عربستان در دوران پوست اندازی خود، ردای کوتاه حمایتگرایی از ملت فلسطین را نیز کاملاً از تن در آورده و به صورت کامل به عامل پیشبرنده طرح پایان یکباره و همیشگی فلسطین تبدیل شده است. این غایت اصلی و دیرینه صهیونیستها که تاکنون مجالی برای عرض اندام صریح نیافته بود با روی کار آمدن ترامپ با جدیت در دستور کار واشنگتن قرار گرفته است و در همین راستا سعودیها نیز از سوی آمریکا ماموریت یافتند که شرایط را در جهان عرب برای انجام این امر خطیر تسهیل کنند. مهره اصلی در نظر گرفته شده آمریکا برای برعهده گرفتن این ماموریت چهره جوان، بیتجربه، جاهطلب و با جایگاه تاثیرگذاری در هیئت حاکمه جدید سعودیها یعنی محمد بن سلمان بود.
وی که برای رسیدن به تخت پادشاهی رقبای سرسختی چون محمد بن نایف را پیش روی خود میبیند به منظور جلب حمایت آمریکا حاضر به انجام این خیانت بزرگ در حق ملت فلسطین و حتی مسلمانان شد. او در شرایطی که نه تنها فلسطینیان و جهان اسلام بلکه حتی بخش اعظمی از کشورهای جهان طرح ترامپ برای انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس (به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت ابدی رژیم صهیونیستی) را محکوم کردند، در سفر به آمریکا با سخنرانی در جمع صهیوینستها مستمعین خود را با گفتن این جملات شگفتزده کرد: «اکنون زمانی است که یا فلسطینیها باید پیشنهادات را بپذیرند و به میز مذاکره بیایند؛ یا دهانشان را ببندند و شکایتکردن را بس کنند.» بن سلمان تأکید کرد که مسئله فلسطین در اولویت دولت او و مردم عربستان نیست.
در این میان روز گذشته خبرگزاری رویترز به نقل از یک دیپلمات عربی در ریاض اعلام نمود که در عربستان سعودی این پادشاه است که اکنون درباره این موضوع (فلسطین) تصمیمگیر است و نه ولیعهد. همچنین به گفته این خبرگزاری سفیر تشکیلات خودگردان فلسطین به این رسانه اعلام کرده است که ملک سلمان در دیدار اخیر خود با محمود عباس به او اطمینان داده است که «ما شما را رها نخواهیم کرد... ما آنچه که شما میپذیرید را میپذیریم و آنچه که رد میکنید را رد میکنیم». ایراد این سخنان از سوی پادشاه سعودی را از چند میتوان مورد واکاوی قرار داد.
اتحاد فلسطین، عقب نشینی عربستان
در طول دهههای گذشته و بویژه پس از آغاز تنشزدایی میان برخی دولتهای عربی و رژیم صهیونیستی به رهبری مصر در قرارداد کمپ دیوید (1979) و همراهی اردن (1994) که به پیگیری پروسه تنشزدایی از سوی بخشی از گروههای فلسطینی با مرکزیت تشکیلات خودگردان انجامید، همواره میان گروههای فلسطینی نسبت به نوع موضعگیری در قبال اقدامات و تجاوزات رژیم صهیوینستی و کنشگری آمریکا اختلاف دیدگاه وجود داشت.
اما در شرایط جدید که آمریکا و رژیم صهیونیستی با اقدامات کاملاً غیرقانونی و تجاوزکارانه پرده از طرح نهایی خود برای اشغال تمامی سرزمینهای فلسطینی و حتی عدم تعهد نسبت به منافع حداقلی در نظر گرفته شده برای فلسطینیان در مذاکرات سازش و توافقات انجام شده در آن برداشتهاند، ملت فلسطین از تمام گروهها و جریان ها چه در داخل و چه خارج از سرزمینهای اشغالی فریاد مقاومت سر میدهند و تمامی دولتهای همسو با طرح ترامپ را خائن و دشمن ملت فلسطین و جهان اسلام عنوان میکنند. با گذشت چندین هفته از انتقال سفارت همچنان راهپیماییهای بازگشت فلسطینیان ادامه دارد و شلیک مستقیم و وحشیانه تک تیراندازان اسرائیلی نیز تزلزلی در گام های آنها برای رساندن صدای خود به گوش جهانیان ایجاد نکرده است اگرچه در این مسیر جان خود را از دست بدهند.
در این شرایط بیتجربگی محمد بن سلمان که فکر میکرد موضوع فلسطین دچار استحاله شده و اهمیت خود را در جهان اسلام از دست داده است، موجب شد تا رژیم سعودی از یک سو اعتبار هرچند ناچیز خود در میان فلسطینیان و امت اسلامی در حال نابودی ببیند و از سوی دیگر شاهد پررنگ شدن نقش و نفوذ گفتمان مقاومت در میان فلسطینیان و منطقه باشد که سعودیها بسیار از آن واهمه داشته و طی دهههای گذشته مخارج فراوانی برای کند کردن روند پرشتاب آن هزینه کردهاند. بنابراین شاهد هستیم که ملک سلمان در یک نمایش ساختگی با اعلام حمایت از فلسطین و ابراز برائت از طرح آمریکا، وارد گود شده و حمایتهای ریاض از اشغالگری را تنها به ولیعهد نسبت میدهد که از این پس در ظاهر دنبال نخواهد شد.
محمد بن سلمان و بازیخوانی غلط آمریکا
هنگامی که محمد بن سلمان پس از یک دوره یک ماهه غیبت از صحنه سیاسی و رسانهای، با نمایان کردن خود شک و شبههها در مورد احتمال مرگ خود را کنار زد اما حال با شکستهای پی در پی در پروندههای عمده سیاست خارجی (همچون قطر، سوریه، عراق و بالاخص جنگ یمن) و بروز مخالفتهای داخلی روزافزون در میان خاندان سلطنتی باید گفت مرگ سیاسی وی در حال فرارسیدن است.
این امر به طور حتم یک شکست برای بازیخوانی کاخ سفید از امکانسنجی تواناییهای نه تنها محمد بن سلمان بلکه حتی ریاض در همسو کردن دیگر دولتهای عربی و اسلامی برای حمایت از طرح معامله قرن و فشار بر فلسطینیان به منظور پذیرش آن می باشد. در واقع ایالات متحده با عقب نشینی سعودیها و قبل از آن مصر، عرصه تحولات فلسطین را بیش از پیش برای خود تنگتر میبیند و در شرایطی که فضا برای مانورهای واشنگتن بسیار کمتر از گذشته شده باید منتظر ماند و دید که حرکت بعدی ترامپ برای خروج از این بن بست چه خواهد بود؟