«یقین»، «انطباق با واقعیت» و «ثبات» از اصلیترین مولفههای «معرفتشناسی» محسوب میشوند. اگر چه «معرفتشناسی» جایگاهی مبنایی و کلیدی در علم روش تحقیق (بویژه در حوزه فلسفه و اندیشه) دارد اما تبلور آن در یک ساختار سیاسی و تصمیمگیری صاحبمنصبان آن نیز قابل مشاهده است. کمترین شبههای وجود ندارد که انقلاب اسلامی ایران، مبتنی بر «معرفتشناسی» بود. «یقین»، «حرکت بر مبنای واقعیت» و «تثبیت باورها» 3 مولفهای بودند که تجمیع آنها در ذهن پویای انقلابیون بویژه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و مدافعان حریم اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، منجر به بروز «انقلابی معرفتی» شد. این انقلاب معرفتی، محیط بر انقلاب سیاسی و فرهنگی در کشورمان بوده و محدود به سال 57 نیز نمیشود. معرفتشناسی انقلاب اسلامی، موضوعی است که در طول بیش از 4 دهه اخیر، نیروی محرک کلی و رو به جلوی نسلهای اول، دوم، سوم و چهارم انقلاب بوده و در آینده نیز همین نقش بنیادین را ایفا خواهد کرد. زمانی که معرفت فلسفی(حصولی) و معرفت فطری(شهودی) نسبت به یک باور حاصل میشود، آن باور از حوزه «ذهن»، خود را به حوزه «عین» و «عمل» نیز تعمیم میدهد. این باور، تبدیل به مبنایی برای «الگوپردازی کلان» در زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی یک فرد یا ساختار میشود. رمز پویایی و پیشرفت انقلاب اسلامی ایران در دوران رهبری حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای حفظهالله تعالی، همین نگاه معرفتی است. مقاومت هوشمندانه و موثر جمهوری اسلامی ایران در برابر انواع تهدیدات، فشارها و توطئههای مستمر دشمنان نظام و ملت، در همین نگاه معرفتی نهفته است. یکی از حوزههایی که نگاه معرفتی 2 رهبر عظیمالشان انقلاب اسلامی در آن نمود دارد، حوزه سیاست خارجی کشور است. در این روند، «باورها» مولد «استراتژیها» و «ثوابت» است. یکی از این باورها که تبدیل به یک الگوی ثابت در سطح کلان سیاست خارجی کشورمان شده است، اصل «نفی سبیل» است: یعنی باور به «عدم سلطهپذیری کفار بر نظام و ملت ایران». به طور کلی، اصل نفی سبیل یکی از متعالیترین اصول اسلامی محسوب میشود.
براساس آیه شریفه «و لن یجعلالله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» اساسا خداوند متعال طریق و ابزاری جهت سلطه کفار بر مسلمین قرار نداده است. در شرایطی که خداوند راهی را در این باره قرار نداده است، تمایل برخی حکام مانند دستنشاندگان مستبد و وابسته سعودی، منجر به تسلط کفار بر آنها شده است. با این حال در ساختار معرفتی جمهوری اسلامی ایران، جایی برای کفار و تسلط آنها بر کشور (در هیچ یک از ابعاد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی) تعریف نشده است. در همان سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی به عنوان رهبر و مصلحی مسلمان این نقطه آسیب (سلطهپذیری برخی جوامع مسلمان و رهبران آنها) را درک کرده و ندای استقلالطلبیشان را بر مبنای اصول الهی و اصل مترقی نفی سبیل استوار ساختند. یکی از دلایل درماندگی استراتژیستها و تئوریسینهای غربی در پدیدهشناسی انقلاب اسلامی ایران و تشریح ابعاد آن، عدم درک ابعاد معرفتی این انقلاب است. انقلاب اسلامی، پدیدهای متفاوت با دیگر انقلابهای جهان بود. در دورانی که جهان در سیطره 2 بلوک شرق و غرب قرار داشت، نظام بینالملل شاهد ظهور انقلابی بود که نهتنها به هیچ یک از 2 قطب قدرت جهان وابسته نبود، بلکه سلطه آنها را نیز نفی میکرد.
در سایه همین نگاه معرفتی بود که رزمندگان دفاع مقدس، اجازه تصرف حتی یک وجب از خاک کشورمان را به رژیم صدام ملعون و حامیان شرقی و غربی آن ندادند. امروز نیز همین نگاه معرفتی در سطح کلان تصمیمگیری نظام مقدس جمهوری اسلامی حاکم است. امروز میتوان پدیدههایی مانند رسیدن نفتکشهای ایرانی به سواحل ونزوئلا، آن هم بهرغم تهدیدات مستقیم دولت ترامپ و مقامات نظامی آمریکا را در ابعاد معرفتی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. هر یک از مولفههای «یقین»، «باورپذیری» و «ثبات» در این ماجرا به گونهای بارز قابل تحلیل است، البته در این میان نکتهای وجود دارد که نباید از آن غافل شد! اینکه هرگاه دولتمردان و مسؤولان اجرایی کشور از این نگاه معرفتی عدول کرده و قربانی محاسبات و الگوپردازیهای غرب، بویژه در حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل شوند، هزینههای زیادی را متوجه کشور خواهند کرد.
این نگاه معرفتی و اصولی، هرگز نباید قربانی استراتژیهای پرهزینه و غیرقابل تحققی مانند «تبدیل دشمنان به دوست» یا «تغییر ماهیت دشمنان» شود. این موضوع، به صورت خاص باید مدنظر دولت و وزارت امور خارجه کشورمان قرار گیرد، بویژه اینکه تجربه مواجهه آمریکا (اعم از دموکراتها و جمهوریخواهان) با توافق هستهای [برجام] نشان داد عدول از ثوابت معرفتی و اصولی سیاست خارجی جمهوری اسلامی چه هزینههایی برای کشور خواهد داشت.
سیده فاطمه حسینی