سیاست خارجی هر کشوری از یکسو مستلزم نگاه به محذورات و مقدورات ملی آن کشور است و از دیگر سو متناسب با اهداف و موضوعات منبعث از رویکرد واضعان آن. قوانین اساسی کشورها مهمترین برآورد از رویکرد شارحان نوع نگاه به سیاست خارجی محسوب میشوند؛ خصوصاً در کشورهایی که سیاست صرفاً از عوامل مادی تشکیل نشده است و نگاهی هم به عناصر فرامادی دارد، چه رسد به اینکه نگاه به عناصر و عوامل فرامادی از حد متعارف آن خارج شده و سیاست اساساً ریشه در دیانت داشته باشد. شبیه به آن چیزی که سیاست را در ایران بعد از انقلاب اسلامی ریخت و قواره داده است. این سیاست خارجی منبعث از قانون اساسی، که آن نیز منبعث از منابع اربعهی دینی است، برپایهی اصول تعطیلناشدنی استوار است که برخی از آنها عبارتاند از: استکبارستیزی، نفی سبیل، اصل عزت، حکمت، مصلحت، اقتدار و...
مسئلهی استکبارستیزی یکی از ریشهایترین و قدیمیترین مسائل مربوط به تعامل ملل مسلمان با منظومهی سیاست بینالملل بوده است. این موضوع هم منشأ عقلایی دارد و هم منشأ نقلی و روایی. نگاهی به قاعدهی نفی سبیل که در آنجا شارع مقدس هیچ راهی را بر مؤمنان مجاز نمیداند که بهواسطهی آن کافران بر آنها مسلط شوند، بر آن است: «و لن یجعل الله للکافرین علی مؤمنین سبیلا...» این قاعده نشاندهنده التزام انفکاکناپذیر نسبتبه مسئلهی استکبارستیزی است. مسئلهی استکبارستیزی که میتوان نمودهای آن را در تاریخ یکصد سال اخیر مشاهده کرد، در ممنوعیت مصرف تنباکو (که توسط میرزای شیرازی به حکم شرعی تبدیل شد) نمود داشته است و بعد از آن نیز بهصورت مصداقی در احکام علمای اسلام نمود خود را نشان داده است و تبلور آن نیز در گفتمان امام خمینی (ره) مشاهده میشود؛ کسی که مصداق تاموتمام یک شخصیت و گفتمان استکبارستیز در طول تاریخ معاصر بود. مسئلهی استکبارستیزی خصوصاً در سالهای اخیر نمود و برجستگی خاصی داشته و توجهات زیادی را به خود جلب کرده است که توجه به مسئلهی برجام بهتنهایی میتواند قابل تأمل باشد.
تجربهی تعامل با آمریکا در برجام
یکی از مهمترین معیارها و سنگمحکهای موجود که میتوان رویکرد استکبارستیزی را با توجه به آن در محک «سنجش» قرار داد، مسئلهی تعامل با آمریکا در این چند سال اخیر، خصوصاً از سال 2013 به بعد و در قالب سندی است که هماینک با نام برنامهی جامع اقدام مشترک یا برجام پیشروی ناظران و تحلیلگران سیاست خارجی است. رهبر معظم انقلاب با استنباط از گفتمان امام خمینی برآن بودند که هرگونه «مذاکره با آمریکا در هر مسئلهای باید ممنوع باشد.» ایشان با علم به ماهیت نظام استکباری ایالاتمتحدهی آمریکا، مسئلهی هزینههای رابطه با استکبار را مطرح میکردند، ولی بااینحال «این را یک تجربه برای ملت ایران» برشمردند و اجازه دادند این مسئله به سرانجام برسد. حالا که بیش از یک سال از اجرایی شدن این سند میگذرد و «دو دولت» را در ایالاتمتحده تجربه کرده است، شواهد و قرائن نشاندهندهی صدق کلام و صحت گزارههای رهبر انقلاب درخصوص استکبار آمریکاییها و نوع رویکرد این کشور نسبتبه سند برجام است. آمریکاییها، چه در زمان دولت اوباما و با تصویب قانون تحریم ایران موسوم به ISA که مشهور به قانون تحریم دهسالهی ایران است و با رأی 67درصدی مجلسین آمریکا به تصویب رسید و 99 رأی موافق از 100 رأی اعضای سنا (که بیشترین میزان همکیشان باراک اوباما را در خود میگنجاند) را تحصیل کرد و چه با روی کار آمدن دونالد ترامپ که در همان هفتهی اول ریاستش بر کاخ سفید 25 شخص و نهاد مرتبط با ایران را ذیل تحریمهای یکجانبهی آمریکا قرار داد و اظهار داشت بهدلیل آزمایش موشکی ایران این اقدام را ترتیب میدهد، نشان دادهاند که ماهیت استکباری دولت آمریکا تغییرناپذیر است و این موضوع هیچ ارتباطی نیز به مسئلهی برجام و مسائلی دیگر شبیه به آن ندارد.
آمریکاییها حتی برای آنچه به تعبیر خود مهار ایران قلمداد کردهاند، دست به اقدام استکبارگرایانهی دیگری نیز زدهاند و آن «ممنوعیت ورود شهروندان ایرانی» به خاک آمریکاست؛ مسئلهای که آنهم از زمان دولت باراک اوباما نشئت میگرفت و شهروندان کشورهایی که طی سه سال پیش از وضع آن قانون به ایران (همچنین سودان، یمن، سوریه و عراق) سفر کرده بودند، از ورود به آمریکا بازمیداشت و بعدها در دولت دونالد ترامپ تبدیل به قانونی جدید به نام «منع ورود» شد. این مصادیق نشاندهندهی این است که ماهیت استکباری آمریکا، هیچ ارتباطی به داشتن تعامل با آن کشور ندارد. البته در این بین، رویکردهایی نیز وجود داشته است که معتقد به تعامل برای کسب منافع ملی و برآن بوده است که مسئلهی تعامل با آمریکا میتواند نهتنها منافع ملی را تحصل کند، بلکه مسائلی شبیه به عزت ملی، عزت در پاسپورت ملی، امنیت ملی و... را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.
پیوند ناگسستنی بین استکبارستیزی، عزت و امنیت ملی
اشاره شد که رویکردهایی در داخل کشور و خصوصاً در گفتمان تجدیدنظرطلبی وجود دارند که معتقد به تعامل با آمریکا هستند. آنها برآناند که آمریکا نه بهعنوان مصداق استکبار، بلکه بهعنوان یک «کشور» از منظومهی کشورهای دیگر است که البته قدرت و ثروت بیشتری دارد و تعامل با او میتواند حلال بسیاری از مشکلات باشد. در سالهای اخیر شاهد آزمون کردن رویکرد این گروههای تجدیدنظرطلب نسبتبه آمریکا بودهایم؛ مقولهای که نهتنها هزینههای بسیاری را بر کشور بار کرد، بلکه سطح «آسیبپذیری» امنیتی و «حساسیت» پرستیژ ایران را نیز بالا نبرده است، اگر کاهش نداده باشد. این رویکرد در تعارضی آشکار با رویکرد «پیوند ناگسستنی بین استکبارستیزی، منافع، عزت و امنیت ملی» است. در رویکرد پیوند ناگسستنی بین عناصر و خردهگفتمانها»، نمیتوان از یکسو قائل به حلال مشکلات بودن رابطه با آمریکا بود و از طرف دیگر عزت ملی و یا امنیت و منافع ملی یا عمق استراتژیک را تحصیل کرد. عناصر گفتمان انقلاب اسلامی در پیوندی وثیق با یکدیگر بوده و هریک تقویتکنندهی دیگری است.
استکبارستیزی و اقتدار استراتژیک ایران
تجربهی 38 سال انقلاب اسلامی به بعد ثابت کرده که هرجا ایران در مسیر استکبارستیزی پافشاری کرده است، سبب تقویت رویکرد ایران در بین ملتهای منطقه و نتیجتاً افزایش عمق استراتژیک ایران و متعاقباً تسری امنیت به فراتر از مرزهای ایران شده است. بنابراین «محبوبیت ایران» نزد ملل منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا، که طبق نظرسنجیهای انجامشده نهتنها کاسته نشده است، بلکه با رشد نیز مواجه بوده است، نشئتگرفته از ماهیت استکبارستیزی ایران است. این محبوبیت سبب شده است تا ملل منطقه از جایگاه تکریم با ایران سخن بگویند و رویکرد خود را نسبتبه ایران همچون یک قدرت منطقهای تعریف کنند که رفتارهایش بدون تحمیل هزینههای نظامی و... مورد «پذیرش» قرار میگیرد. بنابراین رابطه بین این شبهگفتمانها، یک رابطهی بههمپیوسته و یکی مستلزم دیگری است. علت محبوبیت و افزایش اقتدار و عمق استراتژیک ایران در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا، ماهیت استکبارستیزی ایران در سطح منطقهای و بینالمللی است. دوری جستن از این مکانیسم استکبارستیزی بیتردید دنبالهی سیاست ایدئولوژیک ایران در سطح منطقهای را نیز خواهد برید. ایران تنها در صورتی میتواند به منافع منطقهای و اقتدار و عمق استراتژیک بیندیشد که به «دلایل پیوند استراتژیک؛ یعنی ماهیت استکبارستیز خود» بهخوبی بیندیشد.
استکبارستیزی و عزت ملی
کشوری که عزت ملی را در رأس اولویت خود قرار میدهد و در برخی موارد (با تحلیل محتوای شرایط و اظهارات نخبگان آن)، استنباط میشود که حتی عزت ملی بر منافع ملی ارجحیت دارد، نمیتواند این عزت را از خارج از مرزهای خود مطالبه کند و بایستی رویکردهای تقویتکنندهی عزت خود را از خاستگاه گفتمانی خود اخذ کند. بازهم نگاهی به تجاربی که تحصیل شده، نشاندهندهی این است که هرچقدر ماهیت استکبارستیز ایران و دولت در ایران کاسته شود، در تحصیل عزت ملی ایرانیان به مشکل برمیخورد. برای مثال، در سالهای اخیر که اتفاقاتی شبیه به فاجعهی منا، فرودگاه جده، رفتار ترکها در مرز با مردم ایران، ممنوعیت ورود ایرانیها به آمریکا و... روی داده است، شاهد نزدیکی روابط ایران با آمریکا درخصوص مسئلهی برجام بودهایم که نهتنها عامل افزایش عزت ملی نشده است، بلکه اگر این امر در بلندمدت تداوم داشت، سبب ریزش در متحدان منطقهای ایران، خصوصاً در جبههی مقاومت و گروهها و کشورهایی میشد که به ایران عزتمند بهمثابهی یک کشور استکبارستیز مینگریستند. بنابراین رابطه بین استکبارستیزی و عزت ملی، یک رابطهی ناگسستنی است.
استکبارستیزی و امنیت ملی
در مورد امنیت ملی نیز ماجرا به همین ترتیب است. رابطهای ناگسستنی بین استکبارستیزی و امنیت ملی وجود دارد. مخالفت ایران با حضور آمریکا در منطقهی غرب آسیا و اطلاق عناوینی شبیه به «منطقه مال ماست» که رهبر انقلاب آن را بیان داشتهاند، سبب شده است رویکرد ایران نسبتبه داشتن رابطه با آمریکا درخصوص مسائل امنیتی بهطور کلی مشخص شود. این عدم ارتباط در حوزهی امنیت در ابعاد متعدد آن (امنیت ملی، انرژی، سیاستگذاری، سرمایهگذاری، هستیشناختی و...) سبب شده است که ایران در بین کشورهای منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا، کمترین سطح «آسیبپذیری» نسبتبه رفتارهای آمریکاییها را داشته باشد. این موضوع همچنین بهخودیخود امنیت مرزها را تبدیل به امنیت متحدان فرامرزی ایران کرده است. نگاهی به شرایط کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا، که اتفاقاً با آمریکاییها شراکت امنیتی و راهبردی بسیار بالایی نیز دارند، تقویتکنندهی این دال مرکزی است که پیروی از استکبار، امنیتزا نبوده و نیست. عربستان، بحرین، مصر، اردن و... همه کشورهایی هستند که با آمریکاییها رابطهی اربابرعیتی دارند؛ بهگونهای که هیچ استراتژی امنیت ملی سوای از مطالبات آمریکاییها از سوی آنها وجود ندارد و همهچیز در پیوند با آن چیزی است که آمریکاییها از آنها مطالبه میکنند. اما درعینحال این استکبارپذیری برای آنها امنیت نیز بههمراه نداشته است. حتی با رویکردهای نرمتر امنیت نیز اگر به مواجهه با مقولهی استکبارستیزی و استکبارپذیری نگریسته شود، مشاهده میشود که امنیت هستیشناختی نیز در این کشورها یک «مسئله» است و این کشورها درخصوص آینده و موجودیت هستیشناختی خود نیز اطمینان ندارند و بهواقع این آمریکاییها هستند که تعیین میکنند که چه مدل حکمرانی با چه شخصی در این کشورها حاکم باشد.
وقتی این موضوع را در کنار ماهیت استکبارستیز ایران بعد از انقلاب اسلامی از یکسو و امنیت این کشور در ابعاد مختلف از دیگر سو قرار میدهیم، نشاندهندهی این است که ایران نهتنها با آمریکا روابط متعارف و نامتعارف نداشته است و حتی در سوی دیگر ماجرا هرجا که آمریکاییها حضور داشتهاند، ایران با آن مخالفت کرده و صراحتاً از نقش مخرب آمریکا سخن گفته و این «ستیز» را بهمنصهی ظهور رسانده است، بلکه همچنین از شاخصهای متعدد امنیت نیز برخوردار بوده است؛ هم امنیت هستیشناختی، هم امنیت سخت فیزیکی و امنیت مرزها، هم امنیت سرمایهگذاری و... در اینجا بهطور خاص به امنیت هستیشناختی اشاره خواهد شد. آمریکاییها بهطور میانگین هر سال یک استراتژی درخصوص ایران را آزمون میکنند، اما نهتنها نتوانستهاند ایران را به آنچه خود تعبیر به تغییر رژیم، تغییر رفتار، مهار، کنترل و... میکنند، نزدیک کنند و دچار دگرگونی در ساختار سیاسی این کشور شوند، بلکه چنانکه مشاهده میشود، ایران از بیشترین و بالاترین سطح از امنیت در ابعاد متعدد خود نیز برخوردار است و بهراحتی میتوان بیان کرد که در این مورد، در مقایسه با هیچ کشوری در منطقه قرار ندارد و سالها و بلکه دههها با سایر کشورهای منطقه در این مورد خاص امنیت فاصله دارد.
فرجام سخن
تجربهی سالهای بعد از انقلاب اسلامی ایران از یکسو و تجربهی سالهای اخیر نشاندهندهی این است که اقتدار، عمق استراتژیک، عزت ملی، امنیت ملی و منافع ملی، مسائلی نیستند که آنها را در خارج از مرزها بتوان جستوجو کرد. همهی مسائل مربوط به داخل مرزها و بهعبارتی «مسائل یک ملت» هستند. به همین دلیل، پیوندی ناگسستنی با ایدئولوژی حاکم بر کشور و متعاقباً صورتبندی نخبگان و واضعان قوانین کشور، خصوصاً قانونی اساسی، دارند. شارعان قانون اساسی برآن بودهاند که گفتمان ایران برای رابطه با نظام بینالمللی، گفتمان استکبارستیزی و نفی هرگونه راه تسلط کافران بر مسلمانان باشد. به همین سبب، استکبارستیزی دال مرکزی گفتمان سیاست خارجی ایران تعریف شده است. در پرتو این استکبارستیزی است که سایر مقولات و مسائل سیاست خارجی ترتیب داده میشود.
نمیتوان رویکرد سیاست خارجی را استکبارستیزی قرار داد، اما برای عزت ملی بهسراغ آمریکاییها رفت و یک سند بینالمللی را عامل عزت ملی کشور قلمداد کرد. نمیتوان رویکرد کلی و ذهنی را استکبارستیزی قرار داد، اما برای تأمین امنیت به نهادهای بینالمللی مثل شورای امنیت ملل متحد چشم دوخت. در رویکرد استکبارستیزی همهچیز برآمده از همین خاستگاه داخلی و منبعث از ریشههای گفتمانی کشورهاست. بنابراین بین خردهگفتمانهای موجود در گفتمان اصلی و کلیدی، رابطهای ناگسستنی و پیوندی وثیق وجود دارد.
نویسنده:
احمد صدیقی: کارشناس مسائل بینالملل