لبنان از معدود کشورهای منطقه بود که در جنگهای 1949، 1967 و1973 بین ائتلاف عربی با رژیم صهیونیستی نقشی نداشت و حتی تا اواخر دهه هفتاد میلادی، مرزهای این کشور جزو امنترین منطقه برای صهیونیستها بود اما همه چیز در سه چهار دهه گذشته به طور کامل تغییر کرد. وجود اردوگاههای فلسطینی در خاک لبنان بهانه نخستین جنگ رژیم صهیونیستی با لبنان بود که ارتش آن تا بیروت، پایتخت لبنان، پیش رفت و در این کار از انجام جنایاتی مثل کشتار غیرنظامیان در اردوگاههای صبرا و شتیلا هم فرو گذاری نکرد. هر چند که ساف یا سازمان آزادیبخش فلسطین در پی این جنگ از لبنان بیرون رفت اما به جای آن، نفس این جنگ نطفهای از مقاومت را در میان مردم لبنان و به خصوص جنوب آن کاشت که بعد به نام حزبالله سر برآورد تا در جنگ 33 روزه 2006 یا جنگ دوم لبنان، نخستین و بزرگترین شکست نظامی به ارتش صهیونیستی وارد شود. هر چند که تا کنون جنگ دیگری در آن ابعاد رخ نداده اما مرز دو کشور آرام نبوده و حالا حرف از جنگی محتمل است آن هم بر سر منابع نفت و گاز.
مشکل مشروعیت
اختلاف دو طرف بر سر منابع نفت و گاز بر خلاف دو دوره جنگ و تنشهای مرزی سابقه چندانی ندارد و حتی به دو دهه هم نمیرسد. در واقع، مظالعات زمینشناسی توسط گروه انگلیسی بی جی در 1999 نشان از منابع نفت و گاز در سواحل رژیم صهیونیستی داشت و بعد هم این گروه با مشارکت سه شرکت از این رژیم کنسرسیومی را برای ادامه مطالعات تشکیل داد. این همکاری ادامه داشت تا این که در 2005، گفته شد رژیم صهیونیستی با درخواست گروه جی بی برای انجام عملیات حفاری موافقت نکرده چون توانسته قرارداد خرید گاز با مصر را نهایی کند اما چنان که برخی منابع گزارش کردهاند؛ علت اصلی در صرف نظر کردن این رژیم از عملیات حفاری مربوط میشد به خودداری شرکتهای اصلی و نامدار در صنعت نفت و گاز برای وارد شدن به میادین این رژیم. همان موقع، قبرس توانسته بود شرکتهای بزرگی مثل توتال فرانسوی یا انی ایتالیایی را به میادین خود بکشاند و شرکتهای کم آوازهتری مثل پتروناس مالزیایی، کاگوس کره جنوبی و وودساید استرالیایی را هم به کار بگیرد اما رژیم صهیونیستی در جذب شرکتی حتی در این سطح هم ناکام مانده بود و جی بی هم آن قدر توان تکنولوژیکی برای ادامه کار نداشت. رژیم صهیونیستی تنها موفق به جلب همکاری شرکت آمریکایی نوبل انرژی شده بود که در سطح بینالملل چندان شرکت قابل توجهی نیست.[1]در واقع، شرکتهای نامدار در صنعت نفت و گاز حاضر نمیشدند تا با ورود به میادین این رژیم آن حد از بدنامی را به جان بخرند که آنها را از میادین غنی نفت و گاز در خاورمیانه محروم میکرد و مشکل مشروعیت رژیم صهیونیستی بر کار این شرکتها هم سایه انداخته بود و مانع ورود آنها به میادین نفت و گاز این رژیم میشد. مشکل دیگر در مطالعات بعد و وقتی معلوم شد که منابع نفت و گاز بسیار گستردهتر از مناطق ساحلی این رژیم است. این حوزه بزرگ که حالا به نام حوزه لوانت، Levant Basin، خوانده میشد از مرز شمالی سوریه با ترکیه شروع و تا سواحل مصر امتداد مییابد و کل سواحل سوریه، لبنان و رژیم صهیونیستی را در برمیگیرد که در این صورت، تنش این رژیم با لبنان بر سر منابع نفت و گاز در مرزهای دریایی مشترک اجتنابناپذیر بود.
تنش بر سر منابع انرژی
حوزه لوانت بزرگترین حوزه انرژی در دریای مدیترانه است که کشورهای ترکیه، قبرس، سوریه، لبنان، مصر با رژیم صهیونیستی در آن شریک هستند و در این میان، رژیم صهیونیستی با چشم طمع به منابع لبنان به دنبال دستاندازی به آن است. لبنانیها که آگاه به این هدف صهیونیستها بودهاند از ابتدای کار مقاومت خود را نشان دادهاند و در مقابل، فشارهایی بر آنها وارد میشد تا از حدود مرز دریایی خود در حوزه لوانت کوتاه بیایند. روزنامه صهیونیستی هاآرتص در آن زمان یک دیپلمات آمریکایی به نام فردریک هوف را مطرح میکند که بین لبنان و رژیم صهیونیستی در رفت و آمد بوده تا نوعی توافق بر سر مرز دریای دو طرف را به دست بیاورد و در واقع، واسطه آمریکایی برای کوتاه آمدن لبنانیها بوده اما دعوت لبنان از یک شرکت نروژی برای مطالعات زمینشناسی و اکتشاف معادن در حوزه مورد اختلاف نه تنها تلاش او را بیاثر کرد بلکه باعث نگرانیهایی در میان مقامهای رژیم صهیونیستی شد.[2] این نگرانیها را تحلیلگری مثل قسان کرم در آن موقع متذکر شده بود که شرایط بین دو طرف را در حالت جنگی میدید به خصوص این که رژیم صهیونیستی با استفاده از زیرساختها موجود قصد توسعه میادین خود را داشته و وارد مناطقی میشد که لبنان آن مناطق را جزو منابع ملی خود میدانست.[3]تحلیل کرم در مورد احتمال جنگ از سوی دو طرف تایید میشد چرا که اوزی لاندائو، وزیر وقت زیرساختهای ملی رژیم صهیونیستی، مدعی به کار بردن زور نه تنها برای دفاع از مرز رژیم خود بلکه در قلمرو دریایی شده بود و جبران باسیل، وزیر وقت انرژی لبنان، هم در پاسخ به او گفت که کشورش «به رژیم صهیونیستی یا هر شرکت در خدمت منافع آن» اجازه نمیدهد تا در قلمرو لبنان دست به حفاری در میادین گازی بزند و حتی به شرکت آمریکایی نوبل انرژی هم هشدار داده بود تا به قلمرو لبنان نزدیک نشود.[4]هر چند که این وضعیت از تنش در سالهای بعد منجر به جنگ نشد اما تحولات یک دهه اخیر باعث شده تا مسئله نفت و گاز و تنش لبنان با رژیم صهیونیستی بر سر این مسئله فضای تنش را آن قدر جدی کرده که بار دیگر احتمال جنگ مطرح بشود.
جنگ نفت و گاز
سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان، عصر جمعه گذشته و در مراسم گرامیداشت سران شهید حزبالله گفت: «نبرد بر سر نفت و گاز وجود دارد و آمریکا آن را از شرق فرات تا عراق و سپس قطر و خلیجفارس مدیریت میکند، ثروت نفتی موجود در لبنان به مردم این کشور تعلق دارد و این پرونده هر چه سریعتر باید گشوده شود. ثروت نفتی لبنان باعث توسعه اقتصادی این کشور میشود و به همین خاطر این موضوع باید در کانون توجه و حساسیت قرار بگیرد.» این بخش از سخنان او نه متوجه کشورهای منطقه و نه حتی رژیم صهیونیستی بود بلکه به مسئولان لبنانی تذکر میداد تا تنشهای موجود در منطقه را بر مبنای نفت و گاز ارزیابی کنند و بر این مبنا متوجه بروز جنگی با لبنان از سوی رژیم صهیونیستی بشوند. افزایش تهدیدها از سوی این رژیم علیه سوریه و لبنان و تقویت نیروهای آن در مرزهای شمالی و بلندیهای جولان در ماههای گذشته نیز از این منظر قابل تحلیل است. در واقع، رژیم صهیونیستی بعد از این که دید لبنان با پشت سر گذاشتن سه سال از بنبست سیاسی بر سر تعیین رییس جمهور دوباره به پروندههای مزایده گاز و نفت رو آورده، میخواهد با افزایش تهدیدها به نوعی هشدار خود را به لبنان داده باشد تا از ادامه کار صرف نظر کند. نکته جالب اینجا است که لبنان در همین نخستین گام توانسته برخلاف رژیم صهیونیستی، نظر شرکتهای بزرگی مثل توتال و انی را به میادین نفت و گاز خود جلب کند؛ میادینی که در منطقه مشترک با این رژیم قرار دارند و صهیونیستها به آنها چشم طمع دارند. در این میان، آمریکاییها باز همان نقش یک دهه و نیم گذشته را بازی میکنند و سید حسن هم در سخنرانی خود به این موضوع اشاره کرد و گفت که واسطه آمریکایی علاقهای به منافع لبنان ندارد بلکه تنها به دنبال منافع دشمن صهیونیستی است و «میخواهد نفت را از ما بگیرد و آن را به صهیونیستها بدهد.»[5]میتوان گفت که این نظر تنها مختص به سید حسن نیست چنان که معطلی رکس تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، برای دیدار با میشل عون، رییس جمهور لبنان، و دست رد نبیه بری، رییس پارلمان لبنان، به او در مورد حل اختلافات دریایی با رژیم صهیونیستی همگی موید همعقیده بودن این دو مقام ارشد لبنانی با سید حسن در خصوص وساطت آمریکا است. آمریکا با این وضعیت دیگر نمیتواند برای لبنانیها نقش دایه مهربانتر از مادر را ایفاء کند و در مقابل، لبنانیها هم با به کار گرفتن شرکتهای بزرگ نفت و گاز در میادین مورد مناقشه عزم خود را برای بهرهبرداری از منابع ملیشان نشان دادهاند. رژیم صهیونیستی در حال حاضر و به صورت غیر مستقیم آن هم با حملات هوایی به سوریه پیام خود را به لبنانیها میرساند تا آنها را مجبور به عقبنشینی کند اما تا اینجای کار موفق نشده چرا که تیلرسون نتوانست در ماموریتش امتیازی از لبنانیها بگیرد. بنابر این، رژیم صهیونیستی برای دستاندازی به منابع نفت و گاز لبنان تنها یک راه دارد که آن هم جز جنگ نیست اما باید دید تا چه حد حاضر به تحمل هزینههای آن است؛ نکتهای که حتی در میان مقامهای ارشد سیاسی و نظامی این رژیم شک و تردیدهایی ایجاد کرده به خصوص این که آنان حزبالله امروزی را قویتر از حزباللهی میبینند که در 2006 با آن جنگیدند.
دکتر سید نعمتالله عبدالرحیمزاده
پی نوشت:
[1] - https://www.globes.co.il/en/article-1000754393
[2] -https://www.haaretz.com/1.5025893
[3] - http://yalibnan.com/2010/07/07/potential-lebanese-israeli-conflict-over-natural-gas-revisited/
[4] - https://www.ynetnews.com/articles/0,7340,L-3910329,00.html
[5] - https://www.aljadeed.tv/arabic/news/local/1602201816