۱
۱
چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۸

نگاهی تاریخی به روابط «جهان اسلام» با «جهان غرب» و « بررسی علل عقب ماندگی مسلمانان »

نگاهی تاریخی به روابط «جهان اسلام» با «جهان غرب» و « بررسی علل عقب ماندگی مسلمانان »
خلاصه مقاله

از نخستین سالهای پس از وفات پیامبر گرانقدر اسلام در سرزمین هایی که اسلام گسترش یافته بود، تمدّن اسلامی بوجود آمد و طی چهارصد سال به اوج خود رسید . در همین دوران اروپا عصر جهالت و تاریکی خود را می پیمود. در قرن ۵ هجری اروپای مسیحی که از نفوذ مسلمانان در این قاره احساس خطر مینمود وارد جنگهای صلیبی بر علیه مسلمانان شد.

این جنگها به دلیل آشنا شدن توده های مردم اروپا با تمدّن اسلامی تأثیر بسیار زیادی از جهات مختلف بر روی اروپای قرون وسطی گذاشت و زمینه تحوّل این قاره بخصوص قسمت غربی آن شد.

تجارت دریایی چند صد ساله از این قاره به شرق جهان موجب جذب ثروت و موجب کسب قدرت توسط ساکنان غرب اروپا گردید .

اختلافات داخلی مسلمانان و از حرکت ایستادن موتور محرّکه (یعنی ایمان خالص اسلامی) تمدّن اسلامی، موجب شد به مرور زمینه ضعف آنان فراهم گردد.

در جنگ اوّل جهانی سرزمین عثمانی پس از شکست به سرزمینهای متعددی تقسیم بندی شد و به این وسیله آخرین ضربات بر پیکره وحدت مسلمانان وارد آمد.

آنچه موجب این جریان گردید نفوذ افکار بیگانگان غربی و خود باختگی بسیاری از مسلمانان در برابر آن وضعف های درونی مسلمانان بود (که در رأس آن استبداد داخلی و دوری مسلمانان از تعالیم اصیل اسلامی بود.)

در مقاله زیر به این روابط تاریخی پرداخته شده است.

کلمات کلیدی

تمدّن اسلامی ،تمدّن غرب ، غرب زدگی ، استعمار ، خاور میانه ، وحدت ، اختلاف

مقدمه

مسائل جهان اسلام، بخصوص مسائل خاورمیانه مسائلی پیچیده و تاریخی است. خاورمیانه همواره مرکز تمدن‌های بزرگ و مرکز ظهور انبیاء و مرکز بزرگترین زیارتگاه‌های مقدس جهان و مرکز قدرتهای بزرگ سیاسی و مرکز تحولات بزرگ و مرکز ارتباطات در گذشته تاریخی بوده است. در قرون جدید همراه با تحوّلاتی که در جهان اتّفاق افتاد، خاورمیانه اسلامی علیرغم وجود منابع عظیم سوخت و جمعیّت گسترده و نقاط ژئواستراتژیک و ژئوپلیتیک آن رو به انحطاط و ضعف نهاد و تحت سلطه دشمنان تاریخی خود قرار گرفت.

مسائل تاریخی منطقه خاورمیانه و جهان اسلام

با ظهور اسلام و تشکیل تمدّن اسلامی از قرن ۷ میلادی به بعد، خاورمیانه به عنوان بخش مرکزی جهان اسلام، نقش عظیمی را در این تمدّن برای مدت حدود ۱۰قرن به عهده گرفت.

قلمرو سرزمین تمدّن اسلامی در حدود ۹ قرن، از غرب آفریقا تا مرزهای چین و کل شبه‌جزیره عربستان و برای ۷ قرن به مناطق جنوبی اروپا (از جمله اسپانیا و پرتغال) و چند قرن نیز به شبه‌جزیره بالکان گسترش یافته و زمینه توسعه تمدّنی آنان را نیز فراهم آورده بود.

مجموعه ملل تحت قلمرو فوق‌الذکر، عظیم‌ترین و گسترده‌ترین و طولانی‌مدت‌ترین تمدّن در تاریخ بشری را بوجود آورده بودند.

گسترش قلمرو سرزمینی این تمدّن (که حاکمان آن مدّعی گسترش دین نیز بودند) به درون اروپا و تقابل حاکمان اروپا با حاکمان مسلّط بر این تمدّن، موجب شد آنان نیز در زیر پوشش دین و با تحریک پاپهای مسلّط بر کلیسای اروپا، جنگهای صلیبی را آغاز نمایند.

اختلافات تاریخی مسیحیان و مسلمانان

جنگهای صلیبی موجب شد با توجه به موقعیت جغرافیایی مسلمانان*، اروپائیان در محاصره اقتصادی فاجعه‌آمیزی قرار گیرند و راههای زمینی تجارت آنان که از طریق مدیترانه و جاده ابریشم تا اقصی نقاط شرق آسیا امتداد داشت برای قرنهای متمادی مسدود و یا محدود گردد.

تأثیر و نفوذ علمی و فرهنگی و فلسفی بزرگان تمدّن اسلامی و تفکّرات دینی این تمدن در اروپای مسیحی، قدرت فائقه حاکمیت تفکرات کلیسائی در اروپا را به چالش کشید و موجب گردید که کلیسا در اقداماتی منفعلانه ابتدائاً در اطراف مناطق نفوذ مسلمانان (بخصوص اطراف اندلس) و پس از جنگهای صلیبی و آشنایی توده‌های مردم مسیحی که در جنگ شرکت نموده بودند با تمدّن و تفکّرات اسلامی و مسلمانان و اعتراض و انتقاد آنان نسبت به تفکّرات متحجّرانه کلیسایی در سراسر اروپا دست به « تفتیش عقاید » و کشتار معترضان بزند.

با توجه به اینکه کلیسا ، انسانها را به رهبانیّت و ترک دنیا دعوت می‌نمود تا بهشت آن جهانی را (که بهشتی نسیه بود) به دست آورد و نفی دخالت انسان در سرنوشت خود در آموزه های این دین ، همراه با جریان ۴۰۰ ساله سرکوب و تفتیش عقاید و شکنجه و آزار و کشتار و سوزاندن معترضین و سرکوب هر گونه فکر و اندیشه خلاف آباء کلیسای کاتولیک ، موجب « توجه افراطی به خود انسان » و« توجه افراطی به نقش و دخالت او در سرنوشت خود » و « نفی تفکّرات تفریطی مسیحیّت در رابطه با انسان » ، گردید. ودر عکس العمل به سرکوب علم وخرد توسط آباء کلیسا ، به علم و خرد بشری نیز ، بدون ارتباط با هر گونه نظارت دینی ، به عنوان وسیله « تعیین سعادت این جهانی » ، توجهی افراطی مبذول شد و مکتب پرستش علم (ساینتیسم) بوجود آمد .

آموزه‌های مسیحیّت نه تنها تقدّسی برای علم و آگاهی انسان قائل نبود ، بلکه با پذیرش عدم ارتباط علم و خرد انسانی با ایمان او ونیز پذیرش آگاهی به عنوان شجره ممنوعه ای که موجب رانده شدن انسان از بهشت را فراهم آورد ، نوعی بدبینی و احساس گناه و جرم در مقوله دانایی و علم ، به ذهن افراد معتقد به خود ، وارد می نموده است.

مسیحیّت با این نوع گرایشات و دیدگاه ، از اوایل قرن چهارم میلادی در قلمرو حاکمیت روم رسمیّت یافته و به مرور زمان با قدرت سیاسی نیز عجین شده بود و سپس متولّیان آن ، خود به حاکمیّت رسیده بودند و با توجه به وجهه دینی که داشتند به موضع‌گیری بر علیه علم و خرد دست زده بودند.

اروپا به دلیل همین موضع‌گیری در ۱۵۰۰ سال گذشته صحنه درگیری « دین » از سویی و « علم و خرد » از سویی دیگر میگردد .

ابتدائاً و به مرور طی ۱۰۰۰ سال ، اروپا صحنه تقدیس افراطی دین (مسیحیّت تحریف شده و مخالف علم و خرد) و موضع‌گیری طرفداران آن بر علیه علم و خرد و عالمان بوده است که به آن« عصر تاریکی » می‌گویند .

در ۵۰۰ سال اخیر نیز ، تاریخ اروپا شاهد عکس‌العمل افراطی طرفداران علم و خرد و تقدیس بی‌حد و مرز علم وخرد بشری و موضع‌گیری آنها بر علیه دین و دینداران (مسیحیّت و سایر ادیان) بوده است. در صورتی که تاریخ تمدن اسلامی به « عصر شکوفائی توأمان علم و ایمان » و « عصر انحطاط توأمان علم و ایمان » تقسیم شده است.

تولّد جریان اومانیسم و دنیا گرایی

با پایان قرون وسطی و در نتیجه پایان حاکمیّت کلیسا بر این قاره و با توجه به اینکه سیل ثروت عظیم تجارت با شرق جهان تازه به سوی غرب اروپا سرازیر شده بود ، مردم این قاره گریزان از تفریطهای گذشته ، توجه ویژه‌ای به زندگی « این جهانی » و تعیین « سعادت در این جهان » بدون ارتباط با دین ، مبذول کردند .

بدینگونه جریان « اومانیسم » متولّد شد و انسان اروپایی که شخصیّت و هویّت خود را تحت شدیدترین تهاجمات بی‌منطق آباء کلیسا یافته بود ، گریزان از اعمال و افکار و جنایات و فریبکاریهای آن به « محوریّت خود » و « محوریّت تفکّر و علم خود » و « محوریّت سعادت این دنیایی خود » روی آورد و به دنبال آن دین مسیحیّت به طرق مختلف به چالش کشیده شد.

امّا علیرغم اختلافات و کینه های تاریخی میان کلیسا و صاحبان خرد و اندیشه در اروپا شکست های تاریخی آنان از مسلمانان در اسپانیا و در جنگهای صلیبی و از دست دادن قسطنطنیّه و نیز شرق اروپا همواره کینه ای تاریخی نسبت به مسلمانان را در سینه آنان انباشته نموده بود .

با پایان قرون وسطی و آغاز عصر جدید مسائل زیر در اروپا بوجود آمد :

۱ـ با شکست در جنگ‌های صلیبی و عواقب و تأثیرات منفی آن بر روی مسیحیان شرکت کننده در این جنگ مقدّس ، نسبت به اصول بی‌چون و چرای مسیحیت شک و تردید آغاز می‌گردد .

۲ـ اروپائیان بخصوص کسانی که در جنگ صلیبی شرکت نموده بودند با افکار فلسفی و دینی و آثار علمی مسلمانان و با تمدّن اسلامی و پیشرفتهای مادی مسلمانان آشنا می‌گردند .

۳ـ به دلیل توسعه داد و ستد دریایی و تدارک نیروهای نظامی از طریق دریای مدیترانه ، در دوران قرون وسطی و رشد قدرت کشتیرانی دریایی و همچنین به دلیل قطع ارتباط زمینی با شرق جهان وگسستن از جاده ابریشم ، طی دوران جنگ صلیبی و بدنبال جستجوی راههای جدید تجاری ، این ارتباط از طریق غرب آفریقا آغاز می‌گردد و در حدود اواخر قرون وسطی به سوی اقیانوس هند کشیده میشود و از طریق تجارت و یا غارت سرزمین‌های آفریقایی و جنوب آسیا یی ، ثروت‌های انبوهی به سوی اروپا سرازیر می‌گردد و غرب این قاره را به شدّت متحوّل می‌سازد .

۴ـ قسطنطنیّه توسط مسلمین (خلافت عثمانی ) ، در اواخر قرون وسطی فتح می‌گردد (۱۹۵۳ ). به دلیل مرکزیّت این شهر در دنیای مسیحیّت ، تأثیرات عظیمی را بر روی مردم اروپا می گذارد و موجب در هم شکسته شدن حاکمیّت سیاسی و مرجعیّت فکری کلیسا می‌گردد .

۵ ـ کشف قاره‌های جدید که به دنبال جستجوی راههای جدید و نزدیکتر به هند اتّفاق می افتد ، موجب می‌شود ثروتهای انبوه آن قاره ، به سوی اروپا سرازیر گردد .

۶ ـ با توجه به دسترسی اروپائیان به شرق جهان ، نظام جدیدی در اروپا شکل می‌گیرد ، که به آن « نظام بورژوازی » می‌گویند و طبقه‌ای به نام « بورژوا » به وجود می‌آید ، طبقه‌ای که برای سودهای بادآورده به شرق جهان مسافرت نموده وخطرات بسیار زیاد یک سفر دریایی چند ده هزار کیلومنری را پذیرا میگردد و به ثروت‌اندوزی می‌پردازد و به همین دلیل در نقاط مختلف غرب اروپا موجبات تمرکز ثروت و تمرکز منافع این اقشار و تشکیل حکومت‌های ملّی‌گرایانه ، به ضرر تمرکزطلبی کلیسا و پاپ (که خواهان حاکمیّت بر کل اروپا و بر کلّ مسیحیان بود) را فراهم می‌آورد .

۷ـ با توجه به سرازیر شدن ثروت به سوی کلیسا ، با فروش بهشت و آمرزش نامه و سایر طرق ، بخصوص به بهانه جنگ‌های صلیبی ، کلیساها از زهد و رهبانیّت فردگرایانه نیز تهی شده و فساد به اعماق آن نفوذ می یابد و علاوه بر آن « فروش آمرزش‌نامه » و « فروش سند بهشت » ، موجب میشود که فساد در جامعه اروپایی و میان مردم عادی آن ریشه‌دار گردد .

جای تعجب نیست که اومانیست‌های افراطی دوران رنسانس شعار زیر را برگزینند : « ما با علم و خرد خود به جای بهشت نسیه خدا ، در همین جهان ، بهشت نقد را خود به پا خواهیم نمود .»

و باز جای تعجب نخواهد بود که مشاهده میگردد که « ساینتیسم » به عنوان محور و اساس و « موتور محرکه اومانیسم » در‌آمده وتا حدّ پزستش تقدیس میگردد .

۸ ـ اختراع ماشین چاپ و گسترش علوم و افکار گوناگون و تسهیل دسترسی توده‌های مردم به این علوم و افکار ، موجب آشنایی گسترده آنها با افکار جدید و علوم مختلفه که از سرزمین‌های اسلامی به سوی اروپا سرازیر بود ، میگردد و زمینه رشد و گسترش بیشتر علوم در غرب اروپا وعمومی شدن آن را فراهم میآورد پیشرفت علوم فوق‌الذکر و فنون متّکی بر آنها سخت تحت تأثیر انگیزه‌های سودجویی نظام بورژوازی و سپس با اختراع ماشین بخار و به کارگیری آن در تولید تحت تأثیر انگیزه‌های سودجویی نظام سرمایه‌داری قرار گرفت . به وجود آمدن و پیشرفت و گسترش دو نظام « بورژوازی» و « سرمایه‌داری» با ایجاد و گسترش سازمانهای تحقیقاتی در تمام شاخه‌های علوم رابطه‌ای تنگاتنگ و متقابل داشته است ..

در همین دوران که توفیقات حاصله از منفعت‌جویی در تجارت دریایی با شرق جهان ، خود را نشان می‌دهد و مسیحیّت نیز با مواضع خود زمینه فرار از دین را فراهم آورده است ، نهضت اصلاح دینی نیز برای توجیه شرایط جدید به راه می‌افتد و در اعتراض به آموزه‌های مسیحیت قرون وسطایی آباء کلیسا ، کلیساهای اصلاح‌طلب (اصلاح در اصول و پایه های تفکر مسیحیت ) مردم را به تجارت و تولید و تلاش منفعت‌جویانه و دوری از بیکاری و بطالت و کسب علم فرا می‌خوانند و به عنوان یک اعتقاد ظاهراً دینی به پیروان خود می‌آموزند که هر چه تعصب دینی بیشتر باشد توجه شخص با ایمان به موارد زیر بیشتر خواهد بود:

۱ـ فعالیت اقتصادی : فعّالیّت اقتصادی که در مسیحیّت کاتولیک قرون وسطی خطری برای روح انسان با ایمان تلقّی می‌شد به عنوان یک وظیفه دینی مورد نظر و توجه قرار می‌گیرد.

۲ ـ ثروتجویی : میان « تقوی » و « ثروتجویی» نه تنها تضادی وجود ندارد بلکه « متّحد دین» به حساب می‌آید.

۳ـ انجام وظایف دنیوی : « مارتین لوتر» ، رهبانیّت را نفی وظیفه دنیوی و نتیجه خودخواهی و کناره‌گیری از تعهدات دنیوی تلقی نمود و برای طرفداران او انجام « وظایف دنیوی » در هر موقعیتی تنها شیوه دینداری مورد قبول خدا و تنها خواسته او از انسان تلقی گردید.

در مکتب پروتستانتیزم از « کار مولد » ، « مصرف » و « بهره‌مندی از نعم این جهانی » ، تحریم مسیحیت کاتولیک برداشته شد به عبارت دیگر در این مکتب هدف زندگی، کسب ثروت می‌باشد و این همان حادثه‌ای است که با باز شدن راه دریایی تجارت در طی یکی دو قرن قبل از آن اتفاق افتاده و ثروتجویی بی حد و مرز را به عنوان یک هدف متعالی و یک فرهنگ جدید به وجود آورده بود. در حقیقت اصلاح دینی انطباق افکار دینی مردم مسیحی با این فرهنگ و هدف ( یعنی ثروتجویی بی‌حدّ و مرز) و خود اصلاح دینی به سبک پروتستانتیزم ، نتیجه آن است و نه بالعکس.

نقش بی‌بدیل تجارت دریایی پرسود و دیرپایی آن را نه فقط در تحول ابتدایی فکر و اندیشه در اروپا بلکه درتمام تحوّلات این قاره در قرون بعدی به خوبی می توان مشاهده نمود .

کشفیّات بزرگ تمدّن اومانیستی غرب

۱ –کشف توان عظیم علم برای کمک به کسب ثروت و منفعت :با جرأت می‌توان ادعا نمود هیچ یک از کشفیّات ، مانند این کشف ، یعنی کشف « توان عظیم علم برای کمک به کسب ثروت و منفعت » در تاریخ تمدّن جدید اهمیّت نداشته است .

۲- کشف قدرت ابزارسازی از کشفیّات علمی: بود و این موضوع با گسترش علوم تجربی ، طی دوسه قرن و پدیدار شدن شرایط کشف قدرت بخار و سپس اختراع ماشین بر اساس این کشف و استفاده از آن در تولید کالا ، حاصل شد.

اهمیّت این کشف در آن بود که به نظام بورژوازی « توان تولید حجم عظیم کالا » را داد و این نظام را به نظام سرمایه‌داری تبدیل نمود .نظامی که برای اوّلین بار در تاریخ بشری این امکان را به دست آورده بود که در حدّی بیش از نیازهای انسانی کالا تولید نماید و به همین دلیل به دو مقوله جدید نیز نیازمند بود :

الف – بازارهای گسترده

ب – حجم عظیم مواد اوّلیّه

بدینصورت استعمار سرزمینها با اختراع ماشین در غرب اروپا آغاز شد. حذف بازارهای هند و چین و کشورهای اسلامی و سایر کشورهای مستعمره شده از تاریخ اروپا یعنی حذف « اختراع ماشین» و « حذف انقلاب صنعتی » و « حذف پیشرفت علوم تجربی» و مولود آن « تکنولوژی» می‌باشد.

۳- کشف توان دین برا ی انطباق شرایط فرهنگی جوامع برای کسب منفعت : که در این رابطه میتوان از اصلاحات دینی مارتین لوتر و نیز گسترش دین مسیحیّت در مستعمرات برای گسترش نفوذ و تسهیل حاکمیّت دولتهای استعماری یاد کرد .

در حقیقت ارابه نظام بورژوازی منفعت‌طلب را سه اسب قدرتمند به حرکت درآوردند :

۱ـ علوم تجربی

۲ـ خرد و عقلانیت ابزاری (در خدمت کسب منفعت حداکثر)

۳ـ اصلاح جهت‌دار دین مسیحیّت (در جهت توجیه دنیاطلبی و منفعت‌جویی)

« علم تجربی » ، « خرد ابزاری » و « اصلاح دینی » بعنوان ابزارهایی قدرتمند در جهت خدمت به منفعت‌طلبان نظام بورژوازی که در مسابقه کسب ثروت از شرق جهان ، هر روز حریصتر می‌شد ، درآمدند .

قدرتمند شدن غربیان و آغاز عصر استعمار

جزیره انگلیس با مساحت حدود ۰۰/۲۴۱ کیلومتر و با جمعیّت بسیار اندک خود به دلیل قدرت کشتیرانی و واقع شدن در غرب قاره در اقیانوس اطلس و حاکمیّت بر این اقیانوس و وقوع انقلاب صنعتی در آن برنده اصلی تجارت دریایی با شرق جهان شد و تمام رقیبان اروپایی را با نیروی محرکه « انهدام سازمان تولید کشورهای مستعمره » و « فروش کالای تولید شده ماشینی» خود به آنها پشت سر گذاشت و امپراطوری کبیر انگلیس را بنیان گذاشت.

« رفتار عقلایی» که به مفهوم جستجوی حداکثر سود به هر طریق ممکن است در دنیایسرمایه داری و در چنین شرایطی بوجود آمد . این خصلت در دامان خود موجد « رقابت اقتصادی » و « تنازع بقا » تولیدکنندگان در دنیای اقتصاد جدید گردید. و تمدّن جدید با این خصلت رشد یافت و آنرا هدف خود قرار داد .

اختلاف وضعف مسلمین

تمدّن اسلامی با سرزمینهای عظیم وگسترده ای که در اختیار داشت در طی هزار سال توانسته بود روابط درونی خود را به صورتی اعجاب انگیز بسازد و ملل گوناگون موجود در آن با یکدیگر به تعامل در تمام زمینه ها دست یابند و با یکدیگر هماهنگ و هماوا گردند .ظلمها وستمهای حاکمان این سرزمین بر مردمی که در آن میزیستند به بهانه های نژادی ، دینی وغیرو موجب شد که نهایتاً قسمت مرکزی این سرزمین بر علیه آنان که در زیر پوشش خلافت اسلامی ، نظامی شاهنشاهی را ساخته بودند و با زشتترین شیوه ها طی حدود نهصد سال سرکوب میشدند را به قیام وادارد و از مجموعه تمدّن اسلامی جدا کند .

با تشکیل حکومت صفوی در ایران و گسسته شدن و پاره‌پاره شدن تمدن اسلامی و آغاز جنگهای ایران و عثمانی (همراه با کمک نظامی اروپائیان به هر دو طرف درگیری) زمینه ضعف قدرت عظیم سیاسی، نظامی، دینی و علمی تمدّن اسلامی فراهم آمد. اگرچه ایران برای یکی دو قرن دوران توسعه و پیشرفت را تجربه کرد ، امّا به علّت اینکه این سرزمین ، در مرکز تمدّن بزرگ اسلامی قرار داشت، قسمت شرقی تمدّن اسلامی(آسیای میانه و دولت ازبک‌ها) به علّت گسستگی کامل از آن، به سادگی و به زودی راه انحطاط را پیمود و قسمت مقتدر و قدرتمند این تمدّن (قسمت تحت سلطه عثمانی) برای بازگرداندن مجد و عظمت گذشته خود، جنگهای متعددی را با قسمت مرکزی آن بپا نمود و با توجه به کمکهای رقیبان اروپایی (که فرصتی تاریخی برای جبران شکستهای گذشته خود یافته بودند) به هر دو طرف درگیری ، نهایتاً به علت ضعف حاصله از این جنگها، هر دو کشور مسلمان پس از چند صد سال ، راه انحطاط را پیمودند و این در حالی بود که قسمت مرکزی (ایران) با از هم گسیختگی از مجموعه اسلامی برای جبران این ضعفها به تعامل اقتصادی با کشورهای اروپایی و نیز چین روی آورد و این در حالی بود که اروپائیان با تحوّلات اشاره شده در حال رشد تجاری و دست یابی به ثروتهای انبوه وپیشرفتهای علمی برای کسب منافع بیشتر بودند و به تازگی از طریق دریا ، به اقیانوس هند و در پشت سر سرزمینهای اسلامی سرازیر شده بودند.

پس از چند قرن، این اختلافات و جنگها و برادر کشی ها و نیز سرگرمی حاکمان به شهوات و حرمسراها و بی توجهی به سرنوشت مردم مسلمان و نیز خاموش شدن چراغ علم ومعرفت و معنویّت ، موجب شد مسلمانان شوکت و قدرت گذشته خود را به کلی از دست دادند و از اوایل قرن ۱۹ به صحنه جولان و قدرت‌نمایی دشمنان تاریخی خود که حال قدرتمند شده بودند بدل گردند و تن به تسلیم در برابر آنان داده و دوران از هم پاشیدگی خود را آغاز نمایند .

ظهور مصلحان قبل از فروپاشی جوامع اسلامی

بزرگانی چون سیدجمال‌الدین اسدآبادی با مشاهده این اختلافات و مشاهده روزافزون شدن قدرت استعمار انگلیس و آغاز سلطه آن بر جهان و مشاهده سقوط سرزمینهای اسلامی و انهدام مجد و عظمت قریب‌الوقوع مسلمین در برابر آن، ندای وحدت اسلامی و بازگشت به اسلام اصیل را سر دادند. اما فردی چون او نیز نتوانست از این سقوط محتوم جلوگیری نماید و خود نیز مورد بی‌مهری رهبران خودپرست و مستبد ایران و عثمانی و قربانی جهالت آنها شد و این در حالی بود که جزیره کوچک انگلیس با انقلاب صنعتی بوجود آمده در این کشور و قدرت عظیم کشتیرانی و توپخانه های قدرتمند و توان عظیم علمی حاصل شده در اروپا و سیل عظیم ثروت سرازیر شده به سمت این سرزمین کوچک و کم جمعیّت ، در حال مسلط شدن بر جهان و تشکیل امپراطوری بزرگ انگلیس که خورشید در آن غروب نمیکرد ، بود .

رهبران این امپراطوری و نیز سایر امپراطوریهای غربی مانند فرانسه با داشتن کینه ای تاریخی از مسلمانان شروع به دست اندازی به سرزمینهای اسلامی نمودند در سال ۱۸۳۲ استعمار فرانسه ، الجزایر و در سالهای ۱۸۳۸ به بعد استعمار انگلیس ، عدن ، سودان وسپس مصر و سایر اجزائ کشور عثمانی را در اختیار خود گرفتند . آنان با کشف راز و اساس و پایه قدرت مسلمین و رمز پیروزی‌های گذشته آنان به انهدام این اساس و پایه ها‌ که همانا «کلمه توحید و توحید کلمه»بود ، پرداختند و در این راه به ایجاد فرقه‌های مذهبی چون وهابیت و شیخیگری و… و بسیج و تربیت دسته‌جات و گروههای منوّرالفکر و استفاده از آنان در جهان اسلام برای انهدام ایندو رکن رکین، کمر بستند و اینان با استفاده از ظلمها و ستمهایی که از جانب حاکمان مدّعی مسلمانی بر توده های مسلمان روا داشته میشد به موفقیّتهای بزرگی دست یافتند و خدمات عظیمی را به استعمارگران نمودند و زمینه ضعف و گسستگی کامل مسلمانان و حکومتهای آنان در اوایل قرن بیستم را فراهم آوردند.

سیّد جمال الدّین علل انحطاط مسلمانان و سقوط قریب الوقوع آنان در دامان استعمار را در نتیجه چند چیزمی دانست :

– استبداد حکّام خود کامه در کشورهای اسلامی

– فقر علمی و بیخبری توده های مسلمان و عقب ماندگی جوامع اسلامی از کاروان علم و تمدّن بشری

– عقاید انحرافی و خرافات که در اندیشه ها و باورهای اکثر مسلمانان ریشه دوانیده و آنها را از اسلام ناب نخستین به دور داشته است

– تفرقه و جدایی مسلمانان از یکدیگر که تحت عناوین و انگیزه های مذهبی و نژادی و ملّی ، امّت اسلامی را دچار ناتوانی کرده و در نتیجه موجب عدم شناخت آنان از یکدیگر شده است

– تهاجم گسترده فرهنگی غرب برای نابودی هویّت فرهنگی و دینی مسلمانان و نابود کردن روح مقاومت در آنان

– نفوذ استعمار غربی و استیلای آن بر منابع اقتصادی مسلمانان که موجب به غارت رفتن آن منابع توسط دول استعماری و فلج شدن رشد اقتصادی در کشورهای اسلامی شده و حیات اجتماعی و سیاسی مسلمانان را فلج نموده است .

سیّد جمال الدّین برای مبارزه با مسائل فوق راه حلهای زیر را پیشنهاد مینمود :

الف : مبارزه با خود کامگی فرمانروایان مستبد به عنوان یک فریضه دینی

ب : اشاعه فرهنگ و بینش اصیل اسلام ناب در زمینه پیوستگی دین و سیاست

ج : مجهز شدن به علوم وفنون جدید و اقتباس جنبه های مثبت تمدّن غرب منهای جنبه تفکر الحادی و ابتذال اخلاقی آن

د : بازگشت به قرآن و احیای شیوه سلف صالح و خرافات ستیزی و بدعت زدایی از دامن اسلام ناب

ه : طرح اسلام به عنوان یک مکتب جامع که میتواند مسلمانان را از عقب ماندگی نجات داده و آنها را از وابستگی رهایی بخشیده و به استقلال همه جانبه برساند

و : مبارزه بی امان و همه جانبه با استعمار و نفوذ دول بیگانه و هر نوع سلطه جویی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی

ز : ایجاد وحدت و همبستگی در جهان اسلام و تشکیل جبهه واحد از همه فرق اسلامی در برابر دشمنان مشترک مهاجم و غارتگر

ح : دمیدن روح جهاد در کالبد بی جان و ایستای جامعه اسلامی در برابر روحیّه مهاجم صلیبی که همچنان دشمن را بر علیه مسلمانان به تهاجم وا میدارد

ط : مبارزه با خود باختگی در برابر تمدّن غرب

ی : مبارزه با روحیّه تسلیم به قضا و قدر و گوشه نشینی و بی تفاوتی نسبت به آنچه که دشمن بر سر جهان اسلام فرود می آورد

ظهور قدرتمند سیّد جمال الدین وشاگردان او چون عبده و عبدالرحمن کواکبی در جهان اسلام نیز نتوانست از این سرنوشت محتوم که در نتیجه اعمال گذشته آنان اتّفاق می افتاد ،جلو گیری نماید و آخرین بقایای عزّت و شکوه و عظمت گذشته نیز کاملاً بر باد رفت . متأسفانه علیرغم پیش بینی های او و مصلحانی که در حسّاسترین شرایط تاریخی ، قیام کرده و برای بیدارسازی مسلمانان اقدام نمودند ، عصر انحطاط و سقوط محتوم آنان آغاز شده بود و اعمال گذشته و بی توجهی طولانی به وحی الهی و دنیاطلبی عالمان مسلمان و تسلیم آنان در برابر سلاطین دنیا طلب و توجیه استبداد و ظلم آنان ، توده های مسلمان را از دین رانده و موتور محرّکه پیشرفت را از آنان گرفته بود و از حدود دویست سال پیش رقیب صدها ساله که اینک با سلاح« علم و تکنولوژی» و « تفکر سازماندهی شده مادی » و « استفاده ابزاری از دین » و « تکنولوژی جدید نظامی» و « قدرت کشتیرانی» و « قدرت تولیدگستردهکالاها » ، مجهّز شده بود را مسلط بر خود یافت .

با استفاده از همین ضعفها و سستیها بود که مصر در قرن ۱۹ بدست فرانسویها فتح شد وسپس بدست انگلیسها افتاد و بازار آن مرکز صدور کالاهای این امپراطوری شد و کانال استراتژیک سوئز برای منافع همین ابر قدرت و با امکانات کشور مصر آماده گردید( ۱۸۶۸ – م) تا وسیله سلطه راحتتر وارزانتر استعمارگران اروپایی بر جهان و بر خود کشورهای اسلامی فراهم گردد و راه غرب افریقا به اقیانوس هند متروک و راه نزدیک و ارزان کانال سوئز که در دوران قدرت مسلمانان هیچگاه به مخیّله آنان نیز خطور نمی نمود که روزگاری بتوانند از آن استفاده و بر آن مسلط شوند، در اختیار آنان قرار گرفت تا هر چه بیشتر زمینه سلطه بر مسلمانان و بر کشورهای مستعمره را فراهم آورد . و از همین جاست که حفظ مصر و در حقیقت حفظ کانال سوئز یکی از اساسی ترین اهداف استراتژیک کشورهای استعمارگر بوده است و به همین دلیل در سال ۱۸۸۲ بریتانیا به بهانه حفظ منافع خود در کانال و نیز دریافت قروض مصر (به سهامداران انگلیسی و سهامداران سایر کشورهای اروپایی) این کانال ، مصر را اشغال نمود

سلطه بر کانال سوئز در حقیقت سلطه بر باب المندب و تنگه عمان بود که آن نیز سلطه بر نیمی از جهان بود که به وسیله حاکمان بی اراده وبی شخصیت و خودباخته به غرب در مصر انجام شد .

از هم پاشیدگی امپراطوری عثمانی و ظهور ناسیونالیسم عربی و ترکی

امپراطوری عثمانی علیرغم ضعفهای خود وباز ماندن از توسعه ، در اواخر قرن هجدهم به دلیل رقابتهای دول استعماری اروپا وحدت ارضی خود را حفظ نمود ، زیرا از یک سو روسیّه به دنبال نفوذ در سرزمینهای عثمانی در بالکان بود و توانسته بودشبه جزیره کریمه در شمال دریای مدیترانه را اشغال (م -۱۸۵۴ – ۵۶) و در کنار دریای سیاه خود را مستقر سازد و بر دریای مدیترانه تسلط پیدا نماید که با عکس العمل انگلیس و فرانسه و ایتالیا از این دریا خارج شد .

از سوی دیگر در سال ۱۸۹۸ انگلیس توانسته بود تهاجم ناپلئون به مصر را در هم بشکند و به قدرت نظامی برتر در مدیترانه تبدیل گردد. انگلیس نیز به همین دلیل به دنبال این بود که با حمایت و تقویت عثمانی از آن در برابر توسعه طلبی روسیّه* استفاده نماید و منافع تجاری خود در مدیترانه**، خاورمیانه و اقیانوس هند *** را حفظ نماید به این ترتیب امپراطوری عثمانی در طی یک قرن مورد پشتیبانی قرار گرفت.

طی سالهای (۱۹۰۸-۱۸۷۸ ) تجزیه امپراطوری عثمانی صرفاً بر اثر رقابت قدرتهای اروپایی به تعویق افتاد . در همین مدّت قدرت نو ظهور صنعتی اروپا ، آلمان ،که از دسترسی به مستعمره محروم بو د و در این زمینه با سایر قدرتهای استعماری اروپا به رقابت پرداخته بود ، وارد صحنه رقابت در کشورهای اسلامی میگردد و با کشیدن راه آهن در کشور عثمانی و تأمین مشاوران و متخصصان فنّی ارتش عثمانی نفوذ خود را در این امپراطوری گسترش میدهد . در این تاریخ رقابت قدرتهای بزرگ بیشتر در منطقه بالکان متمرکز بود.

در سال ۱۹۰۸ یعنی ده سال پس ازبه شهادت رساندن سیّد جمال الدین منادی وحدت و عزّت مسلمانان به دست خلیفه عثمانی، بحران داخلی عثمانی و قیام ترکان جوان (که نیروهای طرفدار غرب در امپراطوری عثمانی بودند وسالها برای تربیت آنان در فرانسه و نیز در داخل قلمرو عثمانی تلاش شده بود) موازنه قوا را بر هم زد و اتریش ، بوسنی و هرز گوین را از عثمانی جدا و ضمیمه خاک خود ساخت و آلمان نیز از آن حمایت نمود و رقابت میان اتریش و روسیّه مجدداً آغاز شد .

دراکتبر ۱۹۱۲ نیز ارتشهای ادغام شده بالکان، عثمانیها را شکست دادند و سرزمینهای اروپایی خود را از آن باز پس گرفتند.

جنگ جهانی اوّل روند تجزیه عثمانی را تکمیل کرد . در دسامبر ۱۹۱۴ عثمانیها به نفع آلمان و اتریش وارد جنگ شدند . وحشت همیشگی عثمانی از روسیّه و شاید آرزوی سلطه مجدد بر استانهای از دست رفته ، عثمانیها را بر انگیخت تا به قدرتهای محور بپیوندند و در واکنش به این امر و پس از شکست دول محور ، دول متّحد ( بریتانیا ، فرانسه ، روسیه و ایتالیا ) بر سر تجزیه استانهای عثمانی توافق کردند .

فتوای جهاد مفتیان در بار این امپراطوری که خود را خلیفه مسلمین و نابودی خود را خاموشی ندای اسلام قلمداد میکرد نیز نتوانست ، این قدرتمندان غافل را از سرنوشت شوم ومحتوم مصون بدارد .

اصولاً در دنیای تسنّن سکولاریسم ( علمانیّت )به دلیل پیوند روحانیّت اهل تسنّن با قدرتمندان و توجیه اعمال آنان بوجود آمد . زیرا روشنفکران سنّی مذهب برای نقد قدرت بالاجبار باید در برابر روحانیّت سنّی که قدرتمندان حاکم بر امپراطوری عثمانی را اولوالامر میدانستند موضع گیری می نمودند . و این در حقیقت موجب میشد توده های مردم در برابر این روشنفکران ایستادگی نمایند . به همین دلیل آنان برای نقد قدرتمندان چاره ای جز جدا سازی دین از سیاست نداشتند .

تبعیض و ظلم موجب نفوذ دشمنان وپیروزی آنان در کشورهای اسلامی

در نتیجه بی عدالتیهای حکومت عثمانی و دادن امتیازات فراوان به ترکها و رواج بازار تبعیضات بیجای نژادی اغلب فرق غیر ترک از این وضعیت به ستوه آمده بودند و در این میان ناراحتی اعراب که مناطق آنان وسیعتر و جمعیّت آنان بیشتر از همه اقوام وملل تحت سلطه امپراطوری بود بیشتر و وسیعتر بود .

انگلستان که این جریانات را به خوبی ارزیابی کرده بود در طی دوران جنگ اوّل تصمیم گرفت از نارضایتی اعراب حداکثر استفاده را ببرد و لذا زیر پرده با سرا ن متنفذ اعراب از جمله حاکم حجاز ، وارد مذاکره شد و آنان را با وعده مساعدت برای استقلال در برابر ترکهای حاکم و تشکیل یک سرزمین عربی، به انقلاب تحریک نمود. آتش انقلاب در تاریخ ۹ شعبان ۱۳۳۴ مطابق با ۱۹۱۶ میلادی از حجاز به رهبری فیصل شعله ور گردید .جمعیت عظیم اعراب ، سرزمینهای گسترده آنان در امپراطوری عثمانی ، همراه با نارضایتی گسترده از حکومت استبدادی و بی سرو سامانی وضع حکومت و دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم انگلستان و فرانسه موجب پیشرفت سریع این انقلاب شد و با سرعت دامنه این انقلاب از حجاز به شامات ( سوریه و لبنان و اردن و فلسطین ) و عراق کشید و قوای دولتهای انگلستان و فرانسه هم علناً به نفع اعراب در آن مداخله و قوای عثمانی را به آسانی وادار به عقب نشینی نمودند.

اعراب با این فداکاریها و با کوتاه نمودن دست عثمانیها از سرزمینهای عرب نشین و با تکیّه بر وعده دولت بریتانیا خود را آماده تشکیل کشوری عربی شامل عراق ، اردن ، سوریه، لبنان ، فلسطین وحجاز مینمودند و با انگلستان مشغول مذاکره در باره اعلان استقلال این کشور و به رسمیّت شناختن آن بودند که وزارت خارجه روسیّه خبر نقشه های شوم انگلستان و فرانسه را در مورد تقسیم مناطق عرب نشین بر خلاف تعهدات خود را به سران اعراب داد.

با قرار داد ( سایکس – پیکو ) در ۱۹۱۶- م ، فرانسه به حوزه نفوذی در لبنان، جنوب غربی ترکیّه ، شمال سوریه و شمال عراق دست پیدا نمود و بریتانیا عراق ، حاشیه عربی خلیج فارس و ماورائ اردن را به دست می آورد . فلسطین جزئی از یک رژیم بین المللی و روسیه به استانبول و بخشهایی از شرق آناطولی دست پیدا مینمود و جنوب آناطولی به ایتالیا میرسید .

اعراب ناسیونالیست که با وعده تشکیل یک سرزمین عربی، دولت ترک عثمانی را از پشت مورد تهاجم قرار داده و با شورشهای خود بزرگترین ضربه را به حکومت آنها وارد کرده و به یاری استعمارگران غربی شتافته بودند پس از پایان جنگ با خلف وعده آنان روبرو شده و همراه با تجزیه عثمانی، سرزمین آنان نیز به بیش از ۲۰ کشور تقسیم و تجزیه شد و ناسیونالیسم غرب‌زده ضد اسلام عربی و ترکی نقش جداسازی و تفرقه‌افکنی بین اجزاء این امپراطوری و مردم آن که هزار سال غربیان را با چالشهای متعدد مواجه کرده و در جنگ‌های صلیبی تهاجم آنان را درهم کوبیده و مرکزیّت مسیحیّت در رم شرقی را پس از ۴۰۰ سال کشمکش فتح کرده بودند به عهده گرفتند تا برای همیشه زمینه‌های وحدت و عزت آنان را از میان بردارند.

بدین صورت بود که مرکز خلافت عثمانی به کشور « ترک»‌یّه و مرکز ظهور اسلام و سرزمینی که خانه خدا را در درون خود داشت به کشور « عرب »‌ستان تبدیل شدند و « اسلامبول» به « استانبول» تغییر نام یافت و وابسته‌ترین و بی‌هویت‌ترین افراد مانند کمال پاشا مشهور به آتاتورک ( پدر ترکها) و وابسته ترین وخائن ترین خاندانها ( مانندخاندان شریف و آل سعود ) از سوی فاتحان جنگ بر این سرزمین‌ها سلطه یافتند و « ملک‌ها » و « شیخ»‌ها بر سر کار آمدند و عظیم‌ترین توطئه‌ها با تقسیم زیرکانه این سرزمین بزرگ به مجموعه‌های کوچک و ضعیف، مطابق با دقیق‌ترین برنامه‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی برای تحت سلطه بودن و ضعف همیشگی مسلمانان و تسلط همیشگی بر سرنوشت و منابع ثروت آنان طراحی شد.

مرزهای بعضی از این سرزمین‌های تازه متولد شده، گویا با خط‌کش و گونیا تقسیم شده است۲۰ و مسائل ملّی وجغرافیائی و نژادی و قبیلگی کوچکترین نقشی در این تقسیم‌ها نداشته و به همین دلیل زمینه‌های اختلاف مرزی این کشورها با یکدیگر نیز برای همیشه فراهم شد.

مسلمانان بر استراتژیک‌ترین نقاط جهان قدیم، یعنی بر « تنگه جبل‌الطارق» ، « کانال سوئز» ، « تنگه داردانل» و « تنگه عمان» مسلط بودند. اما اینک بر اساس این تقسیم‌بندی‌های استعماری، در کنار این نقاط استراتژیک، ضعیف‌ترین مجموعه‌ها به نام کشور و «شیخ‌نشین» به وجود آمد و وابسته‌ترین و بی‌اراده‌ترین افراد ممکن در آنجا به حکومت رسیدند:

۱- کشور کوچک و ضعیف مغرب (مراکش) با خاندانی بی‌هویّت چون خاندان ملک‌حسن ، در کنار تنگه جبل‌الطارق. همرا با اختلاف مرزی با صحرا

۲– هفت امیرنشین کوجک، در کنار تنگه عمان، و اینک که بر اساس منافع جدید استعمارگران همه این هفت امیر نشین متّحد شده‌اند مجموعه‌ای ضعیف به نام « امارات متّحده عربی» را به وجود آورده‌اند.

۳– در کنار تنگه داردانل ترکهای جوان به رهبری آتاتورک که وابسته‌ترین نیروهای غربگرای تربیت‌شده به دست استعمارگران غربی بخصوص امپراطوری کبیر انگلیس و فرانسه استعمارگر ، در جهان اسلام بودند ، در مرکز امپراطوری متلاشی شده عثمانی بر سر کار آمدند.

۴– در کنار کانال سوئز که پس از فروپاشی عثمانی به عنوان راه ارتباطی جدید اروپائیان درآمده بود و راه قبلی٭ ، متروک گردیده بود زیرکانه‌ترین توطئه غربیان صورت پذیرفت:

منطقه شامات در کنار دریای مدیترانه به چهار مجموعه به نام « کشور» تقسیم شد:

– اردن

– سوریه

– لبنان

– فلسطین

در کل هدف استعمارگران غربی قطع ارتباط مسلمانان با گذشته درخشان و اعتقادات و هویّت عمیق اسلامی و ایجاد اختلاف و جدایی میان آنان و تضعیف همیشگی آنان بود تا به این وسیله بتوانند بر آنان تسلط یافته و از منابع عظیم اقتصادی اشان در راه کسب منفعت خود بهره برداری نمایند. گسترش تفکرات ناسیونالیستی توسط نیروهای غربگرای روشنفکرنما در میان این ملل، زمینه فکری این توطئه عمیق را فراهم آورد.

تفکرات این جریان روشنفکری تقلیدی کورکورانه از تفکّرات و ایده‌های روشنفکران اروپایی در قرون گذشته بود که در برابر « سلطه متحجّرانه کلیسا بر سراسر اروپا» و « تفتیش عقاید» و « مخالفت با علم و خرد و اندیشه مردم اروپا» و « کشتار و شکنجه دانشمندان و متفکران توسط آنان»، شعار « ناسیونالیسم ملل اروپایی» و « خارج شدن از سلطه کلیسا» و « برپایی کلیساهای محلی» و « بازگشت به تمدن و فرهنگ ما قبل مسیحیّت » یعنی « تمدّن یونان» و « اصالت انسان» به جای تمدّن و فرهنگ متحجّرانه کلیسایی را مطرح نموده بودند .

این جریانات طی دهها سال به طرق مختلف در جهان اسلام پدیدار شده بودند و از طریق نیروهای مخفی استعمار گران به مرور از طریق زیر تبلیغ و آموزش داده میشد و به جذب نیرو و سازماندهی آنان می پرداختند و جریان گسترده ای از روشنفکران خود باخته به تمدّن غرب را در سرزمینهای اسلامی چه در ایران و چه در عثمانی بوجود آوردند :

٭- آموزش مستقیم در دانشگاههای غربی بخصوص فرانسه و انگلیس

٭- چاپ روزنامه ها و شبنامه ها

٭- تشکیل احزاب فراماسونری مخفی

٭- تشکیل مدارس به سبک جدید وپرورش جوانان معصوم مسلمان

اصول مشترک میان تمام این روشنفکران و نیروها ی غربگرا در جهان اسلام عبارت بود از :

٭- گریز از اسلام و بازگشت به جاهلیّت قبل از اسلام

٭- تکیه به ناسیونالیسم قومی و نژادی

٭- جدا سازی مسلمانان از یکدیگر

٭- جدایی دین از سیاست

٭- انهدام شخصیت و هویّت اسلامی مسلمانان با از میان بردن خط و زبان و سنّتها و لباس و ادبیات مشترک و جایگزینی آن با خط و زبان و لباس و فرهنگ غربی بخصوص انگلیسی

٭- زیر سؤال بردن هر گونه مقاومت در برابر استعمار گران وندای تسلیم طلبی در برابر آنان

تولّد کشورهای اسلامی

در فاصله دو جنگ جهانی اوّل و دوّم، اصطلاح «کشورهای اسلامی» به وجود آمد و در مجموعه این (دولت – ملّت) ها احزابی با ایدئولوژی « پان عربیسم » و « پان ترکیسم » و « پان ایرانیسم » و با رهبری افرادی که تحت آموزش‌های ایدئولوژیک و حزبی دستگاه‌های جاسوسی کشورهای استعمارگر غربی قرار گرفته بودند و با حمایت آنها حکومتهای لائیک طرفدار غرب را در این کشورها بوجود آوردند و با قدرت نظامی به سرکوب هرگونه مخالفت پرداختند .

سرزمین عثمانی تحت تهاجم غرب و غربگرایان ترک

در سرزمین عثمانی ، روشنفکران غرب‌زده این سرزمین گسترده و عظیم همزمان و حتّی پیش از همقطاران خود در ایران و البتّه در ارتباط با شبکه عظیم جاسوسی انگلیس و روشنفکران بومی وابسته، با همین شعارها و ایده‌ها و با طرح « ناسیونالیسم عرب» و « ناسیونالیسم ترک» زمینه این جریان و فرو پاشی این امپراطوری را فراهم آوردند و در جنگ جهانی اوّل سرزمین عثمانی را تجزیه و پاره‌پاره نمودند.

« انجمن پدر وطن » در سال ۱۹۰۵ بدست کمال پاشا افسر ارتش عثمانی که بعداَ پس از سقوط خلافت عثمانی به ریاست جمهوری کشور لائیک تازه تأسیس ترکیه رسید ، تشکیل شد و برنامه غیر مذهبی کردن مدارس و دادگاهها و مقررات حقوقی و واگذاری مدارس دینی به وزارت آموزش و پرورش و تغییر قوانین خانواده بر مبنای اصول اروپایی و نوشتن قوانین خانواده بر اساس قوانین حقوقی سویس به جای قوانین شریعت و اصلاحات غیر مذهبی در نهادهای گوناگون موجود و تضعیف علما و قطع پیوند توده های مردم با دین و تبلیغ زندگی به سبک و شیوه غربی و تغییر رسم الخط اسلامی به رسم الخط لاتین و ممنوعیّت به بر کردن لباس علما، لغو وزارت اوقاف، ترجمه قرآن به زبان ترکی و ممنوعیّت لباس و کلاه ترکی و ملزم کردن مردم به پوشش لباس به سبک اروپائیان و اجبار به گزینش نام فامیل به سبک اروپا وکشف حجاب و اجبار به پوشش لباسهای اروپایی بر اندام زنان و مردان مسلمان وتشکیل مدارس بانوان به سبک کشورهای اروپایی و تبدیل تقویم هجری به میلادی و اجبار به گفتن اذان به زبان ترکی و از رسمیّت انداختن دین اسلام را پی گرفت .

جالب توجه اینکه دو نظامی مأمور و بی سواد و خود فروخته به بیگانگان در دو کشور ایران و عثمانی به حکومت رسیدند و با مستبدّانه ترین شیوه ها به پیاده کردن برنامه های دیکته شده و یکسان در این دو کشور پرداختند این حوادث در ترکیّه جدید طی فاصله سالهای ۱۹۳۰ – ۱۹۲۰ و در ایران در فاصله ۱۹۴۰ – ۱۹۳۰ اتّفاق افتاد .

تشکیل کشور تحت قیمومیّت عراق

سرزمین عراق به عنوان یکی از کشورهای متولد شده از تجزیه عثمانی، که پس از جنگ جهانی اوّل، به صورت یک کشور در محدوده جغرافیایی کنونی شکل گرفت و انگلستان آن را تحت قیمومیّت خود قرار داد *.

انقلاب ۱۹۲۰ عراق (سه سال پس از ظهور این کشور) تحت رهبری علما و مراجع شیعه و تحت رهبری نظامی آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و مخالفت آنان با تحت قیمومیّت قرار گرفتن عراق، این نقشه شوم را نقش بر آب نمود و علیرغم شکست این انقلاب، از تحت قیمومیّت قرار گرفتن این کشور جلوگیری و استقلال عراق را تضمین نمود . متأسفانه استعمار گران انگلیسی توانستند ملک فیصل از خاندان حاکمان وابسته به انگلیس حاکم در حجاز را که در شکست دولت عثمانی نقش اساسی بازی نموده بود را در عراق به سلطنت برسانند و این کشور را بطور غیر مستقیم و از طریق این خاندان در جهت منافع خود اداره نمایند همانگونه که فرد دیگری از همین خاندان را در اردن به سلطنت رساندند .

این جریان در حالی در عراق اتفاق افتاد که با انقلاب بلشویکی در روسیه، دولت تزاری سرنگون و رقابت انگلیس و روسیه در ایران پایان یافته بود و این کشور، کاملاً تحت سلطه انگلیس قرار گرفته بود و قبل از آن توانسته بود نهضت ضد استبدادی مشروطه ایران را با نفوذ در ارکان آن توسط نیروهای وابسته به انحراف بکشاند و از این نهضت جهت تضعیف این کشور استفاده نماید و به تلافی شکست خود در مستعمره کردن ایران در جریان نهضت تنباکو در ۱۸۹۳ رهبران روحانی آنرا به وسیله اشخاص واحزاب وابسته و خود فروخته چون تقی زاده و …. ترور وسرکوب و از صحنه خارج نماید .



ایران و تهاجم غرب و غرب باوران ایرانی

در ایران منورالفکران خودباخته و غرب‌گرا که امضای بسیاری از آنان در پای قراردادهای ننگین استعماری دوران قاجار به چشم می‌خورد* با طرح ملّیت‌گرایی ایرانی و بازگشت به ایران قبل از اسلام و حذف هر آنچه به دین اسلام و اسلامیّت ملّت ایران مرتبط بود از اواخر قرن نوزدهم در این رابطه به فعالیت پرداختند اهمّ فعالیتهای آنان را میتوان در موارد زیر دسته بندی نمود :

ـ تهاجم ایجاد بد بینی نسبت به دین اسلام (بخصوص تشیع)

ـ طرح حذف خط اسلامی که رابط مشترک بین مسلمین در سراسر جهان اسلام بود و هزار سال هنر این ملل در خدمت غنا و زیبایی آن قرار گرفته بود.

ـ حذف لغات عربی که به علت اعتقادات اسلامی و ارتباط مسلمانان با کتاب وحی و احادیث اسلامی و زبان علمی بودن آن طی هزار سال در زبانهای گوناگون محلی این ملل نفوذ نموده بود و رابط دانشمندان جهان اسلام و رابط تعمیق روابط گوناگون آنان با یکدیگر بود و کتب ادبی آنان با حجم عظیمی از لغات عربی به رشته تحریر درآمده بود و حذف این لغات موجب گسستگی این ملل با گذشته ادبی و علمی خود و گسستگی روابط آنان با یکدیگر و نیز گسستگی آنان با شخصیتهای بزرگ و تأثیر گذار گذشته را به دنبال می‌آورد.

ـ حذف لباسهای بومی هر یک از ملل مسلمان که شکل و فرم آن علاوه بر شرایط جغرافیایی از فرهنگ اسلامی نیز تأثیر پذیرفته بود

.ـ تهاجم به آثار ادبی که رابط فرهنگی افراد هر یک از این ملل با یکدیگر و موجب تقویت هویّت ملّی آنان که شدیداً تحت تأثیر فرهنگ اسلامی بود ، میگردید . حافظ سوزی کسروی و طرفدارانش۱۳ نمونه این توطئه شوم استعمارگران در کشور ما بود.

انگلستان پس از خروج روسیّه تزاری از ایران برای زیر نفوذ کامل قرار دادن این کشور قرار داد ننگین ۱۹۱۹ را با وثوق‌الدوله نخست‌وزیر** منعقد نموده بود. اجرای این قرارداد، استقلال ایران را برای همیشه پامال و امپراطوری استعماری انگلیس را بر سرنوشت ملت ایران مسلط می‌نمود.

انقلاب ۱۹۲۰ عراق و رهبری آن توسط علمای شیعه ایرانی و حتی تصمیم آنان برای مقابله نظامی با این قرارداد و ترس از گسترش انقلاب به ایران و ترس از صدور فتوای جهاد توسط این علما، موجبات لغو قرارداد را فراهم آورد. امّا با لغو قرارداد، انگلستان به دنبال ایجاد شرایط لازم برای سلطه همه‌جانبه خود بر ایران برآمد و آنچه را منورالفکرانی چون آخوندزاده و… در چند دهه گذشته مطرح نموده بودند. با به قدرت رساندن رضاخان و به یاری مشروطه‌طلبانی که به قول مرحوم شهید شیخ فضل‌الله نوری از دیگ پلو سفارت انگلیس درآمده بودند و با آموزش عملی آنچه روشنفکران وابسته در سرزمین عثمانی در گذشته مطرح نموده بودند و آتا تورک در ترکیه پیاده کرده بود آن را در ایران پیاده نمودند و بنای ملیّت و اسلامیّت ملّت مسلمان ایران را در زیر خشن‌ترین دیکتاتوری سربرآورده از میان مشروطیّت مصادره شده بوسیله روشنفکران غرب باور و غرب گرا، منهدم نمودند.

لبنان نخستین موطن ناسیونالیسم عرب

سرزمین لبنان که نخستین موطن ناسیونالیسم عرب بود و نویسندگان مسیحی عرب تبار با حمایت استعمارگران مسیحی اروپایی و بر اساس اهداف شوم تفرقه افکنانه آنان نخستین کسانی بودند که ندای تشکیل دولت عربی غیر دینی را بلند نموده بودند٭٭ .

سوابق طولانی حضور استعمار گران در این سرزمین و نفوذ سیاسی و تجاری و بخصوص آموزشی آنان در این منطقه موجب شده بود مسلمانان و بخصوص شیعیان در محاق قرار گیرند و مسیحیان با کمکهای گوناگون استعمارگران فرانسوی و انگلیسی و تحت حمایت آنها به نیروهای مسلط تبدیل گردند و به همین دلیل تجار مسیحی این منطقه شدیداً تحت حمایت غربیان قدرتمند شده و حاکمیّت اقتصادی و تجاری بر مسلمانان پیدا نموده بودند .

با اعلا م موجودیّت لبنان تحت قیمومیّت فرانسه در سال ۱۹۲۳ این جریانات ابعاد تازه ای پیدا نمود . در سال ۱۹۲۶ قانون اساسی این کشور بر اساس قانون اساسی جمهوری سوّم فرانسه نوشته و به ملّت لبنان تحمیل شد .

با ایجاد نظام طایفه ای در سال ۱۹۳۲ یعنی در دوران قیمومیّت فرانسه بر لبنان در این کشور سلطه مسیحیان مارونی که از نظر جمعیّت اقلیّت را تشکیل میدادند کامل شد و قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی بصورت یکپارچه در اختیار آنان قرار گرفت .

بر اساس نظام طایفه ای ، سه عنصر اساسی حکومت یعنی : ریاست جمهوری ، وزارت دفاع و ریاست بانک مرکزی در اختیار مسیحیان مارونی قرار گرفت . و قدرت و امتیازات به نسبت زیر بین طوایف دینی لبنان تقسیم میگردد:

مسیحیان ۵ مسلمانان سنّی ۳ مسلمانان شیعه ۲

به عبارت دیگر تعداد وزرا و نمایندگان مجلس وحتی تعداد دانشجویان دانشگاهها به همین نسبت بین طوایف لبنان تقسیم میشد .

استقلال لبنان پس از مبارزا ت فراوان این ملّت و صدور فتوای جهاد بوسیله علمای بزرگ شیعه لبنانی از جمله علّامه سید عبد الحسین شرف الدین بر علیه فرانسویان استعمارگر در سال ۱۹۴۳ صورت پذیرفت . امّا این استقلال تحت سیطره فرانسویان و قدرتمندی و حاکمیّت مسیحیان مارونی بود و در حقیقت مسیحیان مارونی با گرفتن امتیازات گوناگون در دوران قیمومیّت پس از استقلال جانشین فرانسویان شدند .

آنچه را فرانسویان در لبنان برای حاکمیّت خود بدان دست زدند خلاصتاً میتوان در زیر بر شمرد :

– جلوگیری از فعالیّت اقتصادی مسلمانان بخصوص شیعیان و محروم نگاه داشتن آنان و در کارهای بی اعتبار و کم درآمد به کار گرفتن آنان

– گسترش فساد در میان طبقات مختلف مسلمانان بصورتی که لبنان به مرکز عیاشی بسیاری از ثروتمندان عرب در آمده بود و زنان مسلمان بخصوص زنان شیعه به طرق مختلف و با استفاده از فقر حاکم بر آنان در این عشرتکده ها به کار گرفته میشدند

– حاکمیّت بخشیدن به مسیحیان مارونی از جهت سیاسی و اقتصادی ونظامی و حمایت از آنان

– بی سواد نگه داشتن مسلمانان و جلو گیری از رشد علمی آنان

– ایجاد اختلاف و بد بینی بین مسلمانان

– گسترش وتبلیغ اصول تمدّن غرب در میان مسلمانان و ایجاد بدبینی نسبت به اصول اسلامی با تاسیس دانشگاهای گوناگون و احزاب وابسته وانتشار روزنامه ومدارس تبشیری ومدارس با برنامه های استعماری

– سرکوب مسلمانان وکشتار وتبعید آنان بخصوص علمای روشن بینی شیعی که موجب بیداری مسلمانان میشدند

فلسطین و توطئه بزرگ استعمار وصهیونیسم جهانی

فلسطین در کنار دریای مدیترانه و درست در قلب جهان اسلام و در نزدیکی کانال سوئز قرار دارد سرزمین فلسطین پس از جدا شدن از پیکره جهان اسلام به صورت یک کشور عربی در نیامد بلکه توسط استعمار گران انگلیسی، تحت قیمومیت قرار گرفت و سپس برای اهداف آینده ، بر اساس اعلامیّه بالفور ، توطئه حاکمیت صهیونیسم بین‌المللی بر آن برنامه‌ریزی شد.و با تجمّع یهودیان صهیونیست در آن، یک کشور جعلی با ملتی جعلی، به نام اسرائیل که نقش پایگاه محکم استعمارگران غرب (مجموعه آنها) در جهان اسلام را به عهده داشت در سال ۱۹۴۷ ( شمسی۱۳۲۷) به وجود آمد و از نخستین روزهای تشکیل برترین امکانات نظامی از جمله بمب‌های اتمی (در سال ۱۳۳۴) را در اختیار آن قرار دادند تا نقش تفرقه‌افکنانه و تشنج‌آفرین خود را برای همیشه حفظ نماید و از وحدت دوباره جهان اسلام با نفوذ افراد وابسته در دستگاههای حکومتی آنها و تعیین سیاست‌های لازم برای آنها و حفاظت از ایدئولوژی ناسیونالیسم تفرقه‌افکن، جلوگیری نماید.

با به ثمر رسیدن توطئه شوم تشکیل اسرائیل وآغاز قتل وغارت و جنایت در فلسطین برای بیرون راندن مردم این سرزمین و آواره شدن ملّت فلسطین و پراکنده شدن آنان در سرزمینهای همسایه ، لبنان نیز پذیرای این آوارگان شد و مردم ساکن در جنوب این کشور نیز همراه با ملّت فلسطین قتل عام شدند .

مسئله فلسطین، کلیدی‌ترین مسئله میان « جهان اسلام » و « غرب » می‌باشد و هیچ‌کدام از کشورهای اروپایی و آمریکا بر سر این قضیه کوتاه نخواهند آمد. حیات اسرائیل٭٭ ، حیات منافع سلطه‌گران غربی و مرگ و نابودی آن، حیات مجدد مسلمانان است و سرنوشت غرب و منافع آنها در جهان اسلام منوط به حیات و بقای اسرائیل است و مسلمانان در کل، هیچ راهی برای سربلندی و عزت خود در آینده جز محو این کشور جعلی، پیش روی نخواهند داشت. و این اعجاب انگیز نیست که موشه دایان وزیر دفاع زمانی که اسرائیل با جمعیتی معادل ۲ میلیون نفر در جنگ ۶ روزه بر صد میلیون عرب ناسیونالیست پیروز میگردد بیان می دارد : « جنگ ۶ روزه به تلافی جنگ خیبر در صدر اسلام!» .

این جمله نشانگر ریشه تمام قضایای جهان اسلام در دوران پس از فروپاشی عثمانی و نشانگر مبنای تمام توطئه های استعمار گران غربی در قبل و بعد از آن است .

اعراب فریب خورده بدنبال کسب استقلال

از ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ کشورهای عربی متولد شده در گیر کسب استقلال خود ونیز در گیرمبارزه فزایندهمیان نخبگان برای کسب قدرت بودند و استعمار گران فرانسوی و انگلیسی نیز با گسترش نفوذ خود در این سرزمینها ریشه های سلطه خود رابرای طولانی مدّت محکم میکردند .

اهمّ تلاشهای آنان در این زمینه ها بود :

۱ – آموزش و تربیّت نیروهای وابسته و ضد اسلام

۲ – تشکیل احزاب گوناگون برای متشکّل کردن نیروهای وابسته به خود برای در دست گرفتن حکومت و جلو گیری از استقلال و حاکمیّت واقعی مردم این کشورها

۳ – گسترش افکار و ایده های ناسیونالیسم عربی بوسیله نیروهای تربیت شده و وابسته به خود جهت ایجاد اختلاف و جدایی همیشگی مسلمانان از یکدیگر

۴ – گسترش فساد در میان مسلمانان تا به این وسیله از قیامها واعتراضات آنان جلو گیری نماید . آنان به خوبی در یافته بودند که جز از طریق گسترش فساد ، مسلمانان در برابر آنان تسلیم نخواهند شد و این را تجربیات تاریخی بخصوص تجربه اندلس به آنان نشان داده بود .

۵ – مبارزه با هویّت اسلامی مسلمانان و ایجاد خود باختگی نسبت به ایده ها و اصول تمدّن غرب

۶ – گسترش اختلافات قومی ونژادی و ملّی و مذهبی در میان مسلمانان

۷- نفوذ گسترده اقتصادی و آموزشی و جلو گیری از پیشرفت واقعی مسلمانان

۸ – ایجاد و حاکمیّت بخشی به حکومتهای لائیک توسط وابستگان خود در این کشورها

۹ – حاکمیّت بر قوای نظامی و بکارگیری آن جهت سرکوب مخالفتهای مردمی مسلمانان

۱۰ – بر هم زدن نهادهای منطبق بر قوانین اسلامی و فرهنگ بومی که طی قرنها در جوامع اسلامی تحت تأثیر اعتقادات آنان شکل گرفته بود وتحمیل نهادهای منطبق با نهادهای لائیک و دین زدایی شده.مانند تغییر دردادگاهها وتغییر در قوانین آن از جمله تغییر در قوانین خانواده و تحمیل نهادهای غربی و قوانین غربی بر این دادگاهها و همچنین تغییر در تشکیلات حکومتی

۱۱ – کشف حجاب و دور کردن زنان از سنن و آداب اسلامی و گسترش فساد اخلاقی در میان آنان

ظهور راد مردان بزرگ و علمای مجاهد شیعه

در این شرایط سخت و در این دوران تجزیه وضعف و از هم گسیختگی مسلمانان ٭ مردانی بزرگ با کوله باری از علم وتقوا و کرامت انسانی از درون حوزه نجف قیام نمودند و با پیروی از قهرمان بزرگ اسلام و فاتح خیبر مولا علی (ع) در برابر دشمنان استعمار گر خارجی وجاهلان خود فروخته داخلی قد علم نمودند و به بیداری مردم مسلمان پرداختند وچراغ حیات اسلامی را بر افروختند .

در این میا ن بزرگمردانی چون :

– علامه سید عبدالحسین شرف الدین و علامه سیّد محسن امین در لبنان

– علمای بزرگی چون مرحوم آیت اللّه سیّد مصطفی کاشان آیت اللّه سید محمد تقّی خوانساری وشیخ الشریعه اصفهانی و علامه محمد سعید حبوبی و در رأس آنان آیت اللّه سیّد محمد تقی شیرازی و علامه کاشف الغطا وسایر علمای بزرگ در عراق جبهه های نظامی و فرهنگی را در برابر استعمارگران واندیشه های صادراتی آنان چون وهابیّت و شیوعیّت و غربزدگی گشودند .

پایان

*- که از جنوب غربی تا جنوب شرقی اروپا چون سدی مستحکم گسترده بودند.

* منافع استعماری و رقابتهای او با امپراطوری انگلیس اقتضا میکرد به هر صورتی شده به آبهای آزاد و گرم جهان دسترسی پیدا نماید

** بخصوص از دسترسی روسیّه به کانال سوئز

*** بخصوص مستعمره استراتژیک هندوستان

٭ یعنی گذر از اقیانوس اطلس و دور زدن قاره آفریقا برای ورود به اقیانوس هند که چند برابر مسیر دریایی جدید بود

* منطقه زندگی کردها نیز تقسیم شد و در سه کشور جدیدالولاده عراق و ترکیه و سوریه قرار گرفت و به عنوان استخوان لای زخم و وسیله دردسرسازی و درگیری و اختلاف و تضعیف این مناطق را با این تقسیم، به عهده آن گذاشتند.

** – مانند ملکم خان ، تقی زاده و نیز افرادی چون آخوندزاده

یکی از رهبران مشروطه و از کسانی که تشکیل دادگاه و صدور حکم و اعدام مرحوم شهید شیخ فضل‌الله نوری با توافق و نظر او بود

٭٭ تا خود نیز بتوانند با کسب حقوق برابر با مسلمانان در حکومت سهیم گردند

٭٭ که به عنوان پایگاه محکم کلّ غرب در قلب جهان اسلام بنا شده و نقش بازی میکند

٭ که با توطئه استعمار گران غربی صلیبی که کینه ای هزارساله را در سینه میپروردند و با یاری خود باختگان و مزدوران و ناسیونالیستهای ضد دین و ضد عزّت و کرامت مسلمانان شکل گرفت

۱ – تمدّن اسلامی تا زمان ظهور صفویه از شمال آفریقا تا مرز چین و در یک سرزمین و یک حاکمیت مرکزی گسترده شده بود.

۲- نوذری- عزت‌الله-۱۳۷۷ – اروپا در قرون وسطی، انتشارات نوید شیراز، فصل دوازدهم

پرتغال و اسپانیا از حدود ۷۱۰ – م تا ۱۵۰۰ – م سرزمین اسلامی و نام آن اندلس بوده است.

۳- نوذری-عزت‌الله ۱۳۷۷-اروپا در قرون وسطی، انتشارات نوید شیراز، ص ۹۵

۴- ارسلان، شکیب، تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا، دوانی، علی

۵- جنگهای صلیبی از ۱۰۹۵ میلادی آغاز و در ۱۲۹۱ پایان یافت.

۶- زیباکلام، صادق، ۷۶، ما چگونه ما شدیم. چاپ سوم، انتشارت روزنه، ص ۳۱۴٫

۷- سادات، محمدعلی، سرمایه تاراج رفته، ،‌بی‌تا انتشارات هدی، ص ۲۷٫

۸- تستا،گی، تستا، ژان، دیباچه‌ای بر تاریخ تفتیش عقاید در اروپا و آمریکا، افشار نادری، غلامرضا، ۱۳۶۸ ، انتشارات زرین

۹ – سادات ، محمدعلی ، سرمایه تاراج رفته ، ص ۴- ۵۱، انتشارات هدی ، بی تا.

۱۰ـ سادات ، محمدعلی ، سرمایه تاراج رفته ، ص ۵۴ ، انتشارات هدی ، بی تا.

۱۱- وبر، ماکس ، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری ، ترجمه دکتر عبدالمعبود انصاری ، ص ۲۱ ، سمت ، چاپ دوّم ، ۱۳۷۴

۱۲ – وبر، ماکس ، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری ، ترجمه دکتر عبدالمعبود انصاری ، ص ۱۸ ، سمت ، چاپ دوّم ، ۱۳۷۴

۱۳- وبر، ماکس ، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری ، ترجمه دکتر عبدالمعبود انصاری ص ۱۸ ، سمت ، چاپ دوّم ، ۱۳۷۴

۱۴- شجاعی زند ، علیرضا ، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی ، ص ۳۲۲ ، انتشارات باز ، ۱۳۸۱

۱۵- سیّد جمال ،جمال حوزه ها، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، قم ، ۱۳۷۵ دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، مرکز انتشارات ص ۱۰۶ و نیز مطهری ، مرتضی ،نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر،انتشارات صدرا ، بی تا ، ص ۲۱

۱۶- همان منابع به ترتیب ص۱۰۷ و۲۲

۱۷ – زرگری نژاد، غلامحسین و رئیس طوسی، رضا ،سید جمال الدین اسد آبادی، اندیشه ها ومبارزات ۱۳۷۶ ، مؤسسه حسینیه ارشاد ص۱۴۰

۱۸ – احمد یاقی، اسماعیل، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال ، ترجمه جعفریان ، رسول چاپ دوّم ۱۳۸۳ مؤسسهپژوهشی حوزه و دانشگاه ص ۱۸۳

۱۹ – لاپیدوس ، ایرا ام، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه مدیر شانه چی، محسن ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ص ۶۷

۲۰- مطهری ، مرتضی ، ،نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر،انتشارات صدرا ، بی تا ، ص۲۷

۲۱ – هاشمی ، اکبر ، اسرائیل و فلسطین، انتشارات جهان آرا ، بی تا ص۱۴

۲۲ – احمد یاقی، اسماعیل، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال ، ترجمه جعفریان ، رسول چاپ دوّم ۱۳۸۳ مؤسسهپژوهشی حوزه و دانشگاه ص۱۸۶و ۱۸۷

۲۳ – لاپیدوس ، ایرا ام، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه مدیر شانه چی، محسن ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ص۱۲۲ و۱۲۳

۲۴-لاپیدوس ، ایرا ام، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه مدیر شانه چی، محسن ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ص۷۵

۲۵- احمد یاقی، اسماعیل، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال ، ترجمه جعفریان ، رسول چاپ دوّم ۱۳۸۳ مؤسسهپژوهشی حوزه و دانشگاه ص۱۹۳و۱۹۴

۲۶- صادقی تهرانی- محمّد، انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق، انتشارت دارالفکر بی تا ،

۲۷- همان صص ۴۵-۴۷

۲۸- صادقی تهرانی- محمّد، انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق، انتشارت دارالفکر بی تا

۲۹- لاپیدوس ، ایرا ام، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه مدیر شانه چی، محسن ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ص۱۱۷

۳۰- همان ص ۱۲۰

۳۱- همان ص۱۱۷

۳۲- چمران ،مصطفی ،لبنان، بنیاد شهید چمران ۱۳۶۸ ص۳۶

۳۳ – هاشمی ، اکبر ، اسرائیل و فلسطین، انتشارات جهان آرا ، بی تا ص ۱۷

۳۴ – چمران ،مصطفی ،لبنان، بنیاد شهید چمران ۱۳۶۸ ص۴۶

۳۵ – لاپیدوس ، ایرا ام، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه مدیر شانه چی، محسن ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی ص۱۲۴



سید محمد هاشم پوریزدان پرست
مرجع : تسخیر
کد مطلب : ۶۸۹۶۸۹
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

Iran, Islamic Republic of
چگونه برای یک مشت دزد دانشمند و نسخ خطی و آثار باستانی که کشفیّات و اختراعات دیگران را به اسم خود ثبت می کنند و فرهنگ مبتذل خود را آرایش و تزئیین کرده، خوب جلوه می دهند؛ ارزش قائل می شوید!!!!! کسانی که با استعمار و استثمار، ثروت و معادن ذخائر و دارایی های کشورهای دیگر (مردم دنیا) را بردند و با دروغ و فریب، خود را انسان هایی متمدن و ناجی دنیا نامیدند و در راه شان ازهیچ کاری ختی گشتن و به خطر انداختن جان انسان ها ابایی نداشتند!!!! - از ریختن بمب های شیمیایی روی سر مردم تا آزمایش کردن روی اسیران بی گناه !!!!!!-
منتخب
پیشنهاد ما