۰
دوشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۵۸

کنفرانس اسلامی در چچن و تاثیر و پیامدهای گوناگون رویکرد منفی رهبران اهل سنت به وهابیت

کنفرانس اسلامی در چچن و تاثیر و پیامدهای گوناگون رویکرد منفی رهبران اهل سنت به وهابیت
هفته گذشته همایشی با حضور شمار زیادی از علمای اهل سنت به‌ویژه احمد الطیب شیخ الازهر مصر در گروزنی پایتخت چچن برگزار شد که شرکت‌کنندگان در بیانیه پایانی بر برائت خود از فرقه وهابیت تأکید کردند و آن را خارج از مذهب اهل‌سنت دانستند. 200 نفر از علمای اهل سنت کنفرانس با تاکید بر مؤسسات دینی سنی قدیمی شامل الازهر، القرویین، الزیتونه، حضرموت و... مؤسسات دینی سعودی از جمله دانشگاه اسلامی مدینه منوره را در زمره مؤسسات اهل سنت وارد نکردند. در این بین کنفرانس چچن منجر به واکنش‌های خشمگینانه سعودی‌های وهابی و سلفی‌ها شده و آن را توطئه علیه خود دانسته و هیئت کبار العلمای سعودی در بیانیه‌ای آن را در چارچوب درگیری میان فرقه‌های اسلامی قلمداد کرد.نوشتار زیر به کنفرانس اسلامی در چچن و تاثیر و پیامدهای گوناگون رویکرد منفی رهبران اهل سنت به وهابیت پرداخته است.

علل برگزاری کنفرانس اسلامی در چچن


برگزاری کنفرانس اسلامی در چچن، نوعی فعالیت خودجوش از جانب مسلمانان چچن بوده است. مردم چچن از نظر تاریخی مردمی صوفی مسلک، اکثرا شافعی و اهل فرقه نقشبندیه و بسیار نسبت به مسائل و سرنوشت امت اسلامی احساس تعهد و وظیفه می کنند . لذا هر چند برخی می خواهند برگزاری این کنفرانس در چچن را سیاسی جلوه دهند، اما این امر کار اشتباهی است. در بعد دیگری همواره نوعی تنش تاریخی میان روسیه و چچن برقرار بوده و لذا بعید به نظر می رسد آن ها اهداف روسیه را پیاده کنند. گذشته از این نگاهی به مناسبات روابط قدرت جهانی از جمله روابط مصر و عربستان هم تا حدودی این مسئله را تائید میکند. در واقع امروزه هر کسی در جهان اسلام که وضعیت فعلی مسلمانان و امت اسلامی را ببیند، نسبت به آن تاسف خورده و احساس وظیفه می نماید. حال گاهی این احساس وظیفه با اقدام عملی قرین میشود و گاهی هم نه. از این جهت برگزاری کنفرانس اسلامی در چچن طبیعی بوده و شائبه سیاسی بودن به آن راه ندارد. هر چند که کارکردهای سیاسی دارد و می تواند به نفع برخی از طرفین و به ضرر برخی دیگر باشد و طبیعی است عده ای بخواهند علیه آن موضع گیری کنند.

گذشته اختلافات و نگاه رهبران اسلامی و نهادهایی چون الازهر به به وهابیت


درباره گذشته اختلافات میان اهل سنت و به طور خاص جامعه الازهر با وهابیت باید به چند نکته اشاره کرد. اساسا از ابتدای پیدایش تفکر وهابیت واکنشها به آن از جانب همه امت اسلامی ایجابی نبوده و حالت طرد همواره با شدت و ضعف نسبت به وهابیت وجود داشته و دارد. در هر دوره ای این واکنشها به اشکال مختلف خود را نشان داده است و حتی در درون عربستان هم این مخالفت نسبت به آن وجود داشته است. برای مثال زمانی که محمدبن عبدالوهاب در سرزمین عربستان اعلام موجودیت کرد، از جانب علمای مدینه در مضیقه قرار گرفت و او مجبور به ترک مدینه شد و به نجد رفت. در واقع از لحاظ تاریخی، افکار محمد بن عبدالوهاب وقتی در شبه جزیره طرح شد، با باورهای رایج و پذیرفته شده امت اسلامی تعارضاتی داشت و باعث در انزوا قرار گرفتن وی شد، لذا از مدینه، شهر پیامبر (ص)، خارج و به نجد رفت و در آن جا با محمد بن سعود دیدار و آن ها وی را پذیرفتند. در این بین این پذیرش و ائتلاف مبنای گسترش و تقویت وهابیت گردید. به علاوه اسناد تاریخی نشان میدهد وقتی در سال 1818 میلادی محمدعلی پاشا به دستور سلطان عثمانی حکومت اول وهابی ها را سرنگون کرد ، برخی از علمای مکه در نامه ای ضمن تقدیر از محمدعلی پاشا از سرنگونی وهابیان استقبال کردند. از طرف دیگر باید اشاره کرد که به سبب برخی تضادهایی (که وهابیت با باورهای تاریخی و پذیرفته شده امت اسلامی داشت) حتی برادر و پدر محمدبن عبدالوهاب هم با افکارش مخالفت کردند. برادر وی سلیمان بن عبدالوهاب کتابی به نام «فصل الخطاب فی الرد علی محمد بن عبدالوهاب» در رد او نوشت. در این کتاب تاکید شده ایده های محمد بن عبدالوهاب باعث می شود تمام اهل اسلام، کافر قلمداد شوند. محمد عبده متفکر و مصلح معاصر مصری هم در کتابی به نام «الاسلام و النصرانیه، مع العلم و المدینه» وهابیون را تخطئه نموده و افکار آن ها را باعث بروز گسست و تضاد در جامعه اسلامی میداند. البته اشاره به این نکته ضروری است که ذکر این تاریخچه صرفا بیان و توصیف روابط میان اهل سنت با شخص محمدبن عبدالوهاب و آئین وهابیت بوده که در تاریخ اتفاق افتاده و هیچ گاه به معنای توهین نویسنده به باورهای مذهبی پیروان وهابیت نبوده و صرفا بحثی تاریخی است؛ زیرا عقل حکم میکند که به باورهای دینی دیگران در مقام اثبات و زندگی اجتماعی اهانت نشود.

بسترهای شکل گیری نگاه های منفی مذاهب اهل سنت به وهابیت


مخالفتهای اهل سنت با آئین وهابیت ریشه های تاریخی دارد و تقریبا از همان آغاز شروع شد و بنحوی تا دوران معاصر ادامه داشته است. اگر به کتاب ها مراجعه کنیم و لیست کتاب هایی که اهل سنت از مذاهب گوناگون بر علیه آیین وهابیت نوشته اند، را ببینیم فهرست بلند بالایی خواهد شد. مواردی که در قبل بیان شد اشاره ای به برخی از این ردیه ها در برخی مقاطع تاریخی بود . این مخالفت ها دلایل نهادینه شده خود را دارد و همچنان که دلایل باقی باشند مخالفتها و تقابلها نیز ادامه دارند و اساسا این نحوه روابط تقابلی و متخاصمانه هم باید وجود داشته باشد. شما وقتی به طبیعت نگاه میکنید همه پدیده ها مغایر و مختلف اند و همین اختلاف، در فرهنگها و حیات اجتماعی انسانها هم جلوه گر است و لذا هر گروه و نحله ای که اختلاف را نفی کند و بر یکسانی به صورت افراطی تاکید بورزد از هر طرف مورد طرد و نقض قرار میگیرد. به عبارتی مذاهب میتوانند در باره خود ادعای حقانیت کنند، اما باید در نظام حقیقت خود جایی برای مختلف اندیشیدن و مختلف بودن هم باز کنند. این چیزی است که وهابیت بدان تمکین نمیکند و از این جهت همیشه در موضع یک اپوزیسیون در امت اسلامی رفتار مینماید. این در حالی است که حس و باور منطقی بودن اختلاف در طول تاریخ در میان همه مذاهب دیگر اسلامی وجود داشته و دارد.

نوع اختلاف ها و محورهای واگرایی و تضاد مذاهب اهل سنت با سلفی و وهابیت


در مورد نوع اختلافات میان اهل سنت و جماعت و بسترهای ضدیت آن ها با وهابیت می توان به چند مورد اشاره کرد: ریشه اساسی اختلافات در نوع مواجهه هر کدام از این دو طیف یعنی اهل سنت و وهابیت با مفاهیم اسلامی مانند توحید، جهاد، شرک، مدارا و همزیستی دینی است. در واقع مواجهه وهابیت با مسائلی مانند شرک و جهاد و ... مواجهه ای مبتنی بر یک نوع رویکرد ظاهرگرایانه ی ارتدوکس است که دایره توحید و شرک را محدود می کنند، به تکفیری روی می آورند ، اکثریت امت اسلام از دایره توحید بیرون شده دانسته و وارد قلمرو شرک می شوند. در این بین تکیه بر ظواهر و تقلیل مقام عقل و عدم توجه به سیره عقلا خود باعث تفسیرهای یک جانبه از متون دینی می شود و باب تکفیر و کشتار و ... را باز می کند. چنانچه اگر با نگاه ضیق و تنگ نظرانه به بحث شرک نگریسته شود، بسیاری از مسلمین مومن و موحد (که در میان مسلمان ها به اسلام و ایمان شناخته می شوند) از دایره اسلام و توحید خارج شده و مشرک قلمداد میشوند.

در کنار این عامل اصلی که نوعی مواجهه خاص با مفاهیم اسلامی و مبتنی بر رویکرد روش شناختی آن هاست، باید به عامل دیگری نیز در این واگرایی که بسترساز ضدیت اهل سنت با وهابیت است، اشاره کنیم و آن عدم به رسمیت شناختن حق اختلاف است که به آن اشاره شد. در واقع اختلاف یک امر طبیعی در جامعه اسلامی بوده و این گونه نبوده است که کسی که مختلف فکر می کرده، را تکفیر کرده یا مشرک بدانند. در واقع حداقلی در اسلام (که همان ذکر شهادتین است) به عنوان نصاب اسلام طرح شده و هر کس که این نصاب را داشته، در دایره اسلام بوده و سایر مسائل خود را می توانسته با دیگر افراد و دیگر طوایف و نحله ها اختلاف داشته باشد. این بحث، بحث مهمی است، گاهی اختلاف را در حد مقام حقیقت بحث می کنند که یکی از این فرقه ها بالاخره حق است و دیگران باطل یا بخشی از آنها باطل است، اما در مقام واقعیت و زندگی اجتماعی، اسلام بالاترین سطح اختلاف را پذیرفته است و قائل به مدارا است و این امری است که ما از سیره علمای اسلام در گذشته و سیره مسلمین و شخص پیامبر اکرم (ص) در تاریخ سراغ داریم.

تاثیر و پیامدهای گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی رویکرد منفی رهبران اهل سنت به وهابیت

رویکرد منفی رهبران اسلامی به وهابیت قبل از همه چیز باعث سلب مشروعیت رهبری اهل سنت توسط وهابیت می شود. وهابیت در حال حاضر به سمتی رفته که حتی برخی از نهادهای دینی ریشه دار و سابقه دار اسلامی مانند الازهر، جامعه القرویین و ... را به حاشیه رانده است و خود داعیه دار رهبری جهان اسلام و جهان اهل سنت است. این رویکردهای منفی و همه جانبه باعث می شود مشروعیت رهبری اهل سنت از وهابیت و علمای آن ها ستانده شود و در جایگاه واقعی خود قرار گیرد. در کنار این، از بین رفتن این مشروعیت رهبری، باعث از بین رفتن بخش عظیمی از پشتوانه مشروعیت آل سعود نیز میشود. در واقع یکی از پشتوانه های عظیم عربستان و حکومت فعلی سعودی، بحث انتساب به اسلام و خدمت به حرمین شریفین با تکیه بر معارف وهابیت است. در این بین وقتی که وهابیت و بزرگان آن محل سوال قرار گیرند، مشروعیت و پشتوانه افکار عمومی دولت سعودی نیز زیر سوال می رود. در کنار این تاثیر، این رویکرد منفی باعث آگاهی بخشی به جهان اهل سنت می شود. چنانچه بسیاری از آنها تحت تاثیر تبلیغات و فضای ایجاد شده، عربستان را به عنوان سردمدار اسلام و پیش قراول اهل سنت می دانند، اما جدا نمودن حساب اهل سنت از وهابیت توسط رهبران اهل سنت باعث می شود مردم جوامع اسلامی به خصوص جوامع اهل سنت، به این آگاهی برسند که حساب خود را با حساب وهابیت جدا کرده و در راستای تحقق اهداف و سیاستهای آنان گام بر ندارند.

آینده موضع گیری های رهبران اهل سنت در برابر وهابیت


حقیقت این است که وهابیت در وضعیت فعلی به دلایل مختلفی گسترش یافته است. در حال حاضر در پاکستان، مالزی، اندونزی و برخی از کشورهای آفریقایی، گسترش سریع وهابیت مشاهده میشود . از جهت دیگر، احتمال این که این گونه موضع گیری ها علیه وهابیت دچار سیاست های حکومتی شود، وجود دارد. در واقع امکان دارد حکومت مصر این موضع گیری شیخ الازهر را موضعی شخصی قلمداد کند و حتی احتمال سرکوب آن وجود دارد. این موضوع هم دلایل خاصی دارد، زیرا در حال حاضر نوع روابط عربستان و مصر در تثبیت و یا انصراف این گونه مواضع نقش تعیین کننده ای دارد. در واقع عربستان در مصر بسیار تاثیرگذار است و حاکمان فعلی مصر بخش عظیمی از پشتوانه خود را در عربستان دنبال می کنند و می شناسند. در این بین عربستان این گونه موضع گیری هایی علیه مشروعیت او توسط عالمان مصری را نخواهد پذیرفت . لذا احتمال مقطعی بودن این نوع از موضع گیری ها وجود دارد. اما در هر صورت جهان اهل سنت متوجه برخی مسائل در باره وهابیت شده و حتی اگر هم این موضع گیری ها به صورت مقطعی سرکوب شود، ریشه های اجتماعی یا مردمی آن از بین نمیرود و در ادامه خود را به طریق دیگری نشان می دهد. چنانچه آقای احمد الطیب در موضع گیری های دیگر خود در دو سال گذشته، موضع گیری های بسیار خوبی در مورد تشیع داشته و علمای دیگر اهل سنت هم نگاههای مثبتی به موضوع وحدت شیعه و اهل سنت و سایر مسائل امت اسلامی ابراز داشته اند. در واقع هر چند این موضع گیری های مثبت ممکن است دچار سیاست بازی حاکمان شده و موقتا مسکوت شوند، اما در شرایط مقتضی دیگر اظهار خواهد شد و خود را نشان خواهد داد.
کد مطلب : ۵۶۵۳۴۵
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما