۰
سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۱
پیروزی های مقاومت در سوریه چگونه رقم خورد؟

سوریه در سال 2016/ از ورود نظامی روسیه تا نشست آستانه

سوریه در سال 2016/ از ورود نظامی روسیه تا نشست آستانه
برای آنکه بتوان تحلیلی درست و جامع درخصوص تحولات سوریه ارائه داد، باید روند رویدادهای یک سال گذشته را به دقت مدنظر داشت. چون این یک سال یک مقطع جداگانه است که با سیر تحولات سال‌های قبل کاملا متفاوت است. چرا که در یک سال اخیر اتفاقاتی رخ داده است که اگر این اتفاقات درنظر گرفته نشود، شاید نتوان تحلیل‌های درستی از سیر تحولات سوریه ارائه داد. در واقع تحولات یک سال اخیر را می توان نقاط عطفی در سیر روند بحران سوریه از آغاز تا کنون تلقی کرد. البته این به معنای آن نیست که اتفاقات سه سال گذشته نادیده گرفته ‌شود.

1. ورود روسیه به بحران سوریه

تحولات این یک سال ناشی از بنیه و مبنای تحولاتی بود که در چهار سال قبل رخ داده بود. لذا مقاومت باعث شد که تحولات این یک سال رقم بخورد. اما یکی از اتفاقات امسال این بود که یک بازیگر جدید به نام روسیه وارد صحنه شد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. این بازیگر دو خصوصیت اصلی دارد: اول اینکه در سطح بین‌الملل قدرت بازی دارد. به این مفهوم که روسیه در سازمان ملل حق وتو دارد که قدرت بازیگری به روسیه می‌دهد. دوم اینکه روسیه قدرت منطقه‌ای بزرگی است، که در سطح بین‌المللی هم می‌تواند ایفای نقش کند. یعنی می‌توان گفت روسیه قدرتی از منطقه بزرگ‌تر و از جهانی کوچک‌تر است. بنابراین زمانی که روسیه وارد صحنه شد، خودبه‌خود وزن و توازن را به هم می‌زند.

2. شکست مسلحین

اتفاق بعدی که در این یک سال اخیر رخ داد، به ثمر نشستن مقاومت‌های چهار ساله بود. از این بابت که سوریه شاهد روند نزولی توان مسلحین به شکل گسترده‌تری بود. به این مفهوم که در این یک سال دو بار مسلحین در آستانه شکست کامل قرار گرفتند و هر بار با دخالت آمریکایی‌ها آنها سر پا نگه داشته شدند. یک بار در زمستان گذشته در عملیات بزرگ ریف جنوبی حلب بود که نهایت آن به قطع ارتباط مسلحین در شمال حلب با ترکیه منجر شد و یک بار هم در آزادسازی حلب.

3.عملیات های تهاجمی مقاومت

اتفاق سومی که رخ داد این بود که مقاومت از حالت تدافعی وارد فاز هجومی شد. یعنی در این یک سال اخیر عملیات‌های تهاجمی عمده انجام گرفت. شکست مسلحین هم ناشی از همین اتفاق بود.

این چند اتفاق باعث شد تا یک سال اخیر را بتوان مقطعی جداگانه از لحاظ میدانی و هم در سطح منطقه‌ای و هم در سطح بین‌المللی تلقی کرد.

4.عقب نشینی مخالفان از برکناری اسد

تا پیش از یک سال اخیر، مبنای مذاکرات و بحث‌های سیاسی مخالفان که با دولت سوریه داشتند، این بود که دولت سوریه باید برود و یک حکومت انتقالی تشکیل شود و برای نظم آینده تصمیم‌گیری کنند. همچنانکه میان نتایج وین 2 و ژنو 2 تفاوت‌های زیادی وجود دارد. وین 2 در یک سال اخیر و ژنو 2 در سه سال قبل صادر شده بود. برخلاف ژنو 2 در وین 2 کسی صحبت از دولت انتقالی نداشت، بلکه روند سیاسی و انتقالی مورد بحث بود و دیگر کسی رفتن بشار را کسی طرح نمی‌کرد. این بدین معناست که سیستم بین‌الملل به این نتیجه رسیده است که بدون بازیگری حکومت سوریه، امکان اینکه بتوانند یک تحولی در فضای سوریه ایجاد کنند، وجود ندارد.

در خصوص معرفی گروه‌های تروریستی نیز در حالی که در ژنو 2 هیچ اشاره‌ای آنها نمی‌شود اما در وین 2 گروه‌های مسلح داعش و جبهه النصره در زمره گروه های تروریستی سازمان ملل و شورای امنیت قرار گرفتند.

همه این ها در حالی است وین 2 دقیقاً در آذر 94 برگزار شد و این تحولات زمینه‌ساز این شد که در اواخر سال گذشته (اسفند 94) شاهد فعالیت گسترده ترک‌ها، آمریکایی‌ها و کشورهای عربی برای آتش‌بس باشیم. این آتش‌بس زمانی رخ داد که مقاومت توانسته بود مسلحین را در جنوب حلب شکست دهد، نوبل و الزهرا در شمال حلب آزاد شده بود و ارتباط مسلحین با ترکیه از حلب قطع و مسحلینی که در شرق حلب بودند، حداقل از سه طرف در محاصره قرار گرفته و فقط یک راه ورودی داشتند. آتش‌بسی که اجرا شد، بسیار شکننده بود و پیش‌بینی این امر هم شده بود. علت این امر این است که آتش‌بس‌های پایدار شرایط خاص خود را دارد و به ضمانت اجرایی و نیروی ناظر نیاز دارد.

5.از آزادسازی حلب تا آتش بس

از اردیبهشت سال گذشته، و پس از پیروزی هایی که در جنوب و شمال حلب اتفاق افتاد ، مجموعه مسحلین، ترکیه، کشورهای عربی و خود آمریکا به علاوه سایر مسلحین اعم از جبهه‌النصره، جریان‌های وابسته به القاعده و کل گروه‌های مسلح جمع شدند و سه عملیات سنگین انجام دادند. هدف هر سه عملیات این بود که بتوانند این تفوق عملیاتی که در زمستان گذشته ایجاد شده بود را برگردانند که البته موفق به انجام آن نشدند. یعنی اتفاقی که بتواند برتری مقاومت را کاملاً تحت شعاع قرار دهد، را نتوانستند ایجاد کنند. پس از آن نیز مسلحین با پشتیبانی قطر، سعودی و ترکیه حدود دو ماه جنگ مستمر انجام دادند تا بتوانند محاصره حلب را بشکنند. یکی از معارضین اخیراً گفته بود بیش از 40 میلیون دلار قطر رسماً به این گروه‌ها داد تا بتوانند این کار را انجام دهند. حاصل این جنگ حدود 2000 کشته و زخمی از گروه‌های مسلح بود، بدون اینکه بتوانند کاری انجام دهند. همچنانکه با قطع ارتباط حلب با ترکیه، محاصره کامل شرق حلب و دفع پاتک‌های مسلحین آنها به این نتیجه رسیدند که توان از بین بردن این برتری را ندارند، چرا که تغییر موازنه حاصل شده و امکان برگشت وجود ندارد.

وقتی این شرایط پیش آمد که تحولات ترکیه نیز آغاز شده بود. یعنی همزمان با تحولات میدانی سوریه، تحولات داخلی ترکیه هم شکل گرفت. به نحوی کودتا، ناامنی و مسائل گسترده در ترکیه ایجاد شده بود.

با تحولات داخلی ترکیه، شکست گروه‌های مسلح و عدم توانایی کشورهای پشتیبان مسلحین در اینکه بتوانند وضعیت را به شکل سابق برگردانند، شرایط جدیدی ایجاد شد که مجدداً موضوع آغاز دور جدیدی از تحرکات سیاسی را در صحنه سوریه رقم زد. با این تفاوت که با توجه به اینکه گروه‌های داخلی صحنه نتوانسته بودند هیچ‌گونه برتری ایجاد کنند، این بار کسانی که می‌خواستند طبیعتاً از قِبل اینها، روند را برگردانند، هیچ گونه ورقه‌ای که بخواهند از آن امتیاز بگیرند، در دست نداشتند. ضمن آنکه این تحولات با انتخابات آمریکا همزمان شد و آمریکا در شرایطی نبود که بتواند تصمیمات اساسی و راهبردی بگیرد.

خلأ قدرتی که در درون آمریکا ایجاد شده بود، به نوعی به عدم توانایی در تصمیمات راهبردی در سوریه تبدیل شده بود. اگرچه توانمندی‌های آمریکایی‌ها تقریباً طی سه سال اخیر در منطقه روند نزولی داشته است و توان بازی‌سازی و قدرت‌شان در منطقه رو به تحلیل رفته است.

در مجموع، حوادث بیرون سوریه با حوادث داخلی سوریه به ایجاد تنش ها در درون گروه‌های سوریه به رغم همه توانمندی‌ها در شرق حلب منجر شد و آنها از درون دچار فروپاشی شدند.

طی این مدت، منطقه بسیار وسیعی از مسلحین بازپس گیری شد و به نوعی توان جنگیدن در درون آنها از بین رفت. در واقع اگر نیروی نظامی به نقطه‌ای رسید که آستانه تحمل او فرو ریخت و میل جنگیدن در درون او از بین رفت، قوی‌ترین سلاح هم که دست او باشد، میل دفاع ندارد و از لحاظ درونی فرو می‌ریزند. مسلحین نیز چنین حالتی پیدا کرده بودند.

وقتی مسلحین فرو پاشیدند، در حقیقت چیزی باقی نمانده بود. لذا حامیان اینها هم به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند عملیات را ادامه دهند ولو در نقطه‌ای دیگر، نه تنها هیچ شانسی برای پیروزی ندارند، بلکه شانسی هم برای بقا نخواهند داشت.

6.از آتش بس تا نشست آستانه

اجلاس آستانه نتیجه شرایطی است که بعد از این پیروزی‌ها حادث شده‌اند. یعنی 1- مسلحین توان جنگیدن ندارند. 2- حامیان‌شان امیدی به پیروزی ندارند. 3- وضعیت آمریکایی‌ها در شرایط انتقالی است. 4- وضعیت ترکیه هم به نوعی است که بقای ترکیه هم به خطر افتاده است و شرایط پیشین هم حاکم نیست. یعنی ترکیه‌ با وضعیتی مواجه است که بعد از کودتا به آمریکا اعتمادی ندارد، شرایط داخلی ترکیه به شدت متشنج شده است و... و همه این ها دست به دست هم داده است تا ترکیه مجبور می‌شود با 180 درجه تغییر جهت در آن طرف قرار گیرد. فارغ از اینکه آیا ترکیه صادقانه جلو آمده است یا قصد دارد زمان بخرد؟ اما در هر حال این اتفاق رخ داده است که الان ترکیه در کنار محور ایران و سوریه قرار می‌گیرد و بحث آتش‌بس را دنبال می‌کند.

نکته‌ای که در اتش‌بس فعلی وجود دارد این است که در آتش‌بس‌های گذشته گروه‌های مسلح پای کار نمی‌آمدند، بلکه در حقیقت جریان‌های سیاسی خارج از میدان ضمانت را می‌دادند و آنها اعلام می‌کردند در فلان قسمت آتش‌بس بشود یا نشود. اما در آتش‌بس فعلی گروه‌های مسلح آمدند. نکته دوم این است که ضمانت آتش‌بس‌های قبلی با واسطه بود. یعنی اگر به نوعی آمریکایی‌ها ضمانت می‌دادند، ترک‌ها و سعودی‌ها با واسطه می‌آمدند و عمل می‌کردند. در آتش‌بس فعلی ترک‌ها شخصاً این ضمانت را دادند. قطعاً وقتی می‌گوییم ترکیه، قطر هم جزء این محور است. سعودی را هم می‌توانیم در این چارچوب قرار دهیم. این موضوع به سه جلسه ممتد که در مسکو، ترکیه و مناطق دیگر برگزار شد، ختم می‌شود و در نهایت به توافقی منجر می‌شود که بسیاری از گروه‌های معارض حاضر می شوند که روند سیاسی جدید را با شرایط جدید بپذیرند، آتش‌بس را توافق کنند.

در این شرایط در حقیقت اجلاس آستانه شکل می‌گیرد که تفاوت این اجلاس با اجلاس‌های قبلی این بود که در اجلاس‌های قبلی گروه‌های معارض سیاسی می‌آمدند که عمدتا از اشخاصی بودند که هیچ‌گونه نفوذی در میدان نداشتند، اما در اجلاس آستانه گروه‌های سیاسی آمدند که در میدان جنگ نقش اساسی دارند.

اتفاق دومی که رخ داد این است که گروه‌هایی که آتش بس را پذیرفتند و پای میز مذاکره آمدند، تعهد دادند که خودشان را از گروه‌های تروریستی و گروه‌هایی که آتش‌بس را نپذیرند، تفکیک کنند. حال آنکه در آتش‌بس‌های قبلی چنین وضعیتی حاکم نبود. لذا احتمال اینکه این آتش‌بس نسبت به آتش‌بس‌های گذشته تعمیق پیدا کند و طولانی‌تر شود، از شانس بیشتری برخوردار است. البته در شرایط جدید شاهد نوعی شکاف عمیق هم بین مسلحین هستیم که باید اسم آن را شکاف اخوانی القاعده‌ای گذاشت. یعنی امروز جریاناتی که به آستانه رفته‌اند، به نوعی جریاناتی هستند که گرایش‌های اخوانی دارد، یا موالی یا جزء همین تفکر هستند. جریاناتی که مخالفت کردند، جریاناتی سلفی جهادی یا با تفکر القاعده‌ای هستند. این شکاف در حقیقت باعث می‌شود که به نوعی وضعیت مسلحین را تضعیف کند و از طرف دیگر شرایط را برای دولت هم تقویت کند. البته باید دید که آیا واقعاً ترکیه می‌خواهد زمان بخرد تا دوباره آنها را توسط خودش و سایر جریان‌های همطراز خود بازسازی کند یا اینکه ترکیه متوجه شده با توجه به تهدید درونی و تهدیدی که از جانب اکراد احساس می‌کند و بی‌اعتمادی که نسبت به آمریکا پیدا کرده است، تغییر جهت داده است. البته تاکنون ترک‌ها چندین کُد داده‌اند که نشان از تغییر رفتار آنها در سوریه دارد.
مرجع : الوقت
کد مطلب : ۶۰۵۱۷۲
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما