۰
دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۸

نقش ستون پنجم درون نهادهای مالی ,در کشورهای بحران زده نیکاراگوئه، ونزوئلا و اکوآدور

نقش ستون پنجم درون نهادهای مالی ,در کشورهای بحران زده نیکاراگوئه، ونزوئلا و اکوآدور
گزارش هایی درباره فساد و خشونت دولتی داخلی، موجبات نگرانی بسیاری از کشورها را برانگیخته است. این دروغ ها به نفرت پراکنی دامن می زنند و جامعه را درکلیت خود وارد یک چرخه شوم شایعه پردازی می کنند که به نوبه خود  به کمک کشورهای سلطه گر می آیند و آنها از این دروغ ها برای بازکردن درها استفاده می کنند.  طبل های جنگ به صدا در می آیند. جماعتی خواهان نظم تحمیلی خارجی، خواهان خون و «تغییر رژیم» می شوند. حرکتی که گروه های خارجی آن را تحریک می کنند؛ گروه هایی چون «اقدام ملی برای دمکراسی» و «یو اس اید» که عده ای از تبعه این کشورها را پنهانی در داخل و خارج از کشوری که در نهایت باید در آن عمل کنند، آموزش می دهد و تامین بودجه می کند. فرماندهی آنها را واشنگتن و دیگر قدرت های غربی در دست دارند و در جهت سرزنش دولت های «غیرفرمانبرداری» عمل می کنند که رژیم آنها باید تغییر کند. آنها تشکیل دهنده بخشی از «ستون پنجم» هستند.

ستون پنجم به گروهی از افراد می گویند که دولت یک کشور را در حمایت از یک دشمن تضعیف می کنند. آنها هم می توانند در خفا فعالیت کنند و هم آشکار. اصطلاح ستون پنجم در اصل به جنگ داخلی اسپانیا بازمی گردد که طی آن در اکتبر 1936 ژنرال ناسیونالیست و شورشی مولا کودتایی را علیه دولت جمهوریخواه و قانونی این کشور آغاز کرد. این تاریخ را نقطه آغاز جنگ داخلی اسپانیا می دانند.

ژنرال مولا  مادرید را با چهار «ستون» از سربازانش به محاصره درآورد و ادعا کرد که داری یک «ستون پنجم» هم هست که دردرون شهر مخفی شده اند.  این اصطلاح  از آن زمان به بعد برای دشمنان نفوذ کرده در درون یک دولت قانونی مورد استفاده قرار می گیرد. مولا مغز متفکر پشت این کودتا، در یک سانحه هوایی در سال 1937 کشته شد و ژنرال فرانسیسکو فرانکو برای تقریبا 40 سال بعدی به دیکتاتوراسپانیا تبدیل شد. او به لطف پشتیبانی هوایی هیتلر و موسیلینی توانست بر مقاومت جمهوریخواهان غالب شود.

اکنون داستان حقیقی پشت نیکاراگوئه و ونزوئلای گرفتار در آفت خشونت چیست و خیانتکاران دولت جدید مورنو در اکوادور کیستند؟

نیکاراگوئه
همه چیز با پذیرش یک برنامه اصلاحات تامین اجتماعی شروع شد که صندوق بین المللی پول در 16 آوریل 2018 به مدیران مؤسسه تامین اجتماعی نیکاراگوئه تحمیل کرد که بعد از حک و اصلاحات لازم مورد حمایت پرزیدنت اورتگا نیز قرار گرفت. این اصلاحات تامین اجتماعی را در سطح فعلی اش حفظ می کرد اما مشارکت های کارفرما را در صندوق های مقرری و خدمات درمانی تا 5/3 درصد افزایش می داد، درحالی که تنها مشارکت های کارگر را اندکی و تا 75/0 درصد افزایش می داد و 5 درصد  دریافتی نقدی مقرری بگیران  را به درون صندوق های خدمات درمانی شان منتقل می کرد. این اصلاحات جرقه اقدام به کودتایی را زد که عاملان اصلی آن لابیگران کسب و کارها بودند که الیگارشی نیکارگوئه نیز از آن حمایت به عمل آورد.

اعتراضات دانشجویی پیشتر در چندین شهر دانشگاهی در پیوند با انتخابات دانشگاه ها درجریان بود. با کمک سازمان های غیردولتی که هزینه شان را آمریکا تامین می کرد و کلیسای کاتولیک که یکی از متحدان ثروتمندان در اکثر کشورهای آمریکای لاتین محسوب می شوند، این اعتراضات علیه دولت اورتگا هدایت شدند. بیشتر دانشجویانی که در «تغییر مسیر» اعتراضات نقش داشتند، برای دریافت آموزش های لازم توسط «خانه آزادی» که یکی از همکاران دیرینه سازمان سیا به شمار می رود، به آمریکا برده شده بودند. یو اس اید کمک یک و نیم میلیون دلاری اضافه ای را برای تشکیل و سازماندهی اپوزیسیون دولت اورتگا اعلام کرد. این پول ها به همراه  وجوه سازمان اقدام ملی برای دمکراسی برای پشتیبانی از اعتراضات ضد دولتی به سمت سازمان های غیردولتی سرازیر شد.

خلاصه آنکه در طول هفته های بعد ازکودتا، خشونت  افزایش یافت و در مجموع بیش از 300 کشته تا اوایل آگوست از خود برجای گذاشت. حتی با اینکه اورتگا  مقررات مربوط به بازنشستگی را به حالت اول بازگرداند، ناآرامی ها ادامه یافت و اکنون خواستار کناره گیری رئیس جمهور و معاون وی یعنی همسرش روزاریو موریلو زامبرانا شده اند.

دانیل اورتگا یک ساندینیست و رهبر پیشین چریک های ساندینیست برای اولین بار در سال 1985 به ریاست جمهوری انتخاب شد. روشن است که آمریکا و نیروهای سیاه پشت امپراتوری  درحال آماده سازی گروه هایی ازنوع ستون پنجم برای مداخله و بهره بردن از هر ناآرامی اجتماعی در داخل کشور و محقق کردن هدف خود برای تغییر رژیم بودند.  آنچه که می توانست و باید مهار می شد، در قالب اعتراضات خشونت آمیز الهام گرفته از آمریکا تداوم یافت که هدف نهایی آنها سرنگونی دولت اورتگاست. این اتفاق می تواند آمریکای مرکزی، هندوراس، گوآتمالا، نیکاراگوئه – و پاناما- را با سیاست های آمریکا همسو کند. آیا واشنگتن موفق خواهد شد؟

ونزوئلا

در اواسط ژوئن 2018  از این امتیاز برخوردار شدم که به عنوان یکی از چندین اقتصاددان بین المللی برای مشارکت در یک کمیسیون رایزنی اقتصادی ریاست جمهوری – به منظور بحث پیرامون مسائل اقتصادی داخلی و خارجی- به کاراکاس دعوت شوم. بدون آنکه بخواهم در جزئیات این کنفرانس وارد شوم، کاملا برایم روشن بود که چه کسی پشت تحریم های مواد غذایی و دارویی (قفسه های خالی سوپرمارکت ها) و تحریک خشونت های داخلی است. این یک نسخه کاملا مشابه از چیزی است که سیا تحت ریاست کیسینجر در سال 1973 در شیلی انجام داد که به کشته شدن رئیس جمهور دمکراتیک این کشور پرزیدنت آلنده و کودتای نظامی پینوشه منجر شد، با این تفاوت که ونزوئلا دارای یک تجربه انقلابی 19 ساله است و کمابیش مقاومت منسجمی را شکل داده است.

قبل از انتخاب کاملا دمکراتیک و کاملا تحت نظارت بین المللی هوگو چاوز در سال 1998 ونزوئلا به مدت 100 سال زیر یوغ حکومت دیکتاتورها و دست نشاندگان خشونت پیشه ای بود که تنها از ایالات متحده دستور می گرفتند و به آن خدمت می کردند. این کشور که به شدت از نظر منابع طبیعی کشوری غنی است،  از سوی آمریکا و الیگارش های ونزوئلایی تا نقطه ای مورد بهره کشی قرار گرفت که جمعیت یکی از ثروتمندترین کشورهای آمریکای لاتینی به جای آنکه معیارهای زندگی در آن منطبق با کشورهای برخوردار از ثروت های طبیعی باشد، کشوری فقیر باقی ماند. مردم به معنای واقعی کلمه برده رژیم های تحت کنترل واشنگتن بودند.

اولین تلاش برای کودتا از سوی فرمانده هوگو چاوز در سال 1992 ازسوی دولت کارلوس آندراس پرز سرکوب شد و چاوز را به همراه یارانش روانه زندان کردند. بعد از دو سال دولت رافائل کالدرا چاوز را آزاد کرد و چند سال بعد به ریاست جمهوری رسید که تا زمان مرگش درسال 2013 در این سمت قرار داشت.

تا کمتر از 5 سال پیش 80 درصد از مردم آمریکای لاتین تحت حکومت هایی متمایل به چپ زندگی می کردند که به شکل دمکراتیک انتخاب شده بودند. بیست تا 25 سال طول کشید تا آمریکای جنوبی بتواند خود را از چنگال دکترین مونرو خلاص کند. اکنون چند سالی است که با مداخلات آمریکا از طریق دستکاری درانتخابات ها – آرژانتین، اکوآدور، شیلی – و کودتاهای پارلمانی – برزیل، پاراگوئه، اوروگوئه- این مسیر تغییر کرده است. امروز ونزوئلا به همراه بولیوی و کوبا واپسین سنگرهای امیدواری در آمریکای لاتین به شمار می روند.

امروز درونزوئلا هدف واشنگتن «تغییر رژیم» با کمک یک ستون پنجم قدرتمند است که به درون نهادهای مالی کلیدی نفوذ کرده و به طورگسترده ای مورد حمایت سازمان سیا و دیگر مراکز قرار دارد. با این حال اما پرزیدنت مادورو به پشتوانه 6 میلیون رای دهنده ای که پشت سر او ایستاده اند، محکم سرجا ایستاده و به دنبال به جریان انداختن یک «اقتصاد مقاومتی» است. در واقع معرفی  واحد پولی  پترو با پشتیبانی هیدروکربن در همین اواخر و  اعلام  اینکه پترو پشتیبان واحد پولی بولیوار است، گام های نخست در جهتی درست محسوب می شوند که هدف آنها رها کردن اقتصاد ونزوئلا از قید دلار است. هدف تمهیداتی چون اقدامات گسترده برای رسیدن به استقلال در تامین کالاهای صنعتی و مواد غذایی با کمک روسیه، بازسازی بخش کشاورزی و پارک های صنعتی، اعاده استقلال اقتصادی این کشور است.

اکوآدور
 پرزیدنت رافائل کوریا با لنین مورنو که در طول سال های متمادی معاون  و متحد نزدیک او بود، کار کرده است. از این رو کمی عجیب است که کوریا ظاهرا نمی دانسته که مورنو یک خائن است، چیزی که اندکی بعد از رسیدن به قدرت متوجه آن شد. با وجود کاهش حمایت ها از او در میان اقوام بومی بعد از واگذاری امتیازات نفتی (با اجبار آمریکا) در منطقه آمازون، حمایت داخلی از کوریا همچنان قدرتمند است. هر چند که بسیاری از مردم در کلیت خود برای تغییر قانون اساسی برای شرکت او در دور سوم ریاست جمهوری به میدان آمدند، اما واشنگتن به او هشدار داد که چنین کاری نکند و به جای آن مورنو را به عنوان جانشین خود تبلیغ کند. کوریا از معنای چنین هشداری با خبر بود. چرا که طی کودتایی کمابیش پلیسی و  الهام گرفته از واشنگتن درسال 2010 چیزی نمانده بود که او جان خود را از دست دهد؛ کودتایی که خیلی ها فکر می کردند با تلاش او برای  دست برداشتن از دلار آمریکا به عنوان ارز اکوادور و بازگشت به واحد پولی سوکر مرتبط باشد.

خاطرات کوریا هنوز آنقدر تازه هست تا مرگ سلف خود پرزیدنت رولدو را در اثر «سانحه هوایی» به خاطر داشته باشد. رولدو کسی بود که مقررات را برای شرکت های نفتی (عمدتا آمریکایی) در سال 1981 تغییر داد.

آنچه که پیش روی اکوادور قرار دارد روشن به نظر نمی رسد. چندین اصلاحات الهام گرفته از صندوق بین المللی پول – بله اکوادرو به صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بازگشته است -  می تواند دستاورهای اجتماعی را که حکومت کوریا برای طبقات کارگر و اقوام بومی به همراه داشته خنثی کند. همچنین عن قریب است که مورنو آزادی بیان رازیر پا بگذارد: او مدتی پیش اعلام کرده که ایام اقامت جولیان آسانژ در سفارت اکوادور در لندن به شماره افتاده است. اگر آسانژ مجبوربه ترک سفارت شود،  احتمالا توسط پلیس انگلیس دستگیر شده و در نهایت به آمریکا تحویل داده می شود و در آنجا احتمالا انتظار آینده ای به شدت نامطمئن اما به احتمال زیاد خشونت آمیز را می دهد.

نویسنده: پیتر کوئینگ (Peter Koenig)  اقتصاددان و تحلیلگر مسائل ژئوپلتیک
منبع: yon.ir/HnsXg
انتهای پیام.
کد مطلب : ۷۴۵۵۱۸
ارسال نظر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

منتخب
پیشنهاد ما