

دید گاه سلفی تصدی مشاغل سیاسی از سوی زنان را انقلابی بر ضد اسلا م و انسانیت می داند زیرا این گونه از کارها مخالف اقتضای طبیعت زنانه می باشد . و این امر خود به این دلیل است که زن آفریده نشده است جز این که زینت بخش زندگی مرد و وسیله تمتع او باشد .


نقد جنبش های رهایی زنان درجوامع اسلا می


تعالیم مزبور، همان گونه که طارق البشری در توضیح بعد سلفی اند یشه قطب – که در مورد کلیت اند یشه سلفی صادق است - می گوید ، در نقد وضعیت کنونی ، با مرجعیت دوران طلا یی گذ شته است . او در این زمینه می گوید :



بعد سلفی دعوت ، در چا رچوب منطق دعوت، رویکردی ارتجا عی – به معنای سیا سی و اقتصا دی رایج کنونی – نیست . هدف سلفی ها رجوع است نه ارتجاع . یعنی رد اصول تمدنی و عقیدتی وارداتی و رایج و احیای مقا ومت .مقا ومت در برابر تها جم و جنگی که پیش آمده است ... نوع موضع در قبا ل کل حرکت دعوت اسلا می یا جزییا ت آن هر چه می خواهد با شد .ولی بر ما لازم است منطق داخلی و سیا ق این دعوت وچگونگی پی ریزی ذهنیت فراخواننده به خویش وچگونگی جهش دادن آن به وسیله انگیزه های خود را که این دعوت در پی آن بوده است درک کنیم . این منطق را بر اسا س فلسفه منا دی اسلا م که سلفی وبازگشتی و مقا وم و مبا رز و دارای نگا هی به آینده است ، می توان درک کرد . [38]


شیخ مصطفی السباعی عقیده داشت که هر آن چه که درباره زن و آزادی او گفته می شود ، سخنانی است که ادعاهای باطل آن زیاد و دعاوی حق آن اندک است زیرا به نظر او در جوامع اسلا می ، بعد از آن که اسلا م زنان را رها ساخت دیگر مساله ای به نام رهایی زن وجود ندارد .[39] دید گاه انتقادی سلفی درمسایل زنان خود، بخشی از نگرش کلی تر آن به وضعیت مسلمانان در دو سده اخیر می باشد . براساس نگرش اخیر جوامع اسلا می ا ز اواخر سده هجده و اوایل سده نوزده میلا دی با طوفان استعما رغرب مواجه شدند. واین در حالی بود که مسلمانان در خواب غفلت فرو رفته بودند. با فرا گیرشدن استعمار اروپایی در شرق وغرب دنیای اسلا م، بسیاری از امت های اسلا می برده آن شدند . واقلیتی از دولت ها که به قید بندگی استعمار تن ندادند ناگزیر از تسلیم به آن گردیدند . مسلمانان بعد از آن که به طور کامل به وضعیت استعماری در افتادند ، تازه آثار بیداری در آنها پیدا شد . درک وضعیت موجود درمسلمانان حالتی از ناامیدی پیش آورد و احساس غرور تاریخی را در ناخود آگاه شان از بین برد . از این پس مسلمانان به باز کاوی خویش پرداختند و از علل انحطاط خود و پیشرفت غرب جست و جو کردند ؛ اما از آنجا که عقل جمعی آنها هنوز به رشد کامل خود نرسیده بود، فشار روانی ناشی از ذ لت از سویی وخواست رسیدن به پیشرفت به آسان ترین ونزدیک ترین شیوه ازسوی دیگر، اصلاح گران مسلمان را در درک علل واقعی انحطاط خود و پیشرفت غرب دچار اشتباه کرد . در نتیجه اصلاح گران مسلمان تمام مظاهر تمدن غرب را اقتباس کردند . از این پس غرب برای این دسته از مصلحان ، آینه شفافی گشت که در آن آمال خود را می جستند .

در نظریه انحطاط سلفی، ایده ای وجود دارد که سویه انتقادی آن را افراطی می کند . به نظر سلفی مصیبت بزرگ دوران انحطاط ، پدیده " بردگی فکری " است . در دید گاه سلفی در دوران انحطاط ، امت های مسلمان، تصویری از زند گی غربی در تمام ابعاد آن را تصور می کنند . مسلمانان در این دوران می کوشند اجتماع اسلا می را بر اساس شیوه غربی بسازند به گونه ای که حتی در راه رفتن و سخن گفتن از غرب پیروی کنند . از نظر سلفی این امر موجب پیدایش و گسترش ناخود آگاه الحاد و ماده گرایی در روند تجدد گرایی آنها می گردد . به این ترتیب مسلمانان به دانش ها ، عقاید ، آداب و رسوم زند گی ، قانون گذاری، سیاست ، و ... غرب تسلیم می شوند . ودر عوض آنها به تدریج از سنت ها، تاریخ ، عقاید و شریعت خود شرمنده می شوند و به دیده تحقیر به آن می نگرند . نتیجه نهایی همه فرآیند های بالا نابودی اسلا م و هویت امت اسلا می است . یعنی همان وضعیتی که قطب آن را جا هلیت سده بیستم نامیده است . بدیل تجدد گرایی غربی همانا الگو پذیری از تعالیم اسلا م است که با وضعیت کنونی مسلمانان سازگار باشد .

در این دوران مساله حجاب به عنوان مسا له جنبش رهایی زن مسلمان مطرح شد ، بعد از آن مسا له آموزش زن و ورود ا و به دانشگاه و اختلاط دختران با جوانان به موضوع اصلی جنبش زنان تبد یل شد و درنهایت این جنبش به خواست حق اشتغال زن وکمی بعد حق سیاسی او در انتخاب نمایند گان و جواز تصدی حکومت منتهی شد . از دید گاه سلفی هر چند سخن در مورد حجاب به عنوان مثال ، به تعیین حدودی مربوط می شود که اسلا م برای آزادی زن تعیین کرده است واختلا ف میان مسلمانان در این زمینه بیشتر درباره جواز یا عدم جواز کشف صورت ودست زنان می باشد . اما در واقع این اختلا ف خطرناک نمی باشد بلکه واقعیت دراینجا چیز دیگری است . این امر تفاوت دید گاه های نو سلفی را با دید گاه های سنتی نشان می دهد . در دید گاه سنتی تعالیم جنسیتی بالا از سوی خداوند حکیم نازل شده است و بنابر این ، حق است . از این رو مساله ای به نام " زن " و جنبش رهایی او مطرح نمی شود . پس برای ما ، فهم چگونگی پیدایش دید گاه های انتقادی نوسلفی درباره جنبش زنان ومسایل پیرامون آن بسیار مهمتر از انتقاد های آنها به مسایلی از قبیل برهنگی ، اختلا ط با مردان ، خواست حق طلا ق، اشتغال، حقوق مدنی وسیاسی ، برابری با مردان، و... است .از دید گاه نو سلفی مسایل زنان و جنبش های مربوط به آنها در میان مسلمانان از آنجا نشات گرفت که غرب به تعالیم جنسیتی مانند حجاب ، نقاب ، چند همسری مردان، تفاوت های موجود در میراث ، شهادت قضایی و... به دیده تحقیر نگریست و آنها را به بدترین صورت ترسیم کرد وبر ضد تعالیم مزبور تبلیغ نمود . زندانی کردن زن را در خانه از بارزترین معایب اسلا م دانست . از منظرسلفی واکنش مسلمانان دربرابر غرب در این زمینه منفعلا نه بود . مسلمانان در برابر تهاجم غربیان به تعالیم جنسیتی اسلا م به کنکاش در کتاب وسنت پرداختند وبا کاوش اجتهاد های عالمان مطالبی را یافتند که می توانست به آنها در رهایی از انتقادات غربیان کمک کند . به این ترتیب اطلاح گران مسلمان به پافشاری برنظریاتی پرداختند که موافق شعارهای جنبش های رهایی زنان بود. در این زمینه فتاوایی که به زنان اجازه می داد از نقاب استفاده نکنند ، برای رفع نیازهای خود از منزل خارج بشوند ، برای مداوای مجروحان در جهاد شرکت کنند ، حق آموزش داشته باشند و... استفاده شد تا ادعا شود که اسلا م به زن آزادی مطلق داده است ؛ چنین وانمود گردید که حجاب از آداب تقلیدی جاهلا نه است که قرآن وسنت در مورد آن سخنی نگفته اند بلکه تعالیم جنسیتی اسلا م را منحصر در لزوم حیای زن و تعالیم اخلا قی دانستند و از همه اینها نتیجه گرفتند که در اسلا م قانون یا آموزه ای وجود ندارد که آزادی زن را محدود کند .

باتوجه به تحلیل بالا ، دید گاه سلفی مسایل زنان و جنبش های رهایی زن را برخاسته از انگیزه های عاطفی وغیر عقلی می داند که بعد از مشاهده وضعیت زن اروپایی و آزادی او در ابراز زیبایی و فعالیت در عرصه اجتماع در هواداران جنبش زنان ،ایجاد شد اما در قالب منطق و عقل عرضه شد .


شکاف میان عمل ونظر در دید گاه نوسلفی


همان گونه که پیش از این اشاره شد ، اند یشه اسلا می معاصر در مقایسه با مرحله قبل، نگرش های ایده آلی پیدا کرد . از این رو میان دید گاه های نظری و موضعگیری های عملی نوسلفیان فاصله زیادی وجود دارد . به عنوان نمونه از همان آغاز فعالیت جنبش اخوان ا لمسلمین ، سازمان "امهات المومنین " که نخستین شعبه رسمی " اخوات المسلمات " بود در آوریل 1933 در اسماعیلیه تاسیس شد . اما بر خلا ف ایده قطب در مورد سازمان دهی گروه پیشگام ، و به رغم کوشش حسن البناء گسترش سازمان زنان با کندی بسیار صورت پذیرفت به گونه ای که راه اندازی آن عملا تا سال 1944 به طول انجامید. اما پس از تشکیل سازمان های زنان با نام های " اخوات المسلمات "، این سازمان ها نه تنها وظیفه امر به معروف ونهی از منکر در امورعمومی و اجتماعی ، بلکه عهده دار مسولیت های سیاسی نیز بودند. عملکرد جنبش های نو سلفی ، آشکارا شکاف میان عمل ونظر در اند یشه اسلا می معاصر، را نشان می دهد . به عنوان نمونه برنامه یکی از سازمان های سلفی عبارت بود از :

1. برابری کامل میان زن ومرد در حقوق انسانی .

2 . اجازه به زنان برای خروج از خانه در صورتی که صورت و د ستان خود را پوشانده باشند .

3.اجازه به زنان برای خروج از خانه برای انجام کارهای خیر عمومی در صورتی که تماما به وسیله زنان انجام پذیرد .

صدور چنین برنامه هایی در میان گروه های سلفی اختلاف ایجاد می کرد .اعتراض های گروه " جماعت جوانان محمد " به شعبه های زنان سازمان اخوان ا لمسلمین و متهم کردن آنها به تساهل ، و خواست الغای این سازمان ها از سوی برخی از جماعت های اسلا می بعداز جنگ جهانی دوم ، و در عوض صدور بیانیه هایی در انتقاد از بد رفتاری گروه های سلفی نسبت به زنان از سوی این سازمان ها، نمونه هایی ازاین شکاف هستند . [40]از جالب ترین نمونه های دیگر شکاف میان نظر وعمل در اند یشه سلفی، جانبداری مودودی از فاطمه جناح در انتخابات ریاست جمهوری 1965 پاکستان است .[41]


ازاوایل دهه 1970 به بعد ، دید گاه های نوسلفی معتدل از دید گاه های رادیکال جدا شدند . مرکزیت دید گاه های تند روبه عربستان سعودی منتقل شد و ازنمایند گان برجسته آن می توان به عبد العزیز بن بازاشاره کرد. دید گاه های تند نو سلفی ادامه همان دید گاه های بیان شده است. در مقابل یوسف القرضاوی و محمد الغزالی را می توان از سخنگویان معتد ل دید گاه نوسلفی نام برد . دراین بخش ازسخن به دید گاه های غزالی به عنوان نماینده دید گاه معتدل نو سلفی می پردازیم .



[1] . سید قطب . مجتمع عالمی . فی مجموعه مقالات نحو مجتمع اسلامی . ص 47.

[2] . همان ، ص 49.

[3] . همان ، ص 51.

[4] . همو . معالم فی الطریق ؛ الاتحاد الاسلامی العالمی للمنضمات الکلابیه . بلاتاریخ ، بلامکان ، ص 112.

[5] . نصر حامد ابوزید . دوائر الخوف . ص 57.

[6] . همان .

[7] .همو . معالم فی الطریق . ص 118.

[8] . همان ، ص ص 46 و 47 .

[9] . همان ، ص48.

[10] . همان ، ص 49.

[11] . همان، ص 96.

[12] . حسن حنفی . الحرکات الدینیه المعاصره. القاهره : مکتبه مدبولی ، بلا تاریخ ، ص 239.

[13] . سید قطب. فی ظلال القرآن . بیروت : دار احیاء الکتاب الغربیه ، ج 7، 1952-1957، ص ص 238و 239.

[14] . همو . معالم فی الطریق . ص 135.

[15] . همو . الخطاب و الایدئولوجیا . ص 91.

[16] . همو . معالم فی الطریق . ص ص 91و92.

[17] . حسن حنفی . الدین و الثقافه و السیاسه فی الوطن العربی . القاهره : دار قبا للطباعه و النشر ، 1998، ص ص 289و290.

[18] . عبد الرحمن الکواکبی. الاعمال الکامله . ص ص 87و88. درمیراث فارسی نیز می­توان معادل مضمون بالا را یافت . به عنوان نمونه مولوی می­گوید

زین للناس حق آراسته است زانچه حق آراست چون تانند رست

چون پی یسکن الیهاش آفرید کی تواند آدم از جوا برید

رستم زال اربود و حمزه بیش هست درفرمان اسیر زال خویش

آن که عالم مست گفتارش بدی کلمینی یاحمیرا می­زدی

................................. ...................................

ظاهرابرزن چوآب از غالبی باطنا مغلوب و زن را طالبی

این چنین خاصیتی درآدمی است مهر حیوان را کمست آن از کمیست

[19] . ابراهیم الخطیب . منح المراه و حق الانتخاب . فی مجله الاخوان المسلمین . العدد 159، السنه5 ، شعبان سنه1366، ص16 . و نیز السید یوسف . المراه و حقوقها فی منظور اخوان المسلمین ، ص 16 .

[20] . محمد سعید البوطی . الی کل فتاه تومن باالله . ص ص 10و 12 .

[21] . همان ، ص 42.

[22] . سید قطب . العداله فی الاسلام . قاهره ، 1958.

[23] . حسن حنفی . الدین و الثقافه و السیاسه فی الوطن العربی . ص ص 289و290.

[24] . مجله روزالیوسف، جمادی الاولی 1358و مجله النذیر،العدد 8، 18و 19 جمادی الاولی السنه 2 ، 1358. به نقل از السید یوسف . پیشین . ص ص 47-49.

[25] . مصطفی السباعی . المراه بین الفقه و القانون. ص ص 185و 186.

[26] . ابوالاعلی المودودی. حقوق الزوجین . قاهره: مکتب القرآن ، بلا تاریخ ، ص 53.

[27] . السید یوسف . پیشین . ص 31.

[28] . صلاح ابواسماعیل . مجله الدعوه ، العدد 50،السنه 1980 .

[29] . مصطفی السباعی . پیشین . ص 185.

[30] . محمد سعید البوطی . المراه بین الطغیان نظام الغربی و لطائف التشریع الربانی . بیروت : دار الفکر المعاصر ، 1997، ص ص 120-134.

[31] . حسن البناء . اصول الدعوه الاخوان المسلمین . ص 120.

[32] . السید یوسف . پیشین . ص ص 58و 59.

[33] . سناء المصری. خلف الحجاب . قاهره : دار سینا ، 1989، ص 54.

[34] . مصطفی السباعی . پیشین . ص 169.

[35] . محمد سعید البوطی . الی کل فتاه ....، ص 47.

[36] . ابوالاعلی المودودی . پیشین . ص 28.

[37] . السید یوسف . پیشین . ص ص 87و88.

[38] . طارق البشری . الحرکه السیلسیه فی مصر ( 1945-1952) . قاهره: دارالشروق ، 1983، ص56.

[39] . الشیخ مصطفی السباعی . پیشین . ص 199.

[40] . السید یوسف . پیشین . ص ص 92-97.

[41] . حمید عنایت . اندیشه سیاسی در اسلام معاصر . ترجمه بها الدین خرمشاهی ، تهران : خوارزمی ، چاپ 3، 1372، ص 195. و نیز محمد اکرم عارفی . جنبش اسلامی پاکستان بررسی علل ناکامی در ایجاد نظام اسلامی . قم ،نشر: بوستان کتاب ، 1383، ص ص 99و 100.
مرجع : دانش سیاسی
کد مطلب : ۵۳۴۷۶۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما