۰
دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۱

واکاوی علل داخلی طرح مسئله «نفوذ»

واکاوی علل داخلی طرح مسئله «نفوذ»
مقدمه

جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سال 1357 تا به امروز و در آستانه چهل سالگی تحولات درونی و بین المللی بسیاری را تجربه کرده است و شرایط داخلی و خارجی منجر به اتخاذ سیاست‌های گوناگونی از سوی رهبران انقلاب گردیده است. دشمنان نیز از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی روش ها و ابزارهای گوناگونی را برای سست کردن پایه های انقلاب و بر اندازی جمهوری اسلامی ایران به کار بسته اند.

دشمنان جمهوری اسلامی در طول این سال ها و بسته به شرایط داخلی ایران اسلامی از روش های متنوعی برای ضربه زدن به این انقلاب بهره بردند. به عنوان مثال در سال های اولیه انقلاب به دلیل شرایط خاص آن دوران و عدم تسلط کافی دولت مرکزی بر مناطق مرزی مسئله قومیت و جدایی طلبی را دامن زدند. سپس بعد از ناکامی این سیاست با تحریک رقیب دیرینه منطقه ای ما یعنی صدام و حمایت برخی حکومت های منطقه جنگ 8 ساله ای را برای فروپاشی نظام و کنترل انقلاب به راه انداختند. از ابزارهای اقتصادی و تحریم های گوناگون و پیچیده اقتصادی علیه مردم ایران استفاده کردند. در دوران بعد از دفاع مقدس و ناکامی در روش هاس سخت براندازی وارد حوزه نرم شده و از ابزارهای فرهنگی متوع و متعدد استفاده کردند. البته هیچ گاه ابزارهای متنوع سخت و نظامی و امنیتی را رها نکردند، لکن تمرکز ایشان بر حوزه نرم افزایش یافت.

در شرایط سال های 93 تا 95 کشور شرایط ویژه ای را طی کرد که در آن مسئله معیشت و اقتصاد در اولویت قرار گرفته و از نقش حوزه های دیگر کاسته شده است و دشمنان انقلاب اسلامی تمرکز ویژه ای بر حوزه اقتصاد نموده و تلاش دارند از این مجرا بر تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی دست یایند. از سویی دیگر حاکمیت رویکردی در دولت یازدهم که راه حل مشکلات اقتصادی را در خارج از مرزهای کشور جستجو می کند اوضاع منحصر به فردی را رقم زده است. تمرکز بر حوزه سیاست خارجی افزایش یافته و سطح ویژه ای از تعاملات با دیگر کشورها به خصوص کشورهای غربی رقم خورده است. میزان تعاملات مستقیم با دولت آمریکا نیز بالاترین سطح را بعد از انقلاب اسلامی تجربه می کند. در این میان و در این شرایط رهبر معظم انقلاب اسلامی کلید واژه «نفوذ» را طرح کرده اند که به عنوان انذاری بر خطری در کمین پیرامون جمهوری اسلامی طرح شده است. طرح این مسئله می تواند دلایل داخلی و خارجی داشته باشد. به عقیده نگارنده دشمنی دشمن و تلاش در حوزه فشار و تحریم اقتصادی امری نو و جدید نیست و نمی توان چرایی طرح مسئله نفوذ را صرفا با رویکردی برون گرا تحلیل کرد و باید تحولات داخلی را نیز در نظر داشت. سوال اصلی که این یادداشت تلاش دارد بدان پاسخ دهد آن است که چه شرایطی در عرصه داخلی جمهوری اسلامی ایران به وجود آمده است که رهبر انقلاب اسلامی مسئله‌ای با عنوان «نفوذ» را مطرح کرده‌اند؟ دلایل و زمینه های متعددی منجر به طرح این مسئله شده است که بر اساس رویکردی در سطح درونی تحلیل می شود. در ادامه به بررسی برخی از این دلایل و زمینه ها می پردازیم.

1.رویکرد اقتصادی ادغام

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در سال 1392 منجر به تشکیل دولت یازدهم و حاکمیت اندیشه های سیاسی و اقتصادی شد که راه حل برون رفت از مشکلات اقتصادی را ادغام در نظام جهانی و به اصطلاح بین المللی شدن می دانند. این اندیشه مشکل ایران را عدم ادغام در نظام سیاسی و اقتصادی بین المللی می داند. به عنوان مثال دکتر محمود سریع القلم که رابطه ای بسیار وثیق با دولت فعلی دارد، دلیل عدم توسعه ایران را این گونه مطرح می کند: «یکی از دلایلی که نه تنها ایران، بلکه کل منطقه خاورمیانه مشکل توسعه یافتگی دارد، این است که در این منطقه، هویت فرهنگی قوی وجود دارد که آمادگی ادغام با فرهنگ جهانی ندارد...».

بر اساس این اندیشه باید بین المللی زیست و از جمله موانعی که مانع زیست بین المللی ماست عدم آمادگی فرهنگی به منظور ادغام است! ما باید در نظام جهانی ادغام شویم و زمینه ادغام را به خصوص در حوزه فرهنگی فراهم آوریم. روشن است که رشد چنین اندیشه ای در سطح نخبگان میزان مقاومت اندیشه ای را بسیار کاهش داده و حساسیت را نسبت به اندیشه های رقیب و معاند کم می کند و حتی خود میزبان رویکردهای غیری می شود و در نتیجه زمینه نفوذ در حوزه های گوناگون به خصوص در زمینه ی فکری و فرهنگی را مساعد می نماید.

2.رویکرد نظری شبه تکنوکراتیک

بعد از پایان دوران دفاع مقدس، اولویت اصلی کشور مسئله ای به نام سازندگی و بازسازی کشور به خصوص ویرانی های حاصل از جنگ تحمیلی بود. ساختن کشور و به اصطلاح آن روزها سازندگی، اولویتی است که سبب شکل گیری اولویت بندی های متفاوتی در آن شرایط می شود. دولت سازندگی و روش و منش مدیریت دولت مذکور موجب شکل گیری طبقه و دسته خاصی از مدیران ارشد نظام می گردد که با نسل های گذشته خود تفاوت های چشمگیری دارند. سبک زندگی، ظاهر، نوع رفت و آمد و ... با مدیران سال های اولیه انقلاب متفاوت است.

پرداختن به تشریفات اداری و تجملات مسئولیتی امر رایج شده و فرهنگ ساده زیستی و مردمی بودن جایگزین مدیرانی دارای حواشی های بسیار می گردد. اندیشه ای که در این سال ها رشد می کند به تکنیک و فن توجه داشته و با تحلیلی سطحی از اندیشه و علم مدیریت مرزبندی شفافی میان ارزش ها و تخصص ها نموده و بر تخصص گرایی توجهی جدی دارد. در این اندیشه اسلام دینی حداکثری است لکن به دلیل فقر تجربه در اداره جوامع مدرن در جهان اسلامی باید از تجربه غرب بهره برد و در جزئیات به سبک های غربی رجوع داشت. برخلاف ادعای حداکثری اسلامی در عمل اسلام در کلیات مورد توجه قرار می گیرد و در جزئیات و فرمول های اجرایی سراغ تجربه اقتصادی و مدیریتی غرب می رود. در این اندیشه، انقلاب اسلامی به دنبال ساختن ژاپنی اسلامی و الگو است و انقلاب اسلامی دورانی را طی کرده که باید از آرمان گرایی فاصله گرفته و واقع بینانه در چارچوب های جهانی عمل نماید.

اندیشه شبه تکنوکراتی غرب را به خوب و بد تقسیم کرده و در گزینشی ناشیانه و میکانیکی بسیاری از مظاهر غربی به خصوص در روش های توسعه را وارد می کند. ثمره این اندیشه در طولانی مدت تربیت نسلی از مدیران در جمهوری اسلامی گردیده است که دارای ریشه های سنتی هستند لکن به سبب اتخاذ رویکردهای فن سالارانه غربی، در اندیشه و سبک زندگی متمایل به غرب و غرب گرا هستند. پیروزی این نوع اندیشه در سال 92 و تشکیل دولت اعتدال موجب شد تا اندیشه غرب گرایی رشد بسازایی در حوزه های مختلف داشته باشد و منجر به اتخاذ سیاست ها رو به غرب گردید و طبیعی است که اتخاذ این سیاست راه های نفوذ را آسان می نماید و باید نسبت به نفوذ دشمن هشدار داد.

نکته ی دیگری که در این نگرش باید بدان توجه داشت، رویکرد جریان شبه تکنوکراتی به مسائل فرهنگی است که از دریچه توسعه آن هم با الگوی غربی تبیین می شود. این اندیشه در حوزه فرهنگ به شدت فضای فرهنگی کشور را نفوذ پذیر خواهد کرد.

3. اسلام رحمانی

از دیگر عواملی که می توان چرایی طرح مسئله نفوذ توسط مقام معظم رهبری با آن شرح داد، طرح قرائت های خاص و ناقص از اسلام در سال های کنونی است. این نوع از قرائت تلاش دارند وجه سلبی اسلام را نادیده گرفته و اسلام را دینی کاملا ایجابی بدون هرگونه دافعه معرفی نماید. در حالی که اسلام دینی است که ایجاب و سلب را در کنار هم دیده و بر جاذبه و دافعه توامان توجه دارد.

اسلام رحمانی و قرائت های این گونه تلاش دارند شدت و تندی اسلام در مقابل مستکبران و ظالمان را نادیده گرفته و کم رنگ جلوه دهند. در این نوع از اسلام دشمن و دشمن شناسی مسئله ای فرعی است و تلاش دارد خشونت عاقلانه و انقلابی و دینی را کم رنگ معرفی نماید. آن گاه که وجه سلبی و دشمن ستیزانه اسلام نادیده گرفته شود و یا کمتر مورد توجه گرفته شود، دشمن و دشمنی رنگ می بازد و طبیعت این نوع اندیشه آن است که حساسیت مخاطبان خود را نسبت به نفوذ غیر و دیگری کاهش خواهد داد و نفوذ آنان و حامیان داخلی خود را در نظام جمهوری اسلامی و در لایه های گوناگون اجتماع زمینه سازی خواهد کرد.

4. سبک زندگی آمریکایی

دیپلماسی عمومی غربی و به خصوص آمریکایی از جمله اهداف جدی آمریکا در حوزه نفوذ و هژمونی فرهنگی است. در تغییر روش دشمنان انقلاب اسلامی از جنگ سخت به جنگ نرم ابزارهای گوناگونی به کار بسته شده است که از جمله آنان تلاش برای تغییر سبک زندگی بومی به سبک زندگی آمریکایی و بر اساس ارزش های غربی است. افزایش جمعیت شهری، افزایش نفوذ رسانه های گوناگون غربی از جمله شبکه های ماهواره ای فارسی و غیر فارسی زبان، افزایش استفاده مدیریت نشده از فضای مجازی، افزایش طبقه متوسط جدید شهری و ... همگی شرایطی را فراهم آورده است که شاهد حاکمیت برخی ارزش های غربی بر زندگی ایرانیان به خصوص در شهرهای بزرگ گردید.

متاسفانه نظام آموزشی کشور چه در دانشگاه و چه در مدارس به خصوص در حوزه علوم انسانی فاقد توانمندی لازم در انتقال ارزش های بومی است و برخی آمارهای غیر رسمی حکایت از این مسئله دارد که هرچه تحصیل کرده تر التزام به اسلام و جمهوری اسلامی کمتر! ضعف درونی فرهنگی و برنامه ریزی جدی غرب در استیلای فرهنگی منجر به ایجاد شبه فرهنگ آمریکایی و غربی در سبک زندگی ایرانیان به خصوص در اقشار خاص شده است. این تأثیر پذیری در شرایطی خطرناک تر می گردد که ارادی بوده و از آثار منفی آن غفلت گردد. در سال های اخیر تلاش بسیاری بر عادی سازی فرهنگ غربی و تخریب فرهنگ بومی صورت گرفته است و برخی اندیشمندان و متاسفانه مسئولان دولتی و غیر دولتی ضمن تخریب توانمدی فرهنگ بومی ایرانیان در پی عادی سازی ورود فرهنگ مهاجم غربی هستند. طبیعی است که در چنین شرایطی خطر نفوذ و امکان نفوذ پذیری از غرب بسیار روشن است.

5. رویکرد غیر استقلالی توسعه محور

از دیگر عواملی که می‌توان ذیل دلایل چرایی طرح مسئله نفوذ در شرایط فعلی بدان پرداخت، نفی آرمان استقلال خواهی است. «استقلال» «آزادی» «جمهوری اسلامی» از جمله شعارهای اساسی مردم انقلابی ایران اسلامی در سال‌های مبارزه و شروع انقلاب بود و از جمله شعارهایی است که منجر به موضع گیری بسیاری از کشورهای مستکبر علیه جمهوری اسلامی شده است. شعاری که روحیه مستقل بودن و زیر یوق ظالمان عالم نرفتن را ندا می‌دهد و اعتماد به نفس را در میان ملت ایران و دیگر مظلومان عالم را نتیجه می‌دهد. روشن است که این شعار و طلب استقلال به شدت از سوی طرف‌های غربی مورد نقد قرار گرفته و برخی از پژوهشگران غربی آن را نقطه قوت و اصلی اساسی در انقلاب ایران بر شمرده‌اند.

برای حذف روحیه استقلال طلبی در مظلومان عالم، بلندگوهای رسانه ای و بشری استکبار اصل امکان استقلال را محال توصیف می‌نمایند و حتی در صورت امکان، آن را امری بی فایده و غیر ضروری جلوه می‌دهند. به تعبیر چنین اندیشه‌هایی استقلال و مستقل بودن از نظام اقتصادی جهانی اولا امری نا ممکن است و ثانیا فایده‌ای بر آن مترتب نخواهد بود.

حال در شرایط فعلی در صحنه فکری و علمی کشور بسیار شنیده می‌شود نویسندگان و به اصطلاح صاحب نظرانی را که اصل استقلال را زیر سوال برده و امکان تحقق آن را محال دانسته و حتی مستقل بودن را امری بی فایده و ناممکن جلوه می‌دهند و دوره شعار استقلال خواهی را به پایان رسیده تلقی می کنند! اگر در جامعه ای مستقل بودن و شعار استقلال زیر سوال رود روشن است که زمینه برای ورود بیگانه فراهم می‌شود و آن جامعه به راحتی میزبانی از دیگران را خواهد پذیرفت و زیستی مستقل و بدون وابستگی به دیگران برای خویش متصور نخواهد شد. مستقل نبودن و هضم شدن در برابر دیگران منجر به کاهش توان کشور در برابر نفوذ و نفوذی خواهد شد.

6. تلاش برای غیریت زدایی

مرزبندی بین خود دیگری در نظام های سیاسی و اقتصادی بسیاری رایج است. انسان با مرزبندی میان خود و دیگری هویتی برای خود ایجاد می کند که مرز تعریف خود است از دیگری. دیگری آن است که در نظام هویتی او نمی گنجد و نظام عقیدتی فرد را در آن راهی نیست. دیگری ساخته نمی شود بلکه شناخته و کشف می شود.

غیر و دیگری تا زمانی نتوانند در ساختار درونی ذهن جامعه میزبان غیریت خود را پنهان نمایند نمی توانند در آن ورود کنند. غریبه نمی تواند بدون طی کردن مراحل آشنایی و محرمیت وارد نظام خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و ... میزبان گردد. نفوذی تا موقعی که غریبه است و دیگری است نمی تواند در زمره آشنایان شناخته شود.

در فرآیند نفوذ، دیگری و غیر مراحلی را طی می کند که از غریبه ای بیرون از این جامعه تبدیل به محرمی پذیرفته شده می گردد. نفوذ و غیریت زدایی در جامعه میزبان مراحلی چهار گانه ای را طی می کنند تا حساسیت طرف مقابل را کاهش و ورود خود را آسان گرداند. این مراحل چهارگانه عبارتند از: 1. حساسیت زدایی 2. انکار غیریت غیر 3. انکار وجود غیر 4. اثبات غیر و انکار خود.

در فرآیند نفوذ تلاش می شود حساسیت های جامعه میزبان نسبت به غیر کاهش یابد و او هم مانند دیگر عناصر ارتباطی طبیعی جلوه کند. مانند نامحرمی که تلاش دارد اصل محرم و نامحرم در اندیشه شرعی را زیر سوال برده و حساسیت خانواده مذهبی میزبان را نسبت به محرم و نامحرم کاهش دهد. در نتیجه نفوذ را آسان و طبیعی نشان خواهد داد.

در مرحله دوم فرآنید نفوذ تلاش آن است که غیریت غیر انکار گردد، به گونه ای که منکر غربیه بودن غیر می گردد. تلاش در این مرحله متوجه نفی غیریت اوست نه خود او. به عنوان مثال در تبدلات تجاری حضور شرکت های آمریکایی همچون دیگر شرکت ها عادی نمایان شده و غیر بودن آن در نظام سیاسی و اجتماعی ایران به سادگی زیر سوال می رود.

در مرحله سوم در رویکردی به ظاهر حداکثری و در قالب شعارهایی همچون تساهل و تسامح، جهان وطنی، صلح کل و ... اندیشه وجود و باور به غیر را زیر سوال می برند و تلاش در این مرحله زیر سوال بردن مبنای اندیشه هایی است که منجر به کشف غیریت می شوند و رویکردی خود آگاه ایجاد می کنند. در این مرحله تمام تلاش آن است که نظام اندیشه ای خاکستری و سیال را تولید کند که تولید و شناخت مرزبندی نکرده و در تعاملی افراطی در کنار تمامی اندیشه های مهمان، میزبانی را بپذیرد.

مرحله چهارم که پیشرفته ترین سطوح نفوذ را شاهد هستیم، اتقافی عجیب و شگفت آور رخ می دهد. انکار خود و اثبات دیگری! تمام تلاش فرآیند های نفوذ در این مرحله معطوف به تخریب نظام فکری، فرهنگی و اندیشه ای میزبان و بومی است. تخریب خود و جایگزین دیگری! این اتفاق در سطوح و با ابزاری های گوناگون رخ می دهد. در فرآیند نفوذ تلاش می شود که سنت های میزبان غیر عقلایی، ناکارآمد و خرافی معرفی شده و فرهنگ دیگر عاقلانه، کارآمد و منطقی معرفی گردد. روشنفکران نسل های نخست که بر خلاف سنت روشنفکری غربی که در فضای تضارب آراء دانشگاهی و علمی ایجاد شد، در فراموشخانه های خرافات آلود و مخفی ایجاد شده بود، نقشی این گونه ایفا نمودند و به شدت فرهنگ میزبان و سنتی ایرانی را تخریب آن را در قالب آثار خود تمسخر کرده، کهنه و ناکارآمد جلوه دادند و در نهایت شعاری مبنی بر سر تا پا فرهنگی شدن را سر دادند.

در شرایط فعلی و پس از روی کارآمدن اندیشه برون گرایی اقتصادی در دولت فعلی، شاهد شنیده شدن اصواتی هستیم که تلاش دارند در فرآیند نفوذ در قالب گفتمان های نئولیبرالی مسئله غیریت و مرزبندی با غیر را کم و کم رنگ جلوه داده و شرایط نفوذ و غیریت زدایی را در سطح نخبگان و عموم مردم فراهم آورند و با زیر سوال بردن ظرفیت های فرهنگی بومی و اسلامی، ضرورت جایگزینی فرهنگ مهاجم غرب را تبیین نمایند.

6. رابطه

نفوذ امری است ارتباطی و تا زمانی که ارتباطی برقرار نباشد مسئله نفوذ معنا ندارد. در سایه وجود ارتباط است که فکر، اندیشه، تصویر و یا فرد نفوذی در جامعه میزبان نفوذ می‌کند. از دیگر عواملی که چرایی طرح مسئله نفوذ را در شرایط فعلی مشخص می‌نماید افزایش سطح ارتباط با دنیای استکبار است. امروزه و در سایه سیاست‌های دولت یازدهم سطح بسیار بالایی از روابط با کشورهای غربی ایجاد شده است که در قالب‌های گوناگون گروه‌ها و هیئت های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی به ایران رفت‌ و آمد می‌نمایند. این سطح بالای ارتباط خطر نفوذ را بالا برده و احتمال این مسئله را افزایش می دهند.

ممکن است ارتباط از جنس حقیقی نباشد و در فضای مجازی و قالب‌های رسانه‌ای متنوع و گوناگون رخ دهد. این مسئله و نقش عمده شبکه‌های مجازی تلفن همراه پایه و شبکه‌های فارسی زبان به روشنی مشخص و بررسی ساده و اولیه جامعه ایران، سطح بالایی از مصرف رسانه‌ای از نوع فوق الذکر را بیان‌گر است. لذا چه در سطح حقیقی و رفت‌ و آمدهای هیئت‌های گوناگون بیگانه و چه در سطح فضای مجازی و رسانه‌ای شاهد افزایش بی‌سابقه رابطه و تعامل با اندیشه رقیب هستیم. طبیعی است که احتمال نفوذ دشمن در این سطح افزایش یافته، ارتباطات گسترده تر است و هشدار بر مسئله نفوذ امری عقلایی و طبیعی است.

7. برخی ناکارآمدی های داخلی

از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص بعد از پایان جنگ تحمیلی مسئله بازسازی و توسعه کشور مطرح گردید و الگوهای گوناگونی به این منظور طراحی شد. بدون در نظر گرفتن صحت و کارآمدی و تناسب الگوهای مذکور به دلیل برخی سوء مدیریت ها که لزوما ارتباطی با نوع برنامه نداشته است در نتیجه توان داخلی در پیشرفت و آبادانی کشور زیر سوال رفته است و سطح توقع قابل قبول و شایسته جمهوری اسلامی را کسب نکرده است.

در دروه سازندگی به دلیل تمرکز بر رویکردهای واقع گرا و شبه تکنوکرات، شاهد فساد سازماندهی شده در بدنه دولت و حاکمیت اجرایی کشور بودیم و این آفت در کنار خدمات درخور تقدیر دولت مذکور، موجب ایجاد بستری بیمار در نظام اجرایی و مدیریت کشور گردید. در دوران اصلاحات، سیاست زدگی جایگزین توسعه سیاسی حقیقی کشور شد و در انتهای دولت مذکور رویکردهای افراطی جریان اصلاح طلب که قصد خروج از حاکمیت داشت ناکارآمدی جدی را در بدنه مدیران کشور تحمیل نمود و سرعت پیشرفت و تعالی حقیقی را در تحولات تند و غیر معقول سیاسی متوقف نمود. در دولت نهم و دهم کارنامه اجرایی قابل قبولی ارائه شد لکن مسیری که در دولت نهم آغاز شده بود به دلیل اتخاذ رویکردی خاص از سوی رئیس جمهور وقت که موجب انشقاق و تنش هر روزه در مدیران عالی نظام شده بود، بسیار منحرف گردید و متاسفانه موجب ایجاد اندیشه ناکارآمدی گفتمان های دینی به خصوص در عامه مردم گردید. شاید بخش عمده ای از این ناکارآمدی ها که برخی از آنان طبیعی و برخی غیر طبیعی است، موجب شکل گیری رویکردی برون گرا گردیده است. رویکردی که معتقد است بزاعت درونی کشور توانمندی لازم جهت اداره و پیشرفت کشور را ندارد.

سخن پایانی

حتما می توان به عوامل بسیار دیگری نسبت به چرایی طرح مسئله نفوذ از سوی رهبر انقلاب پرداخت و آنان را تبیین نمود و آن چه در این مجال طرح شد بخشی از موضوع می باشد. لکن آن چه هدف اصلی این یادداشت است صرف احصاء برخی عوامل درونی مسئله نفوذ نیست، بلکه توجه به رویکردی درون گرا در تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه ایران و از جمله مسئله نفوذ است. تاریخ اسلام و سنن الهی پیرامون جامعه اسلامی گویای آن اصل است که «الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ». «وَ اخْشَوْنِ» هشدار و تهدیدی بسیار جدی است. نمی گوید از جهنم و عقاب بترسید بلکه می فرماید از من بترسید. اگر بی وفایی نسبت به مسئله وظیفه دینی خود داشته باشید با من طرف هستید. این هشدار نشان می دهد که از این پس برای جامعه اسلامی مشکلاتی پیش خواهد آمد که خداوند نسبت به آن تهدید می کند و اشاره به جریان نفاق در میان مسلمانان دارد که به خاطر هواهای نفسانی خواهند خدا را مورد هجوم قرار دهند. لذا تهدید می کند از کفار نترسید ،از من بترسید . آنچه نگران کننده است خود شما هستید. فاعل در «وَ اخْشَوْنِ» مؤمنین هستند. علامه طباطبائی پیرامون این آیه اشاره دارد که مسلمانان هر وقت با غیر از خود درگیر شدند مشکل نداشتند ولی هر وقت با خود (مسلمانان ) درگیر شدند و از درون مبتلا به آفتی گردیدند دچار مشکل شدند.

حسین محمدی سیرت
کد مطلب : ۵۴۷۲۴۰
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما