۰
شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۳

جنگ جهانی اول، مردم جنوب و مقابله با استعمار انگلیس

جنگ جهانی اول، مردم جنوب و مقابله با استعمار انگلیس

مقدمه
در جریان جنگ جهانی اول دولتهای روس و انگلیس تلاش کردند با مداخله سیاسی در امور داخلی ایران عوامل وابسته به خود را در دولت و مجلس تقویت کنند. در نتیجه این مداخلات دولت استعماری بریتانیا در دومین سال جنگ جهانی اول، به بهانه ایجاد آرامش و امنیت در شهرهای جنوب کشور و راههای مواصلاتی این خطه تصمیم به راه اندازی و تشکیل پلیس جنوب در ایران گرفت. در 27 بهمن 1294 ژنرال سرپرسی سایکس از مشهورترین چهره ها و کارگزاران استعمار انگلیس، با هدف تأسیس پلیس جنوب برای پیشبرد اهداف استعمار انگلیس وارد بندرعباس شد و در 26 اسفند همان سال، سازمان مزبور را تشکیل داد. به دنبال تأسیس پلیس جنوب در فاصله سالهای 1918-1914 شورشها و قیام های متعددی توسط سران محلی و روحانیون مذهبی در نقاط مختلف کشور به ویژه در نواحی جنوبی ایران که در حیطه تصرفات انگلیسی ها بود به وقوع پیوست.

تشکیل پلیس جنوب(1)

انگلیس از زمانی که قرارداد 1907 را با روسیه منعقد کرد و حتی قبل از آن به فکر سلطه نظامی در جنوب ایران بود. اما رقابت روسیه و مواضع داخلی ایران( احساسات ضدانگلیسی در جنوب ایران) این اجازه را به انگلیس نمی داد. استعمارگران انگلیسی ابتدا با تأسیس و تقویت ژاندارمری تلاش کردند به امیال خود جامه عمل بپوشانند. اما در جنگ جهانی اول این نیروها(ژاندارمری) به مخالفان جدی انگلیس تبدیل شدند. انگلیس نیز با قطع کمک مالی، ژاندارمری را از هم پاشاند و در اثنای جنگ و پس از قرارداد 1915 با توافق با روسیه طرح تأسیس نیرویی نظامی تحت نظارت افسران انگلیسی را پی ریزی کرد.(2)

تشکیل سازمانی به نام پلیس جنوب ایران در مذاکرات حبیب الله خان قوام الملک و سر پرسی کاکس، نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس و بین النهرین، مطرح شده بود. بر مبنای این مذاکرات، قرار شد سر پرسی سایکس به وسیله یک نیروی محدود نظامی و پول و مهمات، به قوام الملک کمک کند تا وی بتواند شیراز را از دست ژاندارمری خارج سازد.(3) در 1334هـ ق، اولین بار انگلیسی ها پیشنهاد تشکیل و رسمیت یافتن نیروی نظامی و امنیتی پلیس جنوب ایران را به رئیس الوزرای وقت ایران (فرمانفرما) دادند؛ و گفتند اگر دولت ایران بپذیرد انگلیس در نواحی جنوبی ایران ارتشی به نام پلیس جنوب ایران تشکیل دهد، کمک مالی دریافت خواهد کرد.

سایکس فرمانده نیروهای پلیس جنوب در روز دوشنبه 16 مرداد 1294ه ش این نیرو را تشکیل داد.(4) وی در 26 اسفند 1294ه ش در بندرعباس به طور رسمی کار خود را آغاز کرد.(5)

در واقع موضع گیری افسران ژاندارمری به نفع متحدین و علیه متفقین، انگلیسی ها را به این نتیجه رساند که ژاندارمری با اهداف آنها همخوانی ندارد و باید پلیس جنوب را تشکیل دهند.(6)

سایکس پس از ورود به شیراز نفرات سابق ژاندارمری را به استخدام درآورد و شمار افراد پلیس جنوب، اعم از ایرانی و هندی و انگلیسی را تا اوایل سال 1918م به حدود 10 هزار تن رساند.(7) سایکس در استخدام افراد برای پلیس جنوب ماهرانه عمل می کرد. یکی از این بهره گیری های ماهرانه استخدام و به کارگیری افراد قبایل محلی، در حکم نیروی نامنظم بود. این استخدام به دو صورت انجام می پذیرفت؛ یا از طریق توافق با بعضی از رهبران عمده قبایل چون بختیاری ها، قشقایی ها، ایلات خمسه و شیخ خزعل رهبر اعراب خوزستان که در این صورت آنها نیروهای خود را از جانب انگلستان به کار می گرفتند؛ و یا از طریق افراد و گروه های کوچک که در این حالت آنها می بایست زیر نظر افسران و درجه داران انگلیسی که هسته نیروی پیشاهنگ را به وجود آورده بودند ایفای وظیفه می کردند. در پایان جنگ، نیروهایی که بر اساس الگوی اخیر تشکیل شده بودند، در هر جا که یک نفر تبعه دولت انگلستان وجود داشت عملاً حضور داشتند. این نیروها در اهواز، شوشتر، دزفول، مشهد، همدان، سیستان، کرمان، کرمانشاه و سایر جاها حضور داشتند.(8) نحوه اداره پلیس جنوب توسط ژنرال سایکس الگو گرفته از تشکیلات نظامی انگلستان بود.

علل تشکیل پلیس جنوب

دولت انگلستان به سه دلیل عمده در سال های جنگ جهانی اول اقدام به تشکیل پلیس جنوب نمود:
1.مبارزه با نفوذ خارجی های غیرانگلیسی به ویژه آلمانی ها و عثمانی ها در بخش جنوب ایران.
2.تأمین امنیت راه های جنوبی ایران برای تردد کاروان های تجاری و تدارکاتی و نظامی انگلیسی ها.
3.تأمین امنیت میدان های نفتی ایران که تحت سلطه انگلستان قرار داشت.

انگلیسی ها زمانی اقدام به تأسیس پلیس جنوب کردند که مجلس شورای ملی تعطیل بود و در فترت بین دوره سوم و چهارم قرار داشت. مجلس سوم در 21 آبان 1294 متعاقب مهاجرت انبوهی از نمایندگان مجلس و دیگر فعالان فکری و سیاسی به خارج از کشور در اثنای جنگ جهانی اول تعطیل شده بود. این مهاجرت گسترده همراه با انحلال و فروپاشی احزاب سیاسی، نگرانی و هراس توأم با مخالفت دولت با بازگشائی مجلس، سرخوردگی از مشروطیت و بروز آشفتگی های اجتماعی و اقتصادی ناشی از جنگ جهانی، عواملی بود که مداخلات انگلیس را در عرصه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران تشدید کرد. در چنین شرائطی« پلیس جنوب» شکل گرفت. پس از تشکیل پلیس جنوب، خروج نیروهای روسی از ایران در پی وقوع انقلاب اکتبر 1916، عامل دیگری بود که انگلیسی ها را در تعقیب اهداف و نقشه های خود در ایران مصمم تر ساخت.(9)

پلیس جنوب در شهرهای کرمان، بندرعباس، یزد، شیراز، بوشهر، کازرون و دیگر نواحی جنوبی ایران بطور مکرر مورد حمله مبارزان ایرانی قرار داشت. در شیراز فرمانفرما، والی فارس، تمامی امکانات دولت مرکزی را در خدمت تثبیت و توسعه پلیس جنوب قرار داد، و ژاندارمری فارس را نیز تحت فرمان آن درآورد. این نیرو با شعار برقراری امنیت توانست در فروردین 1296 از دولت وثوق الدوله شناسائی رسمی نیز کسب کند. پلیس جنوب در این سال تمامی بنادر و مناطق نفتی جنوب ایران و همچنین بنادر فاو و بصره در عراق را تصرف کرد. تنها در اهواز یک نیروی 12 هزار نفری از سربازان پیاده هندی، زیر فرمان افسران انگلیسی برای حفظ لوله های نفت مستقر بودند. مردم این مناطق صدمات فراوانی از حضور نیروهای پلیس جنوب متحمل شدند.(10)

مفهومی که در شکل گیری این نیرو وجود داشت از نظر انگلیسی ها ساده می نمود: این نیرو می بایست جانشین ژاندارمری می شد، نظم و آرامش را در جنوب برقرار می کرد، مانع از فعالیت های دشمن می شد و در برابر بریگاد قزاق توازن به وجود می آورد. نظر به اینکه افسران انگلیسی می بایست آن را اداره می کردند، لذا به تمام معنی برای انگلیسی ها قابل اعتماد می نمود. فکر تشکیل این نیرو چنان ساده می نمود که پیش از آنکه ایرانیان آن را به رسمیت بشناسند، انگلیسی ها آن را سازماندهی کرده بودند. دیری نپایید که این ساده انگاری پایان پذیرفت و پلیس جنوب موجب بروز بگو مگوهای تندی شد؛ نه تنها بین انگلستان و ایران، بلکه بین مقامات رسمی انگلستان هم راجع به نظارت بر نیرو، کاربرد و ارزش آن، اینکه واحدی است نظامی یا سیاسی و چه نهادی باید بر آن فرماندهی و نیازهای تدارکاتی آن را تأمین و از آن بهره برداری کند بحث و مجادله درگرفت. مثل خیلی از روش ها که در ایران محک زده شده بود، پلیس جنوب هم پیش از آنکه بتواند مشکلی را حل کند، گرفتاری های بیشتری به وجود آورد.(11)

مبارزات ضداستعماری مردم مسلمان جنوب ایران و سواحل آن علیه استعمار انگلیس در جنگ جهانی اول

وقتی جنگ جهانی اول آغاز شد، انگلیس جنوب ایران را به جولانگاه نیروهای خود تبدیل کرد. انگلیس برای بالا بردن حیثیت خویش در میان رؤسای عرب در دو سوی خلیج فارس و حفظ منافع تجاری خود و نیز محافظت از حوزه های نفتی خوزستان که دو میلیون لیره در آن سرمایه گذاری کرده بود، نیروهایی به آن سمت اعزام کرد. استقرار نیروهای انگلیسی در بین النهرین، سرنوشت ایران و بین النهرین را به هم گره زد. باز شدن این جبهه، به خلیج فارس بُعدی نظامی و لجستیکی داد. بوشهر مرکز هدایت این جبهه تدارکاتی بود؛ زیرا نسبت به شرق و غرب خلیج فارس، مرکزیت داشت و به علاوه مرکز حکومت بنادر و آبادترین شهر بندری جنوب به شمار می رفت و حیات اقتصادی آن در دست انگلیسی ها بود. آنان در این شهر علاوه بر تأسیسات وسیع اقتصادی و مراکز سیاسی، پادگان بزرگی با تعدادی سرباز و افسر هندی و انگلیسی تأسیس کرده بودند.(12)

ضعف دولت ایران و دور بودن جنوب از مرکز بهترین فرصت را برای انگلیسی ها فراهم کرده بود. آنها آشوب های جنوب و ناامن بودن جاده های تجاری را بهانه قرار داده، ابتدا از دولت ایران می خواستند نظم را در آن حدود برقرار کند و وقتی دولت نمی توانست کاری بکند خود وارد عمل می شدند و به طور مرتب سرباز و نیروی نظامی وارد بوشهر می کردند(13). نفوذ و حضور انگلیس در بوشهر به حدی بود که به گفته ی اوژن اوبن، زبان انگلیسی در آن رواج کامل داشت.

بوشهر با آغاز جنگ و تقویت نیروها و استحکامات نظامی آن، به مرکز تدارکاتی انگلیس تبدیل شد و حتی نیازهای نظامی انگلیس در سایر نقاط ایران، از بوشهر تأمین می شد.(14)

واقعیت این است که پلیس جنوب ایران در خلال سال های اول و دوم حضور خود در جنوب ایران، به منظور ایجاد آرامش نسبی و نشان دادن قدرت خود به ایلات و عشایر و ساکنان روستاهای منطقه، دست به درگیری های پراکنده ای با مردم جنوب ایران زد. یکی از اقدامات پلیس جنوب ایران، ایجاد ناامنی و نابسامانی در ابعاد گوناگون، برای القاء این فکر بود که در آن شرایط، تنها نیروی توانا برای رفع مشکلات مردم، نیروی پلیس جنوب است. آنان در فارس و نیمه جنوبی ایران به خریدن گندم، جو و سایر اجناس، به چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن و یا سوزاندن آنها، برای ایجاد قحطی در شهر، اقدام کردند. در این شرایط، مردم حتی مجبور به خوردن آرد ذرت و خاک اره می شدند(15) ولی در مقابل، مردم مسلمان انگیزه ای بسیار قوی برای مبارزه داشتند. در نامه یکی از سران مبارز منطقه دشت ارژن به فتح الملک در مورد مبارزه با استعمار انگلیس چنین آمده است:
انگیزه ما برای شورش، حفظ استقلال ایران است. شما انتقاد می کنید که ما علیه دولت ایران قیام کردیم، اما ایران این روزها در اشغال روسیه و انگلیس است. آن دسته از سران و خان های فارس که متحد شده اند بدین خاطر این کار را کرده اند که از اسلام و کشورشان حراست کنند و اجنبیان را از سرزمین آبا و اجدادیمان بیرون برانند و... چه بر سر عزت و شرف و افتخار اسلامی ما آمده که با پول انگلیس و روسیه وسوسه شدیم و کشور محبوبمان را به دست اجنبیان بسپاریم و از مقامات خود بخواهیم زیرنظر سربازان خارجی خدمت کنند؟ خان های گرمسیر تحت زعامت امام زمان سوگند وحدت یاد کرده اند که تا زمانی که جان در بدن دارند بکوشند تا از انگلیسی ها و روسها انتقام بگیرند و آنها را از ایران بیرون برانند ما تا زمان انجام این مقصد خود از پای نخواهیم نشست.(16)

مبارزات مردم جنوب هم پراکنده و هم سازمان یافته بود. مردم در سعیدآباد، دشت ارژن، نیریز و گمبان، خان زنیان، ده شیخ، احمدآباد، چنار راهدار و فیروزآباد، منطقه را برای پلیس جنوب ناامن کرده بودند. در دهم مه 1918م عده ای از افراد دره شوری ایل قشقایی در اعتراض به بازداشت سه تن از افرادشان که به اتهام سرقت سه رأس الاغ از اموال پلیس جنوب دستگیر شده بودند، به مقرّ پلیس جنوب در خان زنیان حمله کردند. دسته ای از افراد اس.پی.آر(پلیس جنوب) با پشتیبانی قوای هندی توانستند مهاجمان را متفرق کنند و خساراتی به آنها وارد آورند. پس از این حادثه مکاتبات تندی میان صولت الدوله ایلخان قشقایی و فرمانفرما درگرفت. صولت الدوله مدعی بود در کلیه اقدامات خود، از اوامر دولت اطاعت می کند و اگر دستور دیگری از دولت دریافت ندارد، همه ایلات جنوب به ویژه قشقایی ها را بر ضد پلیس جنوب به جنگ وامی دارد. نامه های مشابهی نیز به دولت، علما و خوانین محلی نوشت که به نوعی اعلام جنگ به شمار می رفت. اوضاع بسیار خطرناک بود؛ به ویژه که علمای شیراز با اعلامیه، وعظ و خطابه مردم را به جهاد علیه انگلیسی ها تشویق می کردند و کوشش های فرمانفرما برای منع صولت از پیگیری اقداماتش به نتیجه ای نینجامید.(17)

عوامل مختلفی در درگیری صولت الدوله و فرمانفرما نقش داشتند؛ مانند قحطی، گرانی و کمبود ارزاق، تضاد میان فرمانفرما والی فارس و صولت الدوله. از عوامل مهم دیگر، وجود احساسات ناسیونالیستی در میان عده ای از ایرانیان بود که تمایل داشتند کشورشان را از دخالت های خارجی آزاد سازند؛ به خصوص که پس از این وقایع، احساسات ضدانگلیسی روز به روز گسترش یافت؛ تا جایی که افراد انگلوفیلی چون فرمانفرما را نیز به حزم و احتیاط بیشتر در نزدیکی به انگلیسی ها واداشت. قسمت دوم جنگ با صولت الدوله که از نظر اس.پی.آر(پلیس جنوب) بسیار خطرناک بود، محاصره قوا در شیراز توسط ایلات بود؛ به ویژه که نیروی موجود پلیس جنوب در شیراز و اطراف آن قدرت چندانی برای عملیات تهاجمی نداشت. به علاوه اعتماد نداشتن به وفاداری سربازان ایرانی، تا حدی قدرت حمله اس.پی.آر را فلج می کرد. در این عملیات، باغ های با دیوارهای بلند و تاکستان های جنت و کوشان، نقش مهمی داشتند. در تمامی طول ماه ژوئن و ژوئیه/ رمضان و شوال، ایلات به نزدیک دیوارها می خزیدند و با اس.پی.آر زد و خورد می کردند و سپس به محل خود در پای کوه برفی عقب نشینی می کردند. این عملیات که دو ماه بی وقفه ادامه داشت، عرصه را بر انگلیسی ها تنگ کرده بود.

مهم ترین دلیل ضعف و شکست تدریجی صولت الدوله، اقدامات انگلیسی ها در شیراز، یعنی تفرقه انداختن میان رؤسای ایلات بود. آخرین مرحله نبرد با صولت الدوله نیز بیشتر در آباده و اطراف آن رخ داد. صولت با افراد باقی مانده خود در 24 ژوئیه، از قوای ایرانی که به جنگ او اعزام شده بود، شکست خورد و بالأخره در 23 و 24 اکتبر 1918م. با شکستی مجدد به سوی جنوب فارس عقب نشینی کرد.(18)

سایکس فایده این برخوردها را آشنایی نیروهای انگلیسی و هندی با منطقه ی عملیات و نحوه مبارزات عشایر ایرانی ذکر می کند. این درگیریها که غالباً توأم با مجازات های سخت از قبیل مصادره ی اموال، تخریب روستا، به آتش کشیدن چادرهای ایلات و توقیف چهارپایان روستاییان بود، نتیجه ای کاملاً معکوس بخشید و به جای آنکه موجب ترس و وحشت مردم از پلیس جنوب شود و به اطاعت و انقیاد ایلات و عشایر بینجامد، به اتحاد و هماهنگی و عزم آنان برای مقابله و برخوردی سازمان یافته و برنامه ریزی شده با نیروهای انگلیسی، اخراج قوای انگلیسی از جنوب ایران و انحلال پلیس جنوب منتهی گردید. از رجب تا ذیحجه ی 1336/مه 1918- سپتامبر 1918 درگیری های متعددی صورت گرفت که شامل عملیات خان زنیان، ده شیخ،‌ شورش پاسگاه خان زنیان، محاصره ی شیراز توسط صولت الدوله، چنار راهدار و آباده بود. قشقاییها به رهبری صولت الدوله شکست خوردند و مبارزات ایلات نظم و سازمان یافتگی خود را از دست داد و به درگیریهای پراکنده و بدون برنامه تبدیل شد. صولت الدوله از مقام ایلخانی عزل و به اقامت در فیروزآباد محکوم گردید. پس از آن پلیس جنوب اقدام به بازگشایی راه شاهی نمود و به نبرد با ایلات و ساکنان روستاهای حاشیه ی خلیج فارس در مسیر این راه پرداخت که از آن جمله بود عملیات چغادک، سرده کازرون، مبارزات مکرر با شیخ حسین خان چاکوتاهی و زایر خضرخان اهرمی، و عملیات خاویز که تا زمان خروج نیروهای انگلیسی پلیس جنوب از ایران ادامه یافت. پلیس جنوب ایران با آنکه ماهیتی نظامی داشت، در جهت پیشبرد اهداف خویش از اقدامات سیاسی و فرهنگی نیز بهره می گرفت. در زمینه ی اقدامات فرهنگی، پلیس جنوب به انتشار روزنامه ی فارس در شیراز پرداخت. این روزنامه به عنوان سخنگوی پلیس جنوب عمل می کرد و به توجیه اقدامات نظامی این نیرو می پرداخت و اطلاعات درباره ی درگیریهای پلیس جنوب با ایلات و عشایر را به گونه ای که دلخواه فرماندهان پلیس جنوب بود، به اطلاع مردم می رساند. روزنامه ی فارس از 1917 تا 1920 به مدت چهار سال انتشار یافت.(19)

واکنش علما و مراجع علیه استعمار انگلیس در جنگ جهانی اول

مهمترین واقعه ای که در این مرحله از مبارزات مردم جنوب ایران با استعمار انگلیس، علما و مراجع را به طور یکپارچه به تکاپوهای سیاسی و مبارزات جهادی واداشت و بار دیگر علما و روحانیان پیشگام جهاد با دشمنان شدند و فتوای جهاد صادر کردند، وقوع جنگ جهانی اول و گسترش تجاوزات دولت استعماری انگلیس به جنوب ایران بود. در این مقطع زمانی، یکی از محورهای تلاش علما و روحانیان این بود که مردم مسلمان جنوب ایران و ایلات جنوب را برای مقابله با انگلیسی ها و پلیس جنوب بسیج کنند، زیرا ایلات سازماندهی رزمی خوبی داشتند و در صورت ورود به عرصه نبرد، می توانستند موفقیت های شایانی به دست آورند و متجاوزان را عقب برانند. در واقع نقش علمای این خطه از آن جهت رفته رفته با اهمیت تر می شد که اینها در خط مقدم نهضت قرار داشتند. آنان با دادن فتوای مبارزه و جهاد علیه استعمار انگلیس نقش اصلی را بازی می کردند. از جمله علما و مراجعی که از آغاز جنگ جهانی اول به فعالیتهای سیاسی- تبلیغی و اقدامات جهادی پرداختند، می توان به افراد زیر اشاره کرد: حجج اسلام و آیات عظام، سیدعبدالحسین لاری، میرزامحمدتقی شیرازی، سیدمحمدکاظم یزدی، سید عبدالله بلادی، سیدمرتضی علم الهدی اهرمی، شیخ حسن آل عصفور بوشهری، سیدعلی نقی دشتی، شیخ محمدجعفر محلاتی.

آیت الله سیدعبدالحسین لاری موقعیت ممتازی در منطقه داشت و نفوذ و تأثیر عمیق او در تهییج و تحریک اقشار گوناگون مردم جنوب ایران علیه انگلیس در جریان جنگ جهانی اول انکارناپذیر است. اعلامیه جهاد او علیه انگلیس بیشترین تأثیر را در مشروع کردن حرکتهای مسلحانه صولت الدوله قشقایی، رهبر قدرتمند ایل قشقایی در فارس و تنگستانی ها در بوشهر داشته است. نمونه های گوناگون و متنوعی از احکام جهاد علیه انگلیس توسط سید در «فارس و جنگ بین الملل اول»،«اسناد کمیته حافظین استقلال»، نسخه خطی«بیانیه دفاعیه»، «یادداشتهای معین دفتر»، گزارش«سر پرسی سایکس» و اسناد و مکاتبات شخصی سید به دست آمده است.(20)

اولین ارتباط جدی«سید» با «صولت الدوله قشقایی» و انقلابیون بوشهر سالها پیش از انقلاب مشروطیت، به وجود آمده بود و در جریان پیروزی انقلاب او با ارسال نامه ها و پیامهای گوناگون و فعالیت های گسترده نظامی، عملاً به عنوان رهبر سیاسی- مذهبی جنوب ایران مطرح گردید.(21)

آیت الله سیدعبدالحسین لاری در جریان جنگ جهانی اول و گسترش تجاوزات دولت استعماری انگلیس علیه مردم مسلمان جنوب ایران در جهت تقویت صولت الدوله قشقایی رئیس ایل قشقایی همت گماشت و از او خواست با انگلیس وارد نبرد شود. وی در نامه ای به صولت، مبارزه با بیگانگان را بر مسلمانان واجب عینی اعلام کرد.

بالیوز انگلیسی در بوشهر در این ارتباط آورده است«آغازگر نهضت جنوب ایران، ملایی بنیادگرا به نام سیدعبدالحسین لاری» است. ارتباط او با نیروهای انقلابی بوشهر و فارس به گونه ای نزدیک و عمیق بود که بدون مطالعه نقش«سید» نمی توان روند حقیقی انقلاب مشروطه در فارس را درک کرد. اینکه بالیوز انگلیسی او را آغازگر نهضت جنوب ایران معرفی کرده است، درست است و دیگر منابع نیز آن را تأیید می کنند.(22)همچنین آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در فتوایی علیه تهاجم انگلیس به جنوب ایران در جریان جنگ جهانی اول چنین نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
حفظ بیضه اسلام و حراست ثغور مسلمین از تهاجم کفره و دفع متهاجمین از ممالک اسلامیه«اول وظیفه اسلامیت و فریضه قاطبه اسلامیان»است. به همین جهت عموماً خاصه «ایالات و عشایر با حمیت که حصون منیعه و قلاع محکمه بلاد اسلامیه هستند در حراست حدود و ثغوری را که به عهده دارند، ید واحده و کلمه متحده، دقیقه از بذل جان و مال و با کمال جد و اهتمام در قیام به این وظیفه لازمه مضایقه و خودداری ننمایند که بر عموم اهل اسلام فرض و واجب و از اهم تکالیف الهیه جل شانه و توانی و تخاذل در این مقام منافی مقام اسلامیت و موجب ننگ و عار و دخول نار و سخط خداوند منتقم قهار عظم سلطانه است. نعوذبالله من ذلک و لاحول و لاقوه الا بالله و السلام علیکم جمیعاً و رحمة الله و برکاته»(23).

در نتیجه تلاش مراجع و علما در تشویق مردم مبارز جنوب علیه دولت استعماری انگلیس بود که پرسی سایکس، فرمانده پلیس جنوب ایران جسارت کرده و با کینه توزی در این باره نوشته است به پلیس جنوب در شیراز و سایر نواحی جنوبی ایران حمله می شود و ملاهای خشک و متعصب، فتوا صادر کرده اند که کشتن انگلیسی ها و کسانی که به آنها کمک می کنند، جایز است.

نتیجه
از تصویر بسیار فشرده ای که از پلیس جنوب و قیام های مردم مسلمان جنوب ایران علیه استعمار انگلیس در جریان جنگ جهانی اول داده شد، می توان به خوبی دریافت مردم مسلمان سرزمین جنوب ایران هیچگاه از نبرد علیه استعمار و استبداد و غارتگران و ستمگران خارجی و داخلی از پای ننشسته اند. پلیس جنوب ایران هم در نتیجه مبارزات مردم مسلمان جنوب ایران عمری کوتاه داشت و از زمان تأسیس تا انحلال آن بیش از پنج سال طول نکشید. در توضیح دلایل انحلال این نیرو می توان به این موارد اشاره کرد: مخالفت مردم مسلمان جنوب ایران با حضور نیروی بیگانه انگلیس در داخل کشور در جنگ جهانی اول، تشدید انزجار عامه از دولت انگلستان پس از انتشار مفاد قرارداد 1919 ایران و انگلستان، ادامه ی مقاومت و مبارزات مستمر مردم جنوب ایران در برابر پلیس جنوب تا آخرین روزهای حضور این نیرو در ایران، اعتراض نمایندگان مجلس انگلستان به هزینه های گزاف نظامی و مشکلات مالی دولت انگلستان و ناتوانی دولت ایران از پرداخت مخارج این نیرو که موجب گردید دولت انگلستان نتواند بودجه ی جدیدی برای پلیس جنوب در نظر بگیرد و انحلال آن قطعی شود.
سرانجام در 12 دسامبر 1921 به کار پلیس جنوب در ایران خاتمه داده شد و اداره مرکزی آن که از شیراز به بوشهر منتقل شده بود تعطیل گردید. با بررسی این سازمان می توان دریافت نیروی واقعی در تمام نبردهای این مناطق قطع نظر از اینکه چه طبقه و یا شخصی به قدرت رسیده، همواره مردم بوده اند. بدون شک مردم مسلمان جنوب ایران نقشی اساسی را در زندگی سیاسی بازی کرده اند و بدون فعالیت آن ها جامعه و قبل از هر چیز مبارزه اجتماعی غیرقابل تصور است. قدرت اصلی همیشه مردم مسلمان بوده و خواهند بود. هر دولتی که در طول تاریخ معاصر ایران از مردم برید و رابطه خود را با آن ها از دست داد تبدیل به فرقه محدود و دربسته ای شده که وجود و عدمش یکی است. تجربه تاریخ به طور وضوح نشان می دهد تنها راه پیروزی علیه استعمار و استبداد، آگاه کردن، متشکل کردن و همراه مردم بودن است. این راهی است پیمودنی ولی بسیار دشوار و پرپیچ و خم. این راه را باید پیمود و از تجربه تاریخ درس گرفت. همانطور که از بررسی مقاله حاضر درمی یابیم که در نتیجه مبارزات، حماسه آفرینی ها و سلحشوری های مردم مسلمان جنوب ایران، بیگانگان با تمام وحشی گری هایی که انجام دادند در نهایت مجبور به ترک کشور با خفت و خواری شدند.

پی نوشت ها :

1.S.P.R
2. میرزایی دره شوری، 1381، صص 213-214.
3.ایرجی، 1378، ص 61.
4.کحال زاده، 1370، ص 221.
5.مابرلی، 1369، ص 204.
6.ایرجی، 1378، ص 60.
7.سفیری، 1363، صص 131 و 185.
8.ویلیام جی. اولسون، ترجمه حسن زنگنه، 1380، صص 266-267.
9.www.ir-psri.com
10.www.ravid.blogfa.com
11.ویلیام جی. اولسون، ترجمه حسن زنگنه، 1380، ص 268.
12.میرزایی دره شوری، 1381، صص 168-169.
13.میرزایی دره شوری، 1381، ص 170.
14.میرزایی دره شوری، 1381، ص 170.
15.فصلنامه تاریخ روابط خارجی، 1383، ص 159.
16.سفیری، 1364، ص 138.
17.مابرلی،‌1369، صص 392-389.
18.پیرا، 1381، صص 127-130.
19.www.Encyclopedia islamica.com
20.اخوان، 1380، 329-330.
21.همان،ص 332.
22.انجمن اخوت، 1326.
23.صالحی، نصرالله و کاووسی، محمدحسن، 1375، ص 63.
فهرست منابع تحقیق:
-اخوان، صفا(چاپ اول، 1380)، ایران و جنگ جهانی اول( مجموعه مقالات سمینار)مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه.
-ایرجی، ناصر(چاپ اول 1378)، ایل قشقایی در جنگ جهانی اول، مجموعه تاریخ معاصر ایران- 17، نشر پژوهش شیرازه.
-اوین، اوژن،(چاپ اول 1362)، ایران امروز 1907-1906(ترجمه علی اصغر سعیدی، زوار)، تهران، نشر زوار.
-پیرا، فاطمه(پاییز 1381)، پلیس جنوب ایران، مجلات با موضوعات گوناگون علوم انسانی، فرهنگ، شماره 43.
-روزنامه انجمن اخوت، شیراز، (1326)، شماره یکم، سال اول، و روزنامه اصلاح، کلکته، شماره های 32، 36، 39، 40.
-سفیری، فلوریدا،(چاپ اول، 1363)، پلیس جنوب ایران(اس.پی.آر)، (ترجمه منصوره اتحادیه(نظام مافی) و منصوره جعفری فشارکی رفیعی)، تهران، نشر تاریخ ایران.
-صالحی، نصرالله و کاووسی، محمدحسن،(1375)، جهادیه(فتاوای جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول)، بخش دوم، فتوای شماره 3، تهران، انتشارات دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.
-کحال زاده، ابوالقاسم،(چاپ دوم، 1370)، دیده ها و شنیده ها(خاطرات میرزا ابوالقاسم کحال زاده منشی سفارت امپراطوری آلمان در ایران درباره مشکلات ایران در جنگ بین المللی 1918-1914)، تهران، نشر البرز.
-فصلنامه تاریخ روابط خارجی، (بهار 1383)، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت خارجه، سال پنجم، شماره 18.
-ویلیام جی. اولسون،(چاپ اول 1380)، روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، مجموعه تاریخ معاصر ایران- 31(ترجمه حسن زنگنه)، نشر و پژوهش شیرازه.
-وین، آنتونی(1383)، ایران در بازی بزرگ(ترجمه ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی)، انتشارات تهران، نشر تاریخ ایران.
-مابرلی، جیمز(چاپ اول 1369)، عملیات در ایران(جنگ جهانی اول 1919-1914)، (ترجمه کاوه بیات)، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
-میرزایی دره شوری، غلامرضا(چاپ اول، 1381)، قشقایی ها و مبارزات مردم جنوب، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- نبوی، سیدمحمدحسن،(چاپ اول، 1373)، نقش روحانیون در قیام ضداستعماری مردم جنوب، مجموعه مقالات قیام جنوب در جنگ جهانی اول، بوشهر، چاپخانه علوی.
http://www.ir-psri.com/Show.php تاریخ مشاهده: یکشنبه 14 شهریور 1389/ 5 سپتامبر 2010 http://www.ravid.blogfa.com
نویسنده: انوش راوید، موضوع یکی دیگر از چهره های مهم استعمار، تاریخ مشاهده: پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389.
http://www.encyclopediaislamica.com
نویسنده: منیره راضی، پلیس جنوب. نیروی انگلیسی- ایرانی تحت فرمان انگلیسیها در جنوب ایران از 1335 تا 1340، بنیاد دایرة المعارف اسلامی.
منبع مقاله :
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ (1391)، ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانی ها و مقالات(جلد دوم)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، دبیرخانه دایمی همایش ها
مرجع : راسخون
کد مطلب : ۶۱۷۰۹۷
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما