۰
چهارشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۰۰
به مناسبت شانزدهمین سالروز عید مقاومت و آزادسازی جنوب لبنان

فرار ارتش صهیونیستی از جنوب لبنان به روایت اشغالگران

فرار ارتش صهیونیستی از جنوب لبنان به روایت اشغالگران
به گزارش اسلام تایمز، مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی اعتراف کرده اند که عقب نشینی و فرار از جنوب لبنان در این شرایط یک گزینه اسرائیلی نبود بلکه نتیجه روندی بود که مقاومت مسلح لبنان با تقدیم خون شهیدان به آنها تحمیل کرد.

درهمین زمینه روزنامه لبنانی الاخبار تاکید کرد:اگر نتیجه مقاومت و نبرد با دشمن صهیونیستی جز این رقم می خورد لبنان امروز باید چشم به مذاکرات با اسرائیل و معامله با آن برای تخلیه شهرک هایش از خاک خود می دوخت.

16 سال قبل، « ایهود باراک» نخست وزیر اسرائیل که همزمان وزیر جنگ هم بود، تصمیم عقب نشینی یک جانبه از جنوب لبنان رابعداز حدود دو دهه اشغال مستمر آن و بکارگیری همه نوع روش های قلع و قمع و بازدارندگی، اجرا کرد زیرا گزینه ای دیگر وجود نداشت که به آن دل ببنند و تکیه کند.
در مقابل مقاومت از همه موانع و ناملایمات عبور کرده و عملیات نظامی و تعقیب نیروهای ارتش صهیونیستی را در دستور کار داشت و بر صهیونیست ها این معادله را که اگر به اشغال جنوب لبنان ادامه دهند، باید بهای سنگینی را بپردازند، تحمیل کرد.

در ادامه گزارش الاخبار آمده است: در این شرایط ، جریانی به طور مشخص در نیمه دوم دهه نود قرن گذشته میلادی در اسرائیل از مقامات اسرائیلی خواستار پیگیری ایده ضرورت عقب نشینی از لبنان شد و شعار آن این بود که ادامه اشغال به افزایش خسارت نیروها در ارتش اسرائیل منجر می شود در حالی که نمی توان اهداف مورد انتظار به ویژه افزایش تامین امنیت شمال فلسطین اشغالی را محقق ساخت.

تصمیم برای تسلیم شدن صهیونیست ها بعداز شکست ماشین جنگی آنها در مقابل مقاومت و ناکام ماندن سیاست اشغال بخشی از خاک لبنان که « کمربند امنیتی» می خواند از تحقق امنیت شهرک های صهیونیست نشین، اتخاذ شد.

سران و ساکنان اشغالگر رژیم صهیونیستی خود را در مقابل یک مشکل واقعی دیدند و آن مقاومتی مستمر، جدی ، موثر و در حال رشد و گسترش بود اما در مقابل آن ارتشی قرار داشت که در برابر معادله های تحمیل شده از سوی حزب الله، دست بسته بود در حالی که ماموریت داشت به این مقاومت پایان دهد.

این تنها مشکل آنها نبود، مقامات اسرائیلی همچنین با شهرک نشینانی در شمال فلسطین اشغالی مواجه بودند که نگران فرودآمدن موشک ها در هر لحظه بودند وعملیات نیروهای مقاومت علیه پایگاه ها و مناطق آنها در داخل خاک لبنان روند تصاعدی داشت.

این واقعیت بیشتر صهیونیست ها از جمله فرماندهان و سران آنها را در مقابل این سوال قرار داد که باقی ماندن ارتش اسرائیل در خاک لبنان چه فائده ای دارد؟

در پاسخ به این سوال، تصمیم گیران در تل آویو و نخبگان نظامی و سیاسی حاکم آن، به این نتیجه رسیدند که ایده عقب نشینی با موانعی در شکل و محتوا مواجه است از جمله چگونگی توافق با طرف دوم ، سرنوشت مقاومت و سلاح آن و امنیت و ثباتی که اسرائیل درصدد تامین آن بود و گذشته از اینها امکانات و شرایط عقب نشینی با حل و فصل مسائل با لبنان و سوریه پیوند خورده بود.

بسیار واضح بود که تصمیم گیران در تل آویو با دو هشدار و مطالبه جدی مواجه بودند، عده ای خواستار اقدامی منفی و دیگران خواستار اقدامی مثبت بودند، عده ای می گفتند عقب نشینی یکجانبه بدون قید و شرط، تحقق پیشینه راهبردی مضر، خروج ارتش اسرائیل زیر آتش مقاومت، رها کردن ارتش مزدور جنوب ( ارتش آنتوان لحد) و پیامدهای منفی آتی آن ممنوع است.

در مقابل عده ای هم می گفتند که اسرائیل باید ازفرصت عقب نشینی درچارچوب حل و فصل مسائل و توافق با سوریه که آن زمان در لبنان حضور داشت برای مجبور کردن طرف دوم به اتخاذ تدابیری در طول و پشت مرزها بنحوی که دیگر اسرائیل تهدید نشود، مشخص کردن سرنوشت ارتش لحد با ملحق کردن آن به ارتش لبنان و حفظ بقای آن به عنوان یک نیروی فعال و موثر در جنوب لبنان استفاده کند.

در سال 1999 برای « ایهود باراک» نخست وزیراسرائیل مشخص شد که باید از فرسایش ارتش اسرائیل در جنوب لبنان با عقب نشینی جلوگیری کند به ویژه اینکه او همه درجه های نظامی خود را در نتیجه برنامه ریزی و اجرای آنها برای نابود کردن مقاومت و جلوگیری از فعالیت های آن کسب کرده بود.

باراک دریافته بود که ادامه اشغال جنوب لبنان بدون فایده است و اصلا دیگر امکان پذیر نیست و باید راهی برای عقب نشینی یافت تا کمترین خسارت و پیامد منفی را داشته باشد.

ایهود باراک که تصمیم داشت تهدید را به فرصت تبدیل کند بعداز مخالفت حافظ الاسد رئیس جمهوری سوریه با پیشنهاد حل و فصل مسائل، با دو گزینه ، ادامه سازگاری با شرایط جنگی و یا پذیرش پیامدهای عقب نشینی مواجه شد.

وی که در آخرین کتابش تحت عنوان « داستان زندگی من» به مناعت طبع و صلابت مرحوم حافظ الاسد اعتراف کرده است ، چاره ای بجزعقب نشینی بدون قید و شرط از جنوب لبنان، راهی دیگر پیش روی خود ندید، اما چگونه؟ به نظامیان چه پاسخی بدهد؟ برنامه عقب نشینی و مدت و اهداف آن چه اعلام شود؟ با ارتش آنتوان لحد چه کند؟

«عاموس گلبوع » رئیس پیشین بخش مطالعات در امنیت نظامی ارتش صهیونیستی در کتاب جدیدش تحت عنوان« طلوع فجر – داستان واقعی عقب نشینی از لبنان» می نویسد: در 14 اکتوبر سال 1999 میلادی، باراک ، شائول موفاز رئیس وقت ستاد ارتش را فراخواند و از او خواست تا همه تلاشش را برای تضمین عقب نشینی از لبنان با توافق با سوری ها بکار گیرد.

در بخش دیگری از این کتاب آمده است: گادی آیزنکوت، منشی نظامی باراک که اکنون رئیس ستاد ارتش اسرائیل است، در هشتم فوریه سال 2000 ، موفاز و تعدای از افسران ارشد ستاد را به دفترش فراخواند و باراک به آنها گفت که همه تلاش های ما برای مذاکره با سوریه شکست خورد و کاملا روشن است باید برای عقب نشینی بدون قید و شرط و بدون توافق آماده شویم.

موفاز سوال کرد، آیا تصمیم خود را گرفته وما باید برای عقب نشینی از جنوب لبنان بدون توافق آماده شویم؟، باراک در پاسخ گفت: باید عقب نشینی تدریجی باشد نه در یک مرحله، مهم این است که ارتش لحد از این تصمیم آگاه نشود و من برنامه ای دارم تا روحیه آنها را بالا ببرم.

در مقابل، ارتش صهیونیستی رویکرد خاص خود را داشت و«گیورا آیلند»رئیس بخش عملیات ستاد ارتش صهیونیستی در آن زمان دو روز قبل به رادیو ارتش این رژیم گفت: رویکرد ارتش این بود که در داخل خاک لبنان و به طور مشخص کمربند امنیتی به عرض یک کیلومتر بجای عمق 10 یا 15 کیلومتری خاک لبنان باقی بماند تا بر عوارض جغرافیایی مسلط باشد ، واحدهای نظامی به عملیات خود مانند گذشته ادامه دهند و ارتش لحد تقویت شود.

وی در پاسخ به این سوال ، پس چرا ارتش اسرائیل نظر خود را عوض کرد و حتی با شتاب از جنوب لبنان خارج شد؟ تاکید کرد: این حزب الله بود که زمان و چگونگی عقب نشینی از جنوب لبنان را بر ما تحمیل کرد به ویژه هنگامی که ارتش مزدور لحد را نابود ساخت، ما مجبور شدیم بدون مقدمه سازی و اتخاذ ترتیبات لازم با شتاب از خاک لبنان خارج شویم.

آیلند افزود: ارتش اسرائیل بصورت غیر رسمی وجودش در لبنان را کاهش داد و ادوات سنگین خود را خارج کرد ، در حالی که ما منتظر اعلام تصمیم نهائی عقب نشینی در 22 ماه مه بودیم اما ناگهان همه چیز تغییر کرد و معادله ها به هم خورد، دیگر کار از کار گذشته بود، ارتش لحد نابود و نیروهای حزب الله در پایگاه های آنها مستقر شده بودند.

** قطعنامه 425 شورای امنیت

این عقب نشینی شتابان و بدون قید و شرط ، در حالی بود که اسرائیل همواره قطعنامه شماره 425 شماره امنیت در سال 1978 برای عقب نشینی از خاک لبنان را نادیده گرفته بود و حتی حاضر نبود در این باره با احدی صحبت کند.

اما ناگهان « اوری لوبرانی» هماهنگ کننده اسرائیل در لبنان، پیشنهاد کرد که اسرائیل براساس قطعنامه 425 شورای امنیت عقب نشینی از لبنان را توجیه کند و باراک برای دور شدن از تصمیم عقب نشینی یکجانبه با آن موافقت کرد.

عاموس گلبوع در کتابش نوشته است: باراک عقب نشینی زیر چتر بین المللی را یک دستاورد راهبردی در مقابل حزب الله می دانست با وجود اینکه معنای آن عقب نشینی تا آخرین نقطه مرزی و مطابق با درخواست سازمان ملل بود.

وی افزود: باراک درصدد بود نقاط اختلافی باقی نماند تا حزب الله به بهانه آنها نتواند علیه اسرائیل اقدام کند و ارتش اسرائیل هم با او همراهی کرد.

گلبوع اضافه کرد: عناصر ارتش مزدور لحد که شاهد آماده شدن ارتش اسرائیل برای تخلیه مواضع و پایگاه هایشان بودند قبل از این که مشکل آنها را حل کنند، احساس ناامنی و آینده نامعلوم روحیه آنها را متلاشی کرده بود.

در نهم ماه مه سال 2000، آنتوان لحد سرکرده ارتش مزدور موسوم به « ارتش جنوب لبنان» در یک مصاحبه از ژنرال « امیل لحود» رئیس جمهوری وقت لبنان خواستار عفو عناصرش شد اما 48 ساعت بعداز این درخواست با پاسخ منفی ژنرال لحود مواجه گردید و همزمان شیخ « نعیم قاسم» معاون دبیرکل حزب الله به این عناصر مزدور تاکید کرد که تنها یک راه دارند و آن درآوردن لباس های نظامی و فرار و نجات جانشان است.

خاورم ** 1324
کد مطلب : ۵۴۰۹۶۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما