به گزارش
اسلام تایمز به نقل از پایگاه خبری المیادین، برای اولین بار طی نیم قرن گذشته اکثریت مردم آمریکا بر ضرورت بازبینی سیاستهای سردمداران این کشور مبنی بر توسعه طلبی های آمریکا در جهان و فرصت دادن به کشورهای دیگر برای تدبیر امور خودشان تأکید کردند. این موضوع از طریق نظرسنجی آکادمی پی یو در پایان سال 2013 مورد توجه قرار گرفت.
ملت آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم نسبت به روایتهای رسمی مطرح شده از سوی رسانههای خود تسلیم بودند و مداخله دولتها در مناطق مختلف جهان را در راستای ادامه نظریه برتری طلبی آمریکا می دانستند. اما تحولات و متغیرات عرصه بینالملل و بروز جهان چند قطبی ، نظریات انتقادآمیزی را ضد این موضوع مطرح کرد. بر این اساس حدود 70 درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی اعلام کردند که باید چالشهای داخلی کشور مورد بازبینی قرار بگیرد.
مکتب کیسینجر مبتنی بر صبر استراتژیک و بی توجهی دولت های مختلف آمریکا در اولویت دادن به منافع دراز مدت در مقابل منافع و دستاوردهای کوتاه مدت را می تواند یکی از مهم ترین عوامل این افول توصیف کرد، علاوه بر اینکه نمی توان نقش مسکو و پکن و قدرت های نوپای منطقه ای و بین المللی را در این زمینه نادیده گرفت.
مسکو تسریع کننده روند افول دیپلماسی آمریکا
این اعتراف به احساس ملموس در میان تصمیمسازان آمریکایی نسبت به افول نقش جهانی آمریکا باز میگردد. مداخله روسیه در شبه جزیره کریمه در آن زمان نشان داد که این کشور همچنان یکی از مهمترین و قویترین بازیگران عرصه جغرافیایی خود است. این موضوع را هفته نامه نشنال اینترست در روز 16 آوریل 2014 مورد اشاره قرار داده و تأکید کرد که ملت آمریکا دیگر ماجراجوییهای این کشور و هزینههای مادی آن در مواردی که امنیت ملی آمریکا به صورت مستقیم مورد تهدید قرار ندارد را تایید نمیکنند. ماجراجوییهای که در موارد متعدد به ایجاد سیاست خونین و ویرانگر موسوم به بهار عربی منجر شده است.
به سادگی میتوان هشدارهای مطرح شده از سوی جریانهای فکری و سیاسی آمریکا به عنوان مهمترین ارکان مؤسسه حاکم بر این کشور نسبت به افول نفوذ آمریکا و اسامی مختلف آن را رصد کرد. از جمله مهمترین آنها فرانسیس فوکویاما نظریهپرداز نو محافظهکاران آمریکایی است که پیش بینی جنگ تمدنها در آغاز هزاره سوم را در هفته نامه نیوزویک در اکتبر 2008 مطرح کرده و عنوان فروپاشی مؤسساتی آمریکا را در مقاله خود گذاشت و اذعان کرد که ادعای انتشار دموکراسی به کلیدواژه مداخله نظامی آمریکا و تغییر رژیمهای حاکم بر این کشورها تبدیل شده است.
همچنین در عرصه آکادمی نیز مجموعهای از کتابها در رابطه با همین محور یعنی کاهش نفوذ آمریکا در جهان منتشر شده است. ازجمله این کتابها کتاب مرجع با عنوان "قدرت برتر اقتصادی، رهبری آمریکا در جهان در دوره تنگنای مالی نوشته مایکل ماندلبوم رئیس برنامه سیاست خارجی آمریکا در دانشگاه جان هاپکینز است که یکی از مهمترین کارشناسان سیاست خارجی آمریکا به شمار میرود.
ماندلبوم در روند رصد سیاست خارجی آمریکا میگوید که دهه دوم قرن بیستم به آغازی برای افول نقش جهانی آمریکا و چه بسا فروپاشی تدریجی قدرت برتر این کشور تبدیل خواهد شد. در پی این پیش بینی، کتاب دیگری نیز به تازگی و در سال 2017 تحت عنوان "شکست مأموریت ، آمریکا و جهان در دوره بعد از جنگ سرد" منتشر شده است که معتقد است ریشه این شکست ها اصرار زیاد رؤسای جمهور آمریکا بر استفاده از قدرت نظامی محض است.
رسانههای مختلف این فرضیه را مورد توجه قرار داد و تأکید میکنند که تجربه سوریه افول دیپلماسی آمریکا را نشان داد. فایننشالتایمز در تاریخ 11 سپتامبر 2013 به همراه هفته نامه یو اس نیوز اند وورلد در تاریخ 22 سپتامبر 2015 گزارش هایی را منتشر کردند که نشان میداد بحران سوریه نشان دهنده افزایش نقش روسیه و افول نقش آمریکا در جهان است.
اذعان به عقب نشینی ولو در حالت ها و شرایط مختلف بار دیگر جنجال را به داخل آمریکا بازگرداند که نشان دهنده تردیدهای موجود در این روند است. این شکاف داخلی به شکل بیسابقهای از زمان آغاز جنگ داخلی و درک دیر هنگام آمریکا نسبت به ناتوانی نظامی این کشور در تحقق پیروزی در افغانستان و عراق و سوریه است.
افول دیپلماسی آمریکا در برابر گزینه های نظامی
وزرای خارجه متوالی آمریکا شاخصهای تحرکات آینده خود را تحت عناوین مختلف برای اولویت دادن به تحرکات دیپلماتیک در زمینه بررسی درگیریهای بینالمللی و اتخاذ دیپلماسی صبورانه ای که کیسینجر وزیر خارجه اسبق آمریکا آن را پایهگذاری کرده بود، ترسیم کردهاند. اوایل هفته گذشته رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا از تریبون خود استفاده کرد تا دیدگاههای خود درباره روند تحولات بینالمللی و نقش کشورش در این تحولات در مرحله شش ماه پس از برعهده گرفتن این مسئولیت را تشریح کند. این در حالی است که پیش بینی ها از باقی ماندن وی در سمتش در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ حکایت دارد.
روزنامه نیویورکتایمز در دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما این دوره را دوره پایان صبر معرفی کرد که نشان دهنده عدم آمادگی یا عدم اعتقاد آمریکایی ها برای گفتگو با دیگران و ادامه مسیر استفاده از توان نظامی است. یکی از دیپلماتهای سابق آمریکا این مرحله را زوال دیپلماسی یا ادامه روشی سنتی در اداره بحرانها دانست که نشان دهنده این است که مؤسسات نظامی و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا کنترل اوضاع این کشور را در دست دارند و نقش عرصه دیپلماسی به اضمحلال کشیده شده است.
استفان هاینز رئیس صندوق برادران راکفلر الخیری یکی از واضحترین مطالب را در آغاز سال 2013 در این رابطه به روزنامه نیویورک تایمز داد و تأکید کرد که وقتی سیاست داخلی کشور دچار کشمکش شده است، استفاده از دیپلماسی محدود به شکل غیرعادی توجه و تأثیرگذاری بیشتری پیدا میکند . به عبارت دیگر به کار گیری سیاست خارجی به عنوان پشتیبانی برای کشیده شن به عرصه کشمکشهای داخلی مورد توجه قرار میگیرد.
انسان در چنین شرایطی میتواند برخی تحولات رفتاری در رویکردهای دونالد ترامپ و عدم پایبندی وی به محدودیتهای گفتمان انتخاباتی را به ویژه در زمینه کنارآمدن با شرکا و متحدان آمریکا به جای به انزوا کشاندن این کشور مشاهده کند. بازبینی مواضع گذشته وی بر ضرورت حفظ چارچوب توافق ناتو و رویکرد زودهنگام وی برای همگرایی با رؤسای جمهور چین و روسیه را میتوان بخشی از این رفتار ارزیابی کرد.
در این رابطه باید به نقش اساسی رکس تیلرسون وزیر خارجه آمریکا و فرهنگ وی در زمینه انجام معامله ها و سازشهای مختلف و افراد دیگری نظیر جیمز ماتیس وزیر جنگ و هربرت مک ماستر رئیس شورای امنیت ملی آمریکا اشاره کرد.تغییر و تحولهایی که این روزها در کادر کاخ سفید صورت میگیرد نیز تأثیری بر فعالیت های مثلث مذکور ندارد. تیلرسون به صورت اساسی بر عناصر و مواضع سیاست خارجی دونالد ترامپ نظارت دارد.
تیلرسون در روند پروندههای اختلاف بین مقامات اجرایی و قانونگذاری آمریکا به دنبال بالا بردن وزنه دونالد ترامپ است که میخواهد تغییرات اساسی در مواضع و سیاست خارجی آمریکا از زمان جنگ سرد به وجود آورد. این در حالی است که روزنامه نیویورک تایمز از مهمترین تریبون های رسانه ای لیبرال آمریکا در گذشته عنوان کرده است که دیپلماسی آمریکا مرده است.
ادامه دارد...